أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمينَ وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلی خَيرِ خَلقِهِ اشْرَفِ بَرِيَّتِهِ ابِيالْقاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ عَلی آلِهِ الطَّيّبينَ الطّاهِرينَ وَ عَلي جَميعِ الأَنبِيآءِ وَ المُرسَلينَ سِيَّما بَقِيَّةِ اللهِ فِی الأَرَضينَ وَ لَعْنَةُ اللهِ عَلی أعْدآئِهِمْ أجْمَعينَ.
خدا توفیق عبادت و بندگی و ترک معصیت، همیشه و مخصوصاً در ماه مبارک رمضان به همۀ شما عنایت کند.
در این دو روز راجع به رذالت نفاق و تقلب و دروغگویی و فریب دادن مردم و بالاخره نفاق به معنای عام صحبت کردیم. انصافاً بد صفتی است و انسان را با منافقین محشور میشود و قرآن میفرماید منافقین در طبقۀ آخر جهنم هستند:
«إِنَّ اَلْمُنٰافِقِينَ فِي اَلدَّرْكِ اَلْأَسْفَلِ مِنَ اَلنّٰارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً»
نفاق و تقلب و دروغ را منقسم کردند به اقسامی. در این دو روز شش قسم از این نفاق و دروغ و تقلب را گفتم. امیدوارم بشود اقسام دیگر آن را به طور فشرده در این جلسه بگویم.
قسمت هفتم که گناهش خیلی بزرگ است، حیلههای شرعی است. یعنی دروغ میگوید و توجیه میکند؛ ربا میخورد و توجیه میکند و یا مردم را گول میزند اما یک توجیه شرعی هم برای آن درست میکند. همین که پیغمبر اکرم در حجة الوداع به مردم گفتند که زمانی بیاید در این امت من که حرام میخورند اما با توجیه. فرمودند ربا میخورد اما با کلاه شرعی. رشوه میدهد و رشوه میخورد اما با یک کلاه شرعی، مثلاً با حق و حساب. گرانفروشی و غش در معامله میکند و مردم را حسابی گول میزند و کلاه سر مردم میگذارد، اما همه را با تقدس مآبی و این گناهی خیلی بزرگ است؛ برای این تقدسها را زیر سوال میبرد. این به عنوان تقدس و به عنوان دین کارهای زشتی انجام میدهد. رشوه میخورد درحالی که وظیفهاش اینست که کار مردم را به خوبی و فوری انجام دهد، اما انجام نمیدهد و پشت سر میگذارد و با رشوه و هدیه و زیرمیزی انجام میدهد. یا مثلاً ربا میخورد. بعضی از این قرض الحسنهها سی درصد ربا میخورد اما اسم مقدسی هم روی تابلو زده است و اسمش هم قرض الحسنه است.
قرض الحسنه خیلی ثواب دارد و معنایش اینست که اگر میتواند کار مردم را راه بیندازد. یک میلیون بدهد و دو ماه دیگر یا یک سال دیگر همان یک میلیون را بگیرد. البته قدرت خریدش کم میشود اما از آن طرف خداوند هجده برابر به او پاداش میدهد. یعنی در نامۀ عملش هیجده میلیون صدقه نوشته میشود.
«مَنْ ذَا اَلَّذِي يُقْرِضُ اَللّٰهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضٰاعِفَهُ لَهُ أَضْعٰافاً كَثِيرَةً وَ اَللّٰهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
خدا چندین برابر میدهد. بعضی اوقات چند هزار برابر به او ثواب میدهد. در روایات میخوانیم ثوابش از دادن صدقه هم بالاتر است؛ لذا قرض الحسنه خوب است اما کار ما رسیده به اینجا که به عنوان قرض الحسنه، ربا میخوریم! بعضی اوقات به عنوان کارمزد بیست یا سی درصد میگیرند؛ یعنی رباخوری میکنند به نام قرض الحسنه.
گناه ربا خیلی بزرگ است. پیغمبر اکرم میفرمود اگر کسی ربا بخورد، مثل اینست که با مادرش در خانۀ خدا زنا کرده باشد. حال ما بخواهیم این گناه را زیر پا بگذاریم. قرآن میفرماید:
«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ رَسُولِه»
رباخوری جنگ با خداست. اول جنگ با خدا کن و بعد ربا بخور. ربا را نمیتوان با اسم از کار انداخت و قرض الحسنه کرد. پیغمبر اکرم میفرمودند در آخر الزمان با اسم، رشوه و ربا و تقلب را حلال میکنند.
در دورۀ آخر زمان آدمهایی پیدا میشوند که حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال میکنند. یا اینکه به نام حجاب اسلامی، چادر را از سر زنها برمیدارند. یکی از مصائب بزرگ ما اینست که حلال را حرام و حرام را حلال میکنیم، البته با اسم. مثلاً اسم ربا را عوض میکنند اما همان را میخورند. یا اسم بیعفتی را عوض میکنند اما همان کار را میکنند. یا اسم رشوه را عوض میکنند اما همان رشوه را میخورند.
بله، جمهوری اسلامی راجع به بانکها به عنوان ثانوی اجازه داده است اما نه اینکه حلال، حرام و یا حرام، حلال باشد. جمهوری اسلامی میبیند اگر بانکها نباشند، بازار فلج میشود؛ لذا مجبور است که بگوید معاملات بانکی اشکال ندارد، اما اینگونه رباخوردن در بانکها و قرض الحسنهها نمیشود. ای کاش این رباخوری در قرض الحسنهها نبود. یقین داشته باشید که خدا وعده داده است که اگر قرض الحسنهها به غیر از کارمزد چیزی نگیرند، پروردگار عالم از راهی که گمان ندارد، این قرض الحسنه را میلیاردر میکند. این وعدۀ خداست:
«مَنْ ذَا اَلَّذِي يُقْرِضُ اَللّٰهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضٰاعِفَهُ لَهُ أَضْعٰافاً كَثِيرَةً»
ولی ما راه را گم کردهایم و در آن ماندهایم. و علی کل حالٍ قسم هفتم، حیله بازی است که اگر از اقسام ششگانه که گفتم بالاتر نباشد، کمتر هم نیست.
همۀ ما باید با صفا و با صداقت و با صمیمیت باشیم و خیرخواه مردم باشیم. دولت باشد یا مردم، روحانیت باشد یا مردم. با صفا و صداقت و صمیمیت جلو بیاییم و آنگاه خدا یاور ما میشود.
آیهای در قرآن هست و من از همۀ شما تقاضا دارم این آیه را زیاد بخوانید و قرآن میفرماید اگر به راستی آدم درستکاری شدی، خدا کمکت میکند:
«وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اِجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطٰاناً نَصِيراً»
خدایا کاری کن که من با صداقت باشم و اصلاً دروغ در زندگیم نباشد و بتوانم این صداقت را تا دم مرگ ببرم و خدمت امیرالمؤمنین نشان دهم. من آدم صادقی باشم تا اینکه کمک و سلطنت و عنایت تو روی کارهای من باشد. این دعاست اما یک واقعیت است. یعنی قرآن در حالی که میگوید این دعا را بخوان، میگوید عملاً نیز چنین باش و قرآن میفرماید اگر عملاً چنین شدی، سلطنت خدا و کمک خدا روی زندگی توست.
ما راه را گم کردهایم و خیال میکنیم از راهی که خدا نگفته، خودمان جلو برویم، به جایی میرسیم اما در حالی که هر قدمی که برداریم هزاران فرسخ از صراط مستقیم دور میشویم. مثلاً شما میخواهید به تهران روید و در وسط راه راه کجی پیدا کردید و خیال کردید که راه تهران است و به آن راه میروید و هرقدمی که در این راه بردارید چندین هزار قدم از تهران دور میشوید. ناگهان متوجه میشوید که بیراهه رفتهاید.
ما باید در زندگی با صداقت و با صفا و صمیمیت باشیم، آنگاه خدا به ما کمک میکند و به ما ابهت اجتماعی و شخصیت میدهد.
قسم هشتم، خلف وعده است. این خلف وعده هم خیلی بد است. مثلاً یک چک به آقایی میدهید و موعد چک امروز است، این یک ماه قبل با چک جنس میخرد و آن آقا هم این چک را به دیگری میدهد و حال امروز میرود چک را نقد کند، اما چیزی در حساب نیست. این حرام است. این چک یک ضمانت است و باید پول داشته باشد تا بتواند چک بکشد. بالاخره چک برگشت میخورد و ناگهان بازار به هم میخورد به واسطۀ یک خلف وعده. یا آبروی اشخاصی رفت به واسطۀ یک خلف وعده. و این خلف وعدهها فعلاً زیاد است. وعده میدهد و به آن عمل نمیکند. اداره وعده میدهد و میگوید انشاء الله هفتۀ دیگر کارت را انجام میدهم و این هم کارهایی را انجام میدهد برای اینکه روی این وعده حساب کرده. وقتی رفت میبیند آن آقا نیست یا اصلاً به وعده عمل نمیکند و آبروی طرف را میبرد و کسی که آبروی کسی را ببرد، خدا در همین دنیا آبرویش را میبرد. کسی که آبروی کسی را ببرد، در روز قیامت وارونه وارد محشر میشود در حالی که سرش به پشتش است. ما زیاد خلف وعده داریم. حتی با بچههایمان خلف وعده داریم. پیغمبر اکرم میفرمود مواظب باشید خلف وعده با بچههایتان نداشته باشید برای اینکه اطمینان این بچه از تو سلب میشود و علاوه بر این یاد میگیرد که میشود دروغ گفت. راست گفتن یک فطرت است و دروغ گفتن خلاف فطرت است، اما ناگهان مادرش با دروغهای عجیبش دخترش را دروغگو بار میآورد. در روایات میخوانیم کسانی که مرتب دروغ میگویند، اسمشان در عالم ملکوت تغییر میکند، یعنی کذاب میشود. لذا وقتی از دنیا میرود، روحش باید به بالا در خدمت خدا و در محضر مقدس خدا رود. او را از آسمانها میبرند. بعضیها را وقتی به آسمان اول میبرند، به او میگویند آقا آمد و به استقبالت آمدند. بعد آسمان دوم و سوم و هفتم تا در محضر خدا و خدا احترام خاصی به او میکند تا او را به بهشت برزخی ببرند.
آدمهایی که مرتب دروغ گفتند و این دروغ برای آنکه ملکه شده و بچۀ آنها دروغگو شده و بعضی اوقات با خلف وعده آبروی مردم را برده است، اینها وقتی به آسمان اول میرسند، کسی نیامده اما ملائکه میگویند کذاب آمد. قرآن میفرماید:
«فَلَعْنَةُ اَللّٰهِ عَلَى اَلْكٰافِرِينَ»
از جاهایی که قرآن لعن کرده است، به آدم دروغگوست. خدا در قرآن، کم لعن کرده است اما چندین جا به آدم دروغگو لعن کرده است. بالاخره این شخص هم به آسمان دوم و سوم و هفتم میرود تا اینکه نزد خدا برسد و باز او خطاب میشود کذاب. خدا میگوید او را برگردانید و او به رو بیفتد تا جهنم برزخی و همینطور به رو بیفتد تا جهنم موعود.
بنابراین خلف وعده خیلی بد است. روانشناسان میگویند مثالهای جامعه آئین فکر جامعه است. مثال عوامانه و غلطی هست که میگویند مرد باید پشت چشم و روی زانویش پینه باشد. برای اینکه اگر زن گفت فلان کار را بکن، دست روی چشمش بگذارد و بگوید چشم و اگر گفت چرا یادت رفت و نکردی، دست روی زانو بزند و بگوید یادم رفت.
برای زنها نیز چنین مثالهای عوامانۀ غلط هست. میگویند زنی که بلد نباشد به شوهرش دروغ بگوید، خیلی بیعرضه است و شوهر را باید با دروغ، گول زد. این مثالهای ما آئینۀ فکر ماست، اما خانهای که در آن خانه دروغ باشد، نظر خدا روی این خانه نیست.
قسم نهم از دروغ که بیشتر مردم دچار آن شدهاند و الان جمهوری اسلامی با آن ضربه میخورد، شایعه است. شایعه اینست که چیزی را بگویی که نمیدانی راست یا دروغ است. به یکدیگر میرسند و بعد از سلام کردن میپرسند چه خبر و شروع میکنند پشت سر دیگران حرف بزنند و نمیدانند درست است یا نه. درحالی که نود درصدش دروغ است. الان روزنامههای ما فحشنامه و شایعهپراکن شدهاند. سایتهای ما هم از روزنامههای ما بدتر است. آیا میدانید گناهش چقدر بزرگ است؟! قرآن میفرماید:
«وَ تَقُولُونَ بِأَفْوٰاهِكُمْ مٰا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اَللّٰهِ عَظِيمٌ»
چیزی میگویی اما نمیدانی راست یا دروغ است. خیال میکنی چیزی هم نیست. موقع افطار هم میگویی: «اللَّهُمَ لَكَ صُمْتُ وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْت»، در حالی که همان صبح روزهاش با شایعه و غیبت و تهمت باطل شده است. قرآن میفرماید خیال میکنی گناهی ندارد اما گناهش خیلی بزرگ است: «وَ هُوَ عِنْدَ اَللّٰهِ عَظِيمٌ». همینطور بیخود آبروی مردم را میبرید. روزنامهها و سایتها همین است و الان در میان مردم نیز همین است و اگر برای آن دق کنیم جا دارد.
بالاتر اینکه قرآن میگوید مرگ بر تو. این مرگ بر تو در قرآن خیلی کم است. مثلاً به ابی لهب میگوید: «تَبَّتْ يَدٰا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ». این خیلی کم پیدا میشود و کسانی که با قرآن بازی میکردند و میدانستند قرآن حق است اما قرآن را زیر پا میگذاشتند، در آنجا قرآن میگوید مرگ بر اینها. اما راجع به این شایعهساز و شایعه پخشکن، قرآن میگوید مرگ بر تو:
«قُتِلَ اَلْخَرّٰاصُونَ ، اَلَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سٰاهُونَ»
مرگ بر کسی که مثل کرم ابریشم در شایعه خود میتند. مرگ بر کسی که شایعه را پخش میکند.
خطر بزرگ است و همه باید مواظب این خطر باشیم.
و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1]. النساء، 145: «آرى، منافقان در فروترين درجات دوزخند، و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت.»
[2]. ر.ک: تفسیر القمی، ج 2، ص 306.
[3]. البقره، 245: «كيست آن كس كه به [بندگانِ] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد؟ و خداست كه [در معيشت بندگان] تنگى و گشايش پديد مىآورد؛ و به سوى او بازگردانده مىشويد.»
[4]. ر.ک: الکافی، ج 4، ص 10.
[6]. البقره، 279: «و اگر [چنين] نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاستهايد.»
[7]. الاسراء، 80: «و بگو: پروردگارا، مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز، و از جانب خود براى من تسلطى يارىبخش قرار ده.»
[8]. ر.ک: ارشاد القلوب، ج 1، ص 178.
[9]. البقره، 89: «پس لعنت خدا بر كافران باد.»
[10]. النور، 15: «و با زبانهاى خود چيزى را كه بدان علم نداشتيد، مىگفتيد و مىپنداشتيد كه كارى سهل و ساده است با اينكه آن [امر] نزد خدا بس بزرگ بود.»
[11]. المسد، 1: «بريده باد دو دست ابولهب، و مرگ بر او باد.»
[12]. الذاریات، 10 و 11: «مرگ بر دروغپردازان! همانان كه در ورطه نادانى بىخبرند.»