أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث دربارۀ اجزای منسیه است. اگر جزئی یا شرطی از نماز کم و زیاد شود، چه باید کرد؟!
مرحوم سیّد 20 مسئله در اینجا آوردند و مسائل مفید و مورد ابتلاست؛ لذا باید به آنها اهمیت داد. اما متأسفانه مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه»، 20 فرع را فرمودند، اما با سرعت از آنها گذشتند و ما هم طبق روش مرحوم سیّد انشاءالله رفتار میکنیم.
مسئله 1:
قد عرفت سابقا أنه إذا ترك سجدة واحدة ولم يتذكر إلا بعد الوصول إلى حد الركوع يجب قضاؤها بعد الصلاة، بل و كذا إذا نسي السجدة الواحدة من الركعة الأخيرة ولم يتذكر إلا بعد السلام على الأقوى...
مسئله را قبلاً فرمودند و بعد راجع به وجوب سجدۀ سهو میفرمایند. درحقیقت قبل و بعد این مسئله تکرار است.
مسئله اینست که اگر کسی یک سجده فراموش کرد و بلند شد و مثلاً حمد یا تسبیحات اربع خواند و به رکوع رفت و توجه کرد که رکعت قبل باید دو سجده به جا میآورده و این یک سجده به جا آورده است. معلوم است که مانعی ندارد. در اینجا نمیفرمایند، اما تدارک میخواهد و اینکه بعد سلام آن سجده را به جا میآورد و دو سجدۀ سهو نیز به جا میآورد. اما چیزی که مورد تردید مرحوم سیّد است، اینست که اگر این سجده در رکعت آخر باشد. یعنی مثلاً نماز چهار رکعت را خوانده و بلند شده تشهد میخواند و درحالی که باید دو سجده به جا بیاورد، یک سجده به جا آورده و سلام نماز را داده است. قاعده اینست که قضای سجدۀ فراموش شده در نماز، دو سجدۀ سهو است. اما مرحوم سیّد در اینجا میفرمایند قضای این نماز را به جا بیاورد.
شبههای که مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» دارند، اینست که سجدۀ آخر که فراموش شود، تشهد بیجاست و سلام بیجاست و بعد نماز است و منافی به جا آورده، پس نمازش باطل است. اگر این سجدۀ واحد مثلاً در رکعت سوم بود، همان که مشهور است باید عمل شود. اما اگر در رکعت چهارم است، این نماز باطل است.
عبارت مرحوم سیّد اینست:
قد عرفت سابقا أنه إذا ترك سجدة واحدة ولم يتذكر إلا بعد الوصول إلى حد الركوع يجب قضاؤها بعد الصلاة، بل و كذا إذا نسي السجدة الواحدة من الركعة الأخيرة ولم يتذكر إلا بعد السلام على الأقوى...
باید بگویند «و یأتی بسجدتی السهو»، اما نگفتند و به وضوح باقی گذاشتند. اما اگر در رکعت آخر باشد، همین که در رکعت قبل از آخر گفتیم، اینجا هم میگوییم. در مقابل کسانی که میگویند نماز باطل است و وجه فسادش هم میگویند سجدۀ آخر که فراموش کرده او را از نماز بیرون نکرده، بنابراین بعد از نماز منافیات به جا آورده و منافیات در نماز بوده و نماز باطل است. اما مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرماید: «و كذا إذا نسي السجدة الواحدة من الركعة الأخيرة ولم يتذكر إلا بعد السلام على الأقوى»؛ در مقابل غیر أقوی که گفتند نماز باطل است، ایشان فتوا میدهند که تفاوتی نیست، بر اینکه این سجدۀ فراموش شده در رکعت قبل آخر باشد یا در رکعت آخر باشد.
انشاءالله در مسئلۀ 13 تفصیلش میآید و وجه برای فسادش نیز میآید، اما بالاخره فتوای مرحوم سیّد، چه در اینجا و چه در مسئلۀ 13 اینست که نماز صحیح است و اگر یک سجده را سهواً نیاورد و نتوانست تدارک کند، جریمه داریم. جریمهاش اینست که اصل سجده را به جا میآورد و دو سجدۀ سهو هم به جا میآورد و فرقی هم نیست بین اینکه این سجده آخر نماز باشد یا ماقبل از آخر باشد. لذا مسئله علاوه بر اینکه تکرار است، بعد هم در مسئلۀ 13 مفصل صحبت میشود.
مسئله 2:
يشترط فيهما جميع ما يشترط في سجود الصلاة و تشهّدها من الطهارة و الاستقبال و ستر العورة و نحوها، و كذا الذكر و الشهادتان و الصلاة على محمّد و آل محمّد، و لو نسي بعض أجزاء التشهّد وجب قضاؤه فقط نعم لو نسي الصلاة على آل محمّد فالأحوط إعادة الصلاة على محمّد بأن يقول: اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد، و لا يقتصر على قوله: و آل محمّد، و إن كان هو المنسيّ فقط و يجب فيهما نيّة البدليّة عن المنسي، و لا يجوز الفصل بينهما و بين الصلاة بالمنافي، كالأجزاء في الصلاة، أمّا الدعاء و الذكر و الفعل القليل و نحو ذلك ممّا كان جائزاً في أثناء الصلاة فالأقوى جوازه و الأحوط تركه، و يجب المبادرة إليها بعد السلام، و لا يجوز تأخيرهما عن التعقيب و نحوه.
مسئله خیلی واضح است و سابقاً در باب ارکان صحبت کردیم که کسی که سجده را فراموش کند و الان بخواهد سجده بخواند، باید با طهارت و رو به قبله باشد و بالاخره جزء نماز است و ملحق به نماز است و هرچه در نماز گفتیم در اینجا هم میگوییم: يشترط فيها جميع ما يشترط في الصلاة فی الأجزاء المنسیه فلیس لها دلیل الاّ أن یقال أنّ جزء الصلاة یلحق بکلّ الصلاة إجماعاً و ادعاءُ الالحاق بلا دلیل و ادعاء الاجماع أیضاً کذلک.
به طور کلی از مسئله گذشتند و اشارهای فرمودند و اشاره به کسانی که میگویند نه و مسئلۀ الحاق را جلو کشیدند. آنها گفتند اگر جزئی یا شرطی در نماز نیامد، باید دلیل داشته باشیم که طوری نیست و الاّ اگر دلیل نداشته باشیم، نماز باطل است. دلیلش را هم گفتند برای اینکه جزئی یا شرطی در نماز نیامده «إذ انتفی الشرط انتفی المشروط اذ انتفی الجزء انتفع الکلّ». معلوم است که حرف درست نیست و یک قاعدۀ کلی اینکه از روایات استفاده میکنیم اگر جزئی یا شرطی سهواً در نماز نیامد، اگر قابل جبران است، جبران میکند. مثلاً اگر سجدۀ سهو برایش واجب است، قبلاً آن را میخواند و بعد سجدۀ سهو را میخواند و اما اگر دلیل به خصوصی نداریم، قضیۀ الحاق نیست و باید بگوییم قاعدۀ «اذ انتفی الشرط انتفی المشروط» نیست و اینکه اگر جزء نماز یا شرط نماز نیامد، اگر دلیل بر جبران داریم، آن دلیل است وگرنه برائت به ما میگوید واجب نیست خودش را جبران کنیم و واجب هم نیست که چیزی نظیر سجدۀ سهو برای آن بیاوریم.
اما این مسئله را نیز در همین جا متذکر شدند و بعد هم در سجدۀ سهو متذکر میشوند و ایشان خیلی جزماً میفرمایند سجدۀ سهو واجب است، «لکلّ زیادة و نقیصة». لذا با آن مسئله در اینجا باید بگوییم اگر جزئی یا شرطی سهواً از نماز نیامد، علاوه بر اینکه باید جبران کند، باید دو سجدۀ سهو نیز به جا بیاورد. ولی اختلاف فتوا دارند در اینکه جزئی که ترک شده آیا باید آورد یا نه! و انشاءالله ما دربارهاش صحبت میکنیم که لازم نیست آن جزء یا شرط را تدارک کند الاّ ما أخرجه الدلیل. ما أخرجه الدلیل میگوید یا باید رکن باشد که نماز باطل است و اگر رکن نیست، باید دو سجدۀ سهو برای آن به جا آورده شود. آنجا که روایت تدارک داریم، اول تدارک و بعد سجدۀ سهو و آنجا که روایت تدارک نداریم، تدارک هم لازم نیست.
مسئله 3:
لو فصّل بينهما وبين الصلاة بالمنافي عمدا وسهوا كالحدث والاستدبار فالأحوط استئناف الصلاة بعد إتيانهما وإن كان الأقوى جواز الاكتفاء بإتيانهما، و كذا لو تخلل ما ينافي عمداً لاسهواً إذا كان عمداً، أما إذا وقع سهوا فلا بأس.
میفرماید بین نماز و اجزای منسیه باید فاصلهای نباشد، و اگر فاصلهای شد، نماز اشکال دارد. اما معلوم است که مثلاً سجدۀ فراموش شده را به جا آورد و سجدۀ سهو را برای بعد نماز دیگری گذاشت و یا اصلاً به جا نیاورد. ضرر به نماز ندارد و احتیاط مستحب اینست که بین اجزای منسیه و بین نماز در تدارک، فاصله نباشد، اما اگر فاصله شد، اشکال ندارد.
مسئله اختلافی است. بعضیها در مثل سجدۀ فراموش شده و یا تشهد فراموش شده، قضیۀ الحاق را جلو کشیدند و میفرمایند باید سجده قبل از منافی نماز و تشهد قبل از منافی نماز به جا آورده شده و سجدۀ سهو نیز همینطور. اما در اینجا احتیاط استحبابی میکنند و معمولاً مشهوراً هم یا احتیاط نمیکنند و یا احتیاطشان استحبابی است و اینکه اگر بین نماز و سجدۀ سهو فاصله بیفتد و یا اصلاً نخواند، نماز صحیح است و دو سجدۀ سهو به ذمّۀ اوست. هروقت این دو سجدۀ سهو را به جا بیاورد، اشکال ندارد و اصل نیز همین فرمایش را اقتضاء میکند. نمیدانیم تدارک در اجزای منسیه باید بلافاصله باشد یا نه؛ برائت به ما میگوید نه، اما معلوم است ولو اینکه قول فقها نبود، میگفتیم در اجزای منسیه خوب است بین جزء و شرط و سجدۀ سهو با نماز نباشد.
مسئله 5:
إذا نسي الذكر أو غيره مما يجب ما عدا وضع الجبهة في سجود الصلاة لا يجب قضاؤه.
این تقریباً تکرار مسائل قبل است، اما به خاطر این وضع جبهه تکرار شده است. مثلاً سجده را فراموش کرد و بعد هم تشهد را فراموش کرد، نماز باطل نیست؛ ولو اینکه تشهد به ذمهاش هست اما نماز صحیح است؛ اما در سجدۀ فراموش شده اینطور نیست. اسمش را سجدۀ فراموش شده نگذاشتند و فرمودند «وضع الجبهة» و این برمیگردد به سجدۀ فراموش شده. اگر یادش رفت سر به مهر بگذارد، اگر در یک رکعت و دو سجده باشد، نماز باطل است برای اینکه رکن است و اما اگر یک جا باشد یا دو یا سه جا باشد اما فاصله باشد، نماز اشکال ندارد.
اشکال اینست که اگر این سجده را به جا نیاورد، سر به مهر نگذاشته و اگر سر به مهر نگذارد، نماز باطل است. این فرمایش مرحوم سیّد با مسائل قبل و بعد منافات دارد و فرقی بین تشهد فراموش شده و سجدۀ فراموش شده نیست. همینطور که در تشهد فراموش شده، نماز درست است و اگر تشهد را نخواند و اگر عمداً تشهد را نخواند، نماز درست است اما تشهد به ذمهاش هست. در سجدۀ فراموش شده و مخصوصاً سجدههای قبل رکعت آخر، اگر به جا نیاورد، سجده به ذمهاش است اما نماز درست است. و اما مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در دو جا تکرار میکنند که «الاّ وضع الجبهة» و نمیدانیم مرادشان چیست. اگر بخواهیم بگوییم اگر کسی سهواً سر به مهر نگذاشت، نمازش باطل است و برمیگردد به اینکه با سجدۀ فراموش شده نماز باطل است درحالی که مسلّم پیش اصحاب است و مرحوم سیّد فرمودند که سجدۀ فراموش شده نماز را باطل نمیکند، بلکه باید سجده را به جا بیاورد و دو سجدۀ سهو هم به جا بیاورد. معنای سجده یعنی «وضع الجبهة». یک نحو تهافتی در کلام مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» هست.
إذا نسي الذكر أو غيره مما يجب ما عدا وضع الجبهة في سجود الصلاة لا يجب قضاؤه.
یعنی دوباره کمی بعد «ما عدا وضع الجبهة» را آوردند و نمیدانم مرادشان چیست.
مسئله 6:
إذا نسي بعض أجزاء التشهد القضائي وأمكن تداركه فعله، وأما إذا لم يمكن كما إذا تذكره بعد تخلل المنافي عمداً وسهواً فالأحوط إعادته ثم إعادة الصلاة، وإن كان الأقوى كفاية إعادته.
باز این مسئله یک ناسازگاری با مسائل قبل دارد. اگر اصلاً تشهد را نخواند و بعد متذکر شد تشهد را نخوانده است. از جاهایی که سجدۀ سهو واجب است، برای تشهد فراموش شده است و تشهد را میخواند و بعد هم دو سجدۀ سهو میخواند. الان هم گفتیم فاصله افتادن بین تشهد و سجدۀ سهو اشکال ندارد. اما در این مسئلۀ 6 میفرمایند:
إذا نسي بعض أجزاء التشهد القضائي وأمكن تداركه فعله، وأما إذا لم يمكن كما إذا تذكره بعد تخلل المنافي عمداً وسهواً فالأحوط إعادته ثم إعادة الصلاة، وإن كان الأقوى كفاية إعادته.
در آخر کار فتوا میدهند اینکه میگویند نماز باطل است، اینطور نیست. تشهد را به جا میآورد و دو سجدۀ سهو هم به جا میآورد و نماز درست است و حتی اگر عمداً هم تشهد یا سجدۀ سهو را به جا نیاورد، نماز صحیح است، اما آن تشهد و سجدۀ سهو به ذمهاش است. ولو اینکه یک سال بعد متذکر شد، باید تشهد و سجدۀ سهو را بخواند.
این مسئله در مسئلۀ 3 گفته شد و در مسئلۀ 3 احتیاط استحبابی کردند که «عدم الفصل بین الصلاة و الاجزاء المنسیة». عین مسئلۀ 3 و 6 تکرار شده و عبارتها با هم تفاوت دارد، اما از نظر مسئله تفاوتی ندارد. لذا من در اینجا گفتم: «قُلت قد مرّ حکمُه فی مسئلة 3 و قلنا أنّ الأقوی صحّة صلاته والأحوط استحباباً قضاء التشهد أو بعضه اذا فات».
جای این جمله در اینجا نبود اما فتوای ما همین است و الان هم گفتم که اگر اصلاً تشهد را نخواند یا بعضی از تشهد را نخواند، نماز باطل نیست، اما به ذمهاش است و باید به جا بیاورد.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد