أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث این چند روز ما دربارۀ أجزای منسیه بود. یعنی جزئی یا شرطی از نماز کم یا زیاد شود. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه»، 20 فرع برای این أجزای منسیه تشکیل دادند. اما این بیست فرع اولاً علمی نیست و نقل است یا بیان یک امر واضح و ثانیاً تکرار زیاد دارد.
در رسالههای عملیه از این 20 فرع به سه چهار فرع اکتفا شده است. یعنی اصل گفته شده است و فروعات اصل افتاده است و حق هم با رسالههای عملیه است. برای اینکه اصل قضیه اینست که اگر کسی جزئی یا شرطی از نماز کم یا زیاد کند، معلوم است عمداً باشد نماز باطل است و سهواً باشد، نماز صحیح است و جهلاً باشد، روی قاعدۀ جهل مقصر صحیح است و روی قاعدهای که جاهل مقصر معذور نیست، مقصر نیست. کم و زیاد کردن ارکان در نماز، نماز را باطل میکند. سابقاً در باب ارکان صحبت کردیم؛ لذا اصل بحث اجزای منسیه در 20 فرع، اولاً علمی نیست بلکه نقلی است و اختلافهایی هم ذکر فرمودند و بعد هم معمولاً این 20 فرع زوائد ندارد. مسلّماتی است که فقها فرمودند و در رسالهها و در فقه آمده است. ما این دو سه روز، سیزده فرع از این فروعات را مباحثه کردیم.
مسئله 14:
لا فرق في وجوب قضاء السجدة وكفايته عن إعادة الصلاة بين كونها من الركعتين الأولتين والأخيرتين، لكن الأحوط إذا كانت من الأولتين إعادة الصلاة أيضاً، كما أن في نسيان سائر الأجزاء الواجبة منهما أيضاً الأحوط إستحبابا بعد إتمام الصلاة إعادتها وان لم يكن ذلك الجزء من الأركان لاحتمال اختصاص اغتفار السهو عما عدا الأركان بالركعتين الأخيرتين كما هو مذهب بعض العلماء، وإن كان الأقوى كما عرفت عدم الفرق.
مرحوم مفید و مرحوم شیخ طوسی و مرحوم کلینی و مرحوم عمّانی اینطور که صاحب جواهر نقل کردند، اینها میگویند رکعتین اولتین همینطور که شکبردار نیست، یاد بردار هم نیست و این اجزای منسیه که احکامش را میگوییم، مختص به رکعتین اولتین است و رکعتین أخیرتین آنست که باید بگوییم شکبردار است. مثل اینکه مرحوم شیخ طوسی در مبسوط و مرحوم شیخ مفید و مرحوم کلینی و مرحوم عمّانی اینطور که ایشان نقل میکنند، البته از صاحب جواهر نقل میکنند. اما این حرف از کجا پیدا شده و چه روایتی روی آن داریم، معلوم نیست. لذا صاحب عروه اصلاً باید متعرض این مسئله نشده باشند. این مسئله برمیگردد به اینکه همینطور که رکعت اول و دوم شک بردار نیست و اگر شکی در رکعات آن کردیم، نماز باطل است، احتمال بردار هم نیست و اگر احتمالی در آن دادیم، نماز باطل است. سجده به جا آوردیم یا نه، بگو نماز باطل است. آیا هنوز به رکوع نرفته، بگوییم آیا حمد را خواندیم یا نه؛ اگر به رکوع رفته باشیم، نماز باطل است. اینها دلیل ندارد بلکه دلیل برعکس دارد و ما آنچه یقین داریم و مسلّم در فقه ماست، اینست که شکیّات در رکعت مربوط به أولتین است و آنست که شک در آن باطل است، و اما أخیرتین شک بردار است و 9 قسم شک دربارهاش فرمودند. و اما أجزای رکعتتین أولتین مثل أجزای رکعتین أخیرتین است. اگر رکن نباشد و سهواً یکی از آنها آورده نشد، نماز صحیح است. اگر قابل جبران است، جبران میکند. سجده را فراموش کرده و جای آن گذشته است؛ حال سجده را به جا میآورد و دو سجدۀ سهو نیز به جا میآورد. قبلاً گفتند و بعد هم میفرمایند که به چه چیز سجدۀ سهو واجب است.
یا اینکه تشهد را فراموش کرد. اگر در رکعتین أولتین است، وقتش گذشته و بعد تشهد را به جا میآورد و بعد دو سجدۀ سهو به جا میآورد و اگر وقتش نگذشته است، تشهد را به جا میآورد. اینها امور واضحی است و ظاهراً مرحوم شیخ طوسی«رحمتاللهعلیه» احتیاط مستحبی کردند یا مثلاً کلینی«رحمتاللهعلیه» روایت غیرمأمورٌبه که حمل بر استحباب میشود، آوردند و بالاخره بگوییم استحبابی از این بزرگان در اجزای منسیه در رکعت اول و دوم آمده است و علی کل حالٍ فرمایش مرحوم سیّد در اینجا هیچ وجه ندارد و معطّل کردن خودشان و ما هیچ وجه ندارد و در أجزای منسیه فرقی بین رکعتین اولتین و رکعتین أخیرتین نیست.
مسئله 15:
لو اعتقد نسيان السجدة أو التشهد مع فوت محل تداركهما ثم بعد الفراغ من الصلاة انقلب اعتقاده شكا فالظاهر عدم وجوب القضاء.
اعتقاد پیدا کرده که سجدهای از او فوت شده و بنا داشت سجده را بعد از نماز به جا بیاورد و دو سجدۀ سهو هم به جا بیاورد، اما بعد نماز فهمید که بیخود شک کرده است. همچنین راجع به تشهد. وقتی فهمید آنچه به جا آورده است وقع فی محله بوده، آنگاه چیزی برایش واجب نیست و این مسئله گفتن ندارد و اگر مرحوم سیّد نبود، میگفتیم اتلاف وقت است و علی کل حالٍ مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» یک امر واضحی را در این فرع 15 عنوان فرمودند. تقریباً انقلاب شک به یقین است و این کاری به سجدۀ سهو و تشهد ندارد.
اگر در نماز شک کرد و بعد در نماز یا خارج نماز آن شک از بین رفت، جبران ندارد. خیال کرد رکعت سوم است و بنا را گذاشت به سه و نماز را تمام کرد و میخواهد نماز احتیاط بخواند و یقین کرد چهار رکعت نماز خوانده است و شک به یقین انقلاب شده است. حال نمیدانیم چرا مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» چرا این فرع و امثال آن را در اینجا آوردند.
مسئله 16:
لو كان عليه قضاء أحدهما وشك في إتيانه وعدمه وجب عليه الإتيان به ما دام في وقت الصلاة، بل الأحوط استحبابا ذلك بعد خروج الوقت أيضاً.
اگر مثلاً یقین کرد سجدهای از او از بین رفته و بعد از نماز یقین پیدا کرد آن سجده را به جا آورده است. اگر یقین کرد، مسئله حل است و اگر یقین پیدا نکرد که به جا آورده «وجب علیه الإتیان به مادام فی وقت الصلاة»؛ و اگر وقت نماز گذشته، شک بعد وقت اعتبار ندارد.
این فرع واضحتر از فرع 15 است، مگر اینکه مرحوم سیّد بگوید شک بعد وقت راجع به رکعتین أخیرتین است و نه رکعتین أولتین، تا اینکه این فرع را عنوان کند. اما این را نه مرحوم سیّد فرمودند و نه دیگران.
مسئله 17:
لو شك في أن الفائت منه سجدة واحدة أو سجدتان من ركعتين بنى على الاتحاد.
بعد نماز میداند یک سجده از او از بین رفته و نمیداند که یک سجدۀ دیگر هم از بین رفته یا نه؛ در اینجا آن سجده را که میداند به جا میآورد و تدارک میکند و آن سجده را که نمیداند، برائت میگوید لازم نیست و این گفتن ندارد. لذا مسئلۀ فوقالعاده واضح را که در کلاس اول طلبهها میخوانند، مرحوم سیّد در عروه آوردند و همان حکمی که طلبهها فهمیدند و میدانند، ایشان در اینجا فتوا دادند.
مباحثۀ امروز، مباحثۀ واضحی است و به نسبت هم حساب کنیم از فروعی که این دو سه روز صحبت کردیم، واضحتر است.
مسئله 18:
لو شكّ في أنّ الفائت منه سجدة أو غيرها من الأجزاء الواجبة التي لا يجب قضاؤها و ليست ركناً أيضاً لم يجب عليه القضاء، بل يكفيه سجود السهو.
میداند یک سجده از او فراموش شده و نمیداند بیشتر بوده یا نه « لو شك في أنه هل یجب علیه الأکثر من المتیقّن و لا یجب علیه الشئ الاّ المتیّقن.»
این تقریباً همان فرع 17 است اما رساتر و واضحتر است و مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» چیز تازهای به ما ندادهاند.
مسئله 19:
لو نسي قضاء السجدة أو التشهد وتذكر بعد الدخول في نافلة جاز له قطعها والإتيان به، بل هو الأحوط، بل وكذا لو دخل في فريضة.
دو سه مرتبه این مسئله را فرمودند که آیا بین چیزهایی که راجع به اجزای منسیه است، مثلاً سجده را فراموش کرده و بعد باید بلافاصله سجده به جا بیاورد و دو سجدۀ سهو به جا بیاورد اما بلافاصله به جا نمیآورد. دیروز گفتیم اشکال ندارد و حتی اگر عمداً باشد. بله، بعضی از بزرگان گفتند همۀ أجزای منسیه مثل نماز احتیاط است و فوری است و باید به مجرد اینکه نماز تمام شد، اجزای منسیه را تدارک کند. این مشهور در میان اصحاب است، اما دلیلی ندارند جز احتیاط. ما هم اصل مسئله را قبول نداشتیم و دو سه مرتبه هم تکرار شده و البته مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» اختلاف فتوا دارد. آیا بین نماز و اجزای منسیه در نماز فاصله بیفتد، نماز را باطل میکند یا نه؟!
بعضی اوقات میفرمود نماز را باطل میکند و بعضی اوقات میفرمود احتیاط اینست که نماز را دوباره بخواند و بعضی اوقات هم مثل اینها میفرمایند مانعی ندارد.
مسئله 20:
لو كان عليه قضاء أحدهما في صلاة الظهر وضاق وقت العصر فإن أدرك منها ركعة وجب تقديمهما، وإلا وجب تقديم العصر ويقضي الجزء بعدها ولا يجب عليه إعادة الصلاة وإن كان أحوط، وكذا الحال لو كان عليه صلاة الاحتياط للظهر وضاق وقت العصر، لكن مع تقديم العصر يحتاط باعادة الظهر أيضاً بعد الإتيان باحتياطها.
نماز ظهر را خوانده و نزدیک است که نماز عصر قضا شود. در اینجا باید قضا را اول بخواند و بعد نماز عصر را بخواند.
این هم نظیر مسائل قبل است و راجع به اینست که در نماز ظهر و عصر، مثلاً سجده در نماز ظهر از بین رفته است و باید قضای سجده به جا بیاورد اما نزدیک است که وقت نماز عصر تمام شود. قاعدۀ من أدرک در اینجا جاریست. اول باید نماز عصر را بخواند و بعد نماز عصر، آن سجدۀ فراموش شده و دو سجدۀ سهو را به جا بیاورد.
این همان مسئله است که در صورت ضرورتش فرمودند و در صورت اختیار نیز قبلاً فرمودند و علی کل حالٍ یک قاعدۀ کلی اینکه فاصله بین أجزای منسیه و نماز اشکال ندارد و اگر عمداً هم فاصله بیندازد، نماز باطل نیست، چه رسد به اینکه معذور باشد و یا یادش برود.
این 20 فرعی که مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در اینجا متعرّض شدند و مسئلۀ به درد به خور و اصلی در این 20 فرع کم بود، اما علی کل حالٍ 20 مسئلۀ فرعی را متذکر شدند ولو در این 20 مسئله تکرار و واضحات بود.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد