أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث دیروز دربارۀ کثیرالشّک بود که شک او اعتبار ندارد و هرچه صلاح میداند عمل کند. فرمودند چند شک است که اعتبار ندارد؛ یکی شک بعد از محل است که فقها به آن قاعدۀ تجاوز میگویند. یکی هم بعد از سلام. یعنی سلام نماز را داد و شک کرد آیا درست نماز خوانده یا نه. دیگری شک بعدالوقت. مثلاً وقت نماز گذشته و شک کرد آیا نماز خواندم یا نه، آیا نماز درست خواندم یا نه. به این قاعدۀ فراغ هم میگویند و این قاعدۀ تجاوز و قاعدۀ فراغ، دو قاعدۀ مسلّم در فقه ماست و بر طبق آن روایات زیادی داریم.
چهارم چیزی که دربارهاش صحبت نشده و مرحوم سیّد آنچه قوم گفته بودند، فرمودند و از آن گذشتند و اما مسائل دیگری هم دارد که انشاءالله بماند برای بعد و آن شکّ کثیرالشّک است. همۀ فقها در رسالههای عملیه و غیر از رسالههای عملیه میگویند اگر کسی حال عادی داشته باشد، عصبانی نباشد، ترس او را نگرفته باشد، حال نگرانی برایش جلو نیامده باشد و درحالی عادی باشد، اگر سه شک پشت سر هم کرد، در سه نماز یا در یک نماز، آنگاه به شکّ چهارم اعتنا نکند. این در رسالهها آمده و همه و مخصوصاً مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در عروه و در همین جا میفرماید این غیر از وسواس است. اما فعلاً در صدد این نیستند که حکم وسواس چیست. آنچه فقها فرمودند و در رسالهها آمده، مرحوم سیّد در عروه متعرضند. اگر کسی حال غیرعادی دارد، آنکه اصلاً شکش اعتبار ندارد، آنکه حال عادی دارد تا سه مرتبه شکش اعتبار دارد و بار چهارم اعتنا نکند، خواه بنا را بر کم بگذارد یا زیاد.
این حرفهایی است که زده شد و ما گفتیم کثیرالشّک یک مرتبۀ ضعیف از وسواس است. اگر ما روایت هم نداشتیم عقل سلیم به ما میگفت شک آدم وسواسی اعتنا ندارد، بلکه آدم وسواسی باید دست از وسواسیگری بردارد. از هر عقل سلیمی مسلمان باشد یا غیر مسلمان، جوان باشد یا پیر و زن باشد یا مرد، این عقل سلیم را دارد که وسواس یک حال توهم و تخیل و مرتبهای از دیوانگی است و اگر برای کسی جلو بیاید، باید دست از آن بردارد. دیروز میگفتم دست برداشتن از آن همینطور که عقل سلیم میگوید وسواس حکم ندارد، میگوید وسواس مرتبهای از دیوانگی است و اگر برای کسی جلو بیاید، باید دست از آن بردارد. دیروز میگفتم دست برداشتن از آن، همینطور که عقل سلیم میگوید وسواس حکم ندارد، همان میگوید وسواس یک مرتبهای از دیوانگی است. یک حالت توهم و تخیل برایش پیدا میشود؛ گاهی در همه چیز و گاهی در چیز خاصی و آن توهم و تخیل او را از همه چیز باز میدارد. متأسفانه این الان برای متدینین پیدا شده است. متأسفانه مردم دوقسمند؛ یک قسمت لاابالیها که طهارت و نجاست و شک در نماز و روزه ندارند و بیاعتنایی کامل بر آنها حکمفرماست. معلوم است که این غلط است و به ما دستور داده شده یا باید مجتهد باشید یا مقلّد باشید و بر طبق اسلام عزیز احکام را به جا بیاورید. اینها یک دسته بودند که الان هم هستند و زیاد بودند و الان دنیای پست با این وضعهای خطرناک آنها را لاابالیتر کرده است. معلوم است و سابقاً صحبت کردیم که قرآن و روایات میگوید باید متقیّد به اسلام عزیز باشید. باید علاوه بر اینکه احکام را به جا میآورید، روش آن احکام روش اسلام عزیز باشد. گفتند یا مجتهد یا مقلّد و یا محتاط باشید. اگر یادتان باشد ما این محتاط بودن را قبول نکردیم و گفتیم که محتاط کاری کند که بداند نماز و روزه و مابقی احکامش مغایر با اسلام است. این ممکن نیست؛ لذا محتاط را کنار بگذاریم. بنابراین یا باید مجتهد باشد یا مقلّد. اگر مجتهد و مقلد نیست، معمولاً یک آدم لاابالی است. این زیاد است و در زمان معصومین«سلاماللهعلیهم» بوده و در همۀ زمانها بوده و در زمان ما نیز هست و العیاذبالله اگر نگوییم بیشتر است.
دستۀ دیگر افراطیها هستند. یعنی میخواهد اعمالش مطابق شریعت اسلام باشد و یک حال وسواسی برای او پیدا میشود و این همیشه معمولاً در میان افراد متدیّن و در میان افرادی که میخواهند اعمالشان مطابق با شریعت اسلام باشد، هست. این در اول کم است و فقها اسمش را کثیرالشّک گذاشتند. مصداق هم برای آن تعیین کردند که اگر کسی در حال عادی سه مرتبه در چیزی شک کند، باید به شک خود اعتنا نکند و این کثیرالشّک است. اما گاهی حساب کثیرالشّک نیست و البته دیروز گفتم آن هم مرتبهای از وسواس است، ولی فقها و مرحوم سیّد نفرمودند. و اما این کثیرالشّک مرتبهای از وسواس است. لذا اگر گفتند اعتنا نکن، برای اینست که وسواس باید اعتنا نکند و به کثیرالشّک هم گفتند اعتنا نکن.
من خیلی متأسفم که میبینم در استفتائاتی که از من میشود بسیار از وسواسیگری سؤال میشود. گاهی در استفتائات دو یا سه و گاهی لاأقل یک مورد هست و مردم چون توهم و تخیل و حال غیرعادی در زندگی پیدا کردند، آن توهمها و تخیلها زندگی غیرعادی دارند، اگر تقید به ظواهر شرع داشته باشد او را میبرد روی تقید به ظواهر شرع و او را مشغول میکند به توهمها و تخیلاتی. و حتی مثلاً سرخی را خون میبیند. یا یقین پیدا میکند ترشحاتی از او آمده است. یا یقین پیدا میکند مال مردم را خورده است، و امثال این توهمها. این درد در زمان ما بیش از گذشته است. در گذشته خیلی کم بود. وسواسی داشتیم اما خیلی کم بود. ولی متأسفانه الان وسواسی داریم و مخصوصاً در زنها و این یک نحو دیوانگی است. کثیرالشّکش یک دیوانگی ضعیف است و زیادش هم به راستی توهم و تخیل است که از دیوانگی سرچشمه میگیرد. باید بگوییم وسواس یعنی دیوانه. وسواسی یعنی دیوانگی. کثیرالشّک یعنی مرتبهای از همان دیوانگی.
دیروز میگفتم از نظر عقلی همه میفهمند و خود وسواسی هم میفهمد که دوا ندارد به جز بیاعتنایی. اگر صد در صد بیاعتنا شد، در هرچه باشد، در حقالله یا در حقالناس باشد یا در نماز و روزه باشد، متأسفانه این وسواسیگری دامن افرادی که مقیّد به ظواهر شرعند و مقیّد به دین هستند، گرفته است برای اینکه از شیطان سرچشمه گرفته و شیطان میبیند که بهترین راه برای گمراه کردن و برای اینکه بتواند دینش را بگیرد، اینست که این حالت وسواس را در او قوی کند. همه باید بدانیم وسواس و حتی کثیرالشّک دیوانگی است. آن دیوانگی مراتب دارد و شدت و ضعف دارد و این وسواسیگری هم مراتب دارد و شدت و ضعف دارد. اگر فقها نفرمایند، خود وسواسی درک میکند که باید بیاعتنا باشد. میداند از شیطان است و باید پا روی حرفهای شیطان بگذارد و با حال بیاعتنایی خودش را خوب کند. راجع به این وسواسیگری نمیدانم چطور شده که آیا سایر مراجع هم چنین هستند یا نه، از من خیلی سؤال میشود، سوالهای عجیب و غریب شبیه به سوال دیوانهها. جوابی هم که ما داریم همین است که اسلام عزیز و عقل سلیم میگوید. یعنی بیاعتنا باشید. این بیاعتنایی، پاگذاشتن روی خواست شیطان است و میتواند او را خوب کند و من سراغ دارم افرادی را که حرف شنیدند و خوب شدند. دوایی به غیر از این ندارد. دکتر هم اگر دوایی غیر از این بیاعتنایی و یا چیزی که مربوط به این بیاعتنایی هست، بدهد؛ برای اینست که از این حالت منصرف شود.
روایات فراوانی داریم و اگر نداشتیم، باز هم میگفتیم. ای کاش فقها فرموده بودند کثیرالشّک مرتبهای از وسواس است. بالاخره کثیرالشّک، افراطگری در کاری است و گاهی افراطگری و وسواس راجع به اسلام عزیز هم نیست، بلکه راجع به معاشرتها و راجع به گفتگوها هم غیرمتعارف است؛ لذا دیدیم خیلیها در رفت و آمدها و گفتار و کردارشان وسواس دارند و گاهی هم راجع به احکام شرع وسواس دارند.
روایت 1 از باب 16 از ابواب الخلل، وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 227:
صحیحه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِذَا كَثُرَ عَلَيْكَ السَّهْوُ فَامْضِ عَلَى صَلَاتِكَ- فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَدَعَكَ إِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّيْطَانِ.
فقها باید برای کثیرالشّک تمسک به این روایت کنند و این روایت حکم کثیرالشّک را میگوید. یعنی مرتبهای از دیوانگی و مرتبهای از وسواسیگری.
وقتی زیاد شک کردی، «فَامْضِ عَلَى صَلَاتِكَ». این شک تو اعتنا ندارد. خواه بنا را بر أقل و خواه بنا را بر أکثر بگذار. بعد امام باقر«سلاماللهعلیه» دوای آن را میفرماید: «فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَدَعَكَ»
برای اینکه این راه است که تو را خوب میکند، زیرا، «إِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّيْطَانِ»
روایت هم صحیحالسند و هم ظاهرالدلاله است و دلالت میکند بر حرف من و اینکه کثیرالشّک مرتبهای از وسواسی است و وسواسی از شیطان است و دوای آن هم اینست که پا روی خواست شیطان بگذاریم. اگر بگویم مباحثۀ دیروز و امروز ما همین یک جمله است، اشتباه نکردم. اگر بگویم وسواسیگری از شیطان است و نه از دین، وسواسیگری از شیطان است نه از تقیّد به ظواهر شرع یا تقیّد به حقالناس و راهش اینست که پا روی خواست شیطان بگذاریم.
روایت 2 از باب 16 از ابواب الخلل، وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 228:
این روایت نیز باز از امام باقر«سلاماللهعلیه» است.
عَنْ زُرَارَةَ وَ أَبِي بَصِيرٍ جَمِيعاً قَالا قُلْنَا لَهُ الرَّجُلُ يَشُكُّ كَثِيراً فِي صَلَاتِهِ- حَتَّى لَا يَدْرِيَ كَمْ صَلَّى وَ لَا مَا بَقِيَ عَلَيْهِ- قَالَ يُعِيدُ قُلْنَا فَإِنَّهُ يَكْثُرُ عَلَيْهِ ذَلِكَ كُلَّمَا أَعَادَ شَكَّ- قَالَ يَمْضِي فِي شَكِّهِ ثُمَّ قَالَ- لَا تُعَوِّدُوا الْخَبِيثَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَتُطْمِعُوهُ- فَإِنَّ الشَّيْطَانَ خَبِيثٌ مُعْتَادٌ لِمَا عُوِّدَ- فَلْيَمْضِ أَحَدُكُمْ فِي الْوَهْمِ وَ لَا يُكْثِرَنَّ نَقْضَ الصَّلَاةِ- فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ مَرَّاتٍ لَمْ يَعُدْ إِلَيْهِ الشَّكُّ-
فرمودند اگر زیاد شک میکند، اعتنا به شکش نکند. عادت به این خبیث و به این شیطان ندهد. زیرا نماز شما را از بین میبرد و طمع در شما میاندازد. این کارها از شیطان است.
به! چه روایات خوبیست و مثل خود ائمه«سلاماللهعلیهم» است. ندارد وسواسیگری بلکه هر دو دارد «إذا عَلَیکَ کَثُرالشّک». هم روایت اول میگوید: «قُلْنَا فَإِنَّهُ يَكْثُرُ عَلَيْهِ ذَلِكَ كُلَّمَا أَعَادَ شَكَّ- قَالَ يَمْضِي»؛ و هم روایت دوم که میفرماید: «قُلنا یَکثُرُ عَلَیهِ الشّک، قالَ یُمضِی».
هم روایت اول است که میفرماید: «إِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّيْطَانِ»
و هم روایت دوم است که میفرماید: «لَا تُعَوِّدُوا الْخَبِيثَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَتُطْمِعُوهُ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ خَبِيثٌ مُعْتَادٌ لِمَا عُوِّدَ»
نماز را میشکند و طمع در او پیدا میکند. «فَإِنَّ الشَّيْطَانَ خَبِيثٌ مُعْتَادٌ لِمَا عُوِّدَ»؛ تو وسواسیگری میکنی و آنچه شیطان میخواهد به او میدهی.
«فَلْيَمْضِ أَحَدُكُمْ فِي الْوَهْمِ»؛ این توهم را رها کن.
«وَ لَا يُكْثِرَنَّ نَقْضَ الصَّلَاةِ»؛ نماز را نشکن.
«فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ مَرَّاتٍ لَمْ يَعُدْ إِلَيْهِ الشَّكُّ»؛ اگر بیاعتنایی کردی، شیطان به دنبال کارش میرود.
مباحثۀ دیروز و مباحثۀ امروز مباحثۀ خوبی بود و مبتلابه هم هست و فقها باید زیادتر در این باره صحبت کنند و متأسفانه کم صحبت شده اگر نگویم بد صحبت شده است.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد