أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي.
مشهور در میان فقها این است که در باب سعی باید موالات حفظ شود. مثلاً اگر بخواهد نصف سعی را صبح به جا بیاورد و نصف دیگر را شب به جا آورد، گفتهاند این کار نمیشود. اما از آن طرف فرمودهاند: اگر فی الجمله قطع کند، مانعی ندارد. انصافاً جمع این دو کار مشکلی است.
اگر یادتان باشد در باب طواف گفتند: اگر نصف طواف را انجام داده است، میتواند مابقی طواف را فردا انجام دهد و اما اگر نصف طواف را انجام نداده باشد، موالات شرط است و گفتند: اگر حتی رها کند و تطهیر کند و برگردد، باز باید از سر بگیرد. مسأله موالات در طواف گذشت و الان مسأله، موالات در سعی است.
من نوشتهام: روایات در باب 18 و 19 از ابواب سعی و در باب 77 از ابواب طواف، آمده است. من در میان روایات دو روایت را انتخاب کردهام که صحیح السند و ظاهرالدلاله است.
صحیحه حسن بن علي بن فضال: «قَالَ: سَأَلَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ أَبَا الْحَسَنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ: سَعَيْتُ شَوْطاً وَاحِداً ثُمَّ طَلَعَ الْفَجْر،ُ فَقَالَ: صَلِّ ثُمَّ عُدْ فَأَتِمَّ سَعْيَكَ.»[1]
فرمود: سعی را رها کن، نمازت را بخوان و برگرد و سعیت را تمام کن. حال تجاوز از نصف شده باشد یا تجاوز از نصف نشده باشد و ظاهر روایت ایناست که سوال کرد از اینکه یک شوط انجام داده است و مثلاً از صفا به مروه رفته و از مروه به صفا برگشته و مؤذن اذان گفت. میفرماید: رها کن و نمازت را بخوان و برگرد و 6 شوط دیگر انجام بده. یا حتی مثلاً اگر از صفا به مروه رفته و هنوز برنگشته به صفا که لا أقل یک شوط تمام شود، باز نمازت را بخوان و برگرد و سعیات را انجام بده. معلوم است از روایت به خوبی استفاده میشود که تجاوز بین نصف و عدم نصف که در طواف میگفتیم، در اینجا نیست. مثلاً 6 شوط انجام داده و فقط یک رفتن از صفا به مروه و از مروه به صفا باقی مانده است و طلوع فجر شد. فرمودهاند: نمازت را بخوان و برگرد و از هرکجا ناقص است، همان را تمام کن.
صحیحه يحيى الارزق: « قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الرَّجُلِ يَدْخُلُ فِي السَّعْيِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَيَسْعَى ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ أَوْ أَرْبَعَةً ثُمَّ يَلْقَاهُ الصَّدِيقُ لَهُ فَيَدْعُوهُ إِلَى الْحَاجَةِ أَوْ إِلَى الطَّعَامِ، قَالَ: إِنْ أَجَابَهُ فَلَا بَأْسَ.»[2]
مثلاً رفیقش درحالی که سعی او تمام شده و یا در وسط سعی به او گفت با کاروان اختلاف دارم و بیا و اختلافم را رفع کن و یا سعی یک نفر تمام شده و سعی این تمام نشده و گفت من گرسنه هستم و نمیتوانم صبر کنم، بیا ناهار بخوریم و بعد تو برگرد و سعی خود را انجام بده. حضرت فرمودند: طوری نیست.
مشهور در میان فقها فرمودهاند: این، موالات را به هم نمیزند؛ بنابراین اگر موالات را به هم بزند، جایز نیست. البته روایاتی هم داریم. لذا گفتهاند: جمع بین روایات ایناست که اگر موالات به هم نمیخورد، مثل نماز که شما میفرمایید یکی از واجبات نماز موالات است و میگویید موالات عرفی است و اگر مثلاً در نماز بخواهد سوره بقره بخواند که عرفاً از صورت نماز بیرون میرود، گفتهاند نماز باطل است. اما اگر از صورت نماز بیرون نمیرود، مثل اینکه سوره یس بخواند، نماز درست است. در اینجا هم این طور فرمودهاند. یعنی مشهور در میان فقها فرمودهاند: دائر مدار موالات است و اگر موالات به هم بخورد، سعی باطل است و باید از اول شروع کند و اما اگر موالات به هم نخورد، سعی درست است و از همان جایی که رها کرده، دوباره بگیرد، خواه تجاوز نصف شده باشد یا نشده باشد.
البته گفتن این حرف مشکل است. اگر ما بگوییم اصلاً موالات شرط نیست، آنگاه عالی در میآید و روایاتی که میگوید موالات شرط است به واسطه این روایتها حمل بر استحباب کنیم، آنوقت معلوم است که پشت سر هم به جا آوردن طواف و پشت سر هم به جا آوردن سعی خیلی خوب است و اما اگر کار پیدا کرد، و لو موالات از بین برود، طوری نیست و اصلاً موالات شرط نیست. مثلاً در اینجا به دنبال او آمده تا با هم ناهار بخورند، آنگاه موالات به هم میخورد و یا میخواهد او را ببرد نزاعی را حل کند. اگر یادتان باشد، در باب طواف نیز همینطور بود و تجاوز از نصف و امثال اینها هم نبود و اطلاق داشت که ابان بن تغلب میگوید با امام صادق طواف میکردم و کسی مرا صدا کرد و من جوابش را ندادم، زیرا خدمت امام صادق در طواف بودم. دوباره که برگشتم، مرا صدا کرد. آقا امام صادق فرمودند: آیا با توست؟ گفتم: بله، فرمودند: چرا جوابش را نمیدهی؟ من گفتم: زیرا خدمت شما در حال طواف هستم. فرمودند: برو و جوابش را بده. گفتم طواف را رها کنم؟ فرمودند: بله. میگوید طواف را رها کردم و رفتم و نزاع او را حل کردم و برگشتم. امام صادق طوافشان تمام شده بود و در مطاف نشسته بودند و به مطاف نگاه میکردند و لذّت میبردند. به من فرمودند: چه شد؟ من گفتم: نزاعی داشتند و من نزاع آنها را حل کردم و طوافم را به جا آوردم و از همان جا که قطع کرده بودم، طوافم را تمام کردم و الان خدمت شما آمدم.[3] امام صادق یک جمله فرمودند که برای منبرمان خیلی خوب است. حضرت فرمودند: «قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ حَجٍَّة وَ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ مَبْرُوَرةٍ».[4] یعنی گره از کار یک مسلمان گشودن، ثوابش از یک حج و عمره مقبول بالاتر است. معمولاً مردم که حج به جا میآورند، صحیح است و اما حج مقبول یک در هزار هم نیست. برای اینکه حج مقبول مربوط به خواص است و﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾.[5] حج مبرور یک در میلیون هم نیست؛ برای اینکه حج مبرور آنست که خدا به او بارک الله میگوید و این خیلی کم پیدا میشود. حضرت در اینجا فرمودند: «قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ حَجٍَّة وَ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ مَبْرُوَرةٍ ».
ما در آنجا میگفتیم: موالات از بین رفت، اما امام صادق موالات را شرط ندانستند و نگفتند: اگر در شوط سوم باشد، از اول شروع کن و اگر شوط پنجم باشد، از همان جا بگیر و تجاوز نصف را هم نگفتند؛ پس میگوییم: موالات شرط نیست. حالا در باب سعی، لاأقل یک ساعت، یا دو ساعت طول میکشد، ولی حضرت نفرمودند: اگر موالات از بین میرود، حج را از سر بگیر و اگر موالات از بین نمیرود، حج را از همان جا که قطع کردهای، شروع کن.
لذا ما میگوییم: قطع طواف و قطع سعی ولو برای غیرحاجت باشد، طوری نیست. مثلاً نصف طواف را به جا آورده و خسته شده و یا نصف سعی را به جا آورده و هوا گرم است؛ به خانه رفت، استراحت کرد و شب آمد و نصف دیگر سعی را به جا آورد. ما میگوییم: طوری نیست. اما مشهور میگویند: صبح و شب نمیشود و باید موالات محفوظ شود و موالات را اینطور معنا کردهاند که یک ساعت، یا دو ساعت طوری نیست و اما اگر بخواهد نصف سعی را صبح به جا بیاورد و نصف سعی را شب به جا بیاورد، نمیشود؛ برای اینکه روایت داریم که نمیشود نصف سعی را امروز و نصف دیگر را فردا به جا آورد. میگوییم: چرا آن روایات را حمل بر استحباب نمیکنید و به موالات تقیید میکنید؟ این روایتها را حمل بر استحباب کن و بگو در سعی و طواف مطلقا موالات شرط نیست.
چیزی دیگری هم که باید توجه به آن داشته باشیم، ایناست که در باب طواف گفتیم، در باب سعی هم میگوییم که اگر کسی نسیاناً به جای 7 سعی، 6 سعی کرد، فرمودند: سعی او درست است، فرمودند: همان یک سعی را به جا بیاورد و اگر نمیتواند، نایب بگیرد. حالا چرا نگوییم صورت نسیان را خودتان فرمودید، امام هم فرمودند، در باب طواف هم گفتیم که اگر کسی یک شوطی از طواف را جهلاً یا نسیاناً به جا نیاورد، به ذمّه اواست و هروقت میتواند انجام دهد و اگر نمیتواند نایب بگیرد، آنوقت هم حج درست است و هم چیزی که یکسال فاصله افتاده، به چیزی که یکسال قبل بوده است، میچسبد. اما مشهور نگفتهاند و مشهور همین را گفتهاند، مناسکها هم همین است که نمیتوان صبح و شب و یا امروز و فردا به جا آورد، بلکه باید از سر بگیرد. اما همین آقایان میفرمایند: اگر نسیان باشد، طوری نیست.
آنوقت موالات یک امر تکوینی و عرفی است و اگر بشود، مطلقا میشود و اگر نشود، مطلقا نمیشود و اگر روایات را حمل بر استحباب کنیم، یک معنای عرفی دارد. اما آقایان نفرمودهاند، لذا ما هم عرض نکنیم و بگوییم فقها چنین کردهاند، ما هم باید بکنیم. ولی انصافاً روایات زیاد است و خیلی خوب دلالت دارد که موالات در اشواط، چه در طواف و چه در سعی لازم نیست و هر وقت انجام دهد، کافی است. لذا اگر عمداً هم به جا نیاورد، اینطور که من روایات را حمل بر استحباب میکنم، گناه هم ندارد. همین دو روایتی که خواندیم، در صورت عمد است. یکی رفته ناهار بخورد، یکی هم رفته تا حاجتی را از مسلمانی برآورد.
بعضی از بزرگان گفتهاند: اگر امر مستحبی باشد، موالات شرط نیست و اما اگر امر مستحبی نباشد، مانند ناهار خوردن، موالات شرط است. اما این وجهی ندارد. بگوییم: یک دسته از روایات میگوید: طوری نیست، یک دسته میگوید: اشکال دارد، یک دسته روایات هم میگوید: در صورت جهل و نسیان طوری نیست و صورت عمد اشکال دارد؛ حالا چرا این روایتها را بر روی هم نگیریم و بگوییم صورت عمد اشکال دارد و اما صورت نسیان و جهل و عذر اشکال ندارد؟ درجایی میگوییم اگر نایب ادا کند، طول کشیده و وقتش گذشته و اگر قضا کند، این هم قضا شده و هم ادا شده و اشکالی ندارد. یک طواف میخواهی، یکی را در وقت و یکی را خارج وقت تحویل میدهم. یک روایت میگفت بلافاصله انجام دهد و یک روایت میگفت ایام تشریق و یک روایت میگفت تا آخر ذی الحجة و هیچکدام از این روایتها دلالت ندارد. آقایان در جاهای دیگر این فرمایشات را به ما یاد دادهاند و میفرمایند اگر اینگونه تشتّت روایت باشد، ظهور در استحباب دارد.
در باب سعی هم همینطور است، این روایاتی که الان خواندم، مثل باب طواف است. یکی میگوید عمداً طوری نیست، یکی میگوید سهواً طوری نیست، یکی میگوید اگر حاجتی را برآوری طوری نیست، یکی میگوید یک شبانه روز طوری نیست و یکی میگوید همین یک شوط یا دو شوط را ولو یک سال دیگر خودت یا دیگری انجام دهید، اشکال ندارد. روایات طواف و سعی مثل هم است و ما مدعی هستیم که همین تشتّت در روایات دلیل بر استحباب است. مستحب است که انسان از اول بگیرد. اما اینکه اگر از اول نگرفت و آن دو سه شوط را حساب کرد، باطل باشد، امام در همین جا فرمودند: «لابأس به»؛ یعنی ناهار بخورد و برگردد و یا به خواب رود تا هوا خنک شود، طوری نیست. روایت میگوید: خدمت امام صادق بودم و طواف به جا آوردند و فرمودند هوا گرم است، برویم و بعد برگردیم و سعی بین صفا و مروه را به جا آوریم. آنگاه عصر آمدیم و سعی را به جا آوردند. انصافاً اگر در باب حج کار را برای دیگران آسان کنیم، خیلی به دیگران خدمت کردهایم؛ من جمله در باب سعی و طواف- یعنی اجزاء حج- بگوییم: موالات شرط نیست، در اجزاء سعی و طواف هم بگوییم موالات شرط نیست و هروقت انجام دهد، اشکال ندارد، ظاهراً جمع بین روایات است؛ ولی اینطور نفرمودهاند.
مسأله پنجم: که انصافاً این هم مسأله مشکلی است، فرمودهاند: «لایجوز تقدیم السعی علی الطواف و کذلک لایجوز تقدیم الطواف النساء علی السعی، فان فعله عامداً یطوف ثمّ یسعی و فی طواف النساء یسعی ثم یطوف.»[6]
مرحوم صاحب جواهر میفرماید: اجماع بقسمیه، هم اجماع محصل و هم اجماع منقول است که ترتیب شرط است.[7]
این مسأله تقریباً مربوط به بحث قبل است. بحث قبل راجع به جزئیات بود و این راجع به اجزاء حج است. اگر کسی اول سعی بین صفا و مروه کرد، بعد طواف کرد و یا اول طواف نساء کرد، بعد سعی بین صفا و مروه کرد، گفتهاند: این حج باطل است. خود آقایان در خیلی از جاها فرمودهاند حج صحیح است. حتی چند روز قبل خواندیم که مثلاً زن میداند اگر خواست به عرفات و مشعر و منی رود، حائض میشود و سعی بین صفا و مروه و طواف زیارت و طواف نساء از بین میرود، همه فرمودند این اعمال را جلو بیندازد. گفتند به احرام حج محرم شود و اعمال مکه را به جا بیاورد، یعنی طواف و سعی و طواف نساء را به جا بیاورد و بعد به عرفات برگردد و به منی برود و اعمال منی را انجام دهد و اگر این اعمال را مقدم انداخت، اشکال ندارد. حتی راجع به پیرمرد، یا کسی که برایش مشقّت دارد هم فرمودند: کسی که حال ندارد که در جمعیت باشد و یا پیرمرد است و نمیتواند،در شب عرفه و روز عرفه که خلوت است، اعمال مکه را بهجا آورد و همه فرمودهاند در اینجا ترتیب شرط نیست و اعمال مکه را به جا بیاورد و بعد به عرفات برود. حتی اگر در روز عرفه هم این کار را بکند، چون قبلاً گفتیم ضروری عرفه را درک کرده، کفایت میکند. حال قبل از ظهر عرفه اعمال حج را به جا میآورد و ظهر برمیگردد و به عرفات میرود. در این موقع خیلی از اعمال جلو افتاده، ولی گفتهاند اشکال ندارد.
در صورت جهل هم آقایان در اینجا فرمودهاند طوری نیست. لذا چه در باب عمره و چه در باب حج، همینطور است و این بحث هم راجع به حج و هم راجع به عمره است و متعارف باید حفظ شود. متعارف ایناست که باید محرم شود، به مکه برود، طواف کند، سعی بین صفا و مروه کند و بعد تقصیر کند و یا در حج، محرم به احرام حج شود و به عرفات و مشعر و منی رود، ذبح کند، سرش را بتراشد، بعد هم به مکه بیاید و اعمال مکه را به جا آورد. این متعارف است. حال اگر ترتیب از بین رفت، چه در باب عمره و چه در باب حج، اگر عمداً را بگویید باطل است، اما سهواً یا عذراً یا جهلاً را چرا نگوییم صحیح است؟ لذا میگفتیم: اگر هیچ چیز هم نداشتیم، شک برای ما بس بود که وقتی شک میکنیم آیا ترتیب شرط است یا شرط نیست، بگوییم شرط نیست. باید دلیل بیاوریم، تا اصل را از بین ببرد و اما از آن طرف یک جا و دو جا و ده جا نداریم که میفرمایند ترتیب شرط نیست، تا به حال شاید در ده جا گذشته و میآید که ولو نسیاناً، ولو جهلاً، ولو عذراً، ترتیب شرط نیست. ما میگوییم عمداً هم گناه کرده، اما حج او باطل نیست.
مسأله ایناست: «لایجوز تقدیم السعی علی الطواف و کذلک لایجوز تقدیم الطواف النساء علی السعی، فان فعله عامداً یطوف ثمّ یسعی و فی طواف النساء یسعی ثم یطوف».[8]
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند مضافاً الی الاجماع بقسمیه کما اینکه ترتیب یک امر طبیعی است، باید اعمال را علی وجهه به جا بیاورد؛ یعنی باید ترتیب حفظ شود.[9]
ما میگوییم: همه اینها خوب است اما اگر روایت داشتیم که اگرسهوا یا جهلاً ترتیب به هم خورد، مانعی ندارد، پس علی وجهه و اینکه اعمال را آنطور که باید به جا بیاورد، نیاورده، برای چیست؟ البته اگر از اجماع بترسیم، بگویید ترتیب در همه جا و من جمله در اینجا شرط است ، اما این اجماعی که صاحب جواهر میفرمایند، خودشان در ده جا زیر پل این اجماع زدهاند.
وصلی الله علی محمد و آل محمد