أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمينَ وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلی خَيرِ خَلقِهِ اشْرَفِ بَرِيَّتِهِ ابِيالْقاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَيهِ وَ عَلی آلِهِ الطَّيّبينَ الطّاهِرينَ وَ عَلي جَميعِ الأَنبِيآءِ وَ المُرسَلينَ سِيَّما بَقِيَّةِ اللهِ فِی الأَرَضينَ وَ لَعْنَةُ اللهِ عَلی أعْدآئِهِمْ أجْمَعينَ.
شهادت پرافتخار مولی الموحدین مولی امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» را به همۀ شما تسلیت میگویم و از طرف همۀ شما این مصیبت بزرگ را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» تسلیت میگویم، و از طرف همۀ شما از حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» که صاحب عزا هستند، میخواهم که نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و انشاء الله با لطف حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» از جلسه بیرون رویم.
شب اول گفتم که در این شبهای احیاء، سه مطلب باید واضح شود و باید در نظر آورده شود.
بحث اول راجع به توبه است. کسی میتواند در خانۀ خدا رود که شستشو و نظیف دل داشته باشد و پاک باشد و اگر آلوده باشد، رفتن در خانۀ خدا فایدهای ندارد؛ لذا باید از زیر پرچم شیطان، به زیر پرچم خدا رفت. در جلسۀ قبل میگفتم کاری هم ندارد و به قول امام سجاد «قَرِيبُ الْمَسَافَة» است. یک قدم است، پا بگذارد روی هوی و هوس، قدم بعدش زیر پرچم خداست و خوشا به حال کسانی که زیر پرچم خدا باشند.
خدا با وعدۀ مؤکدی که کم در قرآن هست، میفرماید اگر کسی زیر پرچم من باشد، من حافظ او هستم. آنگاه شیطان انسی و شیطان جنی و شیطان درون و برون نمیتواند دستبرد به او داشته باشد. معلوم است که ارزش این، از دنیا و آنچه در دنیاست بیشتر است. آیۀ شریفه اینست که میفرماید:
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطٰانٌ عَلَى اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمٰا سُلْطٰانُهُ عَلَى اَلَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ اَلَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»
شیطان درون و شیطان برون هیچ تسلطی بر کسی ندارند که زیر پرچم خدا باشد. شیطان وقتی تسلط پیدا میکند که زیر پرچم خدا نباشیم و زیر پرچم او باشیم؛ لذا قدم اول باید برداشته شود. نه تنها دعا مستجاب میشود، بلکه بهره برداری آن به اندازۀ دنیا و آنچه در دنیاست.
این بحث شب نوزدهم، الان هم هست و اگر میخواهید جلسۀ ما برود زیر پرچم خدا و رحمت خدا در مجلس وارد شود و رحمت خدا مثل باران در مجلس ببارد، باید این حالت برای همه پیدا شود. جداً یک تصمیم و یک قدم میخواهد که از شیطان ببُریم و به خدا وصل شویم. از زیر پرچم شیطان بیرون بیاییم، زیر پرچم خدا میشود و خدا در آیاتی و من جمله آیهای که خواندم، میگوید کمکت کنم:
«يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمٰالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»
هم دنیایت را اصلاح میکنم و هم تو را میآمرزم.
بحث دوم که فهمیدیم بدون توسل نمیشود کار کرد. اگر بخواهیم زیر پرچم خدا برویم، امام زمان باید کمک کند. اصلاً معلوم است که توفیق، خود یک فیض است و واسطۀ فیضش اهل بیت«سلاماللهعلیهم» هستند و ما وقتی میتوانیم به راستی برای دنیا و آخرت کاری کنیم که توسل به اهل بیت باشد. معمولاً در دعاها توسل به همۀ آنها باشد، توسل به محمد و آل محمد. لذا بحث شب بیست و یکم این بود که اگر بخواهیم کاری انجام شود، باید نظر لطف امام زمان را در جلسه بیاوریم. به عبارت دیگر آقا امام زمان را راضی کنیم.
جوان گناهکار و بدبختی در بیابان گیر کرد. برف حسابی آمده بود و راه را گم کرد و ماشینش هم خراب شد و تن داد به مرگ. قرآن میگوید در آن وقت خدا را مییابد:
«فَإِذٰا رَكِبُوا فِي اَلْفُلْكِ دَعَوُا اَللّٰهَ مُخْلِصِينَ لَهُ اَلدِّينَ فَلَمّٰا نَجّٰاهُمْ إِلَى اَلْبَرِّ إِذٰا هُمْ يُشْرِكُونَ»
دستش از همه جا کوتاه میشود و وقتی دستش از همه کوتاه شده، تازه عروة الوثقی پیدا میکند و خدا را مییابد. نظیر تشنه که آب بخورد و سیر شود، تشنگی را مییابد، این هم خدا را مییابد. این جوان هم خدا را یابید و یک جمله گفت که خدایا مرا نجات بده، از این به بعد گناه نمیکنم. تا این جمله را گفت آقا امام زمان آمد. آقا نگاهی به ماشینش کردند و فرمودند ماشینت درست است، سوار شو و برو. این هم راه به مقصود است و میرسی. این جوان نشست پشت ماشین و دید که اتومبیلش درست است. اتومبیل خراب، با یک نگاه امام زمان، درست شد. این جوان نمیشناخت که آقا امام زمان است. از ماشین پایین آمد و گفت آقا به من خیلی خدمت کردی و مرا از مرگ نجات دادی، من میخواهم به تو پاداش دهم، حال چه چیزی پاداش دهم. آقا امام زمان فرمودند پاداش من همان عهدی است که با خدا کردی. گناه نکن، دست عنایت من روی سرت است. گناه نکن، در هر بن بستی تو را نجات میدهم. لذا این توبه اگر بیاید، خواه ناخواه آقا امام زمان خوشحال میشود. امشب حضرت زهرا در جلسه خوشحال میشود. خوشا به حال کسی که بتواند حضرت زهرا را خشنود کند. خوشا به حال جوانی که بتواند امشب امام زمان را در جلسه بیاورد، مثل آن جوان که امام زمان را آورد در بیابان. آنگاه مستجاب الدعوه میشود و یک آهش به دنیا و آنچه در دنیاست، ارزش دارد. یک جهشی دارد که به غیر خدا نداند. به قول عوام مردم یک جهش صد و هشتاد درجهای است.
بحث سوم، بحث دعا و راز و نیاز با خداست. شیعه باید اهل دعا باشد. برسد به آنجا که همینطور که سنی و غیر سنی، دهری و غیردهری اگر در بن بست واقع شد، خدا را مییابد، شیعه باید این دوام توجه را داشته باشد. شیعه باید سیمش را با خدا وصل کند. کور باد دلی که خدا نیابد و نبیند:
«عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاك»
شیعه دعای عرفه دارد که از امام حسین«سلاماللهعلیه» است. امام حسین در عرفات مثل باران گریه میکند و در وسط دعا میگوید کور باد کسی که خدا را نبیند. مگر میشود کسی خدا را نیابد. بله، رابطه میخواهد. در بسته را باز کنی، خدا هست. یک قدم روی هوی و هوس بگذاری، قدم دومش خداست. آنگاه میدانی به کجا میرسد! امام حسین«سلاماللهعلیه» در دعای عرفه میفرماید خدایا! کسی که تو را پیدا کرد، همه چیز دارد. خدایا کسی که تو را گم کرده است، تمام دنیا و زندگی دنیا از اوست، اما تاریک و سیاه و تباه است. اما کسی که تو را دارد، یک عالم نور است. یک عالم هستی است. خدایا کسی که تو را دارد، همه چیز دارد. بدبخت کسی است که تو را گم کرده است و هیچ ندارد.
بحث امشب همین است، یعنی فرق بین همه و شیعه. یکی از خصوصیات شیعه که به دنیا و آنچه در دنیاست ارزش دارد، اینست که اهل دعاست. این کتاب ساعد و به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه»؛ قرآن از طرف خدا نازل شده و وقتی ما قرآن بخوانیم، قرآن به زبان خدا با ما حرف میزند. اما دعا بالاتر است، یعنی کتاب ساعد است، یعنی ما با خدا حرف میزنیم. یک دل میخواهد که خدا را ببیند و توجه خدا را هم به دعا ببیند. یعنی در وقتی که میگوییم یا الله؛ خدا بگوید لبیک. در وقتی که بگوییم خدا، خدا، خدا، او هم مرتب بگوید بله، بله، بله. قرآن میفرماید بالاتر از اینهاست:
«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون»
یا رسول الله! اگر بگویند خدا کجاست؟ بگو نزدیک است.
«أَنَّ اَللّٰهَ يَحُولُ بَيْنَ اَلْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»
یار از من به من نزدیکتر است.
یار نزدیکتر از من به من است وه عجب بین که من از وی دورم
قرآن میگوید یا رسول الله! بگو من نزدیکم و تو دوری. چشمها را باز کن و هوی و هوس را زیر پا بگذار، آنگاه مرا میبینی و مییابی. البته نه با این چشم، بلکه با چشم آدمیت و نه دانستن، زیرا دانستن علم است و وجودهای عرضی است، بلکه مرا مییابی. لذا قرآن میفرماید من نزدیکم: «وَ إِذٰا سَأَلَكَ عِبٰادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ اَلدّٰاعِ»؛ مرا مییابی و میشنوی که وقتی میگویی خدا، من هم میگویم بله.
«فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي»؛ حال که چنین است پس با من سر و کار داشته باش. چه چیز لذتش بالاتر از این که با خدا حرف بزنی.
«وَ لْيُؤْمِنُوا بِي»؛ کاری کن که باور کنی. انسان گاهی میداند اما این فایده ندارد بلکه باید مرا بیابی. اگر مرا نیابی، گمشده داری و زندگی برایت تاریک است و زندگی برایت تباه است و زندگی برایت سیاه است.
«وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اَللّٰهُ لَهُ نُوراً فَمٰا لَهُ مِنْ نُورٍ»
نور خدا که نباشد، چه کسی میتواند زندگی را نورانی کند! فقط نور خدا میتواند.
«لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»؛ خدا دوست دارد که این حالت برایت پیدا شود و این حالت رشد و صلاح است و این حالت رسیدن به آدمیت و انسانیت است و این حالت توجه است و بالاترین نعمتها توجه، توجه، توجه.
در جلسهای که در خدمت استاد بزرگوارمان علامه طباطبایی بودیم. مسائل غیرمعنوی جلو آمد و من دیدم حال ایشان خوب نیست. من به ایشان گفتم آقا یک نصیحتی بفرمایید تا از حضور شما مرخصی شویم. ایشان فرمودند: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ». این قرآن است و قرآن میگوید متوجه من شو من هم متوجه تو هستم. تو بگو خدا، آنگاه دست عنایت خدا روی سرت است.
دو سه روز بعدش هم این مرد بزرگ ما را داغدار کرد. من نیم ساعت قبل از آن در اطاقش بودم و نفس مصنوعی داشت و بعد از اطاق بیرون آمدم. خانمش میگفت بعد از آن نفس مصنوعی هم نبود و فقط یک توجه، و حرفش هم به جای لا اله الاّ الله، این بود که به همه یک نصیحت کرد و گفت توجه، توجه، توجه.
این جمله را استاد بزرگوار ما حضرت امام همیشه میفرمودند که همه جا محضر خداست، ما در محضر خدائیم، ادب حضور مراعات شود. معلوم است که در اینگونه مجالس قرب بیشتری پیدا میشود اما در همه باید توجه باشد و بگوییم خدا، خدا، خدا و او هم جواب دهد لبیک. آنگاه همه کارها درست میشود و خدا این را میخواهد.
به قول استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی میفرمایند این آیه هفده تأکید دارد و جایی در قرآن نداریم که هفده تأکید داشته باشد، حتی راجع به علم اخلاق و حتی راجع به خواندن قرآن. سه چیز در قرآن خیلی اهمیت دارد؛ یکی اخلاق و یکی هم خواندن قرآن و تدبر در قرآن و یکی هم دعا و راز و نیاز با خدا. تأکید این دعا و راز و نیاز با خدا بیشتر است. و اما تأکیدهایی دارد که به قول علامه طباطبایی دل را میبرد. هشت مرتبه ضمیر متکلم وحده تکرار شده است. یعنی خدا میگوید عزیزم، جانم، دوستت دارم، بیا، بیا، بیا.
در این آیۀ شریفه خدا بعد از آنکه میگوید من نزدیک و تو دوری و بعد از آنکه میگوید باید دعا کنی و رشد و صلاح تو در دعاست. بعد از آنکه میگوید باور کن و ببین به کجا میرسی، آنگاه هشت مرتبه میگوید عزیزم، بارک الله که آمدی، جانم، بندهام، نور چشمم، بارک الله، خوش آمدی.
ضمیر متکلم هشت مرتبه تکرار شده است. این مختص دعا و راز و نیاز با خداست.
پروردگار عالم برای معصیت کاران و برای کسانی که به این حالات نمیرسند و این حالات را ندارند، تهدید میکند و میفرماید: «قُلْ مٰا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لاٰ دُعٰاؤُكُمْ»
اگر سر و کارت با من نباشد، من هم سر و کارم با تو نیست و به تو بیاعتنا میشوم.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در دل شب سر روی زمین میگذاشتند و مثل باران گریه میکردند و اشک مبارکشان خاک را گِل میکرد و میگفتند:
«اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا»
خدایا یک لحظه مرا به خودم وامگذار. این آیه میگوید اگر اهل دعا نباشی، خودت را به خودت وامیگذارم و شیطان درون و شیطان برون تو را بیچاره و بدبخت میکند. به عنوان مثال اگر الان کارخانه برق، نازی کند و برق را قطع کند، اینجا تاریک و وحشتناک است. خدا دست عنایتش را از سر بندهاش بردارد، همان وقت سقوط است. همان وقت بدبختی او شروع میشود؛ ناگهان شیعه است، اما منکر حضرت زهرا میشود. خدا نکند که خدا یک لحظه دست عنایتش را از سر ما بردارد. ناگهان منکر اینگونه مجالس میشود و اجازه نمیدهد زنش به اینگونه مجالس بیاید. پس ما باید اهل دعا باشیم تا خدا دست عنایتش را از سر ما برندارد و ما منحرف نشویم و عاقبتبهخیر شویم، و الاّ اگر اهل دعا نباشیم، قرآن در آیۀ دیگر میفرماید اگر اهل دعا نباشید، کافر هستید. یعنی مثل کافرها هستی و غیرشیعه دعا ندارد و تو هم غیر شیعه شدهای.
«وَ قٰالَ رَبُّكُمُ اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»
جداً میخواهد و میگوید اهل دعا باش و بدان که اجابت میکنم. نمیشود که ما بگوییم خدا و خدا اجابت نکند. بعد میفرماید: «إِنَّ اَلَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبٰادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دٰاخِرِينَ»
کسانی که اهل دعا نیستند باید به جهنم بروند و در جهنم خار و ذلیل هستند. گاهی او را به جهنم میبرند و اما ذلت به او نمیدهند، اما این آیه میگوید تو را به جهنم میبرم و ذلت هم به تو میدهم. پس باید اهل دعا و راز و نیاز باشیم.
بنابراین اگر اهل دعا باشیم، خدا دستمان را میگیرد. البته باید توجه به این مطلب هم داشته باشیم که پروردگار عالم دست انسان را میگیرد. بعضی اوقات در این جلسه دعا میکنیم، مثلاً فقیر و بیچاره است و وضع بدی دارد و میگوید خدا، خدا، خدا. خدا هم دعایش را مستجاب میکند. بعضی اوقات صلاحش نیست که این دعا مستجاب شود ولی نمیفهمد. مثل بچه که سرما خورده و در مقابل مادر میگوید من گلابی میخواهم اما مادرش به او نمیدهد، زیرا مادر میداند که این گلابی برای بچه بد است و مرتب او را نوازش میکند. پروردگار عالم نیز اگر این دعا را مستجاب نمیکند، عوض آن را میدهد. در روایت میخوانیم بناست که بلای بزرگتری برای او جلو بیاید، خدا جلوی آن بلا را میگیرد. مثلاً بناست که خانهاش آتش بگیرد و بچههایش در این خانه بسوزند، اما شب بیست و سوم اینجا آمده و آن بلا از او رفع میشود. پس نمیشود که دعا مستجاب نشود.
بعضی اوقات بالاتر از اینها روی قیامت است. پردهها عقب میرود، آنگاه میبیند دعاهایی که مستجاب نشده، در اینجا چه بهشتی است و زیر لوای حمد و خدمت مولی امیرالمؤمنین و آب کوثر است. در روایت میخوانیم اولا خدا از او عذرخواهی میکند و میگوید صلاحت این بود. بعد از این عذرخواهی این همه پاداش میدهد. این شخص بنا میکند حسرت بخورد و بگوید ای کاش من در شب بیست و سوم که خدا خدا میکردم و آن حالت را پیدا کردم اما خدا نداد، ای کاش هیچ وقت نمیداد تا الان اجر و مقامم بیشتر باشد.
خدا رحمت کند مرحوم اقای نخودکی، این عالم واصل میگوید این فقرا و گرفتارها و ضعفا همیشه در دنیا نق میزنند. در دنیا نق میزنند که خدایا چرا نمیدهی و اما در روز قیامت هم نق میزنند که خدایا چرا دادی!
کسانی نق نمیزنند که مقام تسلیم و رضا دارند. رسیده باشد به آنجا که مثل امام حسین«سلاماللهعلیه» بگوید خدایا کسی که تو را دارد چه ندارد و کسی که تو را ندارد، چه دارد. عالم از او باشد اما منهای خدا، تاریک و وحشتناک است. خدایا! دلمان میخواهد یک توجهی در این مجلس پیدا شود. خدایا! این جوانهای ما دلشان پاک است. شب بیست و سوم و شب دعا و راز و نیاز با توست و از یک عمر عبادت بالاتر است. معنای «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» اینست که تو یک شب بیست و سوم نداشته باش و یک عمر دعا کن و یا شب بیست و سوم را داشته باش و یک عمر دعا و عبادت نکنی؛ آن شب بیست و سوم افضل و بالاتر است. همین مقدار که خدا توفیق داده که به اینجا آمدید. خدا توفیق داده که حالی دارید، این بس است. چه چیز بهتر از این است برای اهل دل.
اهل دل اینقدر مقام دارند که یک لحظه در دل شب برایشان بهتر از دنیا و آنچه در دنیاست. پس قدرش را بدانید. همین الان در دلتان بگویید الحمدلله رب العالمین. کسانی که حالی پیدا کردند، مرتب بگویند خدایا شکر، خدایا تو را میبینم و با تو خدا خدا میکنم، خدایا جوابم را میدهی.
شباهت به امام حسین«سلاماللهعلیه» پیدا کن که در گودال قتلگاه است و از همه چیز منصرف است به جز خدا:
«يَا إلهي صَبرًا عَلى قَضائِكَ وَ لا مَعبُودَ سِواكَ يَا غيَاثَ المُسْتَغيثينَ»[14]
با خدا مناجات میکرد اما ناگهان صحنۀ عجیبی جلو آمد. آقا امام حسین نگاه کرد و دید زن و بچه اطراف امام حسین را گرفتهاند. این روضۀ وداع و آمدن بچهها به قتلگاه، به اندازهای برای اهل بیت مشکل است که آقا امام زمان میگویند یا جدّا! برایت خون گریه میکنم.
و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1]. مصباح المتهجد، ج 2، ص 583، دعای ابوحمزه.
[2]. النحل، 99 و 100: «چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آوردهاند، و بر پروردگارشان توكل مىكنند، تسلطى نيست. تسلط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمىگيرند، و بر كسانى كه آنها به او [=خدا] شرك مىورزند.»
[3]. الاحزاب، 71: «تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشايد.»
[4]. العنكبوت، 65: «و هنگامى كه بر كشتى سوار مىشوند، خدا را پاكدلانه مىخوانند، و[لى] چون به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، بناگاه شرك مىورزند.»
[6]. البقره، 186: «و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مىكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.»
[7]. الانفال، 24: «خدا ميان آدمى و دلش حايل مىگردد.»
[8]. النور، 40: «و خدا به هر كس نورى نداده باشد او را هيچ نورى نخواهد بود.»
[9]. الفرقان، 77: «بگو: اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمىكند.»
[10]. تفسیر القمی، ج 2، ص 75.
[11]. غافر، 60: «و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم.»
[12]. غافر، 60: «در حقيقت، كسانى كه از پرستش من كبر مىورزند به زودى خوار در دوزخ درمىآيند.»
[13]. القدر، 3: «شبِ قدر از هزار ماه ارجمندتر است.»
[14]. ینابیع المودّه، ج 3، ص 82: «خداوندا بر قضای تو صبر میکنم؛ پروردگاری جز تو نیست؛ ای فریادرس دادخواهان.»