أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 9:
إذا انقلب ظنه فی أثناء الصلاة إلى جهة أخرى انقلب إلى ما ظنه، إلا إذا كان الأول إلى الاستدبار أو الیمین والیسار بمقتضى ظنه الثانی فیعید.
با مظنّه وارد نماز شد. گفتیم شناخت قبله یا با علم است یا با اماره و اگر هر دو نباشد، ظنّ مطلق حجت است. و اگر ظنّ مطلق نباشد، فرمودند به چهار طرف نماز بخوان و من گفتم به یک طرف هم کفایت میکند.
مسئلۀ اول ما تبدل ظنّ است. مثلاً با مظنه به یک طرف نماز خواند و در وسط نماز مظنه به مظنّۀ دیگر تبدیل شد. مثلاً مظنه داشت به طرف راست و الان مظنه پیدا کرده به طرف چپ. در این صورت چه کند؟!
مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» میفرمایند اگر مظنّۀ او برسد به آنجا که مظنه داشت به طرف راست و الان مظنه پیدا کرده به طرف چپ. یا مظنّه داشت به روبرو و الان مظنه پیدا کرده به پشت سر یا استدبار. میفرمایند اگر اینطور باشد، نماز اول را رها کند و نماز دوم را نیز رها کند و از سر بگیرد؛ و اما اگر مظنه کم باشد، معلوم است که هم مظنه اول و هم مظنه دوم درست است و مقداری به طرف راست یا مقداری به طرف چپ موجب بطلان نمیشود و نماز اول و دوم درست است.
حرف در اینست که چرا میفرمایند مظنۀ دوم مناط است. با حجت به نماز ایستاده و با حجت هم نماز را تمام کند. اگر این حرف من درست باشد، برمیگردد به اینکه مظنّه داشت به طرف راست. تا اینجا نماز درست است. مظنّه پیدا کرد به طرف چپ و برمیگردد به طرف چپ و نماز را تمام میکند و این نماز هم درست است، واقع و نفس الامر هم هرچه باشد.
آنچه ما در باب ظنّ مطلق میخواهیم و حجت است، ظنّ شخصی است. مظنّه اصلا در فقه و اصول ما مطلقا حجت نیست. «الأصل حرمة عمل بالظنّ الاّ ما أخرجه الدلیل». حال از جمله ما أخرجه الدلیل اینست که گفتند در باب قبله، اگر میتوانی علم و اگر نمیتوانی اماره و اگر نمیتوانی با مظنه نماز بخوان، ولو اینکه احتمال هم میدهی که قبله طرف چپ است، اما حجت تو اینست که به طرف راست نماز بخوانی، زیرا مظنّه داری. بنابراین دو رکعت نماز اول را با حجت الی القبله خواند یعنی مظنه دارد و مظنه در باب قبله مطلقا حجت است، درحالی که علم و علمی نباشد.
تا اینجا نماز درست است و بعد نماز را با مظنه از طرف چپ شروع میکند و نماز را تمام میکند و نماز رو به قبلۀ حجتدار خوانده است و اینکه بعضی گفتند و مرحوم سید هم میفرمایند «یعید»، گفتند علم اجمالی دارد به اینکه نماز اولی باطل است. برای اینکه نماز را که تمام کند، میداند که یا نماز اول باطل است یا نماز دوم. حال ظنّ فعلی در نماز دوم هست و در نماز اول نیست؛ بنابراین نماز را اعاده کند. میگوییم اینکه میفرمایید مظنّه نیست، درست است اما این با حجت نماز رو به قبله خوانده است. نماز دوم را هم با حجت رو به قبله خوانده است. و آنچه از او میخواهند نماز رو به قبله با حجت است. ظنّ مطلق هم برای او حجت است؛ پس هم نماز اول درست است و هم نماز دوم. اگر بنا به بطلان باشد،نماز اول و دوم، هر دو باطل است برای اینکه علم اجمالی دارد که یا نماز اول باطل است یا نماز دوم. و اما مظنه در مانحن فیه، صرف حجت است. وقتی صرف حجّت شد، اصلاً نماز رو به قبله برای این واجب نیست و نماز رو به مظنّۀ غیراماره برایش حجت است و با مظنّه نماز اول را خوانده و با مظنّه نماز دوم را نیز خوانده و نماز اول و دوم درست است. فرقی هم نمیکند که در داخل وقت یا در خارج وقت باشد. اگر در خارج وقت باشد، اگر حرف مرا نزنید، باید قضا کند و اگر در وقت باشد، باید نماز را اعاده کند و اگر عرض من باشد، چه در وقت باشد و چه در خارج وقت باشد، نماز را با حجّت خوانده و نماز با حجت برای او درست است. لذا آنچه میخواست نماز رو به قبله با مظنّه است. این شخص هم رو به قبله دو رکعت نماز خوانده است. اگر بعد از نماز باشد، ظنّ دوم پیدا میشود و نماز دوم را رو به قبله میخواند با دو حجت و اگر در وسط نماز باشد، دو رکعت یک طرف و دو رکعت طرف دیگر میخواند اما با حجت است و هر دو نماز را با حجت میخواند و باطل کردن این حجت، دلیل میخواهد.
بعضیها حرف را روی کلام مرحوم سید بردند و اینکه علم اجمالی دارد که یکی از نمازها باطل است و باید هر دو نماز را اعاده کند. ما میگوییم هر دو نماز درست است، برای اینکه نماز را با حجت رو به قبله میخواسته و حجتش هم ظنّ مطلق است.
مسئله 10:
یجوز لأحد المجتهدین المختلفین فی الاجتهاد الاقتداء بالآخر إذا كان اختلافهما یسیرا بحیث لا یضر بهیئة الجماعة ولا یكون بحد الاستدبار أو الیمین والیسار.
این مسئله زیاد اتفاق میافتد اما نه به این اندازه که از یمین و یسار برود. به عنوان مثال قبلۀ اصفهان که یکی میگوید طرف دست راست و یکی میگوید مستقیم است. امام جماعت مستقیم نماز میخواند و مأمون روی قاعدۀ مشهور در اصفهان، به طرف راست نماز میخواند. معلوم است که نماز درست است؛ اما باید مراعات کند که هیئت جماعت را از دست ندهد.
و اما اگر اختلاف فتوا به نود درجه رسیده و یکی طرف چپ و یکی طرف راست و یا یکی به جنوب و یکی به شمال ایستاده است. نماز هر دو چون حجت دارند، درست است، اما در اینکه این جماعت درست است یا نه، مرحوم سید میفرمایند این جماعت باطل است.
همۀ اینها از یک باب است. ذهن جوّال مرحوم سید توانسته آن کلّی را به این جزئیات برساند. الان در این مسئله میگوییم اینکه شما میگویید نماز باطل است، به چه دلیل است! هر دو با حجت نماز میخوانند و اقتدا کردن احدهما به یکدیگر اشکال ندارد. اینکه هیئت جماعت از بین میرود، خیلی اوقات هست که هیئت جماعت از بین میرود. مثل اینکه در رکعت سوم اقتدا کرده و باید حمد و سوره بخواند و امام جماعت سبحان الله میگوید و یا این باشد تشهد بخواند و امام جماعت بلند میشود. بالاخره از این اختلافها زیاد است. ما باید نماز امام جماعت را صحیح کنیم و نماز امام جماعت را صحیح میکنیم به اینکه با ظنّ مطلق به نماز ایستاده و نمازش درست است. راجع به مأموم نیز میگوییم اقتدا کرده به این جماعت با حجت، بنابراین نمازش درست است. چرا وقتی هیئت جماعت از بین برود، نماز باطل باشد! مثلاً کسی بگوید این نماز جماعت نیست. ما میگوییم نماز جماعت نباشد، فُرادای قهری جلو آمده و این خیال میکرده نماز جماعت است و نماز خوانده و بعد فهمیده نماز جماعت نیست. در این صورت نمازش درست است.
بحث ما اینست که هر دو با حجت و اجتهاد خودشان به نماز ایستادند و نماز هر دو درست است و هر دو با حجت بوده است. یا مثلا امام جماعت میگوید با هر غسلی میتوان نماز خواند. فتوای من نیز همین است که با هر غسلی میتوان نماز خواند. این امام جماعت با غسل روز جمعه به نماز ایستاده و مأموم وضو گرفته و به نماز ایستاده است. همه میگویند که میتواند اقتدا کند. او اجتهادش علمی است و فتوای او چنین است و نمازش درست است و دیگری هم فتوایش علمی است و نمازش درست است، اما واقعاً هر دو فتوا با هم تفاوت دارد. معمولاً فتوای همۀ مأمومین با امام جماعت اختلاف دارند و اختلاف فتوا موجب فساد نماز نمیشود. ما نماز با حجت میخواهیم و این هم نماز با حجت میخواند، حال یکی طرف راست و یکی طرف چپ و هر دو با مظنّۀ خودشان میخوانند، پس چرا نماز باطل باشد!.
مسئله 11:
إذا لم یقدر على الاجتهاد أو لم یحصل له الظن بكونها فی جهة وكانت الجهات متساویة صلى إلى أربع جهات إن وسع الوقت، وإلا فبقدر ما وسع، ویشترط أن یكون التكرار على وجه یحصل معه الیقین بالاستقبال فی إحداها أو على وجه لا یبلغ الانحراف إلى حد الیمین والیسار، والأولى أن یكون على خطوط متقابلات.
مسئله اینست که در باب قبله، علم، وگرنه اماره، وگرنه ظن مطلق و اگر اینها نشد، به چهار طرف نماز بخواند. ما نیز در مقابل مرحوم سید روایت صحیحالسند آوردیم و گفتیم علم و اگر علم نشد، اماره، وگرنه ظن مطلق و اگر اینها نشد، به هر طرفی که میخواهد. همۀ فقها در باب ذبیحه همین را میگویند. مثلا میخواهد گوسفند بکشد و در بیابان است و نمیداند قبله از کدام طرف است. همه میگویند قبله ساقط است.
علی کل حالٍ ظنّ مطلق حجت است. حال ایشان در مسئلۀ 11 تکرار میکند. میفرمایند یک دفعه وقت دارد به چهار طرف نماز بخواند و یک دفعه وقت ندارد. پس وقتی وقت ندارد به هر طرفی که نماز بخواند کفایت میکند.
مسئله 12:
لو كان علیه صلاتان فالأحوط أن تكون الثانیة إلى جهات الأولى.
دو نماز بر ضمّۀ اوست. حال این دو نماز را به یک طرف بخواند و اینکه چون ظنّ مطلق دارد و به دو طرف مظنه دارد، به دو طرف نخواند.
یک دفعه شما میگویید وقتی به یک طرف راست یا چپ نماز خواند، یقین پیدا میکند که یکی از نمازها رو به قبله نبوده است. در اینجا ظنّ مطلق دارد و هر دو درست است برای اینکه حجت دارد. مظنّه من حیث هو هو، برای این شخص حجت است و میگوید هر دو نماز تو درست است برای اینکه هر دو نماز تو رو به قبله بوده است. دلیل تو هم علم و علمی نبوده بلکه مظنّه است.
بنابراین در علم باید طبق علم عمل کرد و در اماره باید طبق اماره عمل کرد و در مظنه باید طبق مظنه عمل کرد. این شخص نماز ظهر را با مظنه خوانده و درست است و نماز عصر را هم با مظنه خوانده و درست است. مثل اینست که نماز ظهر را خوانده و شک کرد که آیا این نماز با وضو بوده یا نه، میگویند این نماز درست است برای اینکه قاعدۀ تجاوز محل دارد؛ اما برای نماز دوم باید وضو بگیرد.
و صلّی الله علی محمد و آل محمد