أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث امروزمان دربارۀ آخر وقت نماز مغرب و عشاست.
این مسئله به خاطر روایات متشتّت و مختلف، در فقه ما طولانی شده است. حتی مرحوم صاجب جواهر بیش از ده صفحه در این باره صحبت کرده است. از عبارات عروه فهمیده میشود که مسئله برای مرحوم سید، مسئلۀ مشکلی شده است. گرچه در آخر مسئله فتوا میدهند، اما به خوبی فهمیده میشود که مسئله برای ایشان مشکل شده است. محشین بر عروه نیز با احتیاط، یا احتیاط واجب و یا احتیاط مستحب، از مسئله گذشتهاند. فهمیدیم که اول مغرب و عشا چه وقت است.
مسئلۀ امروز اینست که آخر وقت مغرب و عشا چه وقت است!
روایات متشتّت و مختلفهای در مسئله هست. معمولاً هم این روایات متشتّته و متعارض از نظر سند هم خوب است. لذا در روایات مختلفه که از نظر سند خوب است، اختلاف عجیبی هست.
در میان أقوال، دو قول مشهور در میان اصحاب است. یک قول اینکه گفتند آخر وقت مغرب و عشا، نصف شب است. بعد دربارۀ نصف شب صحبت میکنیم که معمولاً پذیرفتهاند که ساعت یازده و ربع است. در همه جا یازده و ربع از شب گذشته، نصف شب است. گفتند اگر کسی نماز مغرب و عشا را تا نصف شب نخواند، یا عمداً یا سهواً، باید قضا بخواند. وقت نماز مغرب و عشا گذشته و قضا است. در این باره هم روایت داریم و هم قول مشهوری در میان فقهاست.
قول دوم میگوید آخر وقت مغرب و عشا، طلوع فجر است. اگر کسی نماز مغرب و عشا را نخوانده تا طلوع فجر شده، آنگاه قضاست، و اما اگر ولو عمداً نماز را نخواند و بالاخره قبل از طلوع فجر خواند، نمازش اداست و باید نیت ادا کند، مگر در وقت مختص که مثلاً بیش از چهار رکعت وقت نداشته باشد که در این وقت نماز مغرب قضا میشود و باید نماز عشا را بخواند.
مسئلۀ امروزمان اینست که گفتند حد، طلوع فجر است.
این هم روایت دارد و روایتها صحیحه است و از نظر سند خوب است. تعارضی بین این دو قول هست. گفتم مرحوم صاحب جواهر پنج شش قول نقل میکند اما اقوال شاذی است و معمولاً علما و بزرگان اعتنایی به آن نکردند، اما به این دو قول اعتنا شده است. همیشه هر دو قول مشهور بوده است. بعضی فرمودند تا نصف شب و بعضی فرمودند تا طلوع فجر.
ما امروز بعضی از روایاتی که میگوید تا طلوع فجریا روایاتی که میگوید تا نصف شب، میخوانیم تا جمع بین روایات کنیم.
برای مرحوم سید سخت است اما بالاخره در آخر کار روی طلوع فجر فتوا میدهند. یعنی روایات طلوع فجر را مقدم میاندازند، اما با تشویش خاطر و احتیاطهایی. معمولاً محشین بر عروه نیز، همین قول مرحوم سید را میپذیرند و احتیاطهایی دارند؛ و این احتیاطها یا واجب و یا مستحب است.
معمولاً مرحوم صاحب وسائل روایات را در باب 62 از ابواب مواقیت نقل میکند.
روایت 3 از باب 62 از ابواب المواقیت، وسائلالشیعه، جلد 4، صفحه 288:
صحیحه عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ إِنْ نَامَ رَجُلٌ وَ لَمْ یصَلِّ صَلاَةَ اَلْمَغْرِبِ وَ اَلْعِشَاءِ أَوْ نَسِی فَإِنِ اِسْتَیقَظَ قَبْلَ اَلْفَجْرِ قَدْرَ مَا یصَلِّیهِمَا كِلْتَیهِمَا فَلْیصَلِّهِمَا. وَ إِنْ خَشِی أَنْ تَفُوتَهُ إِحْدَاهُمَا فَلْیبْدَأْ بِالْعِشَاءِ اَلْآخِرَةِ.
بالاخره یا عمداً یا سهواً یا نسیاناً نماز مغرب و عشا را نخواند. اگر مثلاً هفت رکعت به طلوع فجر وقت هست، هر دو را بخواند. پرسیدند مثلاً اگر خواب بیدار و بیدار شد و دید نماز نخوانده، میتواند نماز مغرب و عشا را قبل از طلوع فجر بخواند؟ فرمودند قبل از طلوع فجر هر دو را بخواند. اما اگر به اندازۀ هفت رکعت وقت نیست، نماز مغرب را نخواند و نماز عشا را قبل از طلوع فجر بخواند و بعد که طلوع فجر شد، قضای نماز مغرب را بخواند.
روایت از نظر سند و دلالت خوب است و معمولاً اصحاب با ترسی روی آن فتوا دادند، من جمله مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» در عروه.
روایت 12 از باب 49 از ابواب حیض، وسائلالشیعه، جلد 2، صفحه 364:
موثقه عمر بن حنظله عن أبی عبدالله علیهالسلام: إذا طهرت المرأة قبل طلوع الفجر صلت المغرب والعشاء.
عمر بن حنظله کم روایت دارد اما بالاخره توثیق شده و گاهی به جای أبی عبدالله، تقیه میگوید و میگوید عن الشیخ. بالاخره روایت از نظر سند موثقه و بلکه در پیش ما صحیح السند است.
زنی که حائض است و قبل از طلوع فجر پاک میشود، باید نماز مغرب و عشا را بخواند. حتی اگر نمیتواند غسل کند، تیمم میکند و نماز مغرب و عشا را میخواند و حتی مثل همان روایت اگر نمیتواند نماز مغرب و عشا را با هم بخواند، نماز عشا را بخواند و نماز مغرب را قضا بخواند.
این راجع به اینست که آخر وقت نماز مغرب و عشا، طلوع فجر است.
و اما از آن طرف روایات متشتّت هست و آنچه معتنابه پیش اصحاب است و آنچه در کتابهای فقهی آمده، روایات نصف شب است.
روایت 4 از باب 17 از ابواب مواقیت، وسائلالشیعه، جلد 4، صفحه 184:
صحیحه ابن فرقد عن أبی عبدالله علیهالسلام: إذا غابت الشمس فقد دخل وقت المغرب و العشاء حتی نصف اللّیل فاذا مضی ذلک فقد خرج وقتها.
این روایت هم از نظر سند و دلالت خیلی خوب است.
روایت 11 از باب 17:
صحیحه عن عبید بن زرارة عن أبی عبد اللّٰه علیهالسّلام قال: إذا غربت الشمس فقد دخل وقت الصلاتین إلى نصف اللیل إلا أن هذه قبل هذه.
این روایت هم میگوید نماز مغرب و عشاء از غروب تا نصف شب است.
این روایت هم از نظر دلالت و سند خوب است.
حال چگونه جمع بین روایات کنیم؟!
دو دسته روایت داریم که یکی نص و یکی ظاهر است. یعنی روایاتی که میگوید تا طلوع فجر، نصّ است. اما روایاتی که میگوید تا نصف شب، ظهور دارد. قاعدۀ نص و ظاهر میگوید که روایات نصف شب را حمل بر استحباب کن. یعنی بعد از نصف شب همینطور که فقها در رساله دارند، نیت ادا و قضا نکن. بالاخره نیت ادا و قضا نمیکند و نماز مغرب و عشا را میخواند. لذا در اینجا نگوید نماز مغرب اداءاً یا قضاءاً، و در ذُکرش نماز مغرب باشد، هرچند که بداند چه وقت است. بنابراین فرمودند وقت نماز مغرب و عشا تا طلوع فجر است.
این دو روایت نص در اینست که مغرب و عشا وقت دارد و وقتش تا قبل طلوع فجر است. اما در روایات دیگری آمده «وقت المغرب و العشاء حتی نصف اللّیل» و این ظهور در این دارد که آیا بعد نصف اللیل باید قضا بخواند یا نه. اما بعضی از روایات میگوید قضا مثل اینجا که میفرمایند: «فاذا مضی ذلک فقد خرج وقتها» و «إذا غربت الشمس فقد دخل وقت الصلاتین إلى نصف اللیل».
حال روایاتی میگوید نصف شب و روایاتی میگوید تا طلوع فجر و اگر دو روایت را جمع کنیم، روایاتی میگوید ادا و روایاتی میگوید قضا و میگوییم روایاتی که میگوید ادا، نص است و روایاتی که میگوید قضا، ظهور است و حمل ظاهر بر نص میگوید مستحب است که نصف شب به بعد بخواند و تمحلّش اینست که نیت ادا و قضا هم نکند. لذا بعضی روایات نص در مقصود است و بعضی ظهور در مقصود دارد و معنای ظهور در مقصود اینطور میشود که آخر وقت، طلوع فجر است و اما اگر نخواندی و خواستی نصف شب به آن طرف بخوانی، نیت ادا و قضا نکن تا اینکه اگر ادا باشد ادا و اگر قضا باشد، قضا شود. یا در بعضی روایات آمده که گناه کردی که نماز را عمداً عقب انداختی تا نصف شب به بعد و عقوبتش اینست که فردایش روزه بگیری. روی آن فتوای وجوب ندادند و گفتند تسامح و تساهل است و تسامح و تساهل در نماز گناه دارد و چون گناه دارد، گفتند عقوبتاً برای تسامح و تساهل، فردای آن را روزه بگیر.
ما میگوییم چند دسته روایت داریم. یک روایت میگوید نماز مغرب و عشا تا یک ساعت یا یک ساعت و نیم بعد غروب. یک دسته روایت میگوید تا دو ساعت بعد از غروب. بعضی از روایات میگوید تا سه ساعت بعد غروب. بعضی هم میگویند تا نصف شب و بعضی از روایات میگوید تا طلوع فجر. قاعدۀ نص و ظاهر یا قاعدۀ جمع عرفی اینست که آخر وقت مغرب و عشا طلوع فجر است، اما هرچه زودتر بخواند. «اذا زالت الشمس دخل الوقتان الاّ ان هذه قبل هذه»، وقتی نماز ظهر و عصر شد، وقت داخل میشود الاّ اینکه اول باید نماز ظهر بخواند و بعد نماز عصر. در مغرب و عشا هم «اذا زالت الحمرة المشرقیة دخل وقت صلاة المغرب و العشاء» و معلوم است هرچه زودتر بخواند بهتر است. روایات زیادی هم در تأکید این مطلب داریم که انسان در وقت نماز همه چیز را رها کند و نماز مقدم بر همه چیز باشد. حال بگوییم این تشتّت در روایتها به ما میگوید هرچه زودتر بخوانید بهتر است. به مجرد اینکه مغرب میشود، نماز مغرب و عشا بخوان و اگر نخواندی یک ساعت بعد یا دو ساعت یا سه ساعت بعد و یا اگرنخواندی نصف شب و ار نصف شب به آن طرف نخواندی، تسامح و تساهل است و گناه دارد. اما اگر نخواندی تا طلوع فجر بخوان.
جمع بین روایات یک امر طولی است و معنای امر طولی برمیگردد به اینکه هرچه زودتر، بهتر است.
بنابراین خلاصۀ حرف این شد که در میان اقوال، دو قول خیلی مشهور است. یکی نصف شب و یکی هم طلوع فجر. آنگاه طلوع فجر مقدم میشود بر نصف شب و اصحاب آن روایات را با اعراض اصحاب از کار انداختند و ما همۀ روایات را از کار نیندازیم و به طور طولی درست کنیم، الأفضل فالأفضل تا برسد به طلوع فجر.
و صلّی الله علی محمد و آل محمد