جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: قیام و خصوصیات آن
    موضوع درس:
    شماره درس: 112
    تاريخ درس: ۱۳۹۸/۴/۹

    متن درس:

    أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

     

    بحث گذشته دربارۀ قیام و معنای قیام بود. بحث امروز نیز راجع به خصوصیات قیام در نماز است؛ و این مسئله، در مباحثۀ قبل مسئلۀ مشکلی بود؛ برای اینکه مرحوم سیّد «رضوان­الله­تعالی­علیه» فرموده بودند «یعتبر فی القیام الانتصاب و الاستقرار و الاستقلال»؛ یعنی صاف بایستد و تکان نخورد و تکیه به جایی نداشته باشد.

    در مباحثۀ قبل می­گفتیم اینها عرفیت ندارد. باید دلیل دیگری بیاید و آن دلیل یک قیام خاصی را در نماز شرط بداند؛ و اگر آن دلیل را نداشته باشیم، باید همۀ موضوعات را از عرف بگیریم. اصلاً یک قاعدۀ کلی اینست که حکم از شرع و تعیین موضوعا از عرف است. اگر یادتان باشد، یکی از تنبیهات استصحاب همین بود، که موضوع احکام را باید از کجا گرفت؟! گفتند نباید از عقل گرفت برای اینکه شارع در احکام سر و کار با مردم دارد؛ پس موضوع را باید از مردم بگیرد و نه از عقل دقّی فلسفی. لذا مثلاً فتوا می­دهند و می­گویند خون نجس است، اما رنگ خون پاک است. اگر خون به لباس کسی بود و شست و خون رفت و رنگش ماند؛ پاک است. درحالی که اگر این را به دست عقل بدهند، عقل می­گوید معنا ندارد که عَرَض وجود داشته باشد بدون جوهر. پس در اینجا که رنگ است، حتماً خون است، و عَرَض بلا معروض و عرض بلاجوهر معنا ندارد؛ اما شما می­فرمایید احکام را نباید از عقل دقی گرفت. بعضیها گفتند از لسان دلیل، که آن را هم مرحوم آخوند و دیگران جواب دادند که ما راجع به موضوعات اینقدر لسان نداریم. شاید وقتی حکم را شارع مقدس گفته، یک در صد هم تعیین موضوع نکرده و حکم را به موضوع نگفته است. پس باید موضوع احکام را از عرف گرفت. مثل اینکه به رنگ خون نمی­گوید خون بلکه می­گوید رنگ خون است، پس پاک است. بنابراین تمام موضوعات را باید از عرف رفت الاّ ما أخرجه الدلیل. لذا در مباحثۀ قبل ما می­گفتیم این سه چیزی که ذکر شده، یعنی انتصاب و استقرار و استقلال، از نظر عرف جزء قیام نیست؛ لذا اگر کسی ایستاده و پا به پا شود، یا به دیوار تکیه دهد و یا کمی خودش را پایین بیاورد مثلاً قوز در بیاورد؛ از نظر عرفی همۀ اینها قیام است و باید بگوییم نماز خواندن با قوز و نماز خواندن با پا به پا شدن و نماز خواندن با تکیه بر عصا یا تکیه بر دیوار، مانعی ندارد، و همۀ اینها قیام است. لذا اگر کسی به دیوار تکیه داد و حمد و سوره خواند و بعد هم به رکوع و سجده رفت و مابقی نماز را خواند. این نمازش درست است. بنابراین خودتان می­گویید در حال قیام تکیه دادن و پا به پا شدن، قیام است؛ لذا در مباحثۀ قبل می­گفتیم اگر تعبدی در کار باشد، برمی­گردد به اینکه مافوق قیام عرفی، قیام می­خواهم یعنی تخطئۀ عرف. مثلاً بگوید ولو تو می­گویی قیام است، من می­گویم قیام نیست؛ و اگر یادتان باشد، می­گفتم که تخطئۀ عرف، در موضوعات، به قول حضرت امام، صراحتی می­خواهد و الاّ با ظهور و امثال اینها نمی­شود عرف را کنار زد.

    اتّفاقاً همان حرفهایی که ما در مباحثۀ قبل زدیم، امروز مرحوم سیّد در سه چهار جا می­فرمایند؛ لذا مباحثۀ امروز بیان مصادیق قیام است.

    می­فرمایند:

    وکذا یعتبر فیه عدم التفریج بین الرجلین فاحشاً ‏ ‏بحیث یخرج عن صدق القیام، و أمّا إذا کان بغیر الفاحش فلا بأس، والأحوط ‏ ‏الوقوف علی القدمین دون الأصابع وأصل القدمین، و إن کان الأقوی کفایتهما ‏أیضاً، بل لا یبعد إجزاء الوقوف علی الواحدة.‏

    مثلاً پاهایش را مقداری فراخ می­گذارند اما نه به اندازه­ای که عرف بگوید قیام ندارد. یک دفعه به اندازه یک شلنگ پاها را گشاد می­گذارد و عرف می­گوید این قیام نیست، اما اگر کم باشد، عرف می­گوید قیام است. مثل اینکه مثلاً بین دو پا را به اندازۀ یک وجب باز می­گذارد. مرحوم سیّد می­فرمایند این نماز درست است. همان که مرحوم سید در مسئلۀ قبل با طنطراق می­گفتند و گفتیم از صاحب جواهر گرفتند و می­گویند تعبد در کار است؛ همان عرض ما را در اینجا فرمودند. قیام در وقتی قیام نیست که مثلاً یک متر بین دو پا فاصله باشد؛ و اما اگر یک وجب یا دو وجب بین پاها فاصله افتاد، عرفاً می­گویند قیام است و نماز صحیح است. عین عرضی که ما در جلسۀ قبل داشتیم، امروز مرحوم سیّد در این مباحثۀ ما در چندین جا تکرار می­کنند.

    أحوط مستحب اینست که روی دو قدم بایستد. در اینجا فتوا می­دهند. مثلاً کسی روی پاشنۀ پا یا روی انگشتان پا می­ایستد و نماز می­خواند. می­فرمایند این قیام صادق است. أحوط هم أحوط مستحبی است و همان که مستحب است که بین دو پا در وقت ایستادن خیلی فاصله نداشته باشد و اما خود مرحوم سید فتوا می­دهند که اگر فاصله باشد، «و أمّا إذا کان بغیر الفاحش فلا بأس، والأحوط ‏ ‏الوقوف علی القدمین دون الأصابع وأصل القدمین و إن کان الأقوی کفایتهما ‏أیضاً، بل لا یبعد إجزاء الوقوف علی الواحدة»، البته باید راجع به پاشنۀ پا هم گفته باشند؛ زیرا بیشتر مصداق دارد.

    اگر روی یک پا هم بایستد، ایشان فتوا می­دهند که طوری نیست. صاحب جواهر «رضوان­الله­تعالی­علیه» و دیگران و بعضی محشین بر عروه، نسبت می­دهند به پیغمبر اکرم که از بس در دل شب نماز می­خواندند (يٰا أَيُّهَا اَلْمُزَّمِّلُ * قُمِ اَللَّيْلَ إِلاّٰ قَلِيلاً * نِصْفَهُ أَوِ اُنْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِيلاً)؛ به اندازه­ای روی پا ایستادند و نماز خواندند که خسته می­شدند و روی یک پا نماز می­خواندند. اما دلیل اینها برای بحث ما خوب نیست برای اینکه حتی نشسته هم می­شود نماز مستحبی خواند. لذا مرحوم سیّد در همین جا که بحث دیروز و امروز ماست، می­فرمایند اگر روی یک پا بایستد و نماز بخواند، طوری نیست. برای اینکه لایُشترط در قیام، ایستادن روی دو پا. همان که ما در تکیه و حرکت می­گفتیم، امروز مرحوم سید در مصادیق دیگر می­فرمایند.

    و أما انتصاب العنُق فهو أیضاً کالقیام علی الرجل الواحد، فهو غیر متعارف ولکنّه یجوز لعدم الدلیل علی المانع فی هذه الأمور.

    مثلاً سرش را می­اندازد و مثل آنجاست که یک پایش را بلند می­کند. اگر بدتر از تکیه نباشد، لاأقل مثل آن هست. می­فرمایند این طوری نیست. در مباحثۀ دیروز به ضرس قاطع می­گفتند اشکال دارد، اما در اینجا می­فرمایند: «و أما انتصاب العنُق فهو أیضاً کالقیام علی الرجل الواحد، فهو غیر متعارف ولکنّه یجوز لعدم الدلیل علی المانع فی هذه الأمور».

    هرکجا قیام عرفاً صادق باشد، اما ادب در آن مراعات نشود، و یا اینکه غیرمتعارف باشد، ما می­گوییم همۀ این موارد جایز است و مناط اینست که آیا قیام صادق است یا نه! هرکجا قیام صادق است، می­گوییم نماز درست است، و هرکجا قیام صادق نیست، می­گوییم نماز درست نیست برای اینکه قیام ندارد.

    مرحوم سید می­فرمایند باید ببینیم که عرف می­گوید تکیه دادن به قیام ضرر می­زند یا نه! اگر عرف می­گوید ضرر می­زند باید بگوییم قیام نیست و اگر بگوید ضرر نمی­زند، پس بگو قیام است. بنابراین هرکجا صدق عرفی کند، قیام است و هرکجا صدق عرفی نکند، نماز باطل است.

    اگر شک کنیم که آیا این قیام هست یا نه؛ روی قاعده باید بگوییم احراز کنیم موضوع را. برای اینکه اثبات شیء لشیء فرع ثبوت مثبت له است. اگر بخواهید حکمی را بار کنید، باید موضوع را احراز کنید، و اگر شک داشته باشید که آیا مثلاً اعتماد به ستون، قیام است یا نه؟ اگر بگوییم قیام در نماز آمده، نمی­توانیم؛ برای اینکه موضوع اثبات نشده و باید موضوع اثبات شود.

    قاعدۀ کلی، شک در موضوع، و حکم بار بر مشکوک نمی­شود. در اینجا هم اگر شک کنیم که آیا قیام هست یانه، باید بگوییم قیام نیست؛ مگر اینکه کسی از باب اقل و أکثر جلو بیاید. أقل و أکثر به این معنا که می­داند ایستاده است و نمی­داند تکیه در ایستادن اعتبار دارد یا نه؛ آنگاه قضیه برعکس می­شود و أقل و أکثر ارتباطی می­شود. مثلاً نمی­دانیم این موضوع مرکب است یا غیر مرکب؛ بنابراین مرکب نیست. قیامش هست و نمی­دانیم تکیه در آن شرط هست یا شرط نیست. برمی­گردد به اینکه هرکجا شک در اصل موضوع داشته باشیم، ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت مثبتٌ له، ترتب حکم صحت مرتب بر اثبات موضوع.

    به عنوان مثال می­دانم که حمد در نماز واجب است و اما نمی­دانم سوره واجب است یا نه؛ بنابراین برائت است.

    در أقل و أکثر ارتباطی، مرحوم شیخ در فرائد خیلی مفصل اشتغالی می­شوند و شاگردان مرحوم شیخ و بعد شاگردان در أقل و أکثر ارتباطی، برائتی هستند، چنانچه در أقل و أکثر استقلالی، برائتی هستند. اما همین شیخ انصاری در خیلی جاها در أقل و أکثر ارتباطی، برائتی می­شوند.شیخ فرق می­­گذارند که احراز موضوع نیست و اما اگر احراز موضوع باشد، و شک در خصوصیات، شک در کیفیات باشد، همه می­گویند أقل و أکثر ارتباطی و در أقل و أکثر ارتباطی، قدر متیّقن، یقین است و خصوصیات مشکوک است و رفع مالایعلمون می­گوید که آن خصوصیات لازم نیست. اگر حرف مرا بزنید، اگر شک کنیم که آیا در ایستادن روی یک پا، درحالی که صدق قیام می­کند، نماز باطل است یا نه؟ باید بگوییم نه. یا اگر نمی­دانیم در تکیه دادن درحالی که صدق قیام کند، تعبدی در کار هست یا نه؛ می­گوییم نه. یا پا به پا شدن یا روی یک پا ایستادن و انداختن سر و قوز در نماز را نمی­دانیم آیا نماز را باطل می­کند یا نه؛ رُفع مالایعلمون.

    مباحثۀ دیروز و امروز، مباحثۀ خوبی بود و اما نمی­دانم چه شده که مرحوم سیّد «رضوان­الله­تعالی­علیه» و همچنین محشین در این یک صفحۀ عروه بعضی اوقات می­گویند خصوصیات شرط است و بعضی اوقات می­گویند شرط نیست. اگر چیزی نمی­گفتند، ما می­گفتیم اینکه می­گویند خصوصیات شرط است، برای اینست که مشکوک را در موضوع دخالت می­دهد؛ اما مرحوم سیّد سه چهار جا در مباحثۀ دیروز و امروز تصریح می­کند که این خصوصیات لازم نیست برای اینکه صدق عرفی ندارد و آن خصوصیات لازم است برای اینکه صدق عرفی دارد.

    صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365