أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث رسید به مسئلۀ پنجم از نماز آیات؛ اما این مسئلۀ پنجم صددرصد تکرار قبل است و چرا مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» تکرار کردند؛ از این تکرارها در عروه زیاد است. سببش هم اینست که عروه کتاب فرعی است و به عبارت دیگر یک رسالۀ علمی است؛ لذا مرحوم سیّد«رحمتاللهعیه» برای فهم عموم، تکرار زیاد دارند.
مسئله 10:
إذا علم بالاية وصلى ثم بعد خروج الوقت أو بعد زمان الاتصال بالاية تبين له فساد صلاته وجب القضاء أو الإعادة.
اگر فهمید نمازش ایراد دارد، ایرادی که موجب فساد است، باید دوباره نماز آیات را بخواند و اگر خارج از وقت است، باید قضا بخواند.
مسئله، مسئلۀ واضحی است، اما واضحتر اینکه تکرار مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» است.
مسئله 11:
إذا حصلت الآية في وقت الفريضة اليومية فمع سعة وقتهما مخير بين تقديم أيهما شاء وإن كان الأحوط تقديم اليومية، وإن ضاق وقت إحداهما دون الاخرى قدّمها، وإن ضاق وقتهما معا قدّم اليومية.
این مسئله نیز مسئلۀ واضحی است، به اندازهای که باید بگوییم نحوۀ تکرار مسئلۀ 10 است و آن اینست که نماز آیات، اگر در وقت است، تعارضی با نماز فریضه ندارد و هرکدام را که خواست بخواند. معلوم است نماز یومیه را مقدم بر نماز آیات بگذارد، بهتر است و بهتر بودنش نیز برای اینست که راجع به نماز فریضه سفارش زیاد شده است. اما اگر وقت ندارد مگر برای نماز یومیه، معلوم است که باید نماز آیات را بعد بخواند و برعکس هم اگر وقت ندارد برای نماز نماز آیات، باید نخواند. اما اگر تعارضی پیدا شد بین نماز فریضه و نماز آیات، مخیر است که هرکدام را بخواند، اما معلوم است که نماز یومیّه و فریضه را اول بخواند و بعد نماز آیات را قضاء بخواند.
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در وقتی تعارض باشد بین دو نماز، نماز یومیه را مقدم میاندازند. دلیلی برای تقدّم ایشان نیست مگر همین که گفتم نماز فریضه أفضل از نماز آیات است بلکه باید بگوییم أفضل از همۀ نمازهاست؛ و اما واجب نیست و این وجوب مرحوم سیّد وجهی ندارد به غیر از قاعدۀ تعیین و تأخیر. در باب قاعدۀ تعیین و تأخیر، اگر دوَران امر باشد بین تعیین یا تأخیر؛ گفتند تعیین است. در مانحن فیه نیز دَوَران امر بین تعیین و تأخیر است، پس بگوییم نماز یومیه باید اول خوانده شود و نماز آیات را بعد به صورت قضاء خوانده شود. اگر کسی در باب دَوَران امر بین تعیین و تأخیر، تعیینی شد، چنانچه مشهور در اصول و مشهور در فقه ماست، مانحن فیه دَوَران امر بین تعیین و تأخیر است، پس تعیین میشود. و اما اگر کسی در اصول دَوَران امر بین تعیین و تأخیر را گفت تأخیر است؛ تعیینیت اصل دارد و اصل به ما میگوید تعیین نیست بنابراین تأخیر است. اگر کسی در اصول مثل ما دَوَران امر بین تعیین و تأخیر را تعیین نگیرد، درمانحن فیه باید بگوییم مخیّر است، اما مشهور مثل مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرماید دَوَران امر بین تعیین و تأخیر، تعیین است.
مسئله 12:
لو شرع في اليومية ثم ظهر له ضيق وقت صلاة الاية قطعها مع سعة وقتها واشتغل بصلاة الآية، ولو اشتغل بصلاة الآية فظهر له في الأثناء ضيق وقت الاجزاء لليومية قطعها واشتغل بها وأتمها ثم عاد إلى صلاة الاية من محل القطع إذا لم يقع منه مناف غير الفصل المزبور،...
این مسئله، مسئلۀ تداخلی است و بعضی اوقات در فقه دیده میشود و من جمله در اینجا. دربارۀ آن روایت هم داریم و روایتها هم صحیحالسند و ظاهرالدلاله است و از نظر عمل نیز، اصحاب به آن عمل کردند و آنکه در میان نماز دید که وقت نماز یومیه درحال تمام شدن است، این نماز یومیه را در وسط نماز آیات شروع کند. نماز یومیّه را بخواند و بعد نماز آیات بخواند. یعنی همان نماز آیات را تا هرجا آمده، از همان جا بخواند؛ به عبارت دیگر نماز فریضه در نماز آیات خوانده میشود.
روایت 4 از باب 5 از ابواب صلاة آیات، وسائل الشیعه، جلد 7، صفحه 491:
مصحح بريد عن أبي جعفر وأبي عبد الله«عليهماالسلام» قالا اذا وقع الكسوف أو بعض هذه الآيات فصلّها مالم تتخوف ان يذهب وقت الفريضة فان تخوفت فابدأ بالفريضة واقطع ماكنت فيه من صلاة الكسوف فاذا فرغت من الفريضة فارجع الى حيث كنت قطعت واحتسبت بما مضى.
اگر در وسط نماز دیدی که میخواهد نماز یومیه فوت شود، میتوانی نماز در نماز بخوانی.
عین همین روایت را هم محمد بن مسلم در همین باب در روایت 4 نقل میکند.
تا اینجا حرف ندارد و مشهور در میان اصحاب هم هست. اما مرحوم سیّد قدری تجاوز میکند و میفرماید در وقت فضیلت هم میتواند این کار را بکند. یعنی در وسط نماز آیات میبیند نماز ظهرش را نخوانده و وقت هم دارد که نماز آیات را بخواند و بعد نماز ظهر را بخواند، اما میتواند نماز آیات را از همان جا قطع کند و اول نماز فریضه را بخواند و وقتی تمام شد، از همان جا که نماز آیات را خوانده، شروع کند. عین همان جا که در روایت داشتیم در ضیق وقت؛ و مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» فتوا میدهند همینطور که در ضیق وقت میشود در وسعت وقت هم میشود.
میفرمایند:
بل الأقوى جواز قطع صلاة الاية والاشتغال باليومية إذا ضاق وقت فضيلتها فضلا عن الاجزاء ثم العود إلى صلاة الاية من محل القطع، لكن الأحوط خلافه.
و اما فرمایش مرحوم سیّد را نمیتوان درست کرد، مخصوصاً با این جزمی که مرحوم سیّد گفتند و عام درست کردند، درحالی که نماز در نماز یک دلیل محکمی میخواهد. نماز در نماز در مسئلۀ ما در صورت ضیق وقت خوب است، گرچه خوب است و روایت هم داریم، اما باز هم «فی النفس وسوسة». اینکه انسان مقداری از نماز آیات را بخواند و رها کند و بعد نماز فریضه را در نماز آیات بخواند و بعد نماز آیات را از همان جا شروع کند، ولی علی کل حالٍ در ضیق وقتش روایت داریم و اگر مرحوم سیّد این احتیاط مستحبی را که راجع به فضیلت فرمودند، راجع به ضیق وقت هم فرموده بودند، خیلی عالیتر بود و اینکه وقتی که برای نماز آیات وقت دارد، نماز فریضه را میخواند و بعد هم نماز آیاتش را میخواند. تعارضی هم بین این دو نیست. بنابراین میتواند اول نماز آیات را بخواند و بعد نماز فریضه بخواند و یا اول نماز فریضه بخواند و بعد نماز آیات را بخواند و اما نماز در نماز، حتی در وقتی که میتواند نمازش را بخواند و بعد آن نماز را بخواند، بگوییم نماز در نماز در اینجا هم جایز است. در صورت ضرورتش روایت داریم و اما در صورت غیر ضرورت، هیچ وجهی برای حرف مرحوم سیّد نمیتوان درست کرد و حتی اگر بخواهیم قیاس هم بکنیم، خیلی مشکل است. قیاس کنیم آنجا که وقت دارد با آنجا که وقت ندارد. بگوییم ولو وقت هم داشته باشد، میتواند نماز در نماز بخواند. ولو روایت هم داشته باشیم اما گفتنش خیلی مشکل است.
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» مستحباتی را در اینجا ذکر میکنند اما چون بنای ما بر اختصار است، لذا مستحبات عروه را تا ضرورتی در کار نباشد، متعرض نمیشویم، مخصوصاً آنجا که واضح باشد و مطلبی نداشته باشد؛ لذا از مستحباتی که هست، میگذریم.
مسئله 15:
يجوز الدخول في الجماعة إذا أدرك الإمام قبل الركوع الأول أو فيه من الركعة الأولى أو الثانية، وأما إذا أدركه بعد الركوع الأول من الأولى أو بعد الركوع من الثانية فيشكل الدخول لاختلال النظم حينئذ بين صلاة الإمام والمأموم.
میخواهد نماز جماعت را در نماز آیات بخواند. در رکعت اول خوب میتواند اقتدا کند و در رکوع هم خوب میتواند و اما اگر به رکعت اول نرسید و خواست به رکعت دوم اقتدا کند، مشکل میشود. برای اینکه نظم در نماز از دستش گرفته میشود. مثلاً میرسد به آنجا که امام پنج رکوع خوانده و میخواهد به سجده رود و این سه یا چهار رکوع خوانده و نمیتواند به سجده برود؛ لذا اقتدا کردن مشکل است. مشکل بودنش هم برای اینست که نظم نماز از بین میرود.
مرحوم علامه«رحمتاللهعلیه» و بعد از علامه، بعضی از بزرگان دیگر میفرمایند میتواند نظم نماز را به دست بیاورد. یعنی وقتی که امام به سجده رفت، این رکوعها را با طرز سورههای مختصر به جا بیاورد و بالاخره سه رکوع را به جا بیاورد و در رکعت بعدی به امام برسد و بالاخره با امام نماز را تمام کند و در این صورت نماز او تام است و نماز امام هم تام است و اشکال ندارد.
فرمایش علامه«رحمتاللهعلیه»، فرمایش خوبیست، اما برای بحث طلبگی؛ و اگر ما بخواهیم این را در رساله ببریم، همینطور که مرحوم سیّد و دیگران فرمودند و نظم نماز فریضه را به هم بزنیم، و بالاخره با یک تمهّلی به امام برسیم، دلیل میخواهد و دلیل نداریم؛ بنابراین باید بگوییم همینطور که مشهور گفتند، جایز نیست.
مسئله 18:
يثبت الكسوف والخسوف وسائرالآيات بالعلم وشهادة العدلين وإخبار الرصدي إذا حصل الاطمئنان بصدقه على إشكال في الاخير، لكن لا يترك معه الاحتياط، وكذا في وقتها ومقدار مكثها.
ماه گرفتی به چه چیز اثبات میشود؟
میفرمایند اینکه یکی ببیند یعنی علم. یکی هم اینکه دو شاهد عادل بگویند یعنی شهادت عدلین. دیگری اینکه خبره بگوید. چنانچه الان مشهور است بین اینکه خبره میگوید مثلاً نصف شب ماه میگیرد. مرحوم سیّد میفرمایند قول خبره مشکل است، بنابراین منحصر میشود به علم و شهادت عدلین؛ و این فرمایش مرحوم سیّد ناتمام است و باید دربارهاش صحبت کنم، برای اینکه ما یقین و علم را در فقه لازم نداریم و اطمینان کفایت میکند و آن اطمینان پایه دارد و اصلاً اطمینان در فقه ما، علم و حجت است و اینکه آن علم نفسالامری، مربوط به فلسفه است و مربوط به فقه نیست.
و اما شهادت عدلین هم مربوط به موارد خاصی است و یک نفر عادل کفایت میکند و عدالت در فقه ما هم ثقه است؛ چنانچه فقه ما روی خبر ثقه میگردد. شهادت عدلین در فقه نمیخواهیم الاّ در موارد خاصی. خبره هم مسلّم است و حجت است و اشکالی در خبره نیست و خیلی جاها با خبره جلو میرویم و فقه درست میکنیم. بنابراین باید بگوییم که ماه گرفتی ثابت میشود، 1ـ به اطمینان، 2ـ به خبر ثقه، 3ـ به خبره. و اما مابقی حرف مرحوم سیّد که علم و شهادت عدلین و اشکال کردن در خبره است، وجهی ندارد و همیشه دربارهاش صحبت کردم و اما امر مهم است و در جلسۀ بعد دوباره این بحث را تکرار میکنم.
و صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد