أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث دربارۀ مسائل متفرقه در باب شکیّات بود. گفتم هفتاد فرع، مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در اینجا آوردند. اما توجه به این مطلب که این فروع، یک مسابقات علمی است که مرحوم سیّد اینجا آوردند و محشین بر عروه هم یا امضاء کردند یا رد کردند. اما از نظر عمل، این فروعاتی که ایشان فرمودند، مورد عمل نیست. خیلی از آنها به درد مقلّد نمیخورد، یعنی مورد عملش واقع نمیشود. ولی علی کل حالٍ مسائل علمی است که مسابقهای بین فقهاء واقع شده است. ما این چند روزه، سیزده مسئله از این مسائل را عنوان کردیم. مسئلۀ امروز ما مسئلۀ 14 است. میفرمایند:
مسئله 14:
إذا علم بعد الفراغ من الصلاة أنه ترك سجدتين ولكن لم يدر أنهما من ركعة واحدة أو من ركعتين وجب عليه الاعادة ولكن الأحوط قضاء السجدة مرتين وكذا سجود السهو مرتين أولا ثم الاعادة وكذا يجب الاعادة إذا كان ذلك في أثناء الصلاة، والأحوط إتمام الصلاة وقضاء كل منهما وسجود السهو مرتين ثم الاعادة.
«إذا کان ذلک فی أثناء الصلاة» یک فرع جداگانه نیست، ولی مرحوم سیّد اول علم بعد از فراغ من الصلاة را عنوان کردند و بعد در آخر کار میفرمایند که در وسط نماز هم چنین است. ظاهراً وجهی برای این اعادۀ نماز نداریم. برای اینکه قاعدۀ فراغ، قاعدۀ تجاوز در مسئله حکمفرماست و آن قواعد ثانویه به ما میگوید نماز صحیح است، صحیح است و سجدۀ سهو هم لازم نیست؛ لذا این فرمایش مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» از دو جهت اشکال دارد. یکی اینکه میفرمایند نماز باطل است و یکی هم میفرمایند اگر میخواهی احتیاط کنی، سجدها را به جا بیاور، سجدههای سهو را به جا بیاور و نماز را هم اعاده کن. و قاعدۀ فراغ، قاعدۀ تجاوز به ما میگوید نمازت صحیح است، نه تنها احتیاج به اعاده ندارد، بلکه احتیاج به اینکه بعد از نماز سجدۀ سهو به جا بیاورد، لازم نیست.
مراد مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» از اینکه میفرماید اعاده کن، وجهی نمیبینیم، مگر اینکه مثلاً کسی بگوید جزم در نیّت شرط است و در اینجا چون جزم در نیّت نبوده، لذا اعادۀ نماز، بعد هم سجدۀ سهو احتیاطاً. اما جزم در نیّت معلومه که لازم نیست و الاّ اگر جزم در نیّت لازم باشد، باید بفرمایید همۀ شکیّات نماز را باطل میکند. این بیست و دو قسم شک یا این شکیّات بعدی هیچکدام جزم در نیّت نیست. مثلاً در شک سه و چهار بنا بر چهار بگذار و نماز را تمام کن و یک رکعت نماز ایستاده یا دو رکعت نشسته به جا بیاور و از اول جزم در نیّت نبوده و یک وظیفه بوده و اگر به وظیفه عمل کند، نمازش درست است و اگر عمل نکند، نماز باطل است؛ برای اینکه عمل به وظیفه نکرده است.
مسئله 15:
إن علم بعدما دخل في السجدة الثانية مثلا أنه إما ترك القراءة أو الركوع أو أنه إما ترك سجدة من الركعة السابقة أو ركوع هذه الركعة وجب عليه الاعادة، لكن الأحوط هنا أيضاً إتمام الصلاة وسجدتا السهو في الفرض الأول، وقضاء السجدة مع سجدتي السهو في الفرض الثاني ثم الاعادة، ولو كان ذلك بعد الفراغ من الصلاة فكذلك.
نفهمیدم این مسئلۀ 15 با مسئلۀ 14 چه تفاوتی پیدا کرد، به غیر از تکثیر مثال. مثالها متعدد است، اما ممثّل اصل مدّعا، مسئلۀ 14 و مسئلۀ 15 هیچ تفاوتی ندارد و ما در مسئلۀ قبل یعنی مسئلۀ 14 گفتیم که اصالةالصحة نماز را درست میکند و قاعدۀ تجاوز نماز را درست میکند و احتیاج به اعادۀ نماز نیست و الاّ لازم میآید که اصالة الصحة و قاعدۀ تجاوز و قاعدۀ فراغ را عمل نکنیم و به جای آن نماز را اعاده کنیم. در مسئلۀ 14 گفتم لازمۀ این حرف اینست که ما اعتنا به شکیّات نکنیم و ما قاعده به اصالةالصحة و قاعدۀ فراغ و قاعدۀ تجاوز نداشته باشیم و مثل بعضی از مردم که مسئله نمیدانند، اتفاقی که افتاد، نماز را رها میکنند و نماز دیگری میخوانند. وقتی چنین غلط است، مسئلۀ 14 و مسئلۀ 15 هر دو فروع مختلفهاش هم قاعدۀ تجاوز دارد، قاعدۀ فراغ دارد، قاعدۀ اصالةالصحة دارد و باید بگوییم نماز در این فروعات، برای اینکه درحقیقت در این مسئلۀ 14 و 15، مرحوم سیّد فروعاتی را متعرض شدند و در همۀ این فروعات نماز را باطل دانستند و نماز دیگری خواندن. بنابراین مسئلۀ 14 و مسئلۀ 15 واقعاً تکرار است. حرف مرحوم سیّد هم درست نیست و در هر دو مسئله و در فروعاتش هم قاعدۀ فراغ داریم و هم قاعدۀ تجاوز داریم و اصالةالصحة داریم و همۀ اینها نماز را تصحیح میکند.
مسئله 16:
لو علم بعد الدخول في القنوت قبل أن يدخل في الركوع أنه إما ترك سجدتين من الركعة السابقة أو ترك القراءة وجب عليه العود لتداركهما والاتمام ثم الاعادة، ويحتمل الاكتفاء بالإتيان بالقراءة والإتمام من غير لزوم الاعادة إذا كان ذلك بعد الإتيان بالقنوت، بدعوى أن وجوب القراءة عليه معلوم لأنه إما تركها أو ترك السّجدتين فعلى التقديرين يجب الإتيان بها ويكون الشك بالنسبة إلى السجدتين بعد الدخول في الغير الذي هو القنوت،
تقریباً این مسئله هم با آن مسئلۀ 14 و 15 از نظر اینکه همۀ اینها قاعدۀ تجاوز دارد، همۀ اینها قاعدۀ فراغ دارد، همۀ اینها قاعدۀ اصالة الصحة دارد، نماز صحیح است و یُحتمل مرحوم سیّد هم وجه ندارد و الاّ اگر بخواهیم به این احتمالها اعتنا کنیم، باید مسئلۀ شکیّات و سهویّات و ظنیّات را کنار بگذاریم و اگر شکی کنیم، نماز را رها کنیم و نماز دیگری بخوانیم و معلوم است که هیچکس راضی به این حرف نیست؛ علاوه بر اینکه فقها راضی به این حرف نیستند، روایات هم به ما میگوید باید عمل به وظیفه کرد؛ لذا قبلاً خواندیم که مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» فرمودند اگر کسی عمل به شکیّات نکند و نماز را بشکند و نماز دیگری بخواند، معصیت کرده است. این فاسق است. باید عمل به وظیفه کرد و عمل به سهویّات و ظنیّات و شکیّات کرد و به مجرد اینکه سهوی، ظنّی یا شکی جلو بیاید، نماز را بشکند و نماز دیگری بخواند، گفتیم این جایز نیست و گناهش را همه گفتند و اگر یادتان باشد مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» احتمال بطلان هم دادند که گفتیم نه، احتمال بطلان معنا ندارد. لذا این فرمایش ایشان که میفرماید: «و یحتمل»، باید بگوییم «أقوی عدم الاحتمال» و اینگونه احتمالها به معنای اینکه پا بگذاریم روی قواعد فقهی، مسلّم جایز نیست.
مسئله 17:
إذا علم بعد القيام إلى الثالثة أنه ترك التشهد وشك في أنه ترك السجدة أيضاً أم لا يحتمل أن يقال: يكفي الإتيان بالتشهد لأن الشك بالنسبة إلى السجدة بعد الدخول في الغير الذي هو القيام فلا اعتناء به والأحوط الاعادة بعد الاتمام سواء أتى بهما أو بالتشهد فقط.
لُبّ مسئلۀ 17 همان مسئلۀ 16 است. مسئلۀ 17 را قدری داغتر برای احتمال بطلان نماز فرمودند، ولی علی کل حالٍ قاعدۀ تجاوز، قاعدۀ فراغ، قاعدۀ اصالة الصحة همینطور که در جاهای دیگر میآمد، در این مسائل هم میآید و اینکه «یُحتمل» نماز را بشکنیم و نماز دیگری بخوانیم. فقها به این احتمال عمل نکردند و خود مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» به این احتمالها اعتنا نکردند و آنجاها که قاعدۀ تجاوز است و آنجاهایی که جای اصالةالصحة است و جای قاعدۀ فراغ است، به آنها عمل شده است. گرچه از عبارات مرحوم سیّد فهمیده میشود که این احتیاطات مرحوم سیّد، احتیاطات مستحبی است نه احتیاط واجب. اشکال را کم میکند، گرچه مخالف عبارات مرحوم سیّد است اما احتمال اشکال را کم میکند. اما این اشکال باقی میماند که به صرف احتمال نمیشود دست از قواعد برداشت. رسم فقها نبوده است، رسم افراد متدین نبوده است. همیشه افراد متدیّن در صدد بودند مسائل نمازشان را یاد بگیرند و من جمله سهویّات و شکیّات و ظنیّات. و اینکه رسم مردم متدیّن، البته مردم لاابالی را هم میتوانیم بگوییم. تا برای آنها شکی جلو آمد یا احتمالی جلو آمد، نماز را رها کنند و نماز دیگری بخوانند. گفتم عبارت مرحوم سیّد را خواندیم و روی آن صحبت کردیم و حتی این جمله که گفته شده نمازش باطل است، مثلاً کسی شک سه و چهار کرد و نماز را رها کرد و نماز دیگری خواند، آن نمازش باطل است. به صورت قیل، مرحوم سیّد گفتند. ما هم نپذیرفتیم، اما پذیرفتن اینکه مسئله را یاد نگیرد، جاهل مقصّر باشد، اما نماز صحیح تحویل بدهد به معنای اینکه هرکجا برخورد به مسئله کرد، نماز را رها کند. حال چه در باب سهویّات و ظنیّات و شکیّات و چه در باب حقّالله و چه در باب حقّالناس؛ اگر نماز باطل نباشد و گفتم نماز صحیح است، اما در اینکه جاهل مقصّر، فاسق است، باید دنبال مسائل نماز و روزه و مسائل احکام دین، عبادات و معاملات برود و در وقت احتیاج عمل کند، یک امر مسلّم است و باید بگوییم یک ضرورت در میان مسلمانهاست.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد