أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 17:
لو قام لصلاة ونواها فی قلبه فسبق لسانه أو خیاله خطوراً إلی غیرها صحّت علی ما قام إلیها، ولا یضرّ سبق اللسان ولا الخطور الخیالی.
مسئله، واضح است و از حرفهای قبل هم مسئله به دست آمده، و اینست که مثلاً نیت نماز ظهر میکند و توجه به نماز ظهر دارد و میگوید الله اکبر؛ اما تخیّل میکند که این نماز، نماز ظهر نیست بلکه نماز عصر است. یا اینکه در گفتارش نیت کرده است نماز عصر را، اما سبق لسان یا اشتباه لفظی میگوید نماز ظهر به جا میآورم قربة الی الله. این سبق لسان یا اشتباه لفظی یا خطور قلبی که به دل گذرانده، هیچکدام مناط نیست؛ لذا اگر واقع شد، نماز علی ماقامت علیه است؛ یعنی مثلاً میخواسته نماز ظهر بخواند و توجه هم داشته و گفته نماز ظهر میخوانم، اما در دل گذرانده یا به زبان گفته غیر از علتی که او را واداشته که نماز بخواند. معلوم است که سبق لسان نه نیت است و نه مناط است. خطور خیالی هم نه نماز است و نه نیت است. نیت، توجهی است که او را واداشته که نماز بخواند، لذا از نظر نیّت، نیت آمده و نماز هم از اول تا آخر آمده و نماز درست است اما چیزی که واقع شده یا سبق لسان است و زبانی به جای اینکه بگوید نماز ظهر، گفته نماز عصر. و یا سبق تخیل است و به جای اینکه توجه را بگوید، اخطار کرده نماز عصر را. این خطورات و این سبق لسانها ضرر به اصل نیت نمیزند، برای اینکه اصل نیّت هست و اصل نیت هم او را واداشته که نماز بخواند. بنابراین یک امر واضحی است و اگر نگفته بودند مانعی نداشد.
مسئله اینست:
لو قام لصلاة ونواها فی قلبه فسبق لسانه أو خیاله خطوراً إلی غیرها صحّت علی ما قام إلیها، ولا یضرّ سبق اللسان ولا الخطور الخیالی.
به عنوان مثال ایستاد برای نماز ظهر و اما زبانش به جای اینکه بگوید نماز ظهر، گفته نماز عصر. و سبق لسانی بوده و توجه واقعی آن بوده که او را واداشته به نماز و اینکه بگوید الله اکبر. یا اینکه ایستاده که نماز ظهر بخواند اما در دل خطور تخیلی برایش پیدا شده و روی آن خطور تخیلی جلو رفته و چون سبق لسان، نیت نیست و خطور خیالی نیت نیست، این هم نیت را گفته و بر طبق نیت عمل کرده، بنابراین نماز او صحیح است.
مسئله 18:
لو دخل فی فریضة فأتمّها بزعم أنّها نافلة غفلة أو بالعکس، صحّت علی ما افتتحت علیه.
داخل نماز شده و توجه هم داشته و مثلاً گفته نماز ظهر به جا میآورم قربة الی الله؛ اما در نماز تخیّل کرده که این نماز نافلۀ عشاست و با نافلۀ عشا تمام کرده و یا اینکه در وسط نماز توجه کرده است؛ میفرمایند این تخیّلها، ضرر به اصل نماز و نیت نماز نمیزند.
این هم نظیر همان مسئله است و تکرار در مثال است. فرقش اینست که در مسئلۀ 18 روایت هم داریم و در مسئلۀ قبل روایت نداشتیم. اما این روایتی که میخوانیم هم برای مسئلۀ 18 و هم برای مسئلۀ 17 خوب است؛ لذا اگر مثل صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» روایت را برای هر دو سه مسئله خوانده بودند، خیلی بهتر بود. اما قسم اولی که مسئلۀ 17 بود، به وضوح باقی گذاشتند و در مسئلۀ دوم تمسک به روایت کردند.
بنابراین این سبق لسانها و تخیلها ضرر نمیزند و این نیت داشته و در وسط نماز غفلتی برای جلو آمده و خیال میکند نماز نافله است.
روایات 3 باب 2 از ابواب نیّت، وسائل الشیعه، جلد 6، صفحه 7:
صحیحه عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ قَامَ فِي صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ- فَصَلَّى رَكْعَةً وَ هُوَ يَنْوِي أَنَّهَا نَافِلَةٌ ـ فَقَالَ هِيَ الَّتِي قُمْتَ فِيهَا وَ لَهَا
نماز عشا میخواند و در وسط نماز خیال کرد که نافلۀ عشا را میخواند. اما علت اول برایت کار میکند و این تخیلها اهمیت ندارد. نیت نماز عشا کرده و اگر نماز عشا از اول تا آخر به نیت نماز عشا تمام کرده ولو در بین آن تخیلهایی پیدا شود، این تخیلها و توهمها ضرر به نماز نمیزند. و این تخیلها و توهمها گاهی راجع به نماز است و گاهی راجع به بدل و مُبدل نماز است و گاهی هم راجع به دنیا و گاهی راجع به آخرت است. بالاخره حضور قلب یعنی توجه به اینکه خدا با او حرف میزند، معمولاً کم است. از اول گفته نماز میخوانم قربة الی الله و نماز میخواند، اما وقتی وارد نماز شده از اول نماز تا آخر، تخیلهای زیادی دارد و من جمله گاهی تخیل میکند که این نماز ظهر، نماز عصر است و گاهی تخیل میکند که این نماز ظهر، نافلۀ نماز ظهر است. این تخیلها و توهمهایی که در میان همه فراوان است، ضرر به اصل نماز نمیزند؛ برای اینکه آنچه این را میبرد، علت است، یعنی مثلاً نیت نماز ظهر.
ظاهراً مسئلۀ 17 با مسئلۀ 18 تفاوتی ندارد به جز از باب مثال؛ لذا اگر مرحوم سیّد آن مسئلۀ 17 را فرموده بودند و گفته بودند در این مسئله روایاتی هست و این روایات را فرموده بودند، راحت بودند از اینکه مسئلۀ 18 را بگویند.و اما مسئلۀ 17 را بدون روایت گفتند و مسئلۀ 18 با روایت گفته شده است. بالاخره از نظر واقع و نفس الامر نیت واقعی دارد اما غیر از آن نیت واقعی، تخیلها و توهمایی دارد و آن تخیلها و توهمها، ضرر به اصل نماز و نیتی که داشته نمیزند.
مسئله 19:
لو شکّ فیما فی یده أنّه عیّنها ظهراً أو عصراً-مثلاً-قیل: بنی علی التی قام إلیها،و هو مشکل،فالأحوط الإتمام و الإعادة،نعم لو رأی نفسه فی صلاة معیّنة وشکّ فی أنّه من الأوّل نواها أو نوی غیرها بنی علی أنّه نواها و إن لم یکن ممّا قام إلیه؛لأنّه یرجع إلی الشکّ بعد تجاوز المحلّ.
نماز ظهر میخواند اما در وسط نماز شک کرد که نیتی که کرده، نیت نماز ظهر بوده یا نیت نماز عصر بوده است. میفرمایند بنا را بگذارد بر نیتی که اول کرده است، به قاعدۀ تجاوز. برای اینکه از اول نیت نماز ظهر کرده و الان شک میکند آیا نیت نماز ظهر کرده یا نماز عصر؛ در اینجا گفتند قاعدۀ تجاوز میگوید نمازت درست است. یعنی همان نیتی که کردی، درست است.
مرحوم سیّد یک صورت را نفرمودند و به وضوح باقی گذاشتند و آن اینست که اگر در وسط نماز انسان بماند و نداند که چه نیتی کرده است؛ آنگاه این نماز باطل است؛ برای اینکه شک در رکن دارد که آیا نیت کرده یا نیت نکرده یا نیت ظهر کرده یا نیت عصر کرده است. مرحوم سیّد این را نفرموده و مثل اینکه به وضوح باقی گذاشته و رفته روی مسئلهای که مرحوم صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» فرمودند و ایشان هم تبعاً از صاحب جواهر این تفصیل را فرموده است و تفصیل اینست که: لو شکّ فیما فی یده أنّه عیّنها ظهراً أو عصراً-مثلاً-قیل: بنی علی التی قام إلیها،و هو مشکل،فالأحوط الإتمام و الإعادة،نعم لو رأی نفسه فی صلاة معیّنة وشکّ فی أنّه من الأوّل نواها أو نوی غیرها بنی علی أنّه نواها و إن لم یکن ممّا قام إلیه؛لأنّه یرجع إلی الشکّ بعد تجاوز المحلّ.
میخواسته نماز ظهر بخواند اما نمیداند که نیت نماز ظهر کرده یا نیت نماز عصر کرده است. بنا را بگذارد بر آنچه برای آن قیام کرده است. مثلاً برای نماز ظهر قیام کرده است و الان شک میکند که نیت ظهر یا نیت عصر کرده است؛ میفرمایند این نماز مشکل است. البته قاعدۀ تجاوز دارد و در قاعدۀ تجاوز اگر باید نماز ظهر بخواند، نیت نماز ظهر کرده و الان شک میکند نیت نماز ظهر کرده یا نیت نماز عصر کرده است. قاعدۀ تجاوز میگوید هرچه نیت کردی یا از آن گذشتی، امضا کن. اما صاحب جواهر میفرماید قاعدۀ تجاوز در اینجا نمیآید و قاعدۀ تجاوز برای جای دیگری است. میفرمایند که: نعم لو رأی نفسه فی صلاة معیّنة وشکّ فی أنّه من الأوّل نواها أو نوی غیرها بنی علی أنّه نواها و إن لم یکن ممّا قام إلیه؛ لأنّه یرجع إلی الشکّ بعد تجاوز المحلّ.
مثلاً میبیند که در نماز عشاست و شک کرد، آیا درست نیت کرده یا نه؟ میفرمایند اگر خودش را برای نماز معینی مهیا دید، اما شک کرد که آیا آن نماز معین را نیت کرده یا نه، پس بگوید نماز معیّن برای اینکه تجاوز کرده است از نیت. اول نماز تا آخر نماز، هرکجا تجاوز کند و بعد دربارۀ آن شک کند، باید بگوید درست خواندم. مثلاً در سجده است و شک کند رکوع کردم یا نه، پس بگوید رکوع کردم. یا در حال تسبیحات است و شک کند که در رکعت اول و دوم حمد و سوره خواندم یا نه، باز باید بگوید خواندم. یا رفته به رکوع و شک کند که حمد را خواندم یا نه، باید بگوید خواندم. در همه جا این قاعدۀ تجاوز میآید و من جمله در مانحن فیه.
این فرمایش مرحوم صاحب جواهر که مرحوم سید هم فرمودند، صورت دومش بلااشکال است و قاعدۀ تجاوز دارد، اما ما میگوییم این قاعدۀ تجاوز در صورت اول هم هست.
بنابراین مسئله سه صورت دارد: 1ـ اینکه نمیداند چه نیتی کرده است، در این صورت نماز باطل است. 2ـ اینکه میداند نیت نماز ظهر کرده اما بعد شک میکند که نکند من به جای نیت نماز ظهر، نیت نماز عصر کرده باشم؛ در این صورت میگوییم قاعدۀ تجاوز هست. مرحوم سید و مرحوم صاحب جواهر در اینجا میگویند مشکل است. 3ـ اینکه تسبیحات اربعه میخواند و شک میکند که آیا قبلاً چیزهایی که به جا آورده و نیتی که کرده برای همین نماز بوده یا نه؛ مرحوم صاحب جواهر و مرحوم سید میفرمایند قاعدۀ تجاوز در اینجا هست.
لذا از این سه صورت، یک صورتش در پیش همه باطل است و یک صورت صحیح در پیش همه است و یک صورت هم مشکل در پیش مرحوم سید و صاحب جواهر است و اما پیش ما غیرمشکل است و اینکه همینطور که قاعدۀ تجاوز در صورت سوم میآید، قاعدۀ تجاوز در صورت دوم نیز میآید.
صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد