أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
مولود پربرکت امام دوم، امام مجتبی «سلاماللهعلیه» را به همۀ شما تبریک میگویم و از طرف همۀ شما این عید بزرگ را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر «ارواحنا فداه» تبریک میگویم و از طرف همۀ شما از حضرت زهرا میخواهم نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و انشاء الله با لطف حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» از جلسه بیرون رویم.
برای اینکه جلسۀ ما پربرکت شود و نظر حضرت زهرا روی جلسۀ ما باشد، اظهار ارادت کنید خدمت امام دوم امام مجتبی «سلاماللهعلیه» با سه صلوات.
امام مجتبی «سلاماللهعلیه» پنجاه و هفت سال عمر کردند. هفت سال در زمان جدشان پیغمبر اکرم بود. زمان فوقالعاده مقدس و باعظمتی برای امام دوم بود. سی سال با پدر عزیزشان در امامت امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» زندگی کردند. آن سی سال همینطور که برای امیرالمؤمنین خیلی مشکل بود، برای امام حسن مجتبی «سلاماللهعلیه» نیز خیلی مشکل بود. امیرالمؤمنین میفرماید زندگی کردم در حالی که استخوانی در گلو و خاری در چشم داشتم. برای حضرت حسن «سلاماللهعلیه» نیز چنین بود.
امام حسین ده سال هم در امامت خودشان بودند. یعنی بعد از شهادت امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» ده سال امامت کردند، و این ده سال امامت از سی سالی که در زمان پدر بود، مشکلتر بود. امام دوم در این ده سال زمان بسیار مشکلی داشتند.
از جمله مشکلاتی که برای آقا جلو آمد، نبود دوست بود. یعنی همان کسانی که با امام دوم بیعت کردند به عنوان تشیع، اما شیعۀ واقعی نبودند و امام دوم شیعۀ واقعی خیلی کم داشتند. لذا مجبور شدند با معاویه صلح کنند، و این صلح امام حسن برای اسلام عزیز یعنی برای تشیع خیلی مفید بود. لذا پیغمبر اکرم فرموده است «الحسن و الحسین امامان قاما أو قعدا»، حسن و حسین هر دو امامند و هرچه بکنند صد در صد به جاست. اگر صلح کنند صد در صد بجاست و اگر قیام خونین کنند، صد درصد به جاست.
آن ده سالی که امام دوم، امام بودند. امام حسین هم زیر نظر امام دوم، امام واقعی بودند اما امام بالفعل نبودند. صد درصد تابع امام حسن مجتبی بودند. لذا امام حسین صد در صد صلح امام حسن را قبول داشتند. بعد هم ائمۀ طاهرین «سلاماللهعلیه» تعریف این صلح امام حسن را میکردند و میفرمودند ارزشش از دنیا و آنچه در دنیاست، بیشتر است. میفرمودند اگر صلح امام حسن نبود، معاویه براندازی حسابی از اسلام عزیز کرده بود.
خلاصۀ صلح امام حسن اینست که امام حسن «سلاماللهعلیه» به مجرد اینکه بابا از دنیا رفتند و امام حسن به امامت رسیدند، منبر رفتند و روی منبر گفتند ای مردم! معاویه برای براندازی کار میکند. نه تنها تشیع را بلکه میخواهد اسلام عزیز را نابود کند، لذا همه باید در مقابل معاویه بایستیم. جوابی که باید به امام حسن «سلاماللهعلیه» در پای منبر اول ایشان بدهند، ندادند و بالاخره بر آقا امام حسن واجب بود که قیام کنند. عدهای شیعه نما و در واقع شیعیان سست و خسته از جنگی و شیعیان بیحالی اطراف آقا را گرفتند و آقا برای جنگ با معاویه آمدند. معاویه در ضمن حرفهایش نامهای به فرماندۀ لشکر نوشت که اگر به دنبال من بیایی و با من بیایی، علاوه بر اینکه حکومتی به تو میدهم، دختر خودم را هم به تو میدهم. آن فرمانده در شب فرار کرد و فردا صبح به امام حسن گفتند لشکر بدون فرمانده شده است. امام حسن فرماندۀ دیگری را معلوم کردند. معاویه این فرمانده را هم برد. حتی نامهای از لشکر امام حسن به معاویه نوشته بودند که معاویه! ما هم همراه تو میآییم و حسن را به تو میدهیم. معاویه نامه را نزد امام حسن فرستاد و گفتگوی با آن دو فرمانده را هم نزد امام حسن فرستاد و امام حسن مانده بود با این لشکر چه کند. ناگهان عدهای از همین لشکر در وقت نماز برای کشتن امام حسن مجتبی آمدند. اطرافیان نگذاشتند و امام حسن مجتبی را زخمی کردند و حتی سجاده را از زیر پایشان دزدیدند و رفتند. امام حسن دیدند چارهای نیست جز اینکه سر معاویه را گرم کند. لذا معاویه پیشنهاد صلح کرد و آقا صلح را پذیرفت.
جلسهای با معاویه داشتند و این صلح نامه خیلی بالا بود. اینکه معاویه باید ادعای حکومت نکند و مواظبت از شیعه داشته باشد. معاویه باید در بیت المال سهم شیعه را خوب بدهد و شیعه باید در امان باشد. بالاخره یک صلحنامه مقدسی بود. معاویه به کوفه آمد. همۀ مردم از دوست و دشمن جمع شده بودند. اول کاری که معاویه کرد، این بود که صلحنامه را زیر پا گذاشت و گفت این صلحنامه زیر پای من است و من حکومت بر شما دارم و هرچه دلم بخواهد در بیتالمال میکنم و احدی نمیتواند دربارۀ من دستوری بدهد و حرفی بزند.
یک نفر بلند نشد که بگوید معاویه صلح نامه نوشتی و امضا کردی. صلح نامه که به امضای امام دوم است، خیلی ارزش دارد. اما این صلحنامۀ امام حسن «سلاماللهعلیه» خیلی برای شیعیان مفید بود. یعنی باز معاویه در آن ده سال از آن براندازیها و حرفهای ضد اسلام و ضد تشیع کمتر میزد. البته کشت و کشتارها داشت، اما در مقابل امام دوم «سلاماللهعلیه» کوتاه میآمد و بالاخره امام حسن «سلاماللهعلیه» توانستند در آن ده سال شیعه را از شر معاویه حفظ کنند. توانیتند اسلام عزیز را از شر معاویه حفظ کنند.
معاویه کسی است که راوی میگوید رفتم نزد معاویه و دیدم نگران است. گفتم چرا نگران هستی؟ مؤذن گفت الله اکبر اشهد ان لا اله الاّ الله. معاویه آهی کشید و گفت تا این اسم در مؤذنهها هست، من نگرانم و وقتی بتواننم این اسم را محو و نابود کنم، آن روز خوشحالی من است.
آن ده سالی که امام دوم صلح با معاویه کردند، توانستند اسلام عزیز را از شر او نجات دهند. توانستند اسلام عزیز را از شر معاویه نجات دهند. از همین جهت وقتی معاویه از دنیا رفت. اول کار امام حسین «سلاماللهعلیه» قیام امام حسین علیه بنیامیه بود. قیام امام حسین بنیامیه را نابود کرد. «الحسن والحسین امامان قاما أو قعدا»، چه جملۀ شیرینی از پیغمبر اکرم است.فرمودند حسن و حسینم امامند. اگر صلح کنند، صد درصد به جاست و برای اسلام عزیز است. اگر صلح نکنند و قیام کنند صد در صد به جا و برای اسلام عزیز است. صلح امام حسن اسلام عزیز را از شر معاویه و بنی امیه حفظ کرد و قیام امام حسین نیز اسلام عزیز را از شر بنیامیه حفظ کرد. اگر قیام امام حسین نبود، اسلام نابود شده بود. امام حسین میفرمایند «و علی الاسلام سلام». اگر صلح امام حسن نبود، اسلام نابود شده بود. یعنی معاویه مهیا شده بود برای اینکه اسلام عزیز را نابود کند و صلح امام حسن نگذاشت و وجود مقدس امام حسن نگذاشت، گرچه این ده سال از آن سی سال برای امام حسن مجتبی خیلی مشکلتر بود. حتی قیام امام حسین که به بجاست و خیلی برایش گریه میکنیم، اما مدت کمی بود. صلح امام حسن در آن ده سال امامت از شهادت امام حسین خیلی پرصدمهتر بود. امام حسن مجتبی خیلی اذیت شذ. یاران خاص او هم علاوه بر اینکه بسیاری از آنها زندان بودند و شهید شدند اما بالاخره صلح امام حسن و شهادت این شیعیان توانستند اسلام عزیز را در آن ده سال نگاه بدارد تا قیام امام حسین بیاید و کم کم ریشۀ بنیامیه را بکند.
دربارۀ صلح امام حسن کتابها نوشته شده است. چند سال قبل من یک ماه در ماه مبارک رمضان در همین مسجد راجع به زندگی امام حسن مجتبی «سلاماللهعلیه» صحبت کردم و متأسفانه شیعه آنطور که باید قدر امام حسن مجتبی را نگاه دارد و زندگی او را مطالعه کند و از زندگی او سرمشق بگیرد. الحمدلله منبر و روضه راجع به امام حسین فراوان و به جاست و این روضههاست که توانسته تشیع را تا اینجا بیاورد. اما به این مطلب توجه داشته باشید که کار امام حسن مثل کار امام امام حسین صد در صد بجا بوده است. اگر امام حسین در زمان امام حسن بودند صلح میکردند و اگر امام حسن در زمان امام حسین بودند، قیام میکردند. قیام و صلح آنها صد درصد به جا و عالیست. برای حفظ اسلام عزیز صلح امام حسن و شهادت امام حسین دوش به دوش یکدیگر مقدس هستند.
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق الحسن و الحسين، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک