أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث ما دربارۀ مسائل سجدۀ سهو بود. مسائلی را عنوان فرمودند که مباحثه شد. چند مسئله باقی مانده است که این مسائل آسان است و اختلافی در آنها نیست و مسائل فوقالعاده مبتلابه نیز هست.
مسئله 13:
إذا شك في فعل من أفعاله فإن كان في محله أتى به، وإن تجاوز لم يلتفت .
این همان قاعدۀ تجاوز است که بارها و بارها مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» فرمودهاند و اینجا نیز تکرار میفرمایند. به عنوان مثال، به رکوع رفته و نمیداند حمد و سوره را خوانده یا نه، قاعدۀ تجاوز میگوید خوانده است. به سجده رفته و نمیداند رکوع کرد یا نه، قاعدۀ تجاوز میگوید رکوع را به جا آورده است و این قاعدۀ تجاوز علاوه بر اینکه روایات دارد، متّفقٌعلیه میان اصحاب است و اگر اختلافی باشد که سابقاً دربارهاش صحبت کردیم، در جزئیات آن است. اما اصل قاعدۀ تجاوز مسلّم در فقه ماست.
مسئله 14:
إذا شك في أنه سجد سجدتين أو واحدة بنى على الأقل إلا إذا دخل في التشهد، و كذا إذا شك في أنه سجد سجدتين أو ثلاث سجدات، واما أن علم بأنه زاد سجدة وجب عليه الاعادة، كما أنه إذا علم أنه نقص واحدة أعاد ولو نسي ذكر السجود و تذكر بعد الرفع لا يبعد عدم وجوب الاعادة وإن كان أحوط.
باز در این مسئله تا اینجا مسئلۀ واضحی هست که چندین مرتبه دربارۀ آن گفته شده است.
ولو نسي ذكر السجود و تذكر بعد الرفع لا يبعد عدم وجوب الاعادة وإن كان أحوط.
این جمله نیز قبلاً گفته شده است. ذکر سجده را نگفت و سر از سجده برداشت و نمیداند برگردد یا نه، معلوم است که برنگردد. بعضیها گفتند برگردد و اما وجهی برای این نیست؛ لذا مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» تکرار کردند و همۀ این فروعاتی که گفتم، فروعات فقهی و مبتلابه است اما مورد اتّفاق است. اگر حرفی هم باشد، احتیاطی را که ضرر به این طرف و آن طرف نزند، مرحوم سیّد عنوان فرمودند. حرف دیگری که بعضی گفتند و دلیل هم ندارد و مرحوم سیّد تا اینجا نگفتند و اینجا میفرمایند و اینکه قاعدۀ فراغ و قاعدۀ تجاز مختص به اصل صلاة است و یا در جزئیات هم میآید. شاید بیش از ده مرتبه مرحوم سیّد از نظر فتوا گفتند اگر محل چیزی گذشت و اگر وقت چیزی گذشت، قاعدۀ تجاوز و قاعدۀ فراغ و قاعدۀ بعدالوقت میگوید بگو به جا آوردم. حال در اینجا این جمله را به طور احتمال میفرمایند اما مورد عمل بلکه مورد عمل دیگران هم نیست. تخصیص در قاعدۀ فراغ و تخصیص در قاعدۀ تجاوز و تخصیص در قاعدۀ شک بعدالوقت هیچ وجهی ندارد الاّ قدرمتیّقن گیری کنیم و قدرمتیّقنگیری هم با این اجماع و اطلاقاتی که داریم هیچ وجهی ندارد.
در اینجا مسائل مربوط به سجدۀ سهو تمام شد. مسئلۀ الان که مسائل مهمی هم هست، شکهایی است که اعتبار ندارد. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» رسمشان اینست که در اصل شکیّات خیلی به سرعت میگذرند. از شکهای باطل و شکهای صحیح به سرعت گذشتند و اجزای منسیه مفصلتر از قبل بود. مسائل سجدۀ سهو نیز مفصلتر از شکیّات بود. حال شکی باقی مانده که اعتبار ندارد. شکیّات صحیح و شکیّات باطل گفته شده و الان شکیّاتی را میگوییم که اعتبار ندارد.
فصل في الشكوك التي لا اعتبار بها ولا يلتفت إليها وهي في مواضع :
الاول: الشك بعد تجاوز المحل، وقد مر تفصيله.
الثاني: الشك بعد الوقت سواء كان في الشروط أو الإفعال أو الركعات أو في أصل الإتيان، وقد مر الكلام فيه أيضاً.
الثالث: الشك بعد السلام الواجب، وهو إحدى الصيغتين الأخيرتين سواء كان في الشرائط أو الإفعال أو الركعات في الرباعية أو غيرها بشرط أن يكون أحد طرفي الشك الصحة، فلو شك في أنه صلى ثلاثا أو أربعا أو خمسا بنى على أنه صلى أربعا، وأما لو شك بين الاثنتين والخمس بطلت لأنها إما ناقصة ركعة أو زائدة، نعم لو شك في المغرب بين ثلاث والخمس أو في الصبح بين الاثنتين والخمس يبني على الثلاث في الاولى والاثنتين في الثانية، ولو شك بعد السلام في الرباعية بين الاثنتين والثلاث بنى على الثلاث ولا يسقط عنه صلاة الاحتياط لأنه بعد في الأثناء حيث إن السلام وقع في غير محله، فلا يتوهم أنه يبني على الثلاث ويأتي بالرابعة من غير أن يأتي بصلاة الاحتياط لأنه مقتضى عدم الاعتبار بالشك بعد السلام.
این سه مورد در ضمن شکیّات زیاد آمده است. چیزی که قبلاً در شکیّات نیامده و الان مسئله را عنوان کردند و البته به سرعت از آن میگذرند، شک کثیرالشّک است. اگر کسی خیلی شک کند، شکش اعتبار ندارد. اصل مطلب، مطلب مسلّمی است و در رسالههای عملیه آمده و در فقه ما آمده شک کثیرالشک لاعتبار فیه. و اما مسئلهای که انسان در آن متحیّر میشود، تعیین مصداق دربارۀ این شک کثیرالشک است. در رسالههای عملیه هم این حرف آمده است که میگویند اگر کسی سه شک پشت سر هم در یک نماز یا در سه نماز آورد، بار چهارم اعتنا نکند، زیرا کثیرالشّک است. اما دیدند مطلقا ملتزم شدن به این حرف نمیشود، بنابراین گفتند باید در حال عادی باشد. و اما اگر مثلاً تلاطم درونی دارد و غم و غصهای دارد و حالت دگرگونی دارد، اگر ده شک هم بکند، باید اعتنا کند. آنگاه از مسئله گذشتند و کثیرالشّک کسی است که حال عادی دارد، اما سه شک پشت سر هم میکند، در یک نماز یا در سه نماز. این شخص باید در دفعۀ چهارم اعتنا نکند و ملتزم شدن به این حرف خیلی مشکل است.
کثیرالشّک که مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در اینجا منکر آن هستند، مرتبهای از وسواس است. یعنی اگر کسی حالتی پیدا کرد در یک جا یا در همه جا و غیرمتعارف شد، به این آدم غیرمتعارف وسواسی میگوییم. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در اینجا میفرمایند کثیرالشک و وسواس هم نیست و مسئله را مشکلتر کردند. اما مسلّم کثیرالشّک یا همان قطع قطّاعی که مرحوم شیخ انصاری«رحمتاللهعلیه» در فرائد راجع به قطع قطّاع صحبت کردند. قطع قطّاع و وسواسی گری و شک زیاد در یک جا یا در همه جا دلیل بر اینست که کنترل در خود ندارد. حال توهم و تخیلی برایش پیدا شده و آن حال توهم و حال تخیل نمیگذارد متعارف کار کند؛ لذا مرتب شک میکند. گاهی در همه چیز و گاهی در نماز و گاهی در رکعات و گاهی در خصوص یک لفظ و خدا نکند کسی مبتلا شود.
وسواسی و قطع قطّاع و کثیرالشّک همه از یک وادی هستند، البته مراتب دارد. گاهی مرتبۀ آن سبک است و کم تکرار میکند و یا توهم و تخیل او را وامیدارد تکرار کند و یا نماز را برهم بزند. اما اگر دست برندارد این قطع قطّاع مرتبهای از مراتب دیوانگی است که شامل حال او میشود. من نظیر این را زیاد شنیدم و دیدم. میگفت در خزینۀ حمام مرتب زیر آب میرفت و بالا میآمد و میگفت نشد. دوباره میرفت زیر آب و بالا میآمد و میگفت نشد. آب تکان خورد و روغن چراغها روی آب ریخت و تاریک شد و گفت الان شد. این یک نحو دیوانگی است. اسلام میگوید غسل تو نباید بیش از ده دقیقه طول بکشد. «الإسلام سهله»، اسلام میگوید اسلام یک امر متعارف است. افراط و تفریط ندارد، بلکه متعارف است. اگر این حالت غیرمتعارف برای کسی پیدا شد به این کثیرالشّک میگویند، البته اگر مرتبهاش کم باشد. و اما اگر مرتبهاش بالا باشد، به او وسواسی میگویند. حال چه باید بکند؟
دوای آسانی دارد که اسلام و روایات ما دربارۀ آن سفارش میکند و اگر ما به این دوا عمل کنیم، حتماً کسی که وسواسی است، ولو شدید هم باشد، خوب میشود. دوای کثیرالشّک، بیاعتنایی است. لذا در این مسئله که سه شک بکند در یک نماز یا در سه نماز، نمیتوان حکم کثیرالشّک بگوییم. باید بگوییم کثیرالشّک مرتبهای از وسواسیگری در همه چیز و من جمله در نماز و من جمله در رکعات است. دوا هم ندارد و دکتر و العیاذبالله فالگیر و حرفهای نامربوط هم نمیتواند وسواس یا کثیرالشک که مرتبهای از وسواس است، خوب کند. اگر بیاعتنایی کرد، خوب میشود. زمانی در مباحثۀ نماز به شما عزیزان میگفتم استاد عزیز آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه» میگفتند من احتیاط در وقت داشتم، پیش میرزا ابوالمعانی کرباسی درس میخواندم، آقا فهمیدند. درس من ظهر تمام شد و فرمودند بلند شو نماز ظهر بخوان که اول وقت است. آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه» فرمودند من شانه شانه کردم و ایشان جداً فرمودند بلند شو و بگو نماز باطل به جا میآورم قربة الی الله. مثل خود میرزا ابوالمعانی که از نظر علمی و تقوا خوب بوده، این جمله هم خیلی خوب است. بیاعتنایی در کثیرالشّک و بیاعتنایی در وسواسیگری. اگر بیاعتنایی کرد، کثیرالشّک خوب میشود. اگر بیاعتنایی نکرد، روز به روز بدتر میشود. مهار عجیبی برای شیطان است. شیطان به واسطۀ همین مهار میتواند انسان را نه تنها به حال دیوانگی بلکه به حال بینمازی و بدتر و به حال بیدینی درآورد. درد مهم و دوا آسان است و اگر به دوا عمل کرد، این درد مهم خوب میشود و الاّ روز به روز بدتر میشود.
بنابراین بدانید این مسئله که به اینجا رسیدیم خیلی در اسلام عزیز مهم است و مهار عجیبی برای شیطان است. درد فوقالعاده مهمی برای بعضی افراد است. اتّفاقاً نمیدانم چه شده زیاد شده مخصوصاً در میان خانمها و من تقاضا دارم از همه که این حد توسط را در همه چیز حفظ کنید و از خدا هم بخواهید شما را سالم نگاه دارد.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد