بحث ما در باره کلمه تقوا بود و نتایجی که بر این کلمه بار
است. و بحث فی الجمله تمام شد. اصل بحث ناقص مانده است. برای اینکه اگر یادتان
باشد بحث مربوط به سیر الی الله بود و می گفتم ما حرکتی داریم به نام حرکت به سوی
خدا حرکت پررنج حرکت پرمشقت اما منتها سیر خداست یا ایها الناس انک کادح الی ربک
کدحاً فملاقیه.وگفتم این راه چیزهایی لازم داردتا ما بتوانیم به مقصود برسیم به
مطلوب برسیم .به مقام لقاءبه مقام فنا برسیم و می گفتم آن ها هفت چیز است که اگر
یکی از آن ها نباشد ما وامی مانیم ما سقوط می کنیم.لااقل در جا می زنیم وآن هفت
چیز اول چیز آن براق بود که گفتم این راه براق می خواهد و براق این راه جسم
ماست.فی الجمله درباره اش صحبت کردم گفتم زاد وتوشه می خواهد و بهترین زادوتوشه از
نظر قرآن تقوا است. وتزودوا فان خیر الزاد التقوی. ودرباره تقوا و فواید آن فی
الجمله صحبت کردم 5چیز باقیمانده است وان شاءالله اگر خدا عمر دهد اگر خدا توفیق
بدهد اگر خدا بخواهد با لطف حضرت ولی عصر بعد ازماه مبارک رمضان درباره این 5چیز
صحبت می کنم.و صحبت امشب ما فی الجمله درباره ضد تقواست.ما از قرآن استفاده کردیم
اگر کسی متقی باشد عزیز در میان مردم است.با شخصیت در میان مردم است .یک زندگی
سالمی دارد.یک زندگی منهای غم وغصه خدا به او عنایت می کند.در بن بست ها خدا دست
او را می گیرد . به طور ناخودآگاه پروردگار عالم مشکل های او را حل می کند.در بن
بست ها برای او فرج می رساند. و امثال این ها که بیست فایده از قرآن استفاده کردیم
و درباره اش صحبت کردیم .بحث امشب مربوط به شما نیست برای اینکه همه شما
مخصوصاًجوانهای جلسه ما متقی هستند وآن فواید ما شماست اما یک بحثی راجع به فسق و
فجور یعنی ضد تقوا هم داشته باشیم از نظر قرآن بحث به جایی است که ما بدانیم اگر
کلمه تقوا رفت کلمه فسق وفجور آمد این کلمه در زندگی خیلی خطر دارد.اگر جامعه
جامعةفسق وفجوری شد آن جامعه منحط است.آن جامعه تاریک است وبه عبارت دیگر آن جامعه
خطرناک است این فسق غجور نظیر تقوا یک امر فطری است.یعنی انسان وقتی کلمه تقوا را
تصور می کند درک می کند کلمه مقدس است کلمه نورانی است .فسق وفجور ،ظلم وکفر را
وقتی انسان تصور بکند درک می کند که کلمه تاریک استکلمه تقدس نداردکلمه از یک نحو
خباثتی برخوردار است وحتی فاسق وفاجر هم این درک را،به عبارت دیگر این یابیدن را
دارد.لذا اگر شما به یک آدم خیلی لاابالی بگویید فاسق برو کنار ناراحت می شود.به
یک آدمی که شبانه روز گناه می کند اگر به او بگویید تو فاجری تو فاسقی ناراحت می
شود.این را یک فحش برای خود حساب می کند.عکس العمل نشان می دهند.این دلیل بر این
است که کلمه در فطرت هرکسی،در درک هر کسی از یک خباثتی برخوردار است از یک تاریکی
برخوردار است و تقدس ندارد.اصلاً وابداً وقرآن شریف همینطور که روی کلمه تقوا
آثاری بار کرده استروی کلمه فسق وفجور هم آثاری بار کرده است.و اول اثری که قرآن
روی آن پافشاری دارد می فرماید زندگی توام با گناه تاریک است. وحشتناک است.زندگی
توام با گناه به اندازه ای وحشتناک است تاریک است که از خودباختگی برای انسان پیدا
می شود و این در قرآن تکرار شده است .گاهی قرآن می فرماید که الله ولی الذین امنوا
یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور
الی الظلمات.مومن متقی این پروردگار عالم می کشاند او را از ظلمت ها به نور مطلق.
یک زندگی نورانی ،دل نورانی حتی می رسد به آنجا که دارای الهام،دارای فهم وشعور اجتماعی،فهم و
شعور دینی و از ظلمتها،ظلمت نفس اماره،ظلمت هوا و هوس،ظلمت صفات رذیله،ظلمت این
دنیا و مصائبش،کشیده می شود،خدا او را می کشاند به نور مطلق،اما کافر،این کافر در
اینجا به معنای فسق و فجور است کفر عملی است،آنکه فاسق است ،آنکه فاجر است،قضیه
عکس است،از نور او را می کشانند به ظلمت آن هم نه به یک ظلمت ظلمتها.گرفتار هوی
هوس می شود گرفتار ظلمت نفس اماره می شود.گرفتار صفات رذیله می شود گرفتار این
دنیا و تاریکیهایش می شود و بالاخره تاریکی روی تاریکی و وحشت روی وحشت.تا اینکه
جهنمش به قول قرآن از همین جا شروع می شود. تا به جهنم موعود برسد. و الذین کفروا
اولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.گاهی یک مقدار صریح تر می
فرماید که او کلظلمات فی بحرٍ لجی یغشاه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا
اخرج یده لم یکت یراها ومن یجعل الله له نوراً فماله من نور.اگر نور خدا در زندگی
باشد،نور تقوا،نور رابطه با خدا زندگی روشن است.این یک آدم روشنی است.در روشنی
زندگی می کند.این یک آدمی است که ترس و واهمه نداردپناه دارد پشتوانه دارد.اما اگر
نور خدا نباشد. می فرماید زندگی تاریک است،تاریک است تاریک.آن آیه می فرمود که از
نور به ظلمتها کشیده می شود.اینجا هم می فرماید تاریک است تاریک است تاریک.معلومه
وقتی درتاریکی باشد،زندگی وحشتناک است.وحشتناک است وحشتناک.دیگه معلومه وقتی چنین
باشداز یک خود گمشدگی خاصی برخوردار می شود.وخدا نکند کسی خودش را گم کند.خدا نکند
کسی خودش را پوچ حساب بکند.و اگر مطالعه در دنیای روز داشته باشیم،همین دنیای علم
می بینیم مخصوصاً جوانها یک پوچی در زندگی درک می کنند.خودشان را پوچ می
دانند.علمشان را پوچ می دانند.خودشان را پوچ می دانند. زندگی شان را پوچ می
دانندزندگی را مثل یک دنیای پوچ می بینند، می دانند.و این بالا ترین مصیبت
است.برای اینکه اگر زندگی پوچ شد، دیگه یک حالت یاس ، نا امیدی بر انسان حکمفرما
می شود.وقرآن می فرمایداین حالت پوچی برای فاسق است.برای فاجر است.دیگر نمی تواند
خودش را درک کند.اذا اخرج یده لم یکث یراها-این مثل آدمی که در دریا در شرف غرق
است.دیگه دست خودش را هم نمی بیند.آدمی که در دنیا گم شده باشد.آدمی که گاهی نفس اماره
و هوی و هوس گاهی صفات رذیله ، گاهی شیطان درون ، گاهی شیطان برون، گاهی شیطان
انسی ،گاهی شیطان جنی او راببرد به آنجا که خاطر خواه اوست، معلوم است که مثل یک
پر کاه در مقابل طوفانهاست.باد بیاید با یک پر کاه چه خواهد کرد.هر کجا او را
بخواهد می برد.حوادث آدم فاسق و فاجر را چنین به سرش می آورد.گاهی هم قرآن می
فرمایدکه دائماًکوبندگی دارد.اگر در خانه ای فسق و فجور حکم فرما شد.اگر بر شخصی
فسق و فجور حکمفرما شد، زبانش کلید نداشت،چشمش کلید نداشت،گوشش کلید نداشت،به
عبارت دیگر سرو کارش با گناه بود،گناه فردی،گناه اجتماعی،قرآن می فرماید این
دائماً کوبندگی است، قران می فرماید این از یک کوبندگی خلاص می شودکوبندگی دوم-از
یک مشکل تمام می شود.مشکل دوم و نمی شود
زندگی منهای مشکل داشته باشد. می رفرماید:لایزال الذین کفروا تصیبهم بما صنعوا
قارعه او تحل قریباً من دارهم لایزال. فاسف و فاجر با کفر در اینجا کفر عملی است
یعنی فاسق و فاجر زندگی منهای خدا، کفر اعتقادی باشد یا کفر فسق و فجور باشد می
فرماید. این دائماً کوبندگی دارد . لایزال الذین کفرو تصیبهم بما صنعوا قارعه-
قارعه یعنی کوبندگی ،کوبندگی در زندگی – پتک های مشکلات دائماٌ روی کله این ،یک
زندگی پر از اظطراب خاطر – آن آیه می فرمود یک زندگی پر از پوچی به تمام معنا –
این جامی می فرماید یک زندگی پر از مشکل . از این مشکل به مشکل دیگر . گاهی مشکل
ها هجوم می آورد . گاهی مصائب هجوم می آورد. گاهی مربوط به فرداست. گاهی مربوط به
اجتماع یعنی جامعه اگر فاسق و فاجر شد این جامعه کوبندگی دارد کوبندگی فقر دارد.
کوبندگی گرانی و تورم دارد. کوبندگی فاسق و فاجر دارد. کوبندگی نداشت خوراک و
پوشاک و مسکن و ازدواج دارد. و بالاتر از همه این ها کوبندگی بی کاری دارد. فسق و
فجور این بلاها را یکی پس از دیگری می آورد . اگر فرد هم فاسق و فاجر شد به تناسب
همان فرد کوبندگی دارد. در آیه ای دیگر می فرماید ضعف عصب آنجا بیشتر در شهر ضعف
عصب خیلی بیشتر از دهات است. و در آن دهات هر کجا یک مقدار بیشتر تمدن آمده تمدن
سوغات ضعف عصب برده. خب تمدن که بد نیست ،تمدن خوبه چی بده؟ تمدن توأم با فسق و
فجور و متأسفانه هر کجا تمدنش بیشتر فسق و فجورش بیشتر و قرآن می فرماید که این
ضعف عصبش بیشتر – می فرماید : و من یشرک بالله فکأنما خر من السماء فتخطه الطیر او
تهوی به الریح فی مکان یسحق . این یک تشبیه معقول به محسوس است . اگر یک کسی از
هواپیما پرت شود خب معلومه وقتی بیفتد روی زمین له می شود. حالا اگر این در یک
محیط خلوتی پرت شود لاشخورها اطراف این را بگیرند. چقدر وحشتناک است برایش چقدر
زندگی دردناک است برایش ازآن بالا پایین افتاده له شده. از نظر جسمی ، ازآن طرف هم
این لاشخورها اطرافش را گرفته اند و وحشت روی وحشت – قرآن می فرماید کسی که زندگی
توأم با گناه داشته باشد چنین است. آن تشبیه محسوسش است. ایت تشبیه معقولش است. و
تشبیه معقولش این است که ضعف عصب سر تا پای این را گرفته است . از خود باختگی ،
اعصاب ضعیف ،اعصاب له شده ، از مشکلاتی که هجوم می آوند برای این- پول دارد فراوان
پول دارد. اما همان پول برای او دردسر است. که بارها به پیغمبر اکرم خطاب می شود
یا رسول الله یعنی ای امت رسول الله شما خیلی نگاه به پول و اولاد و تشریفات و این
ها نکنید بروید در زندگی شان ببینید که همان پول ،همان امکانات همان خانه همان زن
خوب همان اولاد به حسب ظاهر خوب برای این ها دردسر است. و من یشرک بالله فکأنما
خرَّ مِن السماء این شرک در اینجا باز شرک عملی است یعنی فاسق یعنی فاجر یعنی آن
کسی که هوی و هوس را در مقابل خدا می پرستد . آن کسی که نفس اماره، شیطان در مقابل
خدا می پرستد. شرک در عبادت- شرک در متابعت . می فرماید این فاسق و فاجر این زندگی
منهای خدا از نظر روحی مثل کسی است که از هواپیما این سقوط کرده باشد ، له است. از
نظر اعصاب یه . از نظر زندگی پوچ ، از نظر مشکلات یکی پس از دیگری فکأنما خرّ من
السماء فتخطه الطیر او تهوی به الریح فی مکان یسحق مثل یک آدمی که پرت شده است یک
جائی در یک دره سیل زده ای که هیچ کسی آنجا نیست چقدر می ترسد . قرآن می فرماید :
از آخرتش از آینده اش همین مقدار می ترسد چنانچه از گذشته اش غم و غصه دارد از
آینده اش ترس دارد . این اظطراب ، نگرانی، نگرانی از آینده ، این غم و غصه ها از
گذشته اینها قرآن می فرماید در اثر گناه است لذا اگر یادتان باشد در تقوا که صحبت
می کردم می گفتم که قرآن شریف با یک تأکید خاصی می فرماید آن کسی که ولی خداست آن
کسی که خدا را دوست دارد خدا او را دوست دارد این زندگی منهای غم و غصه دارد .
زندگی منهای اظطراب خاطر و نگرانی دارد. الان اولیاء الله لایخوف علیهم و لا هم
یحزنون . زندگی او کوخ دارد. از نظر مسکن ، نخور و بمیر است . از نظر خوراک لباس
وصله دار است از نظر پوشاک از نظر ازدواج هر دو معمولی ، سطح پایین اما زندگی
شیرین است . چه بسا ما دیدیم مسلم همه شما هم دیدید که بعضی اوقات زندگی خیلی سطح
پایین است اما زندگی شیرین است آن لذتی که در آن کوخ می برد آن فاسق و فاجر در
کاخش نمی برد .یکدفعه شما جوان ها می گفتم. درباره ابراهیم هم نقل می کنند که
اباهیم ادهم پادشاه بود .اما رها کرد پشت پا زد . و رفت در بیابان آنجا تنها
بالاخره رفت در سلک فقرا ضعفا بی چاره ها همه چیز را پشت پا زد می گویند این پشت
پا زدنش برای این بود که نگاه می کرد به یک فعله ای از کار دست کشیده برای ناهارش
. آمد تکیه داد به قصر ابراهیم ادهم. یک نان خشکی داشت . این نان خشک را آب کشید
اما با یک ولعی با یک لذتی نان را خورد . بعد تشنه شد نهر آنجا بود دست زیر
نهرنهاد دستش نرسید بیلش را زد زیر نهر آورد بالا یک آب گوارایی خورد بیلش را
گذاشت متکا کرد همان جا فوراً خوابش برد . خواب لذت بخشی رفت.ابراهیم ادهم دید در
کاخش نه چنین خوابی تا حال رفته است و نه چنین لذتی از خوراک برده است ، نه چنین
لذتی از شرابش برده است . گفت راستی اگر زندگی این است که بشود با این خوراک با
این زندگی ساده خوابیده زندگی کرد چرا انسان جهنمی بشود. ما زیاد دیدیم که در کوخ
است یک اتاق حصیرکی اجاره ای گلی اما در این اتاق خیلی خوش که در کاخ فاسق و فاجر
ها چنین زندگی ندارد . انسان وقتر که گرسنه باشد هرچه که بخورد بالاترین لذت برایش
دارد . خدا رحمت کند پدر من می گفت در نجف استاد من یک آدمی بود خیلی زاهد و این غیرمهم
بود . مغازه داشت . مغازه کفش فروشی – کفشهایش را ریخته یک گوشه ای و یک بقچه ای
بود روی کفش ها که نکند بنمایاند و یک ///باشد. مرادم این جاست که ایشان می گفت رفتم
دیدم ناهارش یک مقدار نان که از حصه خرما درست کرده اند با یک مقدار خرماهای پا
درختی – خرماهای خیلی پست- به او گفتم که آقا خرما که اینجا خیلی عالیه فروان و
ارزان است جواب اینجور داد که من باید گرسنه بشوم تا غذا بخورم همینطور که اسلام
فرموده – من باید گرسنه بشوم تا غذا بخورم وقتی گرسنه شدم این چرخ جوع هرچه به او
بدهم خود می کند با یک لذتی هم غذا خورده می شود آدم سیر باشد در کاخ با آن
تشریفات باشد . بهترین غذاه برایش لذت ندارد. چون تکرار شده چون همیشگی است .
معلومه لذت ندارد. مرغش، پلواش کبابش برایش لذت بخش نیست . برای خاطر اینکه باید یک
غذایی بخورد یک غذایی می خورد اما همین غذا را نانش را بده به یک فقیر گرسنه ای با
یک لذتی بهترین لذت ها برایش همین نان خالی است . بهترین لذت ها برایش همین آبی
است که به قول ابراهیم ادهم هم بابیلش می آورد بالا و می خوره . کاخش این لذت را
ندارد . زیاد من تجربه کردم ، مسلم شماها تجربه کردید که زندگی آرام، بدون دردسر ،
زندگی ساده زیستی برای یک متقی برای یک زاهد بالاترین زندگی هاست. یعنی لذت دارد
خیلی لذت دارد اما تشریفاتی زندگی توأم با گناه زندگی فسق و فجور – این زندگی
قطعاً نه لذت دارد مشکل روی مشکل کوبندگی روی کوبندگی و چه کنم روی چه کنم دعوا
ها،نق نق ها، قهر و تهر ها و به قول قرآن جهنمش از همین جا شروع شده یک رواینی داریم
راجع به خواند قرآن راجع به تمسک به قرآن از پیغمبر در آن روایت می فرماید: اذا
النتبت علیکم الفتن کقطع الیل المظلم فعلیکم بالقرآن – وقتی که فتنه ها هجوم آورد
متمسک به قرآن بشوید قرآن بخوانید قرآن تفسیرش را یاد بگیرید به قرآن عمل کنید
فإنه شافع مشفع و ما حل مهدد. قرآن شفاعت می کند شفاعتش پذیرفته می شود. نفرین می
کند.نفریتش پذیرفته می شود. بعد پیغمبر این جمله را دارد. فمن جعله ساقه امامه الی
الجنه و من جعل خلقه ساقه الی النار .آنکه قرآن سرمشق اش باشد بهش از همان جا شروع
می شود و آنکه قرآن را پشت پا بزند جهنمش از همان جا شروع می شود . شما بروید در
اجتماع ببینید زاهد ها متقی ها بهشتشان از همین جا شروع شده زندگی ساده است اما
خیلی لذت دارد . دیگه دل بششان که به چه زندگی دیگه به اندازه ای است که بهشت را
هم به آن زندگی نمی دهد . فلاتعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین جزاءً بما کانوا
یعلمون – تو دل شب دیگه اینها یک زندگی دارند خواب چیه لذت های جسمس چیه؟ نه برو
بالاتر آن زندگی را بهشا هم نمی دهند . تتجافی جنو بهم علی المضاجع یدعون ربهم
خوفاً و طمعاً و مما رزقناهم ینفقون فلا فلاتعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین
جزاءً بما کانوا یعلمون- راستی یک یا الله اش یم ایاک نعبد و ایاک نستعینش به دنیا
و آنچه در دنیاست برایش ارزش دارد . آن شب شان – روزشان هم آن کارش برای اش لذت
بخش است. کار حلال و لو منفعت کم . آن خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج و لو در سطح
خیلی پایین اما از نظر لذت خیلی بالا این وعده خداست در زندگی – عکسش کاخ نشین ها-
زندگی تشریفاتی ، زندگی توأم با گناه این زندگی پر از مصائب ، اختلاف در آنجا
حکمفرماست – بس است دیگر همین مقدار که اختلاف بین زن و شوهر حکمفرما باشد بس است
دیگر که زندگی جهنم باشد. همدیگر را دوست ندارد .. العیاذ بالله زن به فکر دیگری –
مرد به فکر دیگری – این زندگی جهنم نیست؟ اختلاف دوئیت ها سلیقه های کج و معوج .
بعد هم می رسد به آنجا چشم و هم چشمی . خودش کاخ دارد خودش زندگی مرفه دارد اما
چشمش به زندگی دیگری است . خودش زن خوب دارد. اما چشمش به زن دیگری – خودش شوهر
خوب دارد ولی چشمش به شوهر دیگری – معلومه این جهنم زندگی جهنم است . اینجا جهنم
است . بعدش هم جهنم موعود است و شاید اگر آیات را جمع کنیم در این باره یک کتابی
بشود که همین طور که قرآن می فرماید اگر زندگی توأم با تقوا شد زندگی شیرین است .
می فرماید اگر زندگی توأم با گناه شد زندگی تاریک است. زندگی رنج آور است . بسیاری
از افراد را سراغ داریم که از نظر امکانات خیلی بالا اما به اندازه ای زندگی برایش
تلخ است که اگر نباست مرگ را بخرد حاضر است تمام زندگی اش را بدهد مرگ را بخرد.
مرگ برای او شربت است در کاخش در آن خوراک و پوشاک و ازدواجش در آن مسکنش مرگ برای
او شربت است اما مرگ جایی نیست پس چی هست. لایزال الذین کفروا تصببهم بما صنعهوا
قارعه و تحل قریباً من دارهم . مخصوصاً پیش کسی که یک عرق دینی داشته باشد . جامعه
ای که در آن جامعه گناه باشد ، این جامعه برای او جهنم است . جامعه ای در آن جامعه
فساد اخلاق باشد این جامعه جهنم است . این جامعه انسانی نیست این جامعه حیوانی است
. جامعه حیوانی این است که بخواهد آزاد باشد در غریزه جنسی بخواهد آزاد باشد در بی
بند و باری بخواهد آزاد باشد در اشاعه فحشا – یکی از این مجلات کثیف چند روز قبل
نوشته بود که ما که آزاد می گوییم باید ملتزم به این آزادی و آثارش باشیم بعد گفته
بود آثار آزادی که باید همه ملتزم باشیم میئولین که گفتند آزادی ماها که می گوییم
آزادی باید بی بند و باری در غریزه جنسی باید آزاد باشد، هر زنی هر که را بخواهد
هر مردی هر زنی را بخواهد و لو اینکه العیاذ بالله همجنس بازی باشد . معلومه است
این زندگی یعنی حیوانی این زندگی تاریک است . این زندگی است که تورم می آورد گرانی
می آورد . این زندگی است که دیگر می رسد به آنجا که جوتنش دلش می خواهد نباشد در
این دنیا – بی کار است ، بی زن است بی مسکن است و شبانه روز یک زندگی پوچ برای این
جوان – این ها از کجا پیدا می شود و من یشرک بالله فکأنما خرّ من السماء فتخطفه
الطیر او تهوی به الریح فی مکان سحیق . پروردگار عالم گاهی مثال می زند و به
پیغمبر اکرم هم می فرماید به امت بگو این مثال را در نظر بگیرید.می فرماید ضرب
الله مثلاً قریه آمنه مطمئنه یاتیها رزقها رغداً من کل مکان .یا رسول الله به
اینها بگو یک دهی بود یک شهری بود این ها اولاً امنیت داشتند.امنیت دین و زندگی
منهای غم وغصه داشتند علاوه بر امنیت یاتیها رزقها رغداً من کل مکان نعمت مثل
باران برای اینها می ریخت در رفاه در آسایش اما فکفرت با نعم الله اینها گناه آمد در میانشان کفران
اینجا یعنی گناه،یعنی فسق یعنی فجور بعد می فرماید فاذاقها الله لباس الجوع و
الخوف.آن امنیت دلشان مبدل شد به ناامنی
مبدل شد به یک زندگی پر از غم وغصه به یک زندگی پر از اضطراب خاطر ونگرانی وآن
نعمت هایشان هم مبدل شد به گرانی تورم،بیکاری فاذاقها
الله لباس الجوع و الخوف بعد قرآن می فرماید اینها را خدا نکردبلکه خودتان کردید
.بما کانوا یصنعون.خودتان تبدیل گردید.وقتی کسی تقوا را از دست بدهد،فسق وفجور را
به جای آن بیاورد دیگر همین است که باید امنیت دل را از دست بدهد.باید زندگی شادی
را منهای غم وغصه را از دست بدهد یک زندگی توام با غم وغصه یک زندگی توام با
نگرانی بگیرد.الان همه نگرانند.پدر ومادرها نگران دخترانشان ،نگران جوان شان این
دختر می رود دبیرستان آیا چه می شود تا آخر آیا بر می گردد دین عفتش را می تواند
برگردد یا نه .گفتم هر کجا تمدنش بیشتر این بدبختی بیشتر است. الان می نویسند
آمریکا همین است آمریکا یک ناامنی به اندازه ای که پدر ومادرها نگران بچه هایشان
هستند.حالا تازه دیگه آن ترورها هم پیدا شده نه بالاتر از این نگرانی از اینکه این
بچه اش که می رود برمی گردد آیا عفتش را می تواند بیاورد یا نه؟ آیا آن عقیده پدر
و مادری اش را می تواند برگرداند یا نه؟همه الان نگران بچه ها نگران نسل آینده
.نگران جوانها قرآن می گوید فسق وفجور این حالت نگرانی را به انسان می دهد.
فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون.خلاصه حرف این است که اگر زندگی
توام شد با تقوا قطعاً این زندگی شیرین است ولو کوخ باشد فقر باشد.فقرزندگی مضیقه
ای نمی آورد چنانچه تموّل هم زندگی لذت بخش نمی آورد.توسعه در زندگی نمی
آورد.توسعه در زندگی زندگی لذت بخش مرهون اعمال خود ماست. زندگی مضیقه زا مرهون
این اعمال ماست.قرآن با کمال صراحت این ها مصیبت است می فرماید من اعرض عن ذکری
فان له معیشه ضنکا.آن جامعه ای که نماز در آن جامعه زنده نباشد.حالایکدفعه نماز
نمی خواند مثل صدی هشتاد مردم جمهوری اسلامی نماز نمی خوانند.پناه بر خدا می
خواهید این جمهوری اسلامی نفرین نکند.می خواهید حضرت امام نفرین نکند خدا نکند ما
مشمول نفرین حضرت امام بشویم با این فسق وفجورهایمان با این کارهای زشتمان با این
وضع روزنامه های کثیفمان خدا نکند ما مشمول نفرین حضرت امام بشویم با این بی
نمازیمان با این سروکار نداشتن با مسجد ومحرابمان.الان سینماها خیلی بالاتر شلوغ
تر خصوصاً جوان ها از مساجد است آن هم موقع نماز. قرآن می فرماید این مردم زندگی
ناخوش دارند آن هم با یک تاکید خاصی من اعرض عن ذکری فان له معیشتاً ضنکاً .فإنَّ
ف:فای تاکید است .انَّ تاکید است تقدیم له برای تاکید است.یعنی حتماً یک زندگی
ناخوش پول داره اما زندگی ناخوش است .زندگی تنگ است بعد هم می فرماید این ها کور
وارد صف محشر می شوند .ونحشره یوم القیامه اعمی.آنجا به خدا می گوید خدایا من که
کور نبودم چرا اینجا کورم خطاب می شود برای بی نمازی ات. خب آدمی که بی نماز باشد
در دنیا کور است.این کوری در آخرت است. قال رب لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیراً.قال
کذلک اتتک آیاتنا فسیتنها کذلک الیوم تنسی.در دنیا ما را فراموش کردی نماز نخواندی
معلوم است دیگر در آخرت هم ما تورا فراموش می کنیم. ما اگر زندگی لذت بخش بخواهیم
اگر اولاد صالح بخواهیم اگر عاقبت به خیری بخواهیم رابطه با خدا،نماز اول وقت
سروکار داشتن با منبر و محراب بالاخره رابطه با خدا تقوا و باید بدانیم جوان ها
باید بدانند. برای بچه هایمان باید بدانیم اگر زندگی ما توام با گناه باشد این
زندگی تاریک است.این زندگی عاقبت به خیری ندارد.این زندگی نگرانی روی نگرانی
دارد.این زندگی لذت بخش نیست.این زندگی کوری دل داردو بالاخره یک زندگی ناخوش چه
کنم چه کنم تا برسد به جهنم قرآن می فرماید آنجا هم علاوه بر اینکه به آتش جهنم می
سوزد غم واندوهش بالاتر از آتش جهنم است قرآن می فرماید آنجا هم از هر غمی که فارغ
شود غمی دیگر. از هر غصه ای فارغ شود غصه ای دیگر.جهنم باطن همین دنیاست. باطن
زندگی فسق وفجور یعنی جهنم اصلاًجهنم باطن این دنیاست.چنانچه بهشت هم باطن این
دنیاست برای خوبان بهشت یعنی زندگی لذت بخشی که از این دنیا پیدا می شود نظیر یک
سکه دورو جهنم اش نیز چنین است.خدایا زندگی برای مردم مشکل شده است تاسف اینجاست
که گناهش را دیگران می کنند بدبختی اش را مستضعفین ،فقرا ،بی چاره ها این ها باید
بکشند آتش را دیگران بر می افروزند و دیگران یعنی فقرا،مستضعفین باید به آتش
بسوزند تاسف این جاست.آتش می گیرد. تروخشک هر دو می سوزد خدایا به عیال ابی عبدالله قسمت می دهم در آن وقتی که
آمدند گودال قتلگاه و چشمشان افتاد به بدن پاره پاره ابی عبدالله خدایا به آن حالت
قسمت می دهم برای جامعه ما برای مستضعفین مخصوصاً نسل جوان ما خوش مقدر فرما و این
نگرانی را این مشکل را به لطف خودت به لطف امام حسین رفع بفرما.
والسلام