أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
دیروز عرض کردم در باب شکیّات، آن شکیّاتی که مستحب در فقه است، مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» فرمودند و خیلی با عجله از آن گذشتند. راجع به سهویّات هم مقداری فرمودند. اما چیزی که مورد تعجب است، اینکه نزدیک هفتاد مورد و ظاهراً شصت و هشت مسئله راجع به شکیّات عنوان فرمودند و این هفتاد مورد نادرالوقوع است، یعنی کم پیدا میشود کسی از این شکهای که مرحوم سیّد فرموده است، داشته باشد تا حکم آن را عمل کند. به عبارت دیگر هفتاد مسئله که از نظر عمل نادرالوقوع است، اما معلوم است یک امر علمی است و برای اهل علم مفید است؛ لذا اگر ما بودیم و این هفتاد مسئله، در رسالههای عملیه عنوان میکردیم، چنانچه رسالههای عملیه این مسائل را ندارند و یا کم دارند؛ لذا مجبوریم این هفتاد مسئله را عنوان کنیم، چون از نظر علمی مفید است و از مسائل علمی است؛ و اما توجه به این داشته باشیم که این مسائل مورد عمل نیست و به عبارت دیگر یعنی نادرالوقوع است. مسائل هم مسائل مشکلی است، چون از نظر سوال و جواب از راویها و از ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» نشده و فرضیاتی است که بعضی کم و مثل مرحوم سیّد، زیاد این فرضیات را از خود درآوردند و یک مسئلۀ مشکلی کردند. از این جهت هم برای ما مفید است، ولو اینکه صرف فرض است، عمل نیست و یا کم است، اما از نظر علمی، فوقالعاده مفید است. پانزده مسئله از این مسائل را در این دو سه روز عنوان کردم.
مسئله 16:
إذا شك بين الثلاث والأربع أو بين الاثنتين والأربع ثم بعد الفراغ انقلب شكه إلى الثلاث والخمس والاثنتين والخمس وجب عليه الاعادة للعلم الاجمالي إما بالنقصان أو بالزيادة.
این شک در میان مردم هیچگاه اتفاق نمیافتد. شک سه و چهار اتفاق میافتد و شک دو و چهار هم اتفاق میافتد و باید عملش را انجام دهد و این را سابقاً گفتیم. اما بعد از فراغ شک سه و چهار و شک دو و چهار به طور کلی از بین رفت و شک سه و پنج یا دو و پنج پیدا شد. میفرمایند این نماز باطل است، «وجب علیه الاعادة»؛ به دلیل اهمیت به شک بعد از سلام. اگر شک سه و پنج باشد، نماز باطل است و شک دو و پنج هم باشد، نماز باطل است. لذا میفرماید چون علم اجمالی دارد که یا شک کرده است بین سه و پنج و یا شک کرده است بین دو و پنج. و در هر دو صورت نماز باطل است و باید نماز را رها کند و نماز دیگری بخواند. این شک هیچوقت برای کسی اتفاق نمیافتد تا اینکه ما مسئلهاش را بگوییم. اما علی کل حالٍ مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» مسئله را فرمودند و اشکالی که به مرحوم سیّد هست، اینست که شکی که در نماز کرده اگر باقی مانده بود، عمل میکرد و اگر شک سه و چهار و شک دو و چهار بود، نماز احتیاطش را میخواند اما الان این شکها از بین رفته و دو شک باطل جلو آمده است. میفرماید نماز باطل است. میفرماید علم اجمالی هست و آن علم اجمالی نمیگذارد قاعدۀ فراغ کار کند. علم اجمالی منجّز تکلیف است و این میداند نمازش باطل است یا برای اینکه زیاد کرده و یا برای اینکه کم کرده است. این یک قاعدۀ کلی است و مرحوم سیّد اصلاً مسئله را عنوان نکردند و حق مسئله در اینجا این بود که آیا قاعدۀ فراغ که نماز را تصحیح میکند، اگر در نماز علم اجمالی باشد، آیا علم اجمالی کار میکند یا نه! مرحوم سیّد مفروضٌعنه گرفته که علم اجمالی کار میکند و نمیگذارد قاعدۀ فراغ کار کند. اما ما این را قبول نداریم و میگوییم قاعدۀ فراغ در علم اجمالی هم میآید و هر شکی که در بعد فراغ پیدا شود، آن شک اعتبار ندارد. آن شک از شکهای صحیح باشد، مثلاً بعد فراغ نمیداند دو رکعت خوانده یا سه رکعت، اعتنا ندارد. اگر از شکهای باطل باشد و نمیداند بعد از نماز نمیداند بعد اکمال سجدتین شک بین سه و پنج کرده یا نه، باز اعتبار ندارد. شک او علم اجمالی باشد و نداند شک صحیح یا شک باطل است و بالاخره هر شکی که بعد از نماز پیدا شود، به آن قاعدۀ فراغ میگویند و قاعدۀ فراغ نمیتواند کار کند و نماز صحیح است.
مسئله را عنوان نکردند اما مرحوم سیّد مفروغٌعنه گرفته علم اجمالی اگر موجب بطلان نماز است، نماز باطل است و علم اجمالی نمیتواند کار کند، ولی ما مدعی هستیم علم اجمالی در قاعدۀ فراغ هم میآید. همینطور که اگر شک کرد، قاعدۀ فراغ میگوید شک تو اعتبار ندارد، همچنین اگر علم اجمالی است، میگوید علم اجمالی تو اعتنا ندارد. بله، من خیال میکنم محشین بر عروه متابعت از مرحوم سیّد کردند و علم اجمالی را منجّز تکلیف میدانند، چه در نماز باشد و چه خارج نماز باشد. لذا در مسئلۀ ما علم اجمالی دارد به اینکه نمازش یا زیاد شده یا کم شده و آن علم اجمالی منجّز تکلیف است و باید نماز را رها کند و نماز دیگری بخواند.
مسئله 17:
إذا شك بين الاثنتين والثلاث فبنى على الثلاث ثم شك بين الثلاث البنائي والأربع فهل يجري عليه حكم الشكين أو حكم الشك بين الاثنتين والثلاث والأربع، وجهان أقواهما الثاني .
شک بین دو و سه بعد اکمال سجدتین. بنا را بر سه گذاشت و اما بعد شک کرد. حال آیا باید به هر دو شک عمل کند یا دو نماز احتیاط به جا بیاورد؟
باید دو نماز احتیاط به جا بیاورد. یکی برای شک دو و سه و یکی هم برای شک سه و چهار.
محشین بر عروه در اینجا اختلاف دارند. بعضی فرمودند هیچ چیز برایش نیست و ما نیز همین را میگوییم. برای اینکه در نماز شک بعد از شک نمیشود و شک دوم، شک اول را از بین میبرد. اما مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» و خیلی از محشین میفرمایند نه؛ این هم باید نماز احتیاط برای دو و سه و هم نماز احتیاط برای سه و چهار بخواند.
بنا بر عقیدۀ ما این فرد دو شک کرده است و باید طبق این دو شک عمل کند. اما اینکه بگوییم شک اول هیچ است، فرض ما اینست که شک اول از بین نرفته و شک دو و چهار هم جلو آمده است. بنابراین هم نماز احتیاط برای شک اول و هم نماز احتیاط برای شک دوم بخواند و نماز صحیح است و اشکال ندارد و طبق وظیفۀ شکیّات هم عمل کرده است. مثل اینکه مرحوم سیّد و بعضی از محشین فرض کردند که دو شک پشت سر هم معنا ندارد و قضیه، قضیۀ انقلاب است و شک چهار و پنج آن شک سه و چهار را از بین برده است. یا شک سه و چهار، شک دو و سه را از بین برده است و الان یک شک بیشتر ندارد و شک هم شک صحیح است و روی فرض اینکه قضیۀ دو در کار است، مرادشان باید بعد اکمال سجدتین باشد، لذا بعد اکمال سجدتین اگر یک شک است، عمل به وظیفه میکند و اگر دو شک است، عمل به وظیفه میکند. هم شک دو و سه را عمل کرده و هم شک سه و چهار را.
مسئلۀ 18:
إذا شك بين الاثنتين والثلاث والأربع ثم ظن عدم الأربع يجري عليه حكم الشك بين الاثنتين والثلاث، ولو ظن عدم الاثنتين يجري عليه حكم الشك بين الثلاث والأربع، ولو ظن عدم الثلاث يجري عليه حكم الشك بين الاثنتين والأربع .
شک دو و سه و چهار کرده است. همۀ اینها انقلاب شک است و بعضی از آنها نامعلوم است و مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» فرمودند و بعضی را نفرمودند و اگر یک قاعدۀ کلی فرموده بودند و آن کلی به درد میخورد که آیا انقلاب شک در نماز حجت هست یا حجت نیست؟
برای اینکه در نماز، مناط فعلیتی است که این دارد. شک دو و سه کرده اما از بین رفته است. شک سه و چهار میکند اما تا بخواهد عمل کند از بین رفته است. یا فعلا شک چهار و پنج دارد و عمل به شک چهار و پنج میکند. لذا مسئله واضح است؛ هم از نظر سیّد و هم از نظر محشین بر عروه.
مسئلۀ 19:
إذا شك بين الاثنتين والثلاث فبنى على الثلاث وأتى بالرابعة فتيقن عدم الثلاث وشك بين الواحدة والاثنتين بالنسبة إلى ما سبق يرجع شكه بالنسبة إلى حالة الفعلي بين الاثنتين والثلاث فيجري حكمه .
این فرمایش مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» که خیلی کم اتفاق میافتد، اگر اتفاق بیفتد و پای یک در میان باشد، باید بگوییم نماز باطل است. بله، اگر حال انقلاب پیدا شود، مثلاً شک یک و دو برگردد به شک دو و سه، آن شک یک و دو هیچ است و عمل به شک دو و سه میکند؛ برای اینکه شک شک در بین نیست و بالاخره مناط وضع فعلی است و اگر در وضع فعلی شک صحیحی باشد، عمل میکند وگرنه نماز باطل است. اگر بعد از سلام باشد، اعتنا ندارد و اگر قبل از سلام باشد، اعتنا به شک میکند. حکم مسئله، حکم معلومی است، اما آیا چنین چیزها برای مقلّد واقع میشود تا اینکه عمل به فتوا کند یا نه؟! جداً باید بگوییم نه و لاأقل نادرالوقوع است و گفتن آن خیلی فایده ندارد. اول مباحثه گفتم از نظر علمی حرفهای خوبی است، مخصوصاً اینکه تشدید میکند ذهن متعلم و ذهن فقیه را، و یا ذهن جوّالی مثل مرحوم سیّد صاحب عروه به انسان میدهد. اما این ذهن جوّال اگر مصرف شود در جاهایی که مورد عمل باشد، خوب است و اما صرف مسئلۀ علمی باشد نه عملی، مثل این هفتاد مسئله که غالبش علمی است. علی کل حالٍ حرف مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» اشکال ندارد و از نظر علمی حرف خوبیست.
مسئلۀ 20:
إذا عرض أحد الشكوك الصحيحة للمصلي جالسا من جهة العجز عن القيام فهل الحكم كما في الصلاة قائما فيتخير في موضع التخييربين ركعة قائما وركعتين جالسا، بين ركعة جالسا بدلا عن الركعة قائما أو ركعتين جالسا من حيث إنه أحد الفردين المخير بينهما أو يتعين هنا اختيار الركعتين جالسا أو يتعين تتميم مانقص ففي الفرض المذكوريتعين ركعة جالسا وفي الشك بين الاثنتين والأربع يتعين ركعتان جالسا وفي الشك بين الاثنتين والثلاث والأربع يتعين ركعة جالسا وركعتان جالساً؟ وجوه أقواها الاول، ففي الشك بين الاثنتين والثلاث يتخير بين ركعة جالسا أو ركعتين جالسا، وكذا في الشك بين الثلاث والأربع، وفي الشك بين الاثنتين والأربع يتعين ركعتان جالسا بدلا عن ركعتين قائماً، وفي الشك بين الاثنتين والثلاث والأربع يتعين ركعتان جالسا بدلا عن ركعتين قائما وركعتان أيضاً جالسا من حيث كونهما أحد الفردين، وكذا الحال لو صلى قائما ثم حصل العجز عن القيام في صلاة الاحتياط، وأما لو صلى جالسا ثم تمكن من القيام حال صلاة الاحتياط فيعمل كما كان يعمل في الصلاة قائما، والأحوط في جميع الصور المذكورة إعادة الصلاة بعد العمل المذكور .
این مسئله از مسائلی است که خیلی مورد عمل است و اینست که شکیّات از کسی است که سالم باشد و بتواند ایستاده نماز بخواند و بتواند رکوع و سجده کند. اما برای کسی که نمیتواند و مریض است، آیا احکام شکوک هست یا نه؟!
بعضی از محشین گفتند نه و نمیدانم چرا گفتند نه و مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرمایند آری. مثلاً کسی شک دو و سه کرد، بعد اکمال سجدتین، نمازش صحیح است و اگر سالم باشد، نمازش صحیح است و بر طبق شک عمل میکند و اگر مریض باشد، نمازش صحیح است و طبق شک عمل میکند.
مسئله اینست که آدم نشسته در همه چیز حکم آدم ایستاده را دارد. آدم عاجز حکم آدم سالم را دارد، در همه چیز و من جمله در شکیّات. در این بیست و سه قسم شک که دربارۀ آدمهای صحیح گفتیم، همۀ شکها دربارۀ آدمهای عاجز نیز هست. تمام این هفتاد مسئله که مرحوم سیّد فرمودند، مختص به سالم نیست بلکه هم برای آدم سالم است و هم برای مریض است و هم برای غائب است و هم برای قاعد و هم برای قائم است و هم برای مریض خوابیده.
این مسئله هم مسئلۀ خوبیست و کثیرالوقوع هم هست و نباید اختلاف در آن داشته باشیم. همینطور که مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» به طور جزم میفرماید عاجز حکم سالم را در شکیّات دارد، فرمایش ایشان صد در صد صحیح است.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد