أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث ما دربارۀ نماز احتیاط بود. این نماز احتیاط دو قسمت دارد؛ یک قسمت آن که فروعاتش آسان است و مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» اول بیان نماز احتیاط فرمودند. در رسالههای عملیه نیز این قسمت آمده است. در رسالههای عملیه مفصل صحبت کردند و تقریباً ده فرع برای نماز احتیاط آوردند. اما مرحوم صاحب جواهر«رحمتاللهعلیه» و من جمله مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» بیست فرع برای نماز احتیاط آوردند. ده فرع آن همان چیز مشهوری است که در رسالههای عملیه آمده است و بحث دیروز بود که دربارهاش صحبت کردیم. ده فرع که بحث امروز به بعد ماست، مسائل فوقالعاده مشکلی است. مسائلی است که نمیشود آن را مورد عمل قرار داد. مثل مرحوم صاحب جواهر«رحمتاللهعلیه» و من جمله مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در عروه ده فرع را فرمودند، اما در همۀ این ده فرع، جزم به مسئله پیدا نکردند و تقریباً یا فتوا یا احتیاط وجوبی گفتند اصل نماز را باید اعاده کرد و این ده فرع، مسائل مشکلی است و مورد عمل هم نیست. یک جا نیست که بگوییم این شکی که دربارۀ نماز احتیاط پیدا کردیم، مورد عمل باشد. یعنی مقام علمی دارد نه مقام عملی. دیروز هم اشاره کردم. یک قاعدۀ کلی هم دست دادم و از دیگران هم استفاده کرده بودم و اینکه نماز احتیاط یک امر تعبّدی است و هرکجا شک کنیم، آن نماز احتیاط باطل است. نمیشود به واسطۀ آن نماز احتیاط مشکوک، نمازمان را صحیح کنیم. به عبارت دیگر امروز به بعد ده فرع داریم و همۀ این ده فرع، مسائل علمی است اما شاذ و نادر است و بعضی از بزرگان فرمودند تخیّلها، بعضی از بزرگان فرمودند عمر را ضایع کردن، و اما این حرفها را نمیزنیم برای اینکه اگر چیزی نتیجۀ علمی داشته باشد، باید در فقه ما مورد گفتگو باشد. یعنی اگر فقه رسالۀ عملیه نباشد، اگر فقه، فقه زیربنایی و فقه استدلالی باشد، مثل جواهر و مثل عروه باید مسائل علمی در آن گفتگو شود. اما بالاخره بحث امروز به بعد مسائلی است که نتیجۀ عملی ندارد و نتیجۀ علمی آن هم شاذ و نادر است و اشبه به تخیل و توهم است و مثل مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در عروه به همۀ این ده فروع اشکال دارند. یعنی اول درست میکنند و بعد یا احتیاط واجب و یا فتوا میدهند و میفرمایند نماز را از اول بخواند. یعنی این نماز احتیاط نمیتواند وصله باشد و نمیتواند جبران کند؛ لذا بحث امروز و فردا درحالی که من فروعات را مختصر کردم و معمولاً مثالهایش را نزدم و تکرارها را نیاوردم، اما اصل مسئله مشکل است. اصل مسئله هیچ وقت واقع نشده و واقع نمیشود و از شذوذات علمی است.
مسئله 10:
إذا تبين نقصان الصلاة في أثناء صلاة الاحتياط فأما أن يكون ما بيده من صلاة الاحتياط موافقا لما نقص من الصلاة في الكم والكيف كما في الشك بين الثلاث والأربع إذا اشتغل بركعة قائما وتذكر في أثنائها كون صلاته ثلاثا، وإما أن يكون مخالفا له في الكم والكيف كما إذا اشتغل في الفرض المذكور بركعتين جالسا فتذكر كونها ثلاثا، وإما أن يكون موافقا له في الكيف دون الكم، كما في الشك بين الاثنتين والثلاث والأربع إذا تذكر كون صلاته ثلاثا في أثناء الاشتغال بركعتين قائماً، وإما أن يكون بالعكس كما إذا اشتغل في الشك المفروض بركعتين جالسا بناء على جواز تقديمهما وتذكر كون صلاته ركعتين، فيحتمل إلغاء صلاة الاحتياط في جميع الصور والرجوع إلى حكم تذكر نقص الركعة، ويحتمل الاكتفاء بإتمام صلاة الاحتياط في جميعها، ويحتمل وجوب إعادة الصلاة في الجميع، ويحتمل التفصيل بين الصورالمذكورة، والمسألة محل إشكال، والأحوط الجمع بين المذكورات بإتمام ما نقص ثم الإتيان بصلاة الاحتياط ثم إعادة الصلاة. نعم إذا تذكر النقص بين صلاتي الاحتياط في صورة تعددها مع فرض كون ما أتى به موافقا لما نقص في الكم والكيف لا يبعد الاكتفاء به، كما إذا شك بين الاثنتين والثلاث والأربع وبعد الإتيان بركعتين قائما تبين كون صلاته ركعتين.
در وسط نماز احتیاط فهمید که نمازش ناقص است. باید همین جا مسئله را تمام کند و بگوید «إذا تبیّن نقصان الصلاة فی أثناء صلاة الاحتیاط فیقطع الصلاة» و اصل نماز هم قابل جبران نیست که در آخر کار نیز همین را میفرمایند. اما ایشان مسئله را مشکل کردند.
فکر کردن و مثال درست کردن برای اینها کار مشکلی است. اول میفرماید « فيحتمل إلغاء صلاة الاحتياط في جميع الصور» و مسئله تمام میشود. به جای احتمال هم بفرماید: «فیجب الغاء الصلاة الاحتیاط فی جمیع الصور»
اما در برابر این حرف حسابی، احتمال درست کردند و فرمودند: «ويحتمل الاكتفاء بإتمام صلاة الاحتياط في جميعها»
نماز احتیاط فی جمیعها، صرف فرض است.
میفرماید: «ويحتمل وجوب إعادة الصلاة في الجميع»؛ احتمال اول که احتمال حسابی بود، باطل باشد و همۀ این صحیح باشد.
«ويحتمل التفصيل بين الصورالمذكورة»؛ این احتمالات را دادند و مثالهایی هم برایش ذکر کردند، اما خودشان میبینند که نمیشود، لذا میفرماید: «والمسألة محل إشكال، والأحوط الجمع بين المذكورات بإتمام ما نقص ثم الإتيان بصلاة الاحتياط ثم إعادة الصلاة»
یعنی در آخر کار نماز را اعاده کند.
دیروز هم یک قاعدۀ کلی دست دادیم و گفتیم این نماز احتیاط یک تعبّد است و اگر بتوانیم طبق روایات درست کنیم و طبق عمل اصحاب درست کنیم، خوب است؛ وگرنه اصل اقتضاء میکند فساد را.
خود مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در آن مسائلی که آسان بود و در این مسائلی که مشکل است، بالاخره همین را میفرماید. احتمالاتی که مربوط به طلبهها و مربوط به فقه استدلالی برای جوَلان فکر و امثال اینهاست. و اما مثلاً در عروه باید همان جملۀ اول را بفرمایند که: « إذا تبين نقصان الصلاة في أثناء صلاة الاحتياط فیجب قطع صلاة الاحتیاط فیجب إتیان الصلاة»
اما این حرف را آخر زدند و فرمودند: «إذا تبين نقصان الصلاة في أثناء صلاة الاحتياط»
این همه معونه گردن مقلد بگذارند و بالاخره بعد بگوید نمازت را اعاده کن. این مسئلۀ ده بود که بعضی از بزرگان از محشین میفرمایند: «لاتخلوا من بطالة العمر»؛ برای اینکه نتیجه ندارد و از اول نماز احتیاط یک امر تعبّدی است و هرکجا شک کردیم، اصل بر عدم است و با نماز احتیاط نمیتوانیم نمازمان را تصحیح کنیم و باید نماز احتیاط دلیل داشته باشد.
مسئله 11:
لو شك في إتيان صلاة الاحتياط بعد العلم بوجوبها عليه، فإن كان بعد الوقت لا يلتفت إليه ويبني على الإتيان، وإن كان جالسا في مكان الصلاة ولم يأت بالمنافي ولم يدخل في فعل آخر بنى على عدم الإتيان وإن دخل في فعل آخر أو أتى بالمنافي أو حصل الفصل الطويل مع بقاء الوقت فللبناء على الإتيان بها وجه، والأحوط البناء على العدم والإتيان بها ثم إعادة الصلاة.
معلوم است قاعدۀ فراغ و قاعدۀ شک بعد از وقت اقتضای چنین چیزی دارد. این مربوط به نماز احتیاط هم نیست. مرحوم سیّد یک مصداق از قاعدۀ فراغ و از قاعدۀ بعدالوقت و از قواعد مسلّمه استفاده کردند.
شک تجاوز و شک فراغ ندارد و شک بعد از وقت ندارد و یک قاعدۀ کلی دارد و اینکه نماز احتیاط یک تعبّد است و هرکجا شک کردیم باید بگوییم باطل است.
وإن دخل في فعل آخر أو أتى بالمنافي أو حصل الفصل الطويل مع بقاء الوقت فللبناء على الإتيان بها وجه، والأحوط البناء على العدم والإتيان بها ثم إعادة الصلاة.
این احتمالات را رها کند و بگوید نماز احتیاطم درست است. ظاهراً نباید بفرمایند «والأحوط البناء على العدم والإتيان بها ثم إعادة الصلاة»؛ بلکه باید از همان اول بگویند اگر شک در نماز احتیاط پایه نداشته باشد، نمیشود این نماز احتیاط را درست کرد، «والأقوی هو البنی علی الفساد» و به عبارت دیگر «الأصل هو الفساد» در جایی که پایهای برای این نماز احتیاط درست نکنیم.
این مسئلۀ 11 بود که مثل مسئلۀ 10 صرف احتمال است و نگفتن آن خیلی بهتر است و اینها ذهن را مشوّش میکند و اینها نمیتواند تقویت ذهن ما بکند. گاهی انسان به واسطۀ احکامی که پایۀ آن روایت است و پایۀ آن قول اصحاب و شهرت است، هرچه تکرار شود «الدرس حرفٌ و التکرار الفٌ» خیلی خوب است؛ لذا سفارشی که بزرگان به اهل علم کردند، اینست که در شبانه روز لاأقل هفت هشت ده ساعت باید روی فقه فکر کرد و روی فقه روایت دید و روی فقه اقوال دید و بالاخره روی فقه استخدام فتوا کرد؛ و اما رفتن به توهمات و تخیّلات، به تجربه اثبات شده که آدم تخیلی و وسواسی در فکر به جایی نمیرسد. رسم مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» همین آخری بوده است که جداً سر و کار با روایات اهل بیت و سر و کار با شهرتها و سر و کار با اقوال علما داشتند. توهمات و تخیّلات و چیزهایی که نمیشود درست کرد و صرف توهم است و بعد هم نمیشود روی آن فتوا داد، کم است. اما بعضی اوقات از مرحوم سیّد دیده میشود. شما دیدید در باب شکیّات مرتب میگفتیم این فرمایش مرحوم سیّد مطابق روایت و مطابق شهرت است و اشکال ندارد و یا اگر اشکال دارد، اشکال شخصی است.
و اما مباحثۀ امروز و فردا و بعد از تخیلها و توهمهاست که دو تا از این توهمها و تخیلها را عرض کردم. و بالاخره در این دو فرعی که ایشان فرمودند فهمش برای طلبه خیلی مشکل است و بعد هم گرفتن فتوا مشکل است، ولی خوبی آن به اینست که خود مرحوم سیّد و معمولاً محشین بر عروه در اینجا به طلبه یاد دادند که خوب فکر کن اما این فکر اثر ندارد. نماز احتیاط شک بردار نیست و قدری روی نماز فکر کن و اگر به جایی نرسید، نماز را رها کن و یک نماز دیگری بخوان.
بحث فردا راجع به مسئلۀ 12 است، اما این هم از سری بحث امروز است و توهمها و تخیلها برایمان یک فرع درست کرده و بعد هم عمل به فرع نکردند، یا با اقوی و یا با احتیاط واجب گفتند این نماز باطل است و نماز دیگری بخوان.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد