أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث امروز دربارۀ سجدۀ سهو است که در نماز گاهی اتفاق میافتد سجدۀ سهو به جا بیاورید. این بحث، بحث مختصر و آسانی دارد و بحث مفصل و دارای فروعی دارد. بحث امروز راجع به بحث مختصر است که اتفاق افتاده است و به غیر یک مورد، در مابقی موارد یک ضرورت در فقه ماست و مباحثۀ امروز ما راجع به آن بحث مختصر است که در رسالههای عملیه نیز آمده است و اینکه سجدۀ سهو برای پنج چیز واجب میشود که بعد از نماز سجدۀ سهو به جا بیاورید که طریق آن را هم بحث و مباحثه میکنیم. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» به طور مختصر این پنج مورد را در مباحثۀ امروز فرمودند. کلام بیجا، یعنی کلامی که مربوط به نماز نیست. سلام بی جا، سجدۀ فراموش شده، تشهد فراموش شده، شک چهار و پنج بعد از اکمال سجدتین. مثل اینکه ضرورتی در فقه است و در رسالههای عملیه نیز آمده است و در بحثهای استدلالی هم آمده است و اینجا هم بحث امروز ماست.
ششم چیزی که سجدۀ سهو دارد، «کلّ زیادة و نقیصه» در نماز است. حال زیاده و نقیصه از نماز باشد یا کم کردن نماز باشد و یا از نماز نباشد و بالاخره «کلّ زیادة و نقیصه» سجدۀ سهو دارد.
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» امروز به طور مختصر این را میفرمایند اما بعد مفصل در این باره صحبت میکنند و از کسانی که این زیاده و نقیصه را موجب سجدۀ سهو میدانند، مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» است. تقریباً مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در این بحث سجدۀ سهو چندین مرتبه تکرار میکنند که سجدۀ سهو برای شش چیز است؛ کلام بی جا، سلام بی جا، تشهد فراموش شده، سجدۀ فراموش شده و شک بین چهار و پنج بعد از اکمال سجدتین و «کلّ زیادة و نقیصة فی الصلاة». در این پنج مورد اولی ضرورت و در آخری اختلاف است، اما مرحوم سیّد دست از حرفشان برنمیدارند و بالاخره در شش مورد واجب میدانند سجدۀ سهو به جا بیاوریم.
این مباحثۀ مختصر امروز است و چیزی نداریم به جز همین اختصاری که گفتم و از کلمات مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» گرفتم و برای هرکدام از این شش مورد، مرحوم سیّد استدلال مفصلی فرمودند و ما هم تبعاً از مرحوم سیّد، آن استدلالها را متذکر میشویم.
فصل في موجبات سجود السهو و كيفيته و أحكامه:
مسألة 1:
يجب سجود السهو لأمور :
الاول:
الكلام سهوا بغير قرآن ودعاء وذكر، و يتحقق بحرفين أو بحرف واحد مفهم في أي لغة كان، ولو تكلم جاهلا بكونه كلاما بل بتخيل أنه قرآن أو ذكر أو دعاء لم يوجب سجدة السهو لأنه ليس بسهو، ولو تكلم عامدا بزعم أنه خارج عن الصلاة يكون موجبا، لأنه باعتبار السهو عن كونه في الصلاة يعد سهوا، وأما سبق اللسان فلا يعد سهوا، وأما الحرف الخارج من التنحنح والتأوه والانين الذي عمده لا يضر فسهوه أيضاً لا يـوجب السجود.
این اشاره است به گذشته که در روایات آمده «کلّ ما یکون ذکراً أو قرآناً أو دعاءً فلا بأس فیه فی الصّلاة». در اینجا هم اشاره به اینست که: «الکلام سهواً بغیر قرآن و دعاء و ذکر»
چیزی که معنادار باشد، ولو یک حرف باشد. مثال میزنند به کلمۀ «ق» که به معنای اینست که نگاه دار. یک حرف است، اما معنادار است. اگر جهلاً کلامی را گفت و خیال کرد از نماز است و فهمیده شد از نماز نیست، آنگاه سجدۀ سهو برایش لازم نیست. همۀ اینها حرف دارد. اگر کسی تخیل کرد چیزی از قرآن است و از قرآن نبود، بگوییم سجدۀ سهو ندارد. مرحوم سیّد دلیل میآورند میگویند «لأنه لیس بسهوٍ». در روایات داریم سجدۀ سهو، سجدۀ سهو دارد. کلام بیجا، سجدۀ سهو دارد. بعد می فرماید:
وأما سبق اللسان فلا يعد سهوا...
اگر چیزی به طور ناخودآگاه از دهان بیرون آمد، سجدۀ سهو ندارد.
وأما الحرف الخارج من التنحنح والتأوه والانين الذي عمده لا يضر فسهوه أيضاً لا يـوجب السجود.
اختلاف در میان فقهاست که اگر کسی مریض است و آه میکشد و ناله میکند، این سجدۀ سهو ندارد. اما بعضی هم گفتند همین آه و نالهها نیز سجدۀ سهو دارد. اما مرحوم سیّد جزماً فتوا میدهد که: «وأما الحرف الخارج من التنحنح والتأوه والانين الذي عمده لا يضر فسهوه أيضاً لا يـوجب السجود»
فرض کردند کسی در نماز ناله کند، فرض کردند کسی در نماز سرفه کند یا کاری کند که سرفهنماست. میفرماید عمد این هم طوری نیست چه رسد به سهوش. اما بسیاری از بزرگان میگویند عمدش اشکال دارد و سهوش هم سجدۀ سهو دارد.
بنابراین اصل کلام، ضرورت است. در اصل کلام، روایات فراوانی هست که دلالت میکند کلام بی جا سجدۀ سهو دارد. خصوصیاتی که مرحوم سیّد گفتند در روایات نیست و استفاده از خودشان است، البته اختلاف هم در مسئله هست.
مسئلهای که اینجا عنوان نکردند، اینست که اگر ندانیم کلام بی جا هست یا نه، چه کنیم؟!
قاعده اقتضاء میکند برائت را. میدانیم کلام بی جا موجب سجدۀ سهو میشود، اما کسی کلام بیجا گفت، اگر جهلاً باشد طوری نیست و اگر نداند کلام بیجا هست یا نه و یا نداند کلام بی جا سجدۀ سهو دارد یا نه، همۀ اینها برائت دارد و مرحوم سیّد بعضیها را فرمودند و بعضی را نفرمودند و شاید به وضوح باقی گذاشتند.
در مسئله روایاتی هست و یک روایت از روایات را میخوانیم.
روایت 1 از باب 4 از ابواب الخلل، وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 206:
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَكَلَّمُ نَاسِياً فِي الصَّلَاةِ- يَقُولُ أَقِيمُوا صُفُوفَكُمْ- فَقَالَ يُتِمُّ صَلَاتَهُ ثُمَّ يَسْجُدُ سَجْدَتَيْنِ.
از اینگونه روایات زیاد است. علاوه بر اینکه روایتها صحیح السند و ظاهرالدلاله است، اجماع در مسئله هست و اختلاف هم در مسئله نیست؛ لذا روایاتی که مخالف است، خواه ناخواه باید بگوییم مطرود و معرضٌ عنها عندالاصحاب است.
روایت 5 از باب 3 از ابواب الخلل، وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 200:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي الرَّجُلِ يَسْهُو فِي الرَّكْعَتَيْنِ وَ يَتَكَلَّمُ فَقَالَ- يُتِمُّ مَا بَقِيَ مِنْ صَلَاتِهِ تَكَلَّمَ أَوْ لَمْ يَتَكَلَّمْ وَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ.
این هم مثل همان روایت قبل است و هم سندش خوب است و هم دلالتش خوب است. اختلاف شده که چه باید بکنیم و حرفها زده شده و بهترین حرفها اینست که اینگونه روایتها معرضٌ عنها عندالأصحاب است.
الثاني:
السلام في غير موقعه ساهيا سواء كان بقصد الخروج كما إذا سلم بتخيل تمامية صلاته أو لا بقصده، والمدار على إحدى الصيغتين الأخيرتين، و أما «السّلام عليك أيها النبي..» الخ، فلا يوجب شيئا من حيث أنه سلام، نعم يوجبه من حيث أنه زيادة سهوية كما أن بعض إحدى الصيغتين كذلك، وإن كان يمكن دعوى إيجاب لفظ «السلام» للصدق، بل قيل: إن حرفين منه موجب؛ لكنه مشكل إلا من حيث الزيادة.
آنچه مسلّم پیش اصحاب است و حرفی هم در آن نیست، سلام بی جاست و چون «السّلام علیک أیها النبی» سلام در نماز نیست و یک امر مستحب است، سجدۀ سهو ندارد. آیا اگر در سلام دوم و سوم فقط لفظ سلام را گفت، آیا سجدۀ سهو دارد یا نه؟!
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» نتوانستند جاز م شوند و فرمودند: «كما أن بعض إحدى الصيغتين كذلك، وإن كان يمكن دعوى إيجاب لفظ «السلام» للصدق، بل قيل: إن حرفين منه موجب؛ لكنه مشكل»
دلیل این را هم به وضوح باقی گذاشتند. میدانم سلام بیجا، سجدۀ سهو میخواهد اما اگر سلام اول باشد، سجدۀ سهو میخواهد یا نه؟ برائت میگوید نه.
اگر سلام بی جا بعضی از سلام باشد. مثلاً گفت «السلامُ» و یادش آمد بیجاست، در اینجا چه میشود؟
مرحوم سیّد نتوانستند فتوا دهند و قاعده اقتضاء میکند عدم وجوب را. سجدۀ سهو واجب میشود بر چیزی که مسلّم سجدۀ سهو بیاورد اما اگر شک کنیم سجدۀ سهو آورد یا نه، آنگاه برائت میگوید نه و این کلمۀ مشکل برای اینست که مرحوم سیّد نتوانستند جزم در کلام پیدا کنند. ولی قاعده اقتضاء میکند سلامی که مسلّم سلام باشد یعنی سلام در نماز باشد.
بله، حرف دیگری هم داریم که اگر سهواً سلام به یکدیگر شد، آیا نماز را باطل میکند یا نه؟
مشهور میگویند بله و غیرمشهور میگویند نه؛ برای اینکه الان گفتیم آنچه سجدۀ سهو میآورد، قدر متیّقن است. باید اطلاق سلام بر آن بشود و اما مشهور در میان اصحاب است که باید در میان نماز باشد و یا اگر سلام در غیر نماز شد، مثلاً به همدیگر سلام کردند، اصل میگوید سجدۀ سهو نمیخواهد اما احتیاط میگوید آری. و اما مشهور در میان اصحاب اینست که اگر گفت «سلام» مثل اینکه خانمها معمولاً به همدیگر سلام میکنند. دیگری هم جواب داد سلام و یا جواب داد سلامٌ علیکم. آیا سجدۀ سهو میخواهد؟
اگر شک کردیم، نمیخواهد و اگر شک نداشتیم و گفتیم در روایات آمده سلام بی جا. البته در روایات آمده سلام در نماز. علی کل حالٍ اگر ما با اصل جلو بیاییم، سلام معمولی به یکدیگر سهواً موجب سجدۀ سهو نیست. معلوم است که عمداً باشد، نماز را باطل میکند، ولو اینکه لفظ سلام باشد. اگر کسی به دیگری سلام گفت و دیگری هم جواب داد، اصلاً نمازش باطل باشد.
در این باره هم روایت زیاد است.
روایت 8 از باب 3 از ابواب الخلل، وسائل الشیعه، جلد 8، صفحه 200:
صحیحه عیص: عن رجل نسی رکعة من صلاته حتی فرغ منها ثم ذکر انه لم یرکع، قال: یقوم فیرکع و یسجد سجدتین.
و اما خصوصیاتش بحث دارد و مرحوم سیّد هم در همین بحث سجدۀ سهو، بحثش را میفرمایند.
الثالث:
نسيان السجدة الواحدة إذا فات محل تداركها كما إذا لم يتذكر إلا بعد الركوع أو بعد السلام، وأما نسيان الذكر فيها أو بعض واجباتها الآخر ما عدا وضع الجبهة فلا يوجب إلا من حيث وجوبه لكل نقيصة.
یک سجده را فراموش کرد و وقتش هم گذشت. اگر وقتش برنگذشته، برمیگردد و سجده را به جا میآورد و اما اگر وقتش گذشته است، «وأما نسيان الذكر فيها أو بعض واجباتها الآخر ما عدا وضع الجبهة فلا يوجب إلا من حيث وجوبه لكل نقيصة»
مرحوم سیّد در این قضیۀ «کلّ زیادة و نقیصه» تقریباً یک صفحه صحبت میکنند. ولی علی کل حال دلالت روایت بر اینست که سجدۀ فراموش شده، سجدۀ سهو میخواهد. و اما آیا باید خود سجده را هم به جا بیاورد یا نه؟
در اینجا اختلاف است و حتی مرحوم سیّد اختلاف فتوا دارند و اما مشهور در میان اصحاب اینست که باید اول سجده را به جا بیاورد و بعد هم دو سجدۀ سهو به جا بیاورد.
اگر ما باشیم و دلیل، اصل اقتضاء میکند عدم وجوب به جا آوردن خود سجده را. اما قول به اینکه سجده را به جا بیاور و بعد دو سجدۀ سهو را به جا بیاور و یا برعکس، مثل اینکه تسلّمی در میان اصحاب است.
الرابع:
نسيان التشهد مع فوت محل تداركه والظاهر أن نسيان بعض أجزائه أيضاً كذلك كما أنه موجب للقضاء أيضاً كما مر.
الخامس:
الشك بين الأربع والخمس بعد إكمال السجدتين كما مر سابقا.
همۀ اینها قبلاً گفته شده و احتیاج به تکرار ندارد.
و اما در آخر مرحوم سیّد میفرمایند علاوه بر آن پنج قسمی که مسلّم پیش اصحاب است، قسم ششمی نیز هست و آن «یجب لکلّ زیادة و نقیصه» است.
مشهور در میان اصحاب است که واجب نیست، لذا معمولاً در رسالههای عملیه میگویند سجدۀ سهو برای پنج چیز واجب است. بعضی احتیاط مستحب کردند و بعضی احتیاط واجب کردند و مرحوم سیّد معمولاً احتیاط واجب کرده است و بعضی اوقات فتوا دادند به اینکه مورد ششم «کلّ زیادة و نقیصه» است.
مرحوم سیّد در این مسئلۀ «کلّ زیادة و نقیصة» مفصل صحبت کردند و ما هم باید تبعا از مرحوم سیّد دربارۀ آن و بلکه دربارۀ این شش مورد که از اهمّ فقه و اهمّ موضوعات است، صحبت کنیم و به آن اهمیت دهیم.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد