أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
در بحث قبل گفتم مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» قبل از اینکه شکیّات را تمام کند، در وسط کار هفتاد مسئله عنوان فرمودند. گفتم این مسائل ابتلایی نیست اما علمی است و برای اینکه ذهن انسان جوَلانی در فقه پیدا کند، مسائل خوبیست. و اما در این هفتاد مسئله کم پیدا میشود که مورد ابتلا باشد. بیست مسئله از این مسائل را مباحثه کردیم.
مسئلۀ 21 از مسائلی است که مورد ابتلا هم هست و شهرت بسزایی هم روی فرمایش مرحوم سیّد هست؛ و آن اینست که آیا نمازی که در آن شک کرد، میتواند رها کند و نماز دیگری بخواند یا نه باید به وظیفه عمل کند؟ آیا اگر در اجزا شک کرد، میتواند اجزا را به جا نیاورد و نماز را رها کند و نماز دیگری بخواند؟! یا مثلاً اگر شک سه و چهار کرد، بنا را هم بر چهار گذاشت و نماز را تمام کرد، آیا میتواند نماز احتیاط به جا نیاورد و به جای آن نماز دیگری بخواند؟!
مرحوم سیّد طبقاً از مشهور اصحاب فرمودند این جایز نیست. مثلاً در کسی که شک سه و چهار کرد، رها کند و نماز بدون شک دیگری بخواند. یا مثلاً اگر در خود نماز شک کرد، عمل به وظیفه نکند و نماز را رها کند و نماز دیگری بخواند. مرحوم سیّد و محشین بر عروه، فرمودند جایز نیست و باید طبق وظیفه عمل کند. دلیل ندارند، یعنی نداریم روایتی که دلالت کند بر عدم جواز این کار. اما میگویند اجماع هست و مرادشان از این اجماع یعنی عدم تعرّض. اصلاً مسئله را عنوان نکردند. معلوم است عدم تعرّض، اجماع نیست. تعرّض مسئله نفیاً یا اثباتاً نشده است. حال بگویید چون تعرض نشده و گفتند در شک دو و سه را بعد اکمال سجدتین بنا را بر سه بگذار و نماز را بخوان و بعد یک رکعت نماز احتیاط بخوان و همۀ اینها واجب است.
اثبات مطلب مشکل است و مشکل بودن اثبات مطلب برای اینست که این شکیّات علاجیه است؛ یعنی اگر میخواهی نمازت درست باشد این کار را بکن. معنایش اینست که اگر نمیخواهی رها کن و نماز دیگری بخوان. این معنای علاجیه است. در شک سه و چهار باید بنا را بر چهار بگذارد و باید نماز را تمام کند و باید نماز احتیاط بخواند یعنی واجب لفظی است و دلیل نداریم و اجماعی که فرمودند عدم تعرض است یعنی اصلاً مسئله را عنوان نکردند و به این اجماع نمیگویند، بلکه به این عدم دلیل میگویند و عدم دلیل در اینجا، جواز است. گرچه حرف ما خلاف مشهور است و آنچه مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» فرمودند مورد امضاست اما از نظر علمی نمیشود فرمایش سیّد و اجماع تعرضی را حجت کرد و بگوییم در شکیّات باید طبق وظیفه عمل شود.
مسئله 21:
لا يجوز في الشكوك الصحيحة قطع الصلاة واستئنافها بل يجب العمل على التفصيل المذكور والإتيان بصلاة الاحتياط، كما لا يجوز ترك صلاة الاحتياط بعد إتمام الصلاة والاكتفاء بالاستئناف، بل لو استأنف قبل الإتيان بالمنافي في الأثناء بطلت الصلاتان، نعم لو أتى بالمنافي في الأنثاء صحت الصلاة المستأنفة وإن كان آثما في الابطال، ولو استأنف بعد التمام قبل أن يأتي بصلاة الاحتياط لم يكف وإن أتى بالمنافي أيضاً، وحينئذ فعليه الإتيان بصلاة الاحتياط أيضاً ولو بعد حين .
شک سه و چهار کرد و به وظیفه عمل نکرد و منافی به جا نیاورد و نماز دیگری خواند، آن نماز هم باطل است. من نوشتم «لادلیل علی حرمة بطلان الصلاة عمداً الاّ الاجماع و هو غیر موجودٍ».
قدری بیشتر باید شرح داده باشند و «و هو غیر موجود» یعنی این اجماع، اجماع اصطلاحی در اصول نیست بلکه عدم تعرض و عدم ذکر است و این اجماع نیست. و امثال این مسائل را که روایتی بر طبق آن نداریم، میتواند نماز احتیاط را به جا نیاورد و نماز را رها کند و نماز دیگری بخواند. یا شکیّات را یاد نگیرد و هرگاه شکّی برایش جلو آمد، رها کند و نماز دیگری بخواند. گفتم این اجماع، اجماع نیست و عدم تعرض است و اصلاً مسئله را عنوان نکردند و بعد هم اگر عنوان نکرده باشند و یا عنوان کرده باشند، یعنی روایتی باشد، روایات علاجیه است و روایت علاجیه معنایش اینست که اگر میخواهی نمازت درست باشد، این کار را انجام بده. حال کسی بگوید من نمیخواهم نمازم درست باشد. مثلاً نمیخواهم اگر شک سه و چهار کنم بنا را بر چهار بگذارم و یک رکعت نماز احتیاط بخوانم، بلکه میخواهم نماز را رها کنم و نماز دیگری بخوانم. ما میگوییم اشکال ندارد اما حرف ما خلاف مشهور است، ولی با دلیل است و ما بخواهیم اینگونه مسائلی که علاجیه است از نفسیّات حساب کنیم و آن را ببریم در تکلیف وضعی و یا ببریم روی تکلیفات واجب و حرام، از نظر اصطلاح نمیشود. ولی علی کل حالٍ محشین بر عروه حرف مرحوم سیّد را زدند و مشهور در میان اصحاب نیز چنین است.
مسئله 22:
في الشكوك الباطلة إذا غفل عن شكه و أتم الصلاة ثم تبين له الموافقة للواقع ففي الصحة وجهان.
شک یک و دو کرد و از آن غفلت کرد و نماز را خواند و بعد فهمید شک یک و دو خلاف واقع بوده است و این نماز درست است و چهار رکعت خوانده است.
این فرمایش مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» هم صحیح نیست. برای اینکه وجهی از برای بطلان نمیبینیم. گرچه مرحوم سیّد فتوا ندادند و فرمودند «و فی الصحّة وجهان»؛ بلکه ما میگوییم وجهی برای بطلان نمیبینیم. یک نماز صحیح میخواست و این نماز صحیح را خواند. راجع به خصوصیات هم مسلّم پیش اصحاب است که لازم نیست توجه به خصوصیات داشته باشد. بسیاری از مردم نماز را از اول تا آخر میخوانند و در حافظهاش موجود است اما توجه ندارد به اینکه رکعت اول یا دوم یا سوم یا چهارم است. اگر از اول تا آخر غفلت داشته باشد و به راستی نماز موافق با واقع باشد، نماز صحیح است. حال شک باطل کرده اما غفلت کرد و نماز را خواند، اما طبق واقع خواند و اصلاً شک یک و دو از ذهنش بیرون رفت و چهار رکعت نماز خواند. در اینجا وجهی برای فساد نداریم. این وجهانی که مرحوم سیّد میگویند جزم در نیّت و توجه به رکعات را میگویند و جزم در نیّت و توجه به رکعات و امثال اینها و قصد وجه و قصد تمیز و غیره را از خود سیّد یاد گرفتیم که لازم نیست. در مسئلۀ ما هم توجه به اینکه این نماز درست است و مثلاً رکعت دوم یا رکعت سوم است و غفلت از این داشته باشد. باید یک نماز چهار رکعتی تحویل دهد، ولو شک باطل هم کرده باشد.
به عنوان مثال اگر کسی شک یک و دو کرد، باید صبر کند یعنی تروّی کند و این تروی نکرده نماز را خواند و بعد فهمید نمازش درست بوده و نماز چهار رکعتی بوده است. تروّی که قبلاً مرحوم سیّد گفتند واجب است و ما گفتیم تروّی نه، اما باید استقرار پیدا شود تا شک پیدا شود، و علی کل حالٍ اینگونه چیزها موجب فساد نماز نمیشود؛ لذا مثلاً اگر شک یک و دو کرد و اعتنا نکرد و بنا را بر دو گذاشت و نماز را خواند و تمام شد و بعد هم فهمید که به راستی چهار رکعت نماز خوانده، نماز او صحیح است و وجهی برای فساد نداریم، الاّ جزم در نیّت و آن هم مسلّم لازم نیست.
مسئله 23:
إذا شك بين الواحدة والاثنتين مثلا وهو في حال القيام أو الركوع أو في السجدة الأولى مثلا وعلم أنه إذا انتقل إلى الحالة الأخرى من ركوع أو سجود أو رفع الرأس من السجدة يتبين له الحال فالظاهر الصحة وجواز البقاء على الاشتغال إلى أن يتبين الحال .
مسئله، مسئلۀ خوبیست و محشین هم پذیرفتند و ما هم اشکال در مسئله نداریم و آن اینست که در سجده شک کرد و مثلاً شک باطل کرد و گفت بلند شویم و ببینیم چه میشود و در حال تردید از سجده برخاست، اگر اطمینان به نماز پیدا کرد نماز را میخواند و تمام میشود و اشکال ندارد و این حال تردیدی که برایش پیدا شده موجب فساد نیست و اینکه بعضی از محشین فرمودند این حالت تردید نماز را باطل میکند، وجهی ندارد و بسیاری از نمازگزاران با دیگری نماز میخوانند. مثلاً نمیداند سجدۀ اول است یا سجدۀ دوم است و چون تابع آن آقاست، میگوید هرکاری که او کرد. نمیداند تشهد خواند یا نه و متابعت از او کند. نمیداند رکعت سوم و چهارم است و متابعت از او میکند و بالاخره با او میگوید الله اکبر فرادا و با او میگوید السلام علیکم به صورت فرادا و متوجه خصوصیات هم نیست و حتی اگر از او بپرسند رکعت چند است، نمیتواند جواب دهد اما یک نماز صحیح تحویل داده و مرحوم سیّد میفرماید صحیح است و بعضی از محشین که تردید کردند، وجهی ندارد و بالاخره اگر نماز صحیح شد، ولو در نماز حالت تردید پیدا شد، اما عمل به این حالت تردید نشد، نماز صحیح است.
این مسئله نیز مسئلۀ واضحی است. آقایان هم قبول دارند و ما هم در ضمن مطالب امروز فرمایش مرحوم سیّد را عرض کردیم.
مسئله 24:
قد مر سابقا أنه إذا عرض له الشك يجب عليه التروي حتى يستقر أو يحصل له ترجيح أحد الطرفين، لكن الظاهر أنه إذا كان في السجدة مثلا وعلم أنه إذا رفع رأسه لا يفوت عنه الامارات الدالة على أحد الطرفين جاز له التأخير الى رفع الرأس، بل وكذا إذا كان في السجدة الأولى مثلا يجوز له التأخير إلى رفع الرأس من السجدة الثانية وإن كان الشك بين الواحدة والاثنتين ونحوه من الشكوك الباطلة، نعم لو كان بحيث لو أخر التروي يفوت عنه الامارات يشكل جوازه خصوصا في الشكوك الباطلة .
نمیدانم چرا مسئله را فرمودند و این مسئلۀ 24 همان مسئلۀ 23 است و تفاوتی ندارد و بالاخره مسئلۀ 24 اینست که شک کرد و باید تروّی کند و باید صبر کند و ببیند این شک به کجا میرسد. اما این شک در سجده است و میداند وقتی سر از سجده بردارد، شکش از بین میرود، آیا در اینجا میتواند سر از سجده بردارد و نماز را درست تمام کند یا نه؟ مانعی ندارد و خود مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» هم میگویند «قد مرّ سابقا»، و علی کل حالٍ مناط اینست که مثلاً در ظهر چهار رکعت نماز تحویل دهد، اوّله التکبیر و آخره التسلیم و اطمینان به این پیدا کند. حال اگر در بین آن تخیلها و شکهایی جلو آمد که یا خود به خود رفع میشود و یا دیگران رفع میکنند، مانعی ندارد.
این مسئله همان مسئلۀ 23 است و تکرار جا نداشته الاّ از باب مثال. یعنی در مسئلۀ 24 مثالی زدند برای مسئلۀ 23.
مسئلۀ 25:
لو كان المسافر في أحد مواطن التخييرفنوى بصلاته القصر وشك في الركعات بطلت وليس له العدول إلى التمام والبناء على الأكثر، مثلا إذا كان بعد إتمام السجدتين وشك بين الاثنتين والثلاث لا يجوز له العدول إلى التمام والبناء على الثلاث على الأقوى، نعم لو عدل إلى التمام ثم شك صح البناء .
اگر کسی میتواند نمازش را هم تمام بخواند و هم شکسته، و نیت شکسته کرد، ولو اگر نماز چهار رکعتی میخواند و شکی برایش جلو میآمد، میتوانست به وظیفه عمل کند اما حال که نماز مسافر میخواند و شک کرد رکعت اول است یا دوم، بنابراین نماز باطل است؛ برای اینکه تصمیم گرفته نماز دو رکعتی بخواند و گفتیم نماز دو رکعتی شک بردار نیست. در اینجا نمیتواند عدول کند. بنا شد دو رکعتی نماز بخواند و الان شک یک و دو یا شک دو و سه کرد، آیا میتواند مواطن تخییر را جزمی کند و بگوید از این به بعد نمازهایم را تمام میخوانم؟ نه، نمیتواند. برای اینکه از این به بعد هرکاری که میخواهی بکن اما در وضع فعلی نیّت نماز دو رکعتی کردی و نماز دو رکعتی شک بردار نیست و اگر شک یک و دو کردی، چه در حال ایستادن و چه در حال نشستن، نماز باطل است ولو در مواطن تخییر باشد.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد