أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث ما دربارۀ اجزای منسیه بود و گفتم مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه»، بیست فرع برای أجزای منسیه ذکر فرمودند. اما به سرعت از این بیست فرع گذشتند. تقریباً باید بگوییم با اشاره فرمودند که أجزای منسیه بیست قسم است و این بیست قسم را شماره کردند. ما هم تبعاً از سرعتی که مرحوم سیّد داشتند، فرمایشات مرحوم سیّد را متعرض شدیم و 7 قسم از این اقسام را متذکر شدیم.
در مسئلۀ 8 میفرماید اگر قضای سجده و قضای تشهد پیدا شد، خوب است که مرتب این قضاها را به جا بیاورد. مثلاً تشهد او از بین رفته و یادش رفته تشهد بخواند و یادش رفته است یک سجده بخواند و الان خوب است در وقتی که میخواهد قضا بخواند و سجدۀ سهو بخواند، با ترتیب باشد. مثلاً اگر اول تشهد بوده و بعد سلام، اکنون هم اول تشهد و سجدۀ سهو و بعد سلام و سجدۀ سهو بخواند.
این از نظر افضلیت دلیل نمیخواهد. هرکدام اول از دست رفته است، همان را اول به جا بیاورد و همان را جبران کند؛ و اما این ترتیب واجب نیست.
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» اختلاف فتوا دارد در همین 20 فرعی که راجع به أجزای منسیه هست. گاهی ترتیب را شرط میداند و گاهی هم ترتیب را شرط نمیداند. جمع بین کلام سیّد هم اقتضاء میکند که ترتیب شرط نباشد، اما طبق قاعدۀ فالأولی فالأولی هرکدام اول ازبین رفته جبران کند و بعد سراغ بعدی برود؛ لذا مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در اینجا میفرماید: «نسیان السجدة و التشهد متعددّا فقال: بالقضاء ترتیباً» و ما گفتیم: «والأقوی عدم وجوب الترتیب لعدم الدلیل علی ذلک»
همچنین در مسئلۀ 8 در قضای سجده و تشهد، ترتیب باشد و ما گفتیم «ترتیب، ولکن الأقوی عدم وجوب الترتیب کما قلنا آنفاً».
اما مرحوم سیّد در یک جا ترتیب را شرط میداند و در یک جا ترتیب را شرط نمیداند و بعضی اوقات احتیاط واجب و بعضی اوقات احتیاط مستحب میکند. لذا در این بیست فرع راجع به ترتیب قضای اجزای منسیه جزم به مسئله ندارند و اولویت و أفضلیتش مسلّم است؛ چنانچه وجوبش هم مسلّم نیست؛ لذا اگر یک جا فرموده بودند اجزای منسیه اگر در نماز متعدد اتفاق افتاد، لازم نیست الأولی فالأولی باشد، گرچه أفضل است. لازم نیست برای اینکه دلیل نداریم و أفضل است برای اینکه قاعدۀ عرفی اقتضای چنین چیزی دارد که تا تشهد تمام نشده، سر سلام نرود. بنابراین این دو سه مسئله یک حکم دارد و تکرار هم لازم نیست و در همۀ اینها هم ترتیب واجب نیست، اما مراعات ترتیب خوب است.
مسئله 9:
لو كان عليه قضاؤهما وشك في السابق واللاحق احتاط بالتكرار فيأتي بما قدمه مؤخرا أيضاً، ولا يجب معه إعادة الصلاة وإن كان أحوط، وكذا الحال لو علم نسيان أحدهما ولم يعلم المعين منهما.
اگر سجده فراموش شده و تشهد هم فراموش شده و نمیداند کدام مقدم و مؤخر بوده است، مرحوم سیّد میفرمایند احتیاط کند به تکرار. یعنی مثلاً در سجده بعد از نماز دو سجده و دو سجدۀ سهو انجام دهد. لذا باز نتوانستند دست از أفضلیت بردارند و میفرمایند احتیاط در تکرار است. مثلاً یک سجده و یک تشهد از او فوت شده و تقدم و تأخر نمیداند، حال احتیاط کند و دو سجده به جا بیاورد و دو سجدۀ سهو به جا بیاورد.
مسئله مشکل میشود، برای اینکه اگر ترتیب شرط باشد، باید بگوییم نماز باطل است و نماز دیگری بخواند. اما احتیاط کند در تکرار، اصل نماز را درست نمیکنیم. بنابراین احتیاط وجهی ندارد و اصل مطلب هم که دو سه مرتبه تکرار شده، اینست که ترتیب لازم نیست و تکرار لازم نیست و اولیّت و ثانویت لازم نیست و آنچه ترک شده به جا بیاورد و مراعات اولیت و ثانویت و مراعات ترتیب را بکند و احتیاط در اینکه ترتیب را به دست بیاورد، لازم نیست و آنچه میتوان گفت، اینست که اگر میداند جزئی یا شرطی از او تکراراً از دست رفته، همان تکرار را به جا بیاورد. اما اینکه اولیت مقدم باشد بر ثانویت، یا در صورت شک هم احتیاط باشد، علی الظاهر وجهی ندارد و برائت هم اقتضاء میکند که وجهی ندارد و این تکرارهای مرحوم سیّد هم وجهی ندارد.
مسئله 10:
إذا شك في أنه نسي أحدهما أم لا لم يلتفت ولا شيء عليه، أما إذا علم أنه نسي أحدهما وشك في أنه هل تذكرقبل الدخول في الركوع أو قبل السلام وتداركه أم لا فالأحوط القضاء.
مسئله اینست که اگر مثلاً در نماز شک کند که آیا در رکعت قبل تشهد را خواند یا نه؛ میگوییم خواند. اگر بعد نماز شک کند که نماز را درست خواند یا نه، از روی قاعدۀ فراغ درست خوانده است. در میان این بیست مسئله، این مسئله را جزء مسائل حساب کنند، علی الظاهر وجهی ندارد و گفتم مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» 20 فرع فرمودند اما غالب این فروعات یا تکرار است و یا اهمیتی به آن نیست و تخییر است و برائت و قاعدۀ تجاوز و قاعدۀ فراغ و قاعدۀ شک بعد وقت اقتضاء میکند که نماز را درست خوانده است.
مسئله 11:
لو كان عليه صلاة الاحتياط وقضاء السجدة أو التشهد فالأحوط تقديم الاحتياط وإن كان فوتهما مقدما على موجبه، لكن الأقوى التخيير، وأما مع سجود السهو فالأقوى تأخيره عن قضائهما، كما يجب تأخيره عن الاحتياط أيضاً.
این مسئله را سابقاً گفتیم و بعد هم مرحوم سیّد دربارۀ آن صحبت میکند و اینست که در نماز احتیاط آیا میتواند بعد از سلام و قبل از آوردن نماز حرف بزند یا منافی به جا بیاورد، مثلاً صورتش را از قبله برگرداند و یا فاصله بیندازد و یک ساعت دیگر به جا بیاورد یا نه؟!
مشهور در میان فقها گفتند نه و اگر یادتان باشد من هم گفتم نه؛ برای اینکه این نماز احتیاط جزء نماز است.
در شک سه و چهار که باید دو رکعت نشسته به جا بیاورد، جزء نماز است. از این جهت اگر نیاورد، نماز باطل است.
از خود شکیّات معلوم میشود و سابقاً گفتیم که نماز احتیاط طبق از آنچه فراموش کرده است. شک دو و سه،یک رکعت و شک سه و چهار، مثلاً دو رکعت است و یا شک دو و چهار، دو رکعت و شک دو و سه و چهار، دو رکعت تکرار. یعنی به تناسب شارع مقدس فرموده است این نماز را وصله کن.
حرف مرحوم سیّد اینست که میتواند حرف بزند و ترتیب شرط نیست و همچنین میتواند فاصله بیندازد و منافی به جا بیاورد. در همۀ اینها اصل اقتضاء میکند چنین باشد، اما فقها جرئت نداشتند حرف مرحوم سیّد را بزنند. لذا مشهور در میان فقها و من جمله صاحب جواهر«رحمتاللهعلیه» ادعای اجماع میکنند از اینکه بین اصل نماز و نماز احتیاط فاصله نیفتد و حرف زده نشود و فوراً این نماز وصله شود و معلوم است که این موافق با احتیاط است و دلیلی برایش ندارم به جز همین ذوق فقهی؛ و اما این ذوق فقهی قوی است. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» بعضی اوقات نتوانستند از قول مشهور بگذرند؛ لذا قول مشهور را گفتند یا احتیاط واجب کردند. بعضی اوقات هم جرئت پیدا کردند و مطلقا نماز احتیاط را جدای از نماز فریضه قرار دادند و فرمودند هرکدام برای خودش است و ربطی به هم ندارد و هرکدام باید برای خودش صحیح باشد. اصل همین را اقتضاء میکند، اما همینطور که مرحوم سیّد هم در خیلی جاها جرئت نکردند، در رسالههای عملیه نیز میگویند باید بین نماز احتیاط و نماز اصلی فاصله نباشد و وصل به هم باشد و در میان آن حرف زده نشود و منافی به جا آورده نشود و فوراً باشد.
مسئله 12:
إذا سها عن الذكر أو بعض ما يعتبر فيها ما عدا وضع الجبهة في سجدة القضاء فالظاهر عدم وجوب إعادتها وإن كان أحوط.
قضای اجزای منسیه غیر از وضع جبهه، اینکه اگر به جا نیاورد،نماز باطل است یا نه؟!
باز مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» اختلاف فتوا دارند. مثلاً کسی سجده را فراموش کرده و بعد نماز باید سجده را به جا بیاورد اما عمداً یا جهلاً به جا نیاورده و باید دو سجدۀ سهو به جا بیاورد و عمداً یا سهواً سجدۀ سهو را به جا نمیآورد، آیا نماز باطل است یا نه؟!
مرحوم سیّد اختلاف فتوا دارد و فقها و من جمله صاحب جواهر، اختلاف فتوا دارد و اما مشهور در میان اصحاب اینست که اجزای منسیه مثل اجزای اصلیه است. همینطور که در اجزای اصلیه طهارت شرط است و باید منافاتی در آن نباشد، اجزای منسیه هم باید مثل اجزا و شرایط اصل نماز باشد. لذا مرحوم سیّد در اینجا میفرماید: «لایجب قضاء أجزاء المنسیه غیر وضع الجبهة و إن کان أحوط».
مرحوم سیّد در اینجا احتیاط کردند اما در خیلی جاها قول مشهور را آوردند که میگویند اجزای بدلیه مثل اجزای اصلیه است و روی آن فتوا دادند. یک جمله که اینجا تکرار شده اینست که میفرمایند غیر از وضع جبهه و نمیدانم این را چطور معنا کنم! یعنی برای وضع جبهه باید یک سجده به جا بیاورد و اما یک سجده رابه جا نیاورد و بعد نماز سرش را به سجده گذاشت اما سجده را به جا نیاورد، مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میگویند درست است و اما اگر سرش را روی مهر نگذاشت، ولو سجده را به جا بیاورد، نماز باطل است. حال این وضع جبهه در پیش مرحوم سیّد چه خصوصیتی دارد؟!
ندیدم از بزرگانی مثل محشین بر عروه و مرحوم صاحب جواهر«رحمتاللهعلیه» که به این وضع جبهه خصوصتی بدهند. اگر کسی سجده را فراموش کرد، بعد نماز باید سجده رابه جا بیاورد و دو سجدۀ سهو هم به جا بیاور. کسانی که میگویند واجب است، میگویند باید فوراً این کار را انجام دهد. کسانی که میگویند أفضل است، میگویند خوب است چنین کند. کسانی هم که میگویند اگر به جا نیاورد، نماز باطل نیست، میگویند اگر کسی سجده را به جا نیاورد، طوری نیست. اما کسی پیدا شود و بگوید به خصوص در وضع جبهه، سجده را فراموش کرده و بعد نماز سر به مهر گذاشته و اما ذکر سجده نگفته و بعد از آن سجدۀ سهو به جا نیاورده است؛ مرحوم سیّد میفرمایند نماز درست است، برای اینکه وضع جبهه کرده است. اما اگر وضع جبهه نکرد، ولو اینکه ذکر سجده را گرفت و تشهد را نیز به جا آورد، اما نمازش باطل است.
این فرمایش مرحوم سیّد تقریباً حرف منحصر به فرد مرحوم سیّد است و این وضع جبهه که در مباحثۀ امروز دو مرتبه تکرار شده، هیچ وجه و دلیلی ندارد و وضع جبهه جزء سجدۀ فراموش شده است. هرچه در سجدۀ فراموش شده گفتیم، در وضع جبهه نیز همین را میگوییم. و علی کل حالٍ این فرمایشات مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» خیلی درهم برهم بود و علاوه بر اینکه با سرعت از آن گذشته بودند،اختلاف فتوا هم در آنها زیاد دیده شده است، چنانچه خلاف شهرت نیز در فرمایشات مرحوم سیّد در این 20 فرع زیاد دیده میشود.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد