أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 9:
إذا ترك المغرب ودخل فی العشاء غفلة أو نسیانا أو معتقدا لإتیانها فتذكر فی الأثناء عدل، إلا إذا دخل فی ركوع الركعة الرابعة فإن الأحوط حینئذ إتمامها عشاء ثم إعادتها بعد الإتیان بالمغرب.
خیال کرد که نماز مغرب را خوانده و نماز عشاء را شروع کرد. اگر در حال غفلت یا در حال نسیان باشد، یا جهل مرکب باشد، یعنی یقین خطائی داشته باشد به اینکه چنین است «فتذكر فی الأثناء عدل». تا اینجا را قبلا سه چهار مرتبه فرمودند، و اینکه انسان میتواند اگر به خیال اینکه نماز قبل را خوانده، نماز بعد را شروع کند، میتواند در وقتی که متوجه شد، نماز را عدول کند به نماز دیگر. در اینجا نماز عشاء را مبدل کند به نماز مغرب؛ و این عدول، ولو خلاف قاعده است، اما روایت روی آن داریم که جایز است که عدول کند؛ بنابراین با آن روایتها عدول میکند از نمازی به نماز دیگر. البته اگر یادتان باشد، برعکس این را میگفتند نمیشود. اما از سابقه به لاحقه و از لاحقه به سابقه، یعنی از نماز قبلی به نماز بعدی میشود.
تا اینجا چندین مرتبه فرمودند. حال آنچه در اینجا میفرمایند اینست که: «دخل فی الرکوع الرکعة الرابعة»، در رکوع رکعت چهارم میتواند نماز عشا را بخواند و بعد نماز مغرب را بخواند؟! بنا را میگذارد به اینکه نماز عشا را خواندم و نماز مغرب را بعد میخوانم.
قاعده اقتضاء میکند که میتواند، برای اینکه از لاحقه به سابقه است. عدول از نماز عشا به نماز مغرب است. با روایتها که عدول را خلاف واقع میدانست، میگوید میتوانی. اما مرحوم سید اشکال دارند و عجیب است. میگوید اگر قبل رکوع رکعت چهارم باشد، میتواند عدول کند. اگر بعد از نماز عشاء باشد، نماز عشایش درست است و نماز مغرب را میخواند، اما در خصوص اینکه در رکوع یا در سجدۀ رکعت چهارم، آیا میتواند نماز عشا قرار دهد یا نه، نتوانستند جازم شوند،لذا احتیاط کردند.
فإن الأحوط حینئذ إتمامها عشاء ثم إعادتها بعد الإتیان بالمغرب.
میفرمایند این را نماز عشا قرار بدهد و اما نماز مغرب را بخواند و بعد هم نماز عشا را بخواند. البته احتیاط کردند و ظاهراً وجهی برای این احتیاط وجوبی نیست، برای اینکه روایاتی که به ما گفت میتوانی از لاحقه به سابقه عدول کنی، در اینجا هم میگوید نماز عشا را بخوان و بعد نماز مغربت را بخوان. مثل آنجا که نماز عشا تمام شده و فهمید نماز مغرب را نخوانده و میگوید نماز عشایت به جا و نماز مغرب را بخوان و از جاهایی که عشا مقدم بر مغرب میشود، اینجاست. بالاخره چه فرق میکند بعد از رکوع رکعت چهارم یا سجدۀ رکعت چهارم یا بعد از نماز رکعت چهارم باشد.
در نماز رکعت چهارم عدول جایز است. روایت هم داشتیم که نماز عشا را خواندی، پس نماز مغربت را بخوان. در اینجا هم میگوید نماز عشا را خواندی، حال نماز مغرب را بخوان. لذا کجا میشود که ما نماز قبلی را در حالی که نخواندیم، بعد از نماز بعدی بخوانیم؟!
یکی در مغرب و عشاست. در مغرب و عشا روایت داشتیم که اگر ندانسته و نسیاناً نماز عشا خواندی و بعد معلوم شد که نماز مغرب را نخواندی، نماز عشا درست است و نماز مغرب را بخوان و نماز مغرب بعد از نماز عشا شده و طوری نیست. حال این گاهی بعد از نماز عشاست و گاهی قبل از نماز عشاست، که قبل نماز عشا دو صورت است. یکی اینکه میشود عدول کرد، پس عدول کن و یکی هم نمیشود عدول کرد، پس عدول نکن. میخواهیم بگوییم لاحقه به سابقه از ارکان نیست، چه در نماز ظهر و عصر و چه در نماز مغرب و عشا. حال که از ارکان نشد، میتواند نماز عشا را قبل از نماز مغرب بخواند، البته نسیاناً و غفلتاً. مثلاً سه رکعت نماز عشا را خوانده و متوجه شد نماز مغرب را نخوانده و عدول میکند به نماز مغرب و سلام میدهد و بعد هم نماز عشا را میخواند. اما گاهی نمیشود عدول کرد. مثل اینکه بعد از نماز بفهمد یا در رکعت چهارم به آن طرف باشد. بالاخره میگوییم این نماز بعدی را میتوانم به جای نماز قبلی بخوانم و نماز مغرب را بعد از نماز عشا بخوانم. قاعده اینست، حال اگر فرق بگذاریم بین رکعت چهارم یا بعد از رکعت چهارم. در این صورت میگوید نماز عشا درست است، بعد نماز مغرب را بخوان. در اینجا هم میگوید نماز عشا درست است و نماز عشا را بخوان و بعد نماز مغرب را بخوان.
این حرف در ذهن مبارک مرحوم سید بوده و لذا نتوانستند جزم به مسئله پیدا کنند و نتوانستند بگویند نماز باطل است یا این نماز به جای آن نماز است، بنابراین گفتند نماز عشا را تمام کن و بعد نماز مغرب را بخوان و بعد احتیاط میکنند و میگویند دوباره نماز عشا را بخوان. علی الظاهر تفاوتی نیست بین اینکه در نماز عشا باشد در آنجا که نتواند عدول کند و یا بعد نماز عشا باشد که اصلاً عدول معنا ندارد. میگوییم تقدم نماز مغرب بر عشا، رکن نیست. اگر کسی نسیاناً نماز عشا را اول خواند و بعد نماز مغرب خواند، درست است.
این مسئله از اول تا آخر برمیگردد به یک مطلب، و اینکه نماز مغرب و عشا، تقدم و تأخرش رکن نیست. اگر عمداً تقدم را نخواندی نماز باطل است و اما غیرعمد اگر نماز عشا را مقدم بر نماز مغرب بخوانی، طوری نیست.
مطلب دیگر اینکه اصلاً متذکر جاهل مقصر نشدند. کسی که نمیدانست باید نماز مغرب را اول بخواند و بعد نماز عشا را بخواند، برعکس عمل کرد و اول نماز عشا خواند و بعد نماز مغرب خواند. در اینجا مرحوم سید متذکر نشدند، اما قبلاً در اصل تقدم و تأخر متذکر شدند و آنجا هم نتوانستند فتوا دهند و گفتند هر دو اشکالٍ، و ما گفتیم جهل مقصر معذور است. البته عقاب دارد به خاطر کوتاهی در احکامش اما «کل امرء رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه» میگوید عدولش هم میشود، البته اگر جاهل مقصر باشد.
در مورد جاهل قاصر میفرمایند: «أو معتقدا لإتیانها فتذكر» و ما جاهل مقصررا هم میگوییم، هم با روایت و هم با قاعدۀ رفع. اینکه رُفع مالایعلمون این را میگیرد و حدیث لاتعاد هم میگیرد.
آقای بروجردی «رضواناللهتعالیعلیه» با تبسم میفرمودند «لاتُعاد» عمد را هم میگیرد البته الاّ ما أخرجه الدلیل. حال در مسئلۀ ما حدیث لاتعاد داریم و قاعدۀ رفع داریم و روایت «کل امرء رکب امراًبجهالة فلاشیء علیه» نیز داریم و لذا مرحوم سید باید فرموده باشند: « إذا ترك المغرب ودخل فی العشاء غفلة أو نسیانا أو معتقدا لإتیانها أو جهلاً فتذكر فی الأثناء عدل، إلا إذا دخل فی ركوع الركعة الرابعة ...» و الاّ را نفرمایند برای اینکه ما میگوییم عدل، خواه در رکعت اول و دوم و سوم باشد و خواه در رکعت چهارم باشد یا بعد از نماز باشد، تفاوت ندارد. سابقه و لاحقه رکن نیست و وقتی رکن نشد، تقدم و تأخر برای این واجب نیست. گاهی جهل مقصر است و کتک دارد و برایش واجب نیست و گاهی جاهل قاصر و گاهی غافل یا ناسی است و صورت عمدش هم از مسئلۀ ما بیرون است.
ما جملۀ »الجاهل المقصر کالعامد» را قبول نداریم، برای اینکه قاعدۀ رفع میگوید «الجاهل المقصر لیس کالعامد» و حدیث «لاتُعاد» میگوید «الجاهل المقصر لیس کالعامد». بالاخره «کل امرء رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه» میگوید «الجاهل المقصّر لیس کالعامد».
مسئله 10:
یجوز العدول فی قضاء الفوائت أیضاً من اللاحقة إلى السابقة بشرط أن یكون فوت المعدول عنه معلوما، وأما إذا كان احتیاطاً فلایكفی العدول فی البراءة من السابقة وإن كانت احتیاطیة أیضاً، لاحتمال اشتغال الذمة واقعا بالسابقة دون اللاحقة فلم یتحقق العدول من صلاة إلى اخرى، وكذا الكلام فی العدول من حاضرة إلى سابقتها، فإن اللازم أن لا یكون الإتیان باللاحقة من باب الاحتیاط، وإلا لم یحصل الیقین بالبراءة من السابقة بالعدول لما مرّ.
نماز مغرب و عشا را نخوانده و الان واجب است که بخواند. آیا عدولی که صحبت کردیم در اینجا جاری هست یا نه؟ میگویند جاری است. شرطش اینست که نماز مغرب و عشا حتماً به ذمّهاش باشد، اما اگر میخواهد نماز مغرب و عشا را احتیاطی بخواند، حال یا احتیاط مستحبی و یا اینکه مرجع تقلیدش گفته نماز عشا را دوباره بخوان. مسئلۀ 9 همین بود که مرحوم سید فرمودند: «عدل، إلا إذا دخل فی ركوع الركعة الرابعة فإن الأحوط حینئذ إتمامها عشاء ثم إعادتها بعد الإتیان بالمغرب» و احتیاط کردند. میفرمایند در اینجاها نمیتوان عدول کرد.
مانند مسئلۀ 9 که مرجع تقلیدش گفته در نماز سابقه با لاحقه احتیاط اینست که عدول کنی و بعد هم نماز عشا را بخوانی. میگویند در اینجاها و در احتیاط واجب، نمیتوان از سابقه به لاحقه عدول کرد. ما به مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» میگوییم روایاتی که به ما میگفت عدول از لاحقه به سابقه جایز است، فرق نمیگذارد بین اینکه نماز ادا باشد یا قضا باشد و قضا، قضای یقینی یا قضای احتیاطی باشد و یا به خاطر احتیاط مرجع تقلیدش باشد و یا خودش آدم محتاطی است و احتیاطاً میخواهد نماز مغرب و عشا را اعاده کند.
لذا به مرحوم سید میگوییم: «یجوز العدول فی قضاء الفوائت أیضاً من اللاحقة إلى السابقة» و شرط هم نگذارد و فوت معدولٌ عنه معلوم نیست اما میخواهد نماز مغرب و عشا یا ظهر و عصر بخواند و اگر اشتباه کرد و اول نماز عصر یا اول نماز عشا را خواند،میتواند این سابقه و لاحقه را به خاطر نسیان و غفلت و جهلش، بگوید جزء نماز نیست و میتوانم عشا را اول بخوانم و بعد مغرب و میتوانم اول عصر را بخوانم و بعد ظهر را بخوانم.
اگر مرحوم سید لاأقل مثل مسئلۀ قبل احتیاط کرده بودند،حرفی بود و اما حسابی فتوا دادند که عدول از سابقه به لاحقه در جاهایی که نماز احتیاطی میخواند، نمیشود.
عمده حرف مرحوم سید اینست که میگویند عدول، خلاف اصل است و وقتی خلاف اصل شد، هرکجا شک کنیم عدول میشود یا نه،باید بگوییم نمیشود. مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» این تسلّم اصحاب را گرفتند و دو سه جا روی آن فتوا دادندو احتیاط واجب هم نکردند، من جمله در اینجا که میفرمایند: «یجوز العدول فی قضاء الفوائت أیضاً من اللاحقة إلى السابقة بشرط أن یكون فوت المعدول عنه معلوما، وأما إذا كان احتیاطیاً فلایكفی العدول» برای اینکه عدول خلاف اصل است و نمیدانیم آیا در اینجا میشود یا نه،پس باید بگوییم عدول جایز نیست الاّ ما أخرجه الدلیل.
و صلّی الله علی محمد و آل محمد