قبل از آنکه وارد بحث سوّم این تجمع دیروز را اولاً خدا را
شکر می کنم کار کار خدا بود چه اینجا و چه شهرهای دیگر مخصوصاً تهران و ثانیاً از
همه ی شما از آقایان از خانم ها تشکر می کنم ما می دانستیم که خوب می شود اما نه به
این اندازه ما
می دانستیم مردم در صحنه هستند و الحمدالله آنچه می خواستیم
شد دل حضرت ولی عصر خوشحال شد آن ناراحتی که مقام معظم رهبری این چند روزه داشتند
برطرف شد حزب الله خوشحال شد بندگان خدا خوشحال شدند خدا همه ی شما را خوشحال کند
خدا به همه ی شما خیر عنایت کند بسیار عالی شد لذا من ار ملت مخصوصاً ملت اصفهان
تشکر می کنم مخصوصاً از روحانیت مخصوصاً از بازار که یک تعطیل رسمی بود یک تعطیل
عالی بود و از جوانها از این خانم ها در این هوای گرم و امیدوارم حضرت ولی عصر به
همه ی شما مخصوصاً به این بسیجی ها پاداش عنایت کند. بحث ما در جلسه ی قبل راجع به
این بود که ما باید اهل ذکر باشیم اهل دل باشیم و این را قرآن می خواهد و جدی می
خواهد و پروردگار عالم اثری که در قرآن بار بر آن کرده است درود فرستاده است و به
پیروی خدا ملائکه درود فرستاده اند برای کسی که اهل ذکر باشد اهل دل باشد دلی با
خدا زبانی با خدا قلبی با خدا عملی با خدا وعده داده است که این فرد را از ظلمت ها
به دور می کشاند در بن بستها به او الهام می دهند در بن بستها دست او را می گیرند
آیه ای که نصف اورا هفته ی گذشته خواندم امشب بخوانم و از همه مخصوصاً جوانها
تقاضا دارم این آیه را بخوانید صبح بخوانید عصر بخوانید شب بخوانید و این آیه
همیشه در نظرتان، رسوخ در دل شما و این که وعده ی خداست که اگر اهل ذکر شدید (
علاوه بر اینکه خدا بر تو درود
می فرستد برای تو درود می فرستد از ظلمت ها تو را به نور
مطلق می کشاند و خوشا به حال کسی که در نور مطلق الهی باشد دل او پر از نور خدا
باشد آیه این است (یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذِکراً کثیرا و صَبِحو هُ
بکرهً و اصیلا) که گفتم امام صادق
می فرماید که خدا همه چیز را محدود ساخته است اما اینکه
انسان اهل ذکر باشد خیلی خواسته است ذکراً کثیرا (صبحوُه بُکرهً و اصیلا) معنا
کردم یعنی همیشه بعد
می فرماید (هو الذی یُصلی علیکم و ملائِکَهُ) وقتی اهل دل
شدی خدا بر تو درود
می فرستد بدنبال خدا ملائکه درود می فرستند بر تو و در قرآن
نداریم درود بر کسی فرستاده شده باشد جز بر پیغمبر اکرم (اِنَّ اللهَ و ملائکهَ
یصلونَ علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیهم و سَلِموا تَسلیما) در آن آیه
قرآن می فرماید خدا بر پیغمبرش و بدنبال آن ملائکه بر پیغمبرش درود می فرستند ای
مؤمن آی مسلمان تو هم خیلی صلوات بفرست بر پیغمبر اکرم خیلی درود بفرست این در آن
آیه است در این آیه همان درود را همان درود خدا و ملائکه می فرماید بر اهل ذکر،
معلوم می شود اهل ذکر خیلی بالا هستند ( هو الذی یُصَلی علیکم و ملائکَهُ
لِیُخْرِجَکُم من الظلماتِ الی النور) و عمده این جمله ی (لِیُخْرِجَکُم من
الظلماتِ الی النور) است وعده ی خدا آن هم در فرآن، وعده یخدا در قرآن معلوم است
چقدر اهمیت دارد می فرماید اگر تو اهل ذکر
شدی پروردگار عالم می کشاند تو از ظلمت ها به نور مطلق این خیلی معنا دارد من
الظلمات یک ظلمت نه از ظلمات یعنی از ظلمت هوی و هوس تو را
می کشاند به نور مطلق دیگر هوی و هوس نیستی از ظلمت نفس
اماره، نفس اماره کنترل شده است دیگر برای تو. دیگر نفس اماره نمی تواند تو را
ببرد از ظلمت رفیق بد، دیگر رفیق بد نمی تواند تو را ناباب کند از ظلمت این با این
تاریکی هایش با این فریبندگی هایش و مهمتر از همه از ظلمات صفات رذیله. دیگر اگر
اهل ذکر شدی حسادت، منیت، دنیا پرستی، ریاست طلبی نمی تواند تو را ببرد تو از این
ظلمتها خارج شدی نه خارج شدی بلکه خدا تو را خارج کرده از این ظلمتها (لیخرجَکُم)
خدا تو را خارج کرده است کجا برده است؟ در نور مطلق. دیگر رسیدی به آنجا که توجه
داری صفات رذیله نباید تو را گول بزند توجه داری نفس اماره باید کنترل شود. توجه
داری شیطان انسی و جنی باید از بین برود. توجه داری اینکه نباید دنیا پرست باشی و
دنیا تو را ببرد نباید شهوت پرست باشی و شهوت تو را ببرد. آیه خیلی بالاست ما اگر
برای ذکر چیزی نداشتیم جز همین آیه البته فراموش نکنید هفته ی گذشته می گفتم که
مراتب دارد هر سه مرتبه اش آنکه امام صادق
(ص) آیه را معنا کرده است می فرماید که (عِندما اَحَلَ و حَرَم) یعنی ذکر لفظی
امام صادق فرمودند باید باشد مصداق آن است ذکر قلبی آن چه زبان می گوید باید باشد
برای این که لقلقه زبان ذکر نیست که
می گفتم معنای حضور قلب یک مرتبه اش همین است آنچه زبان می
گوید دل بگوید مشکل هم هست بدست آوردن و مرتبه ی سوم ذکر عملی، عمل انسان بخورد با
زبانش اگر زبان می گوید لا اله الا الله مؤثری در این جهان نیست جز خدا عمل هم
بگوید مؤثری نیست در این جهان جز خدا و اگر زبان می گوید سبحان الله زبان
می گوید الله اکبر عمل هم بگوید الله اکبر عمل هم بگوید
سبحان الله به این می گویند اهل ذکر به این می گویند اهل دل به این می گویند عرفان
عملی به این می گویند همه چیز آمده برای این قرآن شریف می فرماید همه چیز آمده
برای این اگر 124 هزار پیامبر است برای این اگر عبادت است برای این اگر نماز و
روزه خمس و زکات و حج و جهاد و امر بمعروف و نهی از منکر برای این در اول سوره ی طه
می فرماید (اَنَّ الله الذی لا اله الا ان فاعبدنی و اَقِمِ الصَلوهَ لِذِکری)
مؤثری در این جهان نیست جز من می خواهی به این مقام برای که باور کنی مؤثری در این
جهان نیست جز من (فاعبدنی) عبادت مرا بکن بعد می فرماید اط جمله ی عبادت این ذکر
خاص بعد عام است می فرماید (اقم الصلوه) نماز بخوان. نه نماز بخوان نماز را در
زندگی زنده نگاه بدار. خوب همه ی اینها برای چی؟ لِذِکری (فاعبدنی و اقم الصلوه
لذکری) تا اهل دل شودی تا بتوانی بگویی من اهل ذکر هستم. لذا می بینید که این آیه
ی شریفه
می فرماید همه ی عبادات برای این است. یعنی قرآن آمده برای
این، پیغمبر آمده برای این پیامبرها آمده برای این، الان روحانیت هست برای این.
الان ولایت است برای این و بالاخره هر چیز (فاعبدنی و اقم الصلوه لذکری) اگر دنیا
می خواهی این است اگر آخرت می خواهی این است و در این سوره ی قمر این آیه زیاد
تکرار شده که
می فرماید که قرآن نازل شده برای همین (و لقد یَسَّرنا
القرآنَ لِذِکر فَهَل مِنْ مُتکی) یعنی ما قرآن را نازل کردیم برای اینکه تو اهل
ذکر شوی. ذکر زبانی داشته باشی ذکر قلبی داشته باشی ذکر عملی داشته باشی و بالاخره
اهل ذکر باشی به تو بگویند اهل ذکر می فرمایند ما قرآن را نازل کردیم آسان هم نازل
کردیم یعنی اینطور نیست که قرآن مشکل باشد نه اگر راستی انسان بیفتد در تفسیر همین
مقدار که یک دیپلمه برای دیپلمش کار می کند اگر برای قرآن کار کند اهل قرآن می شود
همین مقدار یک کاسبی شبانه روز برای کسبش کار می کند برای دنیایش کار می کند اگر 1
در صد برای قرآن کار کند اهل قرآن می شود (و لقد یَسَّرنا القرآنَ لذکر) ما قرآن
را آسان فرستادیم مشکل نیست گرچه سهل و امتناع است گرچه این قرآن علم اول و آخر در
او موجود است گرچه این قرآن شریف بطن ها دارد و هر بطنی مختص یکی است اما برای
اینکه این قرآن انسان را آدم کند برای اینکه انسان را اهل ذکر کند قرآن را آسان
است بعد هم می فرماید (فهل من مُدَکِر) آیا کسی هست که از اهل ذکر شود اهل دل شود
(فهل من مُدَکِر) این مرتب تکرار می شود یعنی ای جوان کجایی چرا اهل دل نمی شوی؟
چرا اهل ذکر نمی شوی؟ اما چیزی که امشب بگویم نمی خواهم هم خیلی در این باره ها
صحبت کنم این است که قرآن می فرماید اگر اهل ذکر شدی که شدی اگر نشدی در به در
هستی هم در دنیا و هم در آخرت دلم نمی خواهد شما را مخصوصاً جوانها را مأیوس بکنم
اما اگر اهل دل نشدیم اهل ذکر نشدیم یک آدم
بی نمازی، العیاذ بالله کاهل نمازی العیاذ بالله اهمیت
ندادن به نماز العیاذ بالله شدیم قرآن می فرماید در به در هستی هم در دنیا در به
دری هم در آخرت و تقاضا دارم باز هم از همه جوانها از همه از آقایان از خانم ها
این آیه ای که می خوانم بخوانید صبح بخوانید ظهر بخوانید عصر بخوانید رسوخ بدهید.
در دل شما رسوخ کند باور کنید که چنین است اینها وعده های خداست می فرماید (مَنْ
اَعْرَضَ عَنْ ذکری فالله لَهُ مَعْیشَتاً زنکا و نَحْشُرُهُ یوم القیامهً اَعْما)
اگر کسی اعراض کند از ذکر یک آدم کاهل نمازی باشد در متن زندگی او نماز نباشد یک
آدمی باشد که ظهر همکاسبی کند مؤذن بگوید الله اکبر برای خودش می گوید الله اکبر.
اهل ذکر نباشد می فرماید مصیبت اولش این است که زندگی ناخوش زندگی مشکل، یک زندگی
گره کوری روی گره کوری هرچه گره را باز کند یک گره دیگر هر چه مشکل برطرف می کند
یک مشکل دیگر و بالاخره یک زندگی بقول قرآن معیشت زنک، زندگی تنگ، روزی تنگ یعنی
یک زندگی در به دری، زندگی مشکلی این دنیا، حالا ای کاش فقط این دنیا بود آن
کمرشکن است می فرماید که (و نَحشرهُ یوم القیامهَ اعما) روز قیامت کور وارد صف
محشر می شود او در به دری، انسان بیاید در روز قیامت کور باشد معلوم است آدم کور
در جهنم می افتد اینجا اگر کور باشد و کسی را ندداشته باشد معلوم است در چاه می
افتد آن جوانی که نماز نداشته باشد معلوم است ضد نظام ضد انقلاب او را می برد آن
جوانی که سر و کار با ذکر و منبر و محراب نداشته باشد معلوم است رفیق بد او را می
برد این دنیای پست او را بیچاره می کند کسی که اینجا کور است نمی بیند واقعیت را،
کر است و نمی شنود واقعیت ها را، نفهم است نمی فهمد حقایق را این (نَحْشرُهُ یوم
القیامهَ اعما) در روز قیامت هم کور است در آیه ی دیگر می فرماید (مَنْ کانَ فی
هذه اعما و هونی الاخرهِ اعما و اَظَلُ سبیلا) هر کسی که اینجا کور است آنجا کور
است و راهش گم است همینطور که اینجا راهش گم است آنجا راهش گم است راه گم به کجا
سر در می آورد به جهنم. بعد قرآن می فرماید این شروع می کند که التماس کند سوال و
جواب کند با خدا حرف می زند در روز قیامت همه با خدا حرف می زنند خدا هم با آنها
حرف می زند الا اینکه اگر بهشتی باشد خدا با او حرف می زند با تلطف با مهربانی
(کُلوا وَشربوا هنیئاً بِما اصلفتم فی الایام الخالیه) بخورید و بیاشامید نوش
جانتان. اینها منت بر سرتان نیست اینها چیزی است که خودتان تهیه کردید در سوره ی
الرحمان می خوانیم که بهشتی ها پهلوی هم نشسته اند زن، شوهر نشسته اند و عیش می
کنند آن هم عیش معنوی ناگهان برای اینکه پروردگار عالم مست خودش کند دیگر توجه
حورالعین به خدا توجه مرد این زن به خدا دیگر از آن نعمتهای بهشتی منصرف شوند به
جای دیگر به لذت دیگر می گوید ( سلاماً قولا مِنْ ربِّ الرحیم) ناگهان خدا به
اینها سلام می کند (سلامٌ علیکم) معلوم است مست عالم وحدت می شوند در روایات می
خوانیم هفتصد سال مجذوب است هفتصد سال مدهوش است آن جا غش نیست مثل برای پیامبرها
غش نیست مثل برای امیرالمؤمنین (س) که در روایات دارد در دل شب غش می کرد غش نه،
مدهوش می شد مجذوب می شد در بهشت این است (سلاماً قولاً مِنْ ربِ رحیم) مدهوش می
شود هفتصد سال مدهوش است این هفتصد سال هم از باب مثال است آنجا که سال نیست مدهوش
است. در جهنم هم حرف می زند یعنی او با خدا و خدا با این. اما می دانید در جهنم
حرفش چیست؟ (اِحسنوا فلاتُکَلموا) این بنا می کند التماس کند خطاب می شود گم شو
حرف نزن. آن وقت که باید اهل ذکر باشی نشدی آن وقت که باید کار کنی نشدی آن وقت که
باید تهیه نکنی آتش جهنم را تهیه کردی. آن وقت که باید مار و مور و عقرب تهیه نکنی
خودت تهیه کردی خوب اینها (ذلک بِما قَدَمت و ایدیکم) این آیه ی شریفه شاید 50 بار
در قرآن تکرار شده که (ذلک بِما قَدَّمت و ایدیکم) من که تهیه نکردم این آتش را
خودت تهیه کردی من که تهیه نکردم این مار و عقرب را خودت تهیه کرده ای. آنکه بی
کاری همه روزه نبوش جمیم را که من تهیه نکردم خود تهیه کردی وقتی که این حرف های
اراذل و اوباش وقتی که این حرف های زننده وقتی که این حرفهای دلسوز زده بشود همین
می شود کسی که دل کسی را بسوزاند همین
می شود گرفتاری توی این دنیا می شود می سوزد چه سوختنی
لذاقرآن از قول خدا نقل می کند که خدا به اینها می گوید (ذلک بما قَدمَتْ وایدیکم)
حالا این آیه ای که خواندم هنوز جهنم نرفته وارد صف محشر می شود با خدا بنا می کند
درد دل کند. کی؟ آن کسی که اهل ذکر نیست. آن العیاذ بالله نماز نمی خواند یا کاهل
نماز است. ضایع نماز است نماز اول وقت نمی خواند کاسبی اش را ناهارش را، خوابش را
مقدم بر نماز می داند یعنی اهل ذکر نیست وقتی کور وارد صف محشر شد می گوید که (ربِ
لِمَحْشَرتنی اعما و قد کنتم اسیرا) خدایا من که کور نبودم در دنیا چرا کورم در
اینجا خطاب می شود (کذالک عَطَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها فکذلک الیوم تُنسی) در دنیا
کور بودی قرآن را ندیدی اهل ذکر نشدی سر کار با منبر و محراب و روحانیت نداشتی کور
بودی حالا اینجا تجسم عمل این است که باید کور باشی هرچه آن آیه ی اول عالی بود
امیدوار کننده بود خوشحال کننده بود این آیه انصافاً کمرشکن است جوان ها اگر یک
زندگی سالم می خواهید چاره ای نیست جز رابطه با خدا می خواهی خانه ی تو برق داشته
باشد؟ باید خانه ی تو رابطه با کارخانه داشته باشد. می خواهیم اینجا روشن باشد؟
اینجا باید رابطه با کارخانه داشته باشد. آقایان خانم ها مخصوصاً دخترها پسرها
یقین داشته باشید رابطه منهای خدا تاریک است تاریک این آیه ی شریفه در سوره ی توبه
را من بارها برای شما خوانده و معنا کرده ام قرآن می فرماید زندگی منهای خدا زندگی
منهای ذکر زندگی منهای رابطه با خدا با روحانیت با نماز با مسجد با منبر زندگی
توأم با دنیا زندگی توأم با گناه زندگی توأم با شهوترانی می فرماید تاریک است
تاریک وحشتناک است وحشتناک (آوک ظلماتٍ فی بحرٍ النبی بُحی یَغشی و مرجٌ من فوقِه
سَحاب ظُلماتٌ بَعْضُها فوقَ بَعْض اذا اَخْرَجَ یَدَهُ لَم یکَدْ یری ها و مَنْ و
لم یَجْعَلِ الله لَهُ نوراً فَما لَهُ مِن نور) این آخری زا بارها به شما گفته ام
این آخری را در نظر بگیرید هر که نور خدا ندارد تاریک است نور ندارد نمی شود زندگی
منهای خداوند نورانی باشد اگر یک نفر را پیدا کردید یک جوانی یک دختری یک پسری
بگوید من ول هستم در دنیا گناه سر تا پای من را گرفته اما خوشحالم در دنیا. معقول
نیست تاریک است وحشتناک است ضعف عصب سر تا پایش را گرفته چه کنم چه کنم زندگی اش
را گرفته نمی شود (و من لم یَجْعَلِ الله لَهُ نوراً فما لَهُ مِن نور) اینجا نمی
شود رابطه با کارخانه نداشته باشد و روشن باشد معقول نیست تکونیش همین است تشریعش
همین است فلسفه این را می گوید عرفان این را می گوید روایات اهل بیت این را می
گوید قرآن بارها و بارها همین را می گوید و آیه می گوید تاریک است تاریک تاریک 3
تا تاریکی وحشتناک است وحشتناک است وحشتناک بعد هم قرآن می فرماید وقتی اینطور شد
یک از خود گمشدگی (طرف دوم نوار) اصلاً دیگر خود باور نیست یک پوچ، الان هم یک
زندگی برای یک افرادی که منهای خدا زندگی منهای خدا یک پوچی عجیبی برای آنها
حکمفرما شده اصلاً گم هستند
نمی دانند برای چی آمده اند می گوید اگر آمدم چرا می روم
اگر می روم چرا آمدم پوچ است پوچ زندگی پوچ و این زندگی پوچ خیلی جهنم است خیلی که
انسان گم باشد در زندگی سرگیجه داشته باشد در زندگی، و زندگی منهای خدا این است در
همین آیه می فرماید (اِذا اَخْرَج یَدَهُ لَم یَکَدْ یری ها) دیگر خودش را هم نمی
بیند یک از خود گم شدگی. امیدوارم در جلسه ما نباشد نیست از این حرفها اما اگر هست
می فهمد و چه می گویم چی است و قرآن را چگونه معنا می کنم یک
از خود گم شدگی، و خدا نکند در یک زندگی از خود گم شدگی برای یک زن برای یک مردی
پیدا شود این خودکشی ها برای چیست؟ اینکه اینقدر پول دارد. اینکه اینقدر زندگی در
رفاه دارد خانه دارد زن خوب دارد بچه های خوب دارد چرا اینقدر ضعف عصب دارد ضعف
عصب به این خانم جوان چه؟ این ضعف عصب ها چیست؟ چرا آمده وقتی اهل ذکر نشدیم (و
مَنْ اَعْرَضَ عَن ذِکری فانَّ لَهُ معیشتاً زنکا) جوان ها باید در این دنیا یک
پناهی باشد نمی شود در این دنیا پناه نباشد پناه چیه؟ خدا. خدا را از کجا پیدا
کنم؟ اهل ذکر. از چه راه اهل ذکر شوم؟ نماز. (و استَعینوا بِالصَبر و صَلوه فانَها
لَکبیرهٌ الاعلی الخاشعین) این آیه ی شریفه یک معجزه ی عجیبی است می فرماید که
نماز سنگین است برای همه راستی سنگین است دلش می خواهد اگر نماز جماعت است امام
جماعت به 4 و 5 دقیقه نماز را تمام کند خوبها که نماز جماعت می روند. نماز سنگین
است برای انسان الا اینکه خاشع شود اهل ذکر الا اینکه برسد به جایی که اهل ذکر است
(و استَعینوا بِالصَبر و صَلوه) می فرماید از نماز کمک بگیر کمک در چی؟ در زندگی.
کمک در چی؟ در اینکه بشود پروردگار عالم تو را از ظلمتها به نور بکشاند راستی چه
بسیار دیدیم که این کمک گرفتن از نماز چقدر به انسان کمک
می کند چقدر دیدیم دو رکعت نماز چه کارهای مرتب و عجیب می
کند مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقای شیرازی خدا رحمتش کند یک برکتی بود برای
اصفهان، این اصفهانی ها امتیاز روحانیت خیلی دارند خیلی این آقا عالم بود زاهد بود
این آقا عارف بود و برای خاطر امام حسین منبر هم می رفت این آقا طبیب بود و
طبابتشان هم خوب بود من پیش ایشان رفته بودم برای طبابت اینجا مرادم است یک
پیرمردی آمده بود پیش ایشان و آن وقتها طبیبها جوشانده می دادند و مؤثر هم بود
طبیبها یکی از کارهای اولشان جوشانده دادن بود مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی یک
جوشانده داده بود به این به این پیرمرد. و نوشته بود سنا باید نوشته بود 3 مثقال
نوشته بود 30 مثقال. این نسخه را برداشته بود و رفته بود ناگهان حاج میرزا علی آقا
توجه پیدا کرده بود که این 30 مثقال طلا به قول خودشان شته بخورد از بین می رود به
پا می افتد به زانو می افتد آقای حاج میرزا علی آقا فرمود من دور افتاده بودم از
این مغازه در آن مغازه اینطرف و آنطرف این پیرمرد را پیدا نکردم به مغازه ها
مراجعه کردم مراجعه نکرده بود بیچاره شدم. آی جوانها اگر بیچاره شدی از خود گم
شدگی پیدا نکن همان وقت موقع این است که بگویی خدا. قرآن این را زیاد اصرار می کند
همان موقع بگو خدا (فَاذا رَکبوا فی الفور دَعَوالله مخلصینَ لَهُ الدین) آن وقتی
که کشتی در وسط دریا متلاطم می شود در حال غرق است بگو خدا خدا خدا مرحوم حاج
میرزا علی آقا فرمودند دیدم چاره ای نیست آمدم در حجره دو رکعت نماز خواندم و بعد
نماز گفتم خدایا یا آن مغازه دار متوجه شود و 30 مثقال ندهد و 3 مثقال بدهد و یا
اینکه تأثیر نکند دست توست تأثیر دست توست طبابت مال ما تأثیر دست تو شفا دست تو
گفته بودند که خیلی ناراحت بودم شب خواب نبرد فردا صبحی در حجره نشسته بودم غصه می
خورم ناگهان پیرمرد آمده خیلی سرشاد به پیرمرد گفتم چه شد دواها را خوردی؟ گفت
بله. من از دیروز تا حالا کاسه کاسه دارم سنا می خورم اما متأسفانه هیچ فرق نکردم
آمده ام پیش شما فرق کنم یک نسخه ی دیگر حاج علی آقا می خندیدند
می گفتند اگر به شتر داده بودم خورده بود به زانو در آمده
بود اما این هیچ طوری نشد چرا؟(و استعینوا
بالصبرو و الصَلاه فانها لکبیرهُ الّا علی الخاشعین) بَه چه آیات خوبی (الذینَ
یذکرونَ الله قیامً و قعوداً و علی جنوبِهِِِم و یتفکرون فی الخلق السماواتِ و الارض
ربنا ما خَلقْتَ هذا باطِلا ربنا فقنا عذابِ النار) خوشا به حال کسانی که این آیه
را می خوانند و لذت می برند مجذوب می شوند گریه می کنند دل می تپد (وَ جَلَتْ
قلوبُکُم لذکرِ الله) بالاترین لذات هم همین است لذت در این دنیا نیست جز همین ما
بقی دیگر درد اَلَم است درد اَلَم می بیند به کجا می رساند؟ به جایی که یک زینب
می کند و می تواند قضیه کربلا تا شام را به خوبی اداره کند
می تواند در مقابل ابن زیاد بایستد و بگوید (ما رأیت الا جمیلا) معلوم است کسی که
نماز شبش را شب یازدهم هم بخواند نماز شبش را هم پشت دروازه کوفه بخواند. ابن زیاد
کیه در مقابل او بتواند قد علم کند. گفت (ما رأیت الا جمیلا) مجلس ابن زیاد مجلسی
بود بد. مخصوصاً اینکه عصرش زینب بازار کوفه بود بازار کوفه برای زینب خیلی سخت
بود سخنرانی زینب خیلی عالی بود آوردن سر برادر در مقابل خیلی ناراحت کننده بود
عصری بازار کوفه را طی کرده بود با آن وضع. زینب مظلومه یک وقت دید آن مردم نفهم
خدا نکند انسان نفهم باشد. این مردم نفهم دارند نان و خرما در کجاوه ها
می ریزند وای دنیا چقدر پست است. اگر انسان با خدا نباشد
چقدر باید خون جگر بخورد داد می زد زینب آی مردم ما اهل بیت پیغمبریم نکنید. این
چه وضعی است. زینب مظلومه بنا کرد خطبه بخواند شورش کرد در وقتی که شورش شد دیدند
چاره ای نیست اگر بخواهند ساکتش کنند باید معشوقش را برای ببرند مخصوصاً دو سه روز
است که معشوقش را ندیده زینب مظلومه داشت صحبت می کرد یک وقت دید کجاوه روشن شد یعنی
دل زینب شوری برداشت معنایش این است دل زینب روشن شد سر را بالا کرد دید سر بریده
ی ابی عبدالله حسین است برادرم کجا بودی (ما تَوهَم یا شفیقَ فؤادی) عزیزم پاره ی
دلم من توهم نمی کردم این اوضاع را می دانستم مجلس ابن زیاد را می دانستم قضیه ی
کوفه را اما این وضع که مردم اینجور بکنند با ما سر بریده ی تو در مقابل من اینجور
را دیگر توهم نمی کردم همینطوری که زینب مظلومه داشت صحبت می کرد یک دفعه سر بریده
برادر را بردند جلسه تمام شد همین زینب بعد از نماز مغرب و عشا او را آوردند مجلس
ابن زیاد. آنکه برای زینب خیلی مشکل بود این بود که زینب و عیال را در وسط مجلس
نگاه داشتند یک وقت زینب دید مردم دارند به بچه های حسین نگاه می کنند. غیرتمندها
این برای زینب مشکل بود زن های عفت دار این برای زینب مشکلتر از همه چیز بود پاهای
زینب لرزید زینب نشست روی زمین اطراف زینب را گرفتند. که زینب این صحنه را نبیند
که دارند خیره خیره به بچه ها به زنها نگاه می کنند یک وقت نانجیب متوجه شد زینب
نشست. گفت این کی بود نشست جوابش را ندادند تا دفعه ی سوم یک کسی گفت ابن زیاد این
خواهر حسین است این دختر امیرالمؤمنین است این به جای اینکه سر سلامتی بدهد به جای
اینکه ساکت شود گفت الحمدلله که برادرت را کشتم، مردها را کشتم شماها را به اینجا
آوردم. زینب مظلومه بلند شد (ما رأیتُ الا جمیلا سَکَلَتکَ اُمُک یابن مرجانه) ابن
زیاد دید که عجب در مقابل چه کسی حرف زد. در مقابل چه کسی عرض اندام کرده این
نانجیب شروع کرد جسارت به سر بریده ی ابی عبدالله بکند خود سر هم بنا کرد قرآن
بخواند قرآن خواندن سر معنایش این است که ای مردم به من نگاه کنید به بچه هایم
نگاه نکنید به این زن ها نگاه نکنید یک دفعه زینب نتوانست بیستد و این جسارت را به
سر بریده حسینش را ببیند نشست روی زمین. (والسلام)