أَعُوذُ بِاللَّهِ
مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ رَبِّ اشْرَحْ
لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا
قَوْلِي.
دیروز در باب مواقیت، 3 مسئله عنوان کردم و با اشکال از سه مسئله
گذشتیم.
مسئله اول این بود که مشهور در میان اصحاب و من جمله مرحوم محقق در
شرایع میفرمایند که مواقیت 5 تاست. و صحیحه حلبی را نقل میکنند و اما بعد خودشان
یک میقات اضافه میکنند که میفرمایند 6 تاست. اما در حالی که بخواهیم مواقیت را
بشماریم، مواقیت 10 مورد است. دیروز گفتم اختلاف هم نیست و همین مرحوم محقق که در
اول میفرمایند 5 تا و بعد هم میفرمایند و یلحق بها یکی دیگر اضافه میکنند، همین
محقق قبول دارد که مواقیت 10 تاست. حال اگر الحاقی باشد، باید بفرمایند 5 تا و بعد
5 مورد دیگر به آن ملحق شده و ائمه طاهرین«سلاماللهعلیهم»
به آن ملحق کردند. اگر هم فرقی بین فعل رسول الله و ائمه«سلاماللهعلیهم» نباشد، از اول
باید بفرمایند که مواقیت 10 مورد است. دیروز 10 مواقیت را هم از نظر فقها و هم از
نظر روایات اهل بیت خواندم و فهمیدیم که 10 جا به نسبت افراد میقات داریم که حاجی
یا معتمر میتواند در آنجاها محرم شود. لذا اصل مسئله بلااشکال است و اینکه برای
عمره و برای حج 10 جا هست به نسبت افراد و در آنجاها مُحرم میشوند و بعد هم مفصل
در این باره صحبت خواهد شد.
البته اشکال یک اشکال طلبگی بود و بنا شد شما این اشکال طلبگی را
رفع کنید و این اشکال واضح بر مرحوم محقق وارد نشود.
مسئلۀ دیگر مسئله عقیق است، که دیروز گفتم بنا بر آنچه میگویند
این محل به نام عقیق، هفت یا هشت فرسخ است؛ و پیغمبر اکرم فرمودند از جمله میقاتها
عقیق است. ظاهرش اینست که اولش یا وسطش و در اولش و یا قدری بعد یا کیلومتری حساب
کنیم و یا متری حساب کنیم، بالاخره هرکجا بخواهد مُحرم شود، اشکال ندارد. اما
سنّیها در آن آخر مُحرم میشوند. شیعیان در اول مُحرم میشوند و در روایات ما هم
آمده که اول و وسط و آخر. لذا در اولش شیعیان محرم میشوند و ائمه طاهرین «سلاماللهعلیهم» فرمودند این
افضل است. در وسطش هم شیعیان محرم میشوند و میگویند این الافضل فالافضل است و
اما شیعیان میگویند در آخرش هم میتوان مُحرم شد اما مرجوح است. که سنیها هم میگویند
اول و وسط باطل است و باید در آخر باشد و شیعه میگوید میشود اما مرجوح است. این
اصل مسئله است و اشکالی هم در مسئله نیست و از نظر سنی هم اشکال نیست که مسلخ که
آخر این عقیق است، باید مُحرم شد. شکی هم در میان شیعه نیست که همان اول مُحرم
شویم و افضل است بلکه بعضی هم گفتند واجب است اما مشهور گفتند افضل است. آنچه
پیغمبر اکرم قرار داده، عقیق را میقات قرار داده و ما باید بگوییم هرکجا از عقیق
مُحرم شود، اشکال ندارد. حال وسط و اول و آخر و این هفت یا هشت فرسخ را چطور اول و
وسط و آخر کنیم و بالاخره اینها یک مسئله مشکلی شده است.
حال اینکه «اوله افضل»، پس این چند کیلوتر یا چند فرسخ است و یا
«اوسطه فالافضل»، این چند فرسخ است! «آخره مسلخ» که سنّیها میگویند، حال این آخر
کجاست! آیا جائیست که میخواهند از عقیق بیرون روند؟! آن آخر است و یا مثلاً تقسیم
کنند و اگر 9 فرسخ باشد، میقات آنها 3 فرسخ است. میگویند الان جا درست کردند برای
اوله و وسطه و آخره یک جای معینی درست کردند و این جای معین معلوم نیست از کجا
گرفته شده است.
مسئله از نظر فتوا و عمل خیلی دشوار نیست و اینست که هرکجای این
عقیق ولو آن آخر که اسمش را مسلخ میگذارند و یا وسط که اسمش را قرن المنازل میگذارند،
بالاخره در هرکجا مُحرم شود، طوری نیست. معلوم است که عقل ما میگوید چون احرام یک
عبادت است پس اگر انسان در حال احرام باشد، عبادت است، آنگاه أوله أفضل؛ و اما در
بحث طلبگی مثل بحث اول میشود و مسئله مشکل میشود، که این اوله و وسطه و آخره را
چطور قسمت کردند. لذا این هم یک اشکال است و بحث طلبگی است و بنا شد روی آن فکر
کنید. اما از نظر فتوا و عمل و غیره مثل مسئله اول است و اشکال ندارد.
اما مسئله سوم که بنا شد جداً شما جواب دهید و مسئله مشکل است و
اینست که کسانی که مثل ما از مدینه مشرّ ف میشوند و به مسجد شجره میرسند و در
آنجا مُحرم میشوند. پیغمبر اکرم در آنجا که اسمش ذوالحلیفه بوده و به آن شجره هم
میگویند چون درخت داشته، فرمودند اینها میقات اهل مدینه است.
این مسجد بعد ساخته شده یعنی بعد یک مسجد ساختند و معلوم است که
همه مسلمانها به این مسجد میرفتند و در آنجا زندگی میکردند و غسل میکردند و
موقع احرام نیز مُحرم میشدند و میرفتند. حال اگر ما باشیم و آن عمل پیغمبر اکرم،
آنگاه در مسجد و غیر مسجد ندارد. هرکجا مُحرم باشد، باید بگوییم درست است اما فقها
فعلاً این را نمیفرمایند. فقها میفرمایند حتماً باید در مسجد باشد و معلوم نیست
این را از کجا درست کردند.
در باب حج باید به یک مسئله توجه داشته باشیم و اینست که فقهاء، چه
قدماء و چه متأخرین، تا توانستند برای مقلّدین دردسر درست کردند و تا توانستند
احتیاط کردند. سر تا پای باب حج، احتیاط است. در اینجا هم همینطور است. احتیاطش
اینست که به مسجد برود و بالاتر اینکه در همان جا که الان محل احرام است و خارج از
مسجد نباشد، مگر زن حائض یا مرد جُنُبی نتواند وارد مسجد شود که آن میقات ضروری میشود
و بحث ما نیست و بعد درباره مواقیت ضروری صحبت میکنیم.
در روایتی که دیروز خواندیم، اسم مسجدآورده شده است، آیا میتوان
از آن استفاده کرد؟!
روایت 2 از باب 1 از ابواب مواقیت:
صحیحه حلبی: الاحرام
من مواقيت خمسة وقتها رسول الله صلى الله عليه وآله لا ينبغى لحاج ولا لمعتمر ان
يحرم قبلها ولا بعدها .
باید در این مواقیت 5گانه باشد و اگر بخواهد قبلش محرم شود مثل
اینکه بخواهد از مدینه مُحرم شود، این نمیشود و بعد هم بخواهد از این 5 موقف
بگذرد و به موقف دیگر برسد، جایز نیست.
وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ذَا الْحُلَيْفَةِ وَ هُوَ مسجد الشجرة ...
آیا میتوان این را اینطور معنا کنیم که الان فقها معنا کردند؟!
ذوالحلیفه برای اهل مدینه است و آن مسجد شجره است. ذوالحلیفه که
مسجد شجره نیست بلکه مسجد شجره در ذوالحلیفه است. اگر بخواهیم کیلومتری حساب کنیم
ذوالحلیفه 3 ای 4 کیلومتر مربع میشود و خیلی بزرگ بوده است. در یک جای معین نمیرفتند
و قسم بخورند و اسم این بیابان ذوالحلیفه شده بود برا اینکه آنجا اگر دو نفر میخواستند
قسم بخورند و معمولاً اینطوری که بعضی از تواریخ میگویند اهل ذوالحلیفه وقتی
دونفرشان میخواستند قسم بخورند به آنجا میرفتند. حال آیا در کجا بوده و آیا در
همین مسجد شجره بوده است؟! آیا در آن باغ بوده که بستان علی بن ابیطالب بوده و
الان شده بستان عمر بن الخطاب؟! اصلاً اینها را نمیدانیم و معلوم نیست. اما این
جمله که ذوالحلیفه مسجد شجره است. آیا این «و هو مسجد الشجرة» نشانه است؟! آیا میخواهند
بگویند ذالحلیفه بیابانی است که مسجد شجره در آنست. اگر اینطور معنا کنیم، باز
اینطور میشود که پیغمبر اکرم همۀ ذوالحلیفه را میقات کردند. اگر بگوییم «و هو
مسجد الشجرة» قید است و معنایش «وقّت لأهل المدینه مسجد الشجرة» است. این حرف فقها
و مخصوصاً مراجع فعلی است و این حرف درست درمیآید که مراد از این «و هو مسجد
الشجرة» قید است. نمیدانم آیا میتوان اینطور معنا کرد یا اینکه «وقّت لأهل
المدینه ذا الحلیفه» یعنی آن بیابان که فعلاً مسجد شجره در آنجا ساخته شده است.
ظاهراً معنایش اینست. یعنی نمیدانم مسجد شجره در زمان چه کسی ساخته شده است. آیا
در زمان امیرالمؤمنین ساخته شده و آیا این باغ را امیرالمؤمنین درست کردند؟! برای
اینکه امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» در آن 25 سالی که ایشان را بیکار کردند، 26 باغ به تنهایی درست
کردند و در بعضی را قنات میکندند و در بعضی به دست مبارکشان چاه میکندند. و این
بستان علی بن ابیطالب را خود امیرالمؤمنین درست کردند و اما رسم امیرالمؤمنین این
بود که هرچه میساختند برای اسلام عزیز وقف میکردند. حال یا وقف برای مستمندان و
یا وقف برای جنگ و وقف برای تقویت اسلام و چیزی در نظر مبارکشان بود که هر 26 باغ
ارث نشد و همه موقوفات امیرالمؤمنین علی «سلاماللهعلیه»
بود. من احتمال قوی میدهم که این مسجد را امیرالمؤمنین ساختند ولی
علی کل حالٍ اگر ما بخواهیم این را قید بگیریم انصافاً مشکل است که بگوییم «وقّت
لأهل المدینة مسجد الشجرة». اما فقها این قید را گرفتند. این فقط یک روایت حلبی هم
نیست بله 7 یا 8 روایت است و در بعضی از روایتها آمده ذالحلیفه و در بعضی فقط شجره
آمده و در بعضی مسجد الشجرة آمده است. آقایان در حالی که مثبتات است و مثبت و منفی
نیست برای اینکه اگر بخواهیم قید بزنیم باید یکی مثبت و یکی منفی باشد و همه این
روایتها مثبتات است و اما آقایان قید زدند و گفتند که باید در مسجد باشد مگر
لعلّةٍ. و ما قبول نداریم و در مناسک خودمان هم نوشتیم که در همه جای ذالحلیفه
حاجی اختیاراً میتواند مُحرم شود برای اینکه میقات است و پیغمبر اکرم نیز آنجا را
میقات قرار داده و اما مسجد افضل است به خاطر عبادت. زیرا انسان در مسجد عبادت کند
تا در خارج از مسجد عبادت کند، تفاوت میکند.
بعد درباره محاذات صحبت میکنیم اما در اینکه محاذات از مواقیت است
اشکال نیست اما در محاذات باید ضرورت در کار باشد و بدون ضرورت نمیشود. اگر مثلاً
در یک فرسخی ذالحلیفه است و بخواهد در همان جا محرم شود و برود، این نمیشود بلکه
مثلاً باید در هواپیما باشد و هواپیما نایستند و یا در ماشین باشد و ماشین نایستند
و این اگر بخواهد در میقات مُحرم شود، ترس دارد و آن وقتها امنیت نبود و قافله میرفت.
لذا قضیه محاذات از قضیه ضروری است. محاذات از مواقیت است اما از مواقیت ضروریه
است.
و علی کل حالٍ این مسئله غیر از مسئله اول و دوم است. زیرا مسئله
اول و دوم بلااشکال بود و هیچ اختلافی هم نبود و بحث طلبگی کردیم و با آقا مثل
مرحوم محقق اشکال داشتیم و اشکال شاگردی و استاد و اما این بحث سوم، بحث عملی است
و بحث حساب شاگرد و استاد نیست و مسئله اینست که آیا خارج از مسجد شجره، اختیاراً
میتواند مُحرم شود یا نه؟! ما میگوییم بله، زیرا میقات ذاالحلیفه است و مسجد
نیست اما تقریباً همه مراجع میگویند باید در مسجد باشد، الاّ لعلةٍ. حتی بعضیها
مثل مرحوم سید هم فرمودند که اگر زن حائض است و میتواند از این در وارد شود و در
بین راه مُحرم شود و تا از مسجد بیرون میرود، نیت کرده و لباس هم قبلاً پوشیده و
تلبیه هم گفته است.
حال باز روی این فکر کنید و ببینید که آیا حرف من درست هست یا
فرمایش آقایان است.
بله، احتیاط اقتضاء میکند که در مسجد باشد. همان احتیاطی که گفتم
رسم آقایان شده از اول باب حج تا آخر باب حج، زیرا گفتند یک مرتبه بیشتر نیست و
بعضی اوقات به یک دردسرهای عجیبی میافتد و بعضی اوقات زن یا شوهر برایش حرام میشود
و دردسر میشود، بنابراین ما در اینجا بگوییم مسجد شجره بهتر از اینست که بگوییم
ذالحلیفه که مسجد شجره در آن واقع است. وقّت رسول الله ذالحلیفه را و ذاالحلیفه
آنجاست که مسجد شجره در آنست. باید همینطور معنا کنیم. برای اینکه در وقتی که
پیغمبر اکرم میقات درست کردن، مسجد نبود. فرمودند ذالحلیفه مسجد است و عقیق مسجد
است و 5 جا درست کردند و فرمودند این 5 جاست و هرکدام مثل عقیق هفت یا هشت فرسخ
است و یا مثل ذاالحلیفه سه یا چهار کیلومتر مربع است و همچنین مابقی این موقفی که
پیغمبر درست کردند، 5 بیابان و یا 5 دره و یا 5 تپه را میقات درست کردند. آنگاه
معنای روایت حلبی اینطور میشود که «وقّت رسول الله صلی الله علیه و آله لأهل
المدینه ذالحلیفه» و امام صادق میخواهند ذاالحلیفه را نشان دهند و فرمودند در
آنجا که مسجد است «و هو مسجد الشجرة». این ظاهراً بهتر از اینست که معنا کنیم
«وقّت ذالحلیفه» و ذاالحلیفه همان مسجد است.
باز در روایتها ببینید که آیا میتوانیم قید درست کنیم یا نه.
معمولاً روایتها عنوان مشیرند و عنوان مسجد را عنوان مُشیر قرار دادند زیرا مسجد
سر راه بوده و همه میدانستند و در آنجا منزل میکردند. لذا فرمودند ذاالحلیفه
آنجاست که مسجد شجره هست.
میخواستم مسئله چهارم را عنوان کنم و انشاءالله بماند برای فردا.
صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد