جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: شرح اخلاقی برخی آیات قرآن کریم
    موضوع درس: شرح آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین
    شماره درس: 479
    تاريخ درس: ۱۳۹۰/۷/۶

    متن درس:

    أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏.

     

    بحث امروزمان راجع به ایاک نعبد و ایاک نستعین است. یعنی خبر می­دهد که من توحید عبادی دارم و توحید افعالی دارم. و صدق این خبر خیلی مشکل است که یک کسی به راستی بتواند بگوید که من توحید عبادی دارم و توحید افعالی دارم. از نظر عقیده ممکن است و آن ایاک نعبد را معنا کند که من بت نمی­پرستم. آن ایاک نستعین را هم بگوید که عقیدۀ من اینست که مؤثری نیست جز خدا. اما به راستی اینکه این صادق باشد، خیلی مشکل است. از اولیاء الله بخواهد که به راستی بگوید ایاک نعبد و ایاک نستعین.

    توحید ذاتی­اش یعنی آن عقیده، مشکل نیست. شاید مثلاً هیچ وقت نبوده و نباشد که یک کسی دو تا خدا قائل شود و دو تا واجب الوجود قائل شود. لذا حتی مثلاً می­گویند زرتشتیها که به اهریمن و یزدان قائل بودند، اهریمن را خدا نمی­دانستند بلکه مظهر شر می­دانستند، نظیر شیطان که ما او را مظهر شرّ می­دانیم؛ و الاّ آنها هم یک واجب الوجود دارند. لذا می­گویند شرک در ذات هیچوقت نبوده است. ممکن است یک کسی اصلاً خدا را قبول نداشته باشد که البته اینهم کم است و اما خدا را قبول داشته باشد و دو خدا قائل باشد، می­گویند نه، اصلاً کسی را نداریم که دو تا واجب الوجود قائل باشد. برای اینکه دلیل عوامانه هم اگر دو تا واجب الوجود آمد، هر دو محدودند و وقتی محدود است دیگر خدا نیست. چنانچه اگر به فطرت مراجعه کند، می­یابد یک خدا را. یعنی چنانچه خدا را می­یابد آنگاه یک خدا را می­یابد. مثلاً یک کسی دستش از همۀ اسباب قطع شود، فاذا ركبوا في الفلك دعوالله مخلصين له الدين، آنگاه خدا را می­یابد و به راستی با چشم دل خدا را می­بیند. آنگاه خدا را مستجمع صفات جمیله هم می­یابد و از همین جهت به ناخودآگاه خدا را شنوا می­داند و سمیع و بصیر و رحیم می­داند و لذا مخلصين له الدين، در آن موقع خدا، خدا، خدا. و این خدا را هم یکی می­داند و در آن حالی که در بن بست است، دو مبدأ نمی­یابد بلکه یک مبدأ را می­یابد و لذا متوسل به یک مبدأ هم می­شود. لذا همینطور که خدا را می­یابد، مستجمع جمیع صفات کمالات را می­یابد و می­یابد اینکه خدا یک است و دو تا نیست. لذا بهترین دلیل برای اصل وجود خدا، همین فطرت است و بهترین دلیل هم برای اینکه خدا یک است و دو تا نیست، همین فطرت است. این علم حضوری هم هست و علم حصولی نیست، یعنی یابیدنی است و نه دانستنی. الان اینکه من می­گویم و شما می­شنوید، همه دانستنی است اما گاهی این دانستنی، یابیدنی می­شود. زیاد هم برای همه اتفاق می­افتد و کاری به سوار کشتی شدن یا در هواپیما بودن هم ندارد بلکه در همۀ بن بستها خدا را می­یابیم. شاید برای همۀ ما هرساله چندین مرتبه پیدا می­شود که خدا را می­یابیم. آنگاه فاذا ركبوا في الفلك، در بن بست که دستمان از همه چیز و همه کس کوتاه شده، در آن وقت می­یابیم یک ذات مستجمع جمیع صفات کمالات من جمله رحیم، علیم، بصیر، سمیع و لذا با خدا حرف می­زنیم و خدا خدا می­کنیم. و من جمله وحدت را می­یابیم. اینکه یک ذات است. لذا اگر مثلاً دو تا خدا بود، فطرت ما توسل به دو مبدأ پیدا می­کرد، یا دو خدا را می­یابید. اما از اینکه یک خدا را می­یابد، بهترین دلیل برای توحید ذاتی است.

    توحید صفاتی هم خیلی مورد بحثمان نیست. آن هم یک چیز مقدّسی است که شیعه دارد و سنّی ندارد. چون سنّی اصلاً از این حرفها بلد نیست. اما جمله­ای که در خطبۀ اول نهج­البلاغ است، كَمالُ التَّوْحيدِ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ‏، ما اگر بخواهیم یک خدا درست کنیم، باید صفات خدا عین ذات خدا باشد. نظیر چربی برای روغن و تری برای آب که تری عین ذاتش است و چربی عین ذاتش است. همۀ صفات خدا، چه مبدأ صفات فعل و چه صفات ذات، همه و همه عین ذات خداست. دلیلش هم خیلی واضح است. اگر ما عین ذات ندانیم، لازمه­اش اینست که به اندازۀ صفات خدا، خدا قائل باشیم. آن هم که محال است پس كَمالُ التَّوْحيدِ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ. این هم واضح است و خیلی حرف ندارد و خیلی دردسر ندارد اما آنچه خیلی حرف دارد و خیلی دردسر دارد و لاأقل روزی ده مرتبه همۀ ما باید بگوییم، ایّاک نعبد و ایّاک نَستعین است. مرد می­خواهد که بگوید درست گفتم. مثل امام صادق (ع)، مرد می­­خواهد که در آن موقع هفتاد مرتبه بگوید ایّاک نعبد و ایّاک نَستعین.

    توحید عبادی یک معنایش اینست که بت نپرستید که الحمدالله بت نمی­پرستیم اما یک معنایش اینست که ریاکار نباشید که این مشکل است. به قول امام صادق (سلام الله علیه) به اندازه­ای مشکل است مثل اینکه مورچه در دل شب روی سنگ سیاه راه برود نه خودش پیداست و نه اینکه صدای پا دارد. یک کسی مخلصین له الدین، به راستی هیچ چیز و هیچ کس در نظرش نباشد جز خدا، خیلی مشکل است. همین ریاهای معمولی. یک طلبه­ای آمده بود نزد آقای بهاءالدینی که خدا رحمتش کند، گفت آقا یک نصیحت به من بکن. ایشان فرمودند دروغ نگو و بعد به او گفتن نرو به عالم هَپروت بلکه همین در محاوره­ها دروغ نگو. این خیلی حرف خوبی است. اینکه ما ریا نداشته باشیم، خیلی مشکل است. من الباب الی المحراب، مشکل است. همین مثال مشهور که بهلول رد می­شد، دید که یک کسی مسجد می­ساخت، گفت اجازه بده من هم یک خشتی شریک شوم، گفت خوب تو هم یک خشتی شریک شو. یک خشتی برداشت و روی آن نوشت مسجد بهلول و بالای مسجد زد. آن آقا آمد و دادش بالا رفت و خشت را کند و دور انداخت. بهلول رسید و گفت چرا خشت را کَندی. گفت مسجد را من بسازم و به نام تو. بهلول گفت اگر برای خداست، چه من و چه تو و اگر هم برای خدا نیست، این مسجد، مسجد نیست. به راستی خیلی مشکل است که انسان ریاکار نباشد. مشهور است که می­گویند مرحوم بحرالعلوم (رضوان الله تعالی علیه) در آخر عمر روی منبر برای طلبه­ها که ان قلت قلت زیاد دارند، ادعا می­کرد که من آنم که توانستم ریشۀ ریا را از دل بکَنم. باید خیلی کار کنیم تا این ایّاک نعبد راست باشد. مثال زیاد دارد و نمی­خواهم مثالهایش را بزنم زیرا برخورد پیدا می­شود و الاّ به راستی بخواهند سخت بگیرند و مو را از ماست بکشند، همۀ ما گیریم؛ در ایاک نعبد، همه گیریم.

    مرتبۀ سوم قرآن دارد. قرآن می­گوید اگر گناهکار باشی و متابعت از شیطان بکنی، تو بت پرست هستی. اَلَم اَعهَد اِلَيکُم يا بَني آدَمَ اَن لا تَعبدُ وَ الشَيطانَ إنَّه لَکُم عَدُوٌّ مُبين (سوره یس، ایه 60). مراد آیه که شیطان پرست نیست و ما که شیطان پرست نداریم. اینهایی که الان تازه پیدا شده، اینها خودپرستی است و الاّ ما که شیطان پرست نداریم. می­گویند در دهات کرمانشاه کسانی هستند که وقتی با آنها هم حرف بزنند، می­بینند آنها هم شیطان پرست نیستند و همان حرفهای مظهر را می­زنند مثل ایزد و یزدان و اهریمن. این آیه می­گوید هرکه گناهکار است و هرکه فاسق است این ایّاک نعبد او غلط است. این خبرش غلط و کذب است.

     ایّاک نعبد، یعنی خدایا متابعت فقط از تو. مخصوصاً اینکه می­دانید که ایّاک نعبد و ایّاک نستعین، جلو افتاده یعنی خدایا فقط تو. و قرآن می­گوید اگر متابعت از شیطان شد، آنگاه فقط تو را غلط گفتید. یا یک مقدار بالاتر، قرآن می­فرماید اگر کسی متوغل در مشهیات نفس باشد یعنی هواپرستی، تجمل گرایی یعنی این هوی و هوس می­پرستد. ببینید آیه­اش هم خیلی بالا و واضح است. أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ (سوره جاثیه). دانسته گمراه است. دانسته ایّاک نعبد و ایّاک نستعین­اش دروغ است به دلیل اینکه انسان هواپرست باشد. اینکه بزرگان، مخصوصاً از مرحوم محقق همدانی و آخوند ملاحسینقلی که از ایشان نقل می­کنند که به شاگردان سفارش می­کرد و می­گفت ایّاک ثم ایّاک والتوغل فی المشتهیات. لذا اگر کسی متوغل در مشهیات است، ایاک نعبد و ایاک نستعینش را باید یک طور دیگر معنا کند. بگوید خدایا من بت نمی­پرستم. خدایا این بُتی که در زمان پیغمبر (ص) بوده، حالا هم هست و حتی الان در هندوستان بعضیها آلت رُجولیت می­پرستند، الان همین دوست یابیها آلت رجولیت پرستیدن است. چه فرقی می­کند. خُدن قرآن یعنی آلت رجولیت را پرستیدن. یک دفعه سجده می­کند به آلت رجولیت، به آلت انوثیت که می­گویند الان در هندوستان هست و می­گویند در ژاپن هم هست که به آلت انوثیت زن سجده می­کند و آن را را می­بیند و او هم آلت رجولیت مرد را باید ببیند و سجده می­کند. ما الحمدالله اینها را نداریم. اما یک دفعه قبلة مِساحه، این روایتها که از پیغمبر اکرم است. این قبلة مِساحه، یعنی به راستی هم و غمش مثل اینکه حرف اول را الان دنیا سک و شهوت می­زند اما در این جمهوری اسلامی ما نباید حرف اول را سک و شهوت بزند اما الان حرف اول را شهوت می­زند. این فساد اخلاقی ما یعنی اینکه حرف اول را در دانشگاهها شهوت می­زند. قرآن می­گوید خُدن یعنی دوست یابی با نامحرم. والصالحات غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ و الصالحینَ‏ غَیرَْ مُسَافِحِینَ وَ لَا مُتَّخِذِى أَخْدَانٍ. شایسته یعنی آنکه به راستی بتواند بگوید ایاک نعبد و ایاک نستعین اینست که زنا نمی­دهد و زنا نمی­کند و دوست نامحرم هم ندارد. آمارگیریها الان می­گویند صد هشتاد دانشگاهها و دبیرستانها دارای خُدن هستند. یعنی بت دارند و بتشان همان جوان دختر و پسر است. أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ. کم کم می­رسد به یک جاهایی که کسی می­تواند بگوید ایاک نعبد و ایاک نستعین، که صفات رذیله نداشته باشد و الاّ در روایات می­خوانیم که صفات رذیله، بُت در درون انسان است. نفس اماره، بُت در درون انسان است. اینها را معمولاً ما که معنا می­کنیم، می­گوییم مجاز است اما قرآن می­گوید اینها حقیقت است. گفتن ایاک نعبد خیلی مشکل است.

    این راجع به توحید عبادی بود. اما توحید افعالی از این توحید عبادی خیلی بالاتر و مشکلتر است. انسان بگوید لا مُؤثّرَ في الوجود الا الله. این لا اله الا الله، چهار معنا دارد و معنایش هم لازم نیست که مُتباین باشد. همان لا اله الا الله متضمن چهار معناست. لا اله الاّ الله، یعنی ذات مستجمع جمیع صفات کمالات نیست الاّ خدا. لا اله الاّ الله، یعنی هرکمالی مال خداست. لا اله الاّ الله، یعنی معبود منحصر به خداست. لا اله الاّ الله یعنی لا مُؤثّرَ في الوجود الا الله و ائمۀ طاهرین روی این خیلی پافشاری داشتند. انسان مؤثری در این جهان جز خدا نبیند. پیدا شدنش خیلی مشکل است و این هم مراتب دارد. یک مراتبش اینکه انسان اسباب را می­بیند اما اسباب را دخالت نمی­دهد. این خوب است. یک دفعه بالاتر از این است و اسباب را می­بیند اما مسبّب الاسباب را خدا می­داند. که ما طلبه­ها باید اینطور باشیم و روایت هم دارد که طلبه نباید به فکر روزی­اش باشد و ما ضامن روزی طلبه داریم. به تجربه هم اثبات شده که به راستی اگر ما طلبه باشیم، از راهی که گمان نداریم، روزی می­رسد. مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿2 وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ (سوره طلاق، آیه 2 و 3). یک قضیۀ خوبی نقل می­کنند. وقتی آقای بروجردی که انصافاً خیلی امتیازها داشتند، آمدند به قم برای مرجعیت و مثل اینکه اول استقبال مردم بود. آقای فلسفی گفته بودند که حضرت امام مرا به قم خواستند. وقتی رفتم گفتند آقای بروجردی در وضع شهریه­شان در مضیقه هستند. تو به بازار برو و به بازاریان بگو که سهم امامشان را به قم بدهند و به آقا بدهند. آقای فلسفی گفته بود که من قبول کردم اما وقتی می­خواستم از قم بروم، گفتم این بدون اجازه است و من بروم و از خود آقای بروجردی اجازه بگیرم. آمدم و قضیه را به آقای بروجردی گفتم که حاج آقا روح الله مرا خواستند و اینطور به من گفتند. آیا من این کار را بکنم یا نه. ایشان یک فکری کردند و فرمودند نه، این با توحید افعالی نمی­سازد. ما اینجا آمده ایم برای خدا و خدا هم باید به ما کمک بکند و وعده داده که به ما کمک کند. می­گوید من رفتم و دو سه روز طول نکشید که آقای بروجردی به دنبال من فرستادند و من به قم آمدم و خدمت ایشان رفتم. گفتند آقای فلسفی، دیروز یک سال شهریه رسید. بعد هم همینطور بود.

    اگر ما طلبه­ها به راستی توحید افعالی داشته باشیم، از راه بی گمان می­رسد. روایاتش را علامه مجلس در جلد اول بحار نقل می­کنند. این هم لا مُؤثّرَ في الوجود الا الله، اما باید این را بدانیم که برای اولیای خدا، خداوند بیش از اینها می­خواهد. به قول مثنوی این را می­خواهد:

                                        دیده ای خواهم سبب سوراخ کن                    تا سبب را برکَند از بیخ و بُن

    توحید افعالی عوامانه نه بلکه بالاتر از اینها. من بعضی اوقات که این قضیۀ حضرت یوسف را می­­بینم، بدنم می­لرزد و به راستی هم باید بدن بلرزد.

    حضرت یوسف بنا شد آن دو رفیقش آزاد شوند. آن تعبیر خوابش را هم حضرت یوسف به یکی از آنها گفته بود که به دربار می­روی و کار و بارت خوب می­شود. وقتی آن دو می­خواستند بروند، حضرت یوسف به این گفت که فاذکرنی عند ربّک. او رفت و جبرئیل آمد و گفت چه کسی تو را از دست برادرانت نجات داد؟ خدا. چه کسی تو را از چاه نجات داد؟ خدا. چه کسی تو را از دست زلیخا نجات داد؟ خدا. چه کسی تو را به این مقام رساند؟ خدا. پس فاذکرنی عند ربّک یعنی چه؟. در روایات می­خوانیم که حضرت یوسف خاک به سر کرد و توبه و زاری؛ اما قرآن می­گوید این توبه ها و زاریها فایده نداشت. فلبس في السجن بضع سنين (سوره یوسف). هشت سال برای این یک جمله در زندان ماند، که چرا توحید افعالی نداشتی.

    لذا من از همۀ شما تقاضا دارم که به هر اندازه که می­شود، کاری کنید که این ایاک نعبد و ایاک نستعین، راست باشد و دروغ نگویید. معنا نکنید که ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی بت نپرست و این بت را هم مؤثر ندان. در مقابل بت پرستان که بت را می­پرستند و هؤُلاءِ شُفَعائُنا عِنْدَالله (سوره یونس، آیه 18)، این در مقابل آنهاست. اینطور معنا نکن. به راستی، درست معنا کن و از اولیاء الله بشو. اگر آن مراتب بالا نه، لاأقل این مراتب پائینش ایاک نعبد و ایاک نستعین، درست و صادق باشد. خیلی مشکل است لذا بزرگان می­گویند توحید عبادی و مخصوصاً توحید افعالی به دست آوردن، مشکل است و خدا باید بدهد. وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَن یشاء.

    نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم

    بحق امام صادق (ع)، یا الله

    یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک

     

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365