جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: سخنان معظم‌له راجع به فرهنگ تشیع
    موضوع درس:
    شماره درس: 626
    تاريخ درس: ۱۳۹۵/۶/۳

    متن درس:

    أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

     

    روز شنبه در جلسۀ افتتاحيه بحثی داشتم که اين بحث ناقص ماند و مقداری راجع به اين بحث صحبت کنم، ظاهراً‌ بجاست. شيعه الحمدلله از نظر فرهنگ در غنای خوبی است؛ بلکه بايد بگوييم با آن روش‌های امام صادق، يک غنای تامی است. اما سنّی اين غنا را ندارد. ما هم در احکام، ‌هم در اخلاق و هم در اعتقادات، غنای تام داريم. به اندازۀ کفايت، اهل بيت «سلام‌الله‌‌عليهم» که ثقل قرآن است، هم برای احکام و هم برای اخلاق و هم برای اعتقادات. برخلاف سنّی که آن در اوايل ممنوع کرده بودند کسی از پيغمبر اکرم روايت نقل کند. می‌گويند ابوبکر چهارصد ـ پانصد روايت داشت و در مسجد سوزاند و گفت هيچکس حق ندارد از پيغمبر روايت نقل کند و حسبنا کتاب الله. و اصلاً روايت از پيغمبر اکرم مطرود شد. بعد از آن ديدند چه اشتباه بزرگی شده است، لذا اول کسی که کتاب نوشت، هم در اخلاق است و هم در اعتقادات و هم در احکام است، موطّع است که شافعی بود و بالاخره صحاح ستّه راجمع کردند. صحاح ستّه بيش از کتب اربعۀ ما روايت دارد. خيلی پول دادند وزحمت کشيدند و ترغيب کردند. البته در مقابل فرهنگ تشيع، اما نشد. به اين معنا که همۀ روايات صحاح ستّه، مُرسل است. حتماً يک در ده آن هم مُسند نيست. فعلاً کاری به ضعف سند نداريم و به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی که می‌فرمودند اينها ششصد روايت در فقه دارند که يک ثلث آن از عايشه ويک ثلث از کعب‌الاحبارها و ابوهريرها و آخوندهای درباری و يک ثلث آن هم متفرق است. اگر بخواهيم صحاح ستّه را با رجال جلو بياييم، همۀ آن ضعيف‌السند می‌شود. اسم آن را صحاح گذاشتند و گفتند روايتها صحيح‌السند است اما همۀ روايتها مُرسل است. بعد ديدند اين روايتها مُرسل است و حجت نيست، اتّفق بر اينکه رواياتی که از صحابی نقل شود، حکم صحت را دارد و مثل اينست که از رسول‌الله نقل شود. باز ديدند اين کم است و اضافه کردند و گفتند روايات تابعی هم حکم روايات صحابی را دارد. خواه قال رسول‌الله باشد يا نه و قال ابوهريره يعنی قال رسول الله. آنگاه جمع شده و صحاح ستّه شد.

    آقای بروجردی «رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» می‌فرمودند امام باقر بعضی اوقات می‌فرمايند هرچه بگويم از پدرم است و پدرم از پدرش است و می‌رسد به اميرالمؤمنين و اميرالمؤمنين از پيغمبر اکرم است و بعضی اوقات می‌گويند پيغمبر اکرم از خدا فرمودند. لذا ما روايت ضعيف‌السند کم داريم. اگر روايتها به اصحاب امام صادق برسد، آنگاه ضعف سند در آن کم پيدا می‌شود. اما با اين فرض زحمت کشيدند، مثل مرحوم کشّی و مرحوم شيخ طوسی و مثل مرحوم نجاشی که رجال و درايه نوشتند و بعد هم بزرگان کتابهای ارزشمندی در رجال و درايه نوشتند و بالاخره اولاً از نظر سند، روايات ما تالّ‌و تلوّ قرآن است به دليل روايت ثقلين.

    سنّيها می‌گويند روايت ثقلين متواتر است و ما هم می‌گوييم متواتر است. پيغمبر اکرم در هر فرصتی فرموده: «إنِّی تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی أهْلَ بَيْتِی‌. مَا إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی أبَداً، فَإنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّی يَرِدَا عَلُی الْحَوْضَ». دلالت اين خيلی خوب است و قرآن فقط نمی‌شود و لتُبَيّن للناس می‌خواهد. اهل بيت فقط هم نمی‌شود. يا اينکه به قول آيت‌الله بروجردی اگر از امام صادق بپرسند از کجا می‌گوييد، ايشان می‌فرمايند از پدرم و پدرم از پدرش تا اينکه می‌رسد به پيغمبر اکرم؛ لذا کتب اربعۀ ما اينطور شد. در مابقی کتابهای ما نيز مُرسل کم است. علی کل حالٍ شيعه غنای تامی در روايات پيدا کرد. هم در احکام، هم در اعتقادات و هم در اخلاق. اين غنا که بالاترين افتخار برای شيعه است، به واسطۀ زحمات شاگردان امام صادق «سلام‌الله‌عليه» شد و آنها خيلی به ما حق دارند. شما از خوبيها هستيد اما تا حال شده يک حمد برای زراره بخوانيد! برای روح پرفتوح ابن ابی‌عمير در صبح يک حزب قرآن بخوانيد! درحالی که حقشان اينها نيست که يک حزب قرآن بخوانيم و بگوييم خدا رحمتشان کند، بلکه اگر اين شاگردان امام صادق نبودند، الان ما مثل سنّيها بوديم. تا زمان امام باقر نگذاشتند و نشد و از زمان امام باقر شروع شد و اما عمرشان کفاف نداد و وضع بحرانی بود و نشد و در زمان امام صادق فرصتی جلو آمد و اما اين فرصت ادامه نداشت. بعضی اوقات بود و بعضی اوقات نبود. بعضی اوقات سياست بنی‌العباس اقتضاء می‌کرد که سختگيری نکنند و تا اينکه شاگردان امام صادق می‌ديدند سختگيری نيست، از اطراف هزار نفر جمع می‌شدند و قال الباقر و قال الصادق می‌کردند و اين جمعيت هزار نفری که از مستضعفين بودند، تا فرصتی پيدا می‌شد اطراف امام صادق را می‌گرفتند. بعضی اوقات فرصت نبود و متفرّق می‌شدند و به دنبال کاسبی و زراعتشان می‌رفتند.

    راوی می‌گويد رفتم به خانۀ امام صادق و ديدم «والباب عليه مغلق والستر عليه مُرحي»، هم در بسته و هم پرده کشيده شده است. بغض راه گلويم را گرفت و حضرت فرمودند بايد صبر کرد و بايد با صبر و استقامت جلو رويم. اما تا فرصت پيدا می‌شد، شاگردان امام صادق اطراف امام صادق را می‌گرفتند. بعضی اوقات به جای اينکه بگويند به درس امام صادق نرويد، می‌گفتند هرکس درس ابوحنيفه رود يک دينار به او می‌دهيم و هرکس درس امام صادق رود بايد يک دينار بدهد. در رجال می‌خواهيم بعضيها فعلگی می‌کردند و يک دينار پيدا می‌کردند و می‌دادند و دو سه روز کار می‌کرد و دينار را پيدا می‌کرد و دو سه روز خدمت امام صادق درس می‌خواند. بنابراين يک ميليون روايت شد. پس ما خيلی در غنا هستيم. البته مثل مرحوم شيخ طوسی و مثل مرحوم صدوقين مخصوصاً مرحوم صدوق دوم و مثل مرحوم کلينی بودند. مرحوم کلينی «رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» مثل علامه امينی که اين الغدير را نوشته، يک دوره‌گرد بود. خبر به او می‌دادند يک کتاب در ولايت در مصر هست، همان وقت می‌رفت تا با التماسهايی آن کتاب را بگيرد و يک نسخه از روی آن بردارد. مرحوم کلينی بيست و پنج سال اين اصول و فروع و اين روضه را نوشته است. از اين ده به آن ده و از اين شهر به آن شهر می‌رفته تا بتواند کار کند. اما عمده شاگردان امام صادق هستند. آنها حسابی کتک می‌خوردند و فراوان کشته می‌دادند. مرحوم محدّث قمی می‌فرمايند پنجاه و چهار نفر از اينها را در سردابی که روز را از شب تميز نمی‌دادند، زندان کرده بودند و با تهجّد و با نمازهايشان وقت را درست می‌کردند. در شبانه روز يک نان به آنها می‌دادند و دستشويی نداشتند و بوی گند سرداب را گرفته بود و آنها می‌مردند و جنازۀ آنها را دفن نمی‌کردند و بعد آن سرداب را روی اين پنجاه نفر خراب می‌کردند و قبر عمومی درست می‌کردند به جرم اينکه می‌خواستند فرهنگ تشيع را از نسلی به نسل ديگر دهند.

    ابن ابی‌عمير کاسب بود و او را گرفتند و مالش را مصادره کردند و حتی خانه‌اش را مصادره کردند و زن و بچۀ او را بيرون ريختند. هفت سال زندان بود و در اين هفت سال بيست و يک هزار تازيانه خورد. هر روز برای اينکه مردم را بترسانند، او را در ميان جمعيت می‌آوردند و تازيانه روی تازيانه می‌زدند. غش می‌کرد و او را در آب می‌انداختند تا به هوش آيد و دوباره فردا او را می‌آوردند. جرم نداشت اما می‌گفتند چرا شاگرد امام صادق هستی و می‌گويی قال الصادق. می‌گفتند اگر فقه می‌خواهی به درس مالک يا شافعی برو و اگر اخلاق می‌خواهی آنها روايت اخلاقی از پيغمبر زياد دارند. معلوم می‌شود سياست در کار است، بنابراين بايد به زندان رود و هفت سال در زندان بود و بيست و يک هزار تازيانه خورد. اما وقتی آمد، دست برنداشت. مُرسلات ابن ابی‌عمير که حجت است، خيلی زياد است. همۀ اين مرسلات بعد پيدا شد و سببش اينست که کتابهايش را روی پوست انارها پنهان کرده بود و باران آمد و کتابها از بين رفت و هرچه در ذهنش بود به ديگران می‌گفت و لذا پذيرفتند که مرسلات ابن ابی‌عمير حجت است و ائمۀ طاهرين «سلام‌الله‌عليهم» نيز تصديق کردند که مرسلات ابن ابی‌عمير حجت است. اصحاب اجماعی که درست کرديم و تقريباً بيست و چهار نفرند، از همين جاها پيدا شده است. نمی‌توانستند بنويسند و بگويند و نمی‌توانستند به منبر روند و حتی نمی‌توانستند بعضی اوقات با زن و بچۀ خود حرف بزنند زيرا تقيه بود، اما از فرهنگ تشيع دست برنمی‌داشتند، از اينکه تشيع را از نسلی به نسلی بدهند و اين کار را کردند. اگر ما در غنا هستيم، بايد خيلی از اصحاب امام صادق تشکر کنيم. بعد از آن نگذاشتند، درحالی که از موسی بن جعفر و از حضرت رضا حسابی می‌ترسيدند اما بالاخره می‌کشتند و زندان می‌کردند و جلسۀ درس نگذاشتند. حتی وقتی امام رضا «سلام‌الله‌عليه» به طوس آمدند، نگذاشتند جلسۀ درس بگذارد اما حضرت رضا کار خودش را کرد و فرهنگ تشيع را سرتاسری کرد. به عبارت ديگر ما طلبه‌ها بايد بگوييم تشيع را امام حسين و اسارت زينبش زنده کرد. امام صادق و شاگردان امام صادق و من جمله امام باقر اين فرهنگ تشيع را زنده کردند. تشيع فرهنگ نداشت و اينها فرهنگ تشيع را زنده کردند. حضرت رضا «سلام‌الله‌عليه» کار اساسی کرد و اين فرهنگ تشيع را سرتاسری کرد. اين جلسات سياسی که مأمون می‌گرفت، برای تشيع خيلی مفيد بود اما او نمی‌فهميد. او می‌خواست حضرت رضا را در جايی گير بيندازد و هوچی بازی دربياورد و می‌خواست ولايت و تشيع را بکوبد و اتفاقاً با همان جلساتی که می‌گرفت برای اينکه تشيع را بکوبد، حضرت رضا «سلام‌الله‌عليه» تشيع را سرتاسری کرد.

    پس اين شاگردان و اين طلبه‌ها خيلی توانستند کار کنند. ما الحمدلله هم در احکام، هم در اخلاق و هم در اعتقادات،‌ غنا داريم. اما بايد اين را بدانيم که مرهون شاگردان ائمۀ طاهرين و مخصوصاً شاگردان امام صادق «سلام‌الله‌عليه» است. مشتی مستضعف و مشتی افرادی که در دل دشمن بودند و افراد کتک خورده که به جرم تشيع آنها را کتک می‌زدند و آنها را سر کار نمی‌بردند و حسابی تحريم اقتصادی بود و چيزی از آنها نمی‌خريدند و چيزی به آنها نمی‌فروختند. بالاخره در مضيقۀ شديدی بودند اما به خاطر يک روايت از کوفه به بصره می‌رفتند.

    روايتی نقل می‌کنند که زراره به وادی‌السلام آمد و کسی از او پرسيد کجا بودي؟ گفت رفتم سند فلان روايت را درست کنم. پرسيد فلان روايت را چه کار کردي؟ گفت از يادم رفت. آن شخص مذمّتش کرد و زراره از همان جا برگشت و به آن شهر رفت و سند روايت را درست کرد و برگشت.

    بنابراين ما مرهون آن زحمات هستيم و اگر بخواهيم از دست ما راضی باشند، بايد به هر اندازه می‌توانيم، اين فرهنگ تشيّع را زنده کنيم. اين طلبگی از نسلی به نسلی با زحمات فراوانی به ما رسيده است و ما بايد به نسل آينده دهيم و اگر به نسل آينده ندهيم، حتماً مسئوليم، لذا برای خيلی از شماها درس خواندن واجب عينی است. ما درس نمی‌خوانيم و از اين فرهنگ تشيع که بايد از نسلی به نسل ديگری دهيم، غفلت داريم و بايد خيلی مواظب باشيد که ناگهان العياذبالله محمد بن مسلم بگويد من کور بودم اما توانستم سی هزار روايت به تو دهم و تو با اين سی هزار روايت چه کردي؟! آنگاه مابايد بتوانيم جواب دهيم.

    والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365