اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم
الله الرحمن الرحیم. رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ
من لسانی یفقهوا قولی.
قاعده " الوصیه حق علی کل مسلم " روایات
فراوانی هم داریم از پیغمبر اکرم وائمه طاهرین(ع) که" الوصیه حق علی کل مسلم
" حالا این معنا هم که الوصیه حق علی کل مسلم بگوئیم معنایش این است که هر
مسلمانی حق این را دارد که وصیت کند آیا این معنایش است؟ یا معنایش ایجاب است یا
یستجب کل مسلم اینکه وصیت کند این احتمال هم هست و ظاهراً این حرف دوم بهتر از حرف
اول باشد اگر بتوانید جمع بین دو معنا بکنید چه بهتر " الوصیه حق علی لکل
مسلم " یعنی هر مسلمانی این حق را دارد که وصیت کند حالا چطور وصیت بکند آن
مسئله بعد است ولی بگوئید که این مسلمان حق ندارد وصیت بکند، نه. مقداری بیشتر
واجب است یا مستحب است انسان وصیت کند این معنای دوم در روایات دیگر هم آمده و
خیلی تأکید شده که مسلمان وصیت کند. که بعد هم دربارهاش صحبت میکنیم و میگوئیم
که گاهی واجب است و گاهی مستحب. آنجا که مال مردم به گردنش باشد، آنجائی که امانت
پیشش است آنجائی که بدهکار و بستانکار است که اگر وصیت نکند مال مردم هدر میشود
باید وصیت بکند. و روایتی که داریم هر کسی وصیت نکند و بمیرد مثل زمان جاهلیت مرده
و گناهش در حد کفر است بگوئیم همین جاهاست و درست هم هست برای اینکه حق الناس است
و میخواهد حق الناس را از بین ببرد، باید وصیت کند تا حقوق مردم ضایع نشود راجع
به زنش مهریهاش را نداده، بدهکار است و اصلاً قباله ندارد و نمیدانند. هر کجا که
حقی بعد از مردن او پایمال شود یا در معرض پایمالی است واجب است وصیت کند این وصیه
حق لکل مسلم ای الوصیه لیجب لکل مسلم، در اینجاها و اما آنجائی که حقی از بین نرود
مثل اینکه یک خانه دارد وصیت نکند وقتی مرد دختروار و پسروار قسمت میکنند، در
اینجاها مستحب است انسان وصیت کند نه اینکه راجع به خانه، آن مستحب نیست برای
اینکه خانه را وصیت بکند، یا نکند دختروار و پسروارقسمت میکنند مخصوصاً – حالا
عرض میکنم- وصیت تعهدی داریم اینکه به پسرش بگوید تقاضا داریم وقتی مردم برایم
خیلی کار بکنی، قرآن بخوانی، شب جمعه به یاد ما باشی موعظه بکند او را، که از جانب
من آدم باش تا من در روز قیامت در عالم برزخ زجر نکشم، به دخترش بگوید دخترم من
دارم میمیرم، تو حجابت بد است اگر من بمیرم به واسطه این بد حجابی تو عذابت میکنند
و تقاضا دارم حجابت را مراعات کنی. خب اینها هم مستحب است بعضی اوقات هم واجب است
یعنی به قاعده نهی از منکر یا به قاعده امر به معروف میشود واجب دیگر مائیم که
باید در جزئیات برویم در مسائل، برویم در موارد و موضوعات ببینیم چه باید گفت. پس
جمله الوصیه حق علی کل مسلم که این را یک قاعده کردند و کتاب وصیت را زیر این
قاعده آوردند این 2 معنا دارد یکی وصیت، حق است هر مسلمانی وصیت کند یکی هم وصیت
هر مسلمانی میتواند وصیت کند هم معنای اول، هم معنای دوم ظاهراً اشکال ندارد. لغت
وصیت را معنا کرده به معنای اتصال مرگ و حیات. وصیت را وصیت میگویند برای اینکه
اتصالی بین حیات و مرگ پیدا میکند لذا به آن وصیت میگویند. از نظر اصطلاح فقها
گفتند که تملیک مال بعد الموت کسی وصیت میکند که خانه را به پسرم بدهید یا ثلث
مالم را خرج خودم بکنید اما همین فقها بلافاصله فرمودند که وصیت 2 قسم است، وصیت
تملیکی، وصیت تعبدی. وصیت تملیکی اینکه مال را به کسی بدهد، وصیت تعبدی اینکه تعهد
از کسی بگیر که به حرفش عمل کند، مال نه مثل مثالهایی که زدم مثل همین آیه شریفه
که نوشتم اینکه " و وصی بها ابراهیم به بنیه و یعقوب و لاتموتن و انتم مسلمون
" خب این مال نیست چنانچه معنای تعهدی لفظش در حیات هم میآید و باز هم من
آیهاش را نوشتم " و وصینا الانسان بوالدیه حسنا " خب این مال نیست،
موعظه است بعبارت دیگر وصیت تعهدی یعنی موعظه، این موعظه را گاهی در حیات میکند و
میگوید پسر جانم نماز اول وقت بخوان تا رستگار شوی، گاهی هم به دخترش میگوید
دختر جانم بی حجابی بدبختت میکند. گاهی هم وصیت میکند میگوید پسر جانم نماز اول
وقت بخوان، یا دختر جانم باید حجابت چادر باشد، قرآن از تو چادر میخواهد، به این
میگوئیم وصیت تعهدی یعنی موعظه، این موعظه گاهی در حال زنده بودن است گاهی هم در
حال مردن است یعنی میخواهد بمیرد، یک امر به معروف و نهی از منکری میکند حالا
گاهی امر به واجب، امر به مستحب، گاهی نهی از مکروه، گاهی نهی از حرام. لذا این
فرمایش فقها که معمولاً خیلی از بزرگان وصیت را معنا کردند و گفتند که تملیک شیء
بعد الموت این راجع به وصیت تملیکی درست است اما راجع به وصیت تعهدی درست نیست
گرچه در وصیت تعهدی هم گاهی مربوط به مال است در وصیت تعهدی هم گاهی مربوط به مال
است، مثلاً خودش چیزی ندارد، به پسرش میگوید که من دلم میخواهد تو یک حج برایم
بروی، پسر متمول است بر او واجب نمیشود اما این وصیت میکند این برادرت شل است،
من دلم میخواهد یک خانه و زندگی به او بدهی، واجب برایش نمیشود برای اینکه پول
ندارد که وصیت بکند، تعهدی است اما مربوط به مال است. لذا آنجا اگر وصیت تعهدی
باشد نمیشود بگوئیم تملیک فقط این تعریف آقایان مربوط به وصیت به مال است که میگویند
وصیت تملیکی، تمیلک مال بعد موته، میگوید این خانه ثلث من است، مال پسرم، پسرم
طلبه است، خانه ندارد – که باید از این وصیتها بکند- این مال او مسلم فقها هم
توجه به مطلب داشتند و ایراد به آنها وارد نیست برای اینکه معمولاً باب وصیت یعنی
تملیک شی بعد موته و در مقابل هبه هست که هبه (یعنی) تملیک شی فی حیاته وصیت تملیک
شیء فی مماته و باهبه هیچ فرقی نمیکند و گویا اینطور شده که فقها مسئله تعهد و
وصیت تعهدی را اصلاً به حساب نیاوردند، یک فرعی یک تنبهی ولو اینکه فرمودند الوصیت
علی اثنان تملیکی و تعهدی اما به حسابش نیاوردند لذا تعریف کردند تملیک شیء بعد
الموت خیلی خوب است، این تا اینجا.
مطلب دوم عرض کردم که وصیت چه تملیکی، چه
تعهدی، یک امر فوق العاده مطلوبی است و آدم مبهمات را معلوم بکند یا موعظه بکند یا
مالش را یک مقدار اینطرف و آنطرف بدهد، این عرفاً و عقلاً یک امر فوق العاده
مطلوبی است و اینکه بعضی گفتند وصیت تعبد است مسلم وصیت تعبد نیست، اینهمه روایات
و آیاتی که داریم ترغیب و تحریص میکند همان حکم عقل را، لذا عقل میگوید الوصیت
حسن، چه تملیکی، چه تعهدی. لذا تعبدی در کار نیست و هر کجا شارع مقدس میگوید حسن
است همانجا را عقل هم میگوید حسن است و هر کجا شارع مقدس میگوید نه عقل هم میگوید
نه. این حرف دارد برای اینکه بیشتر از ثلث مال را نمیتواند وصیت کند اما عقل و
عقلا اینطور میگویند که آقا نمیتوانی این ورثه را محروم از ارث کنی، اسلام میگوید
گناه است گناهش هم بزرگ است حتی پیغمبر اکرم فرمودند اگر من میدانستم به جنازهاش
نماز نمیخواندم و اینکه ما بخواهیم ورثه را محروم از ارث کنیم جایز نیست اما همین
ثلثی که شارع مقدس فرموده مقداری، او میگوید شیء، در روایات هم آمده شیء مقداری
را بدهیم به فقرا، ضعفا، مخصوصاً به خویشان، عقل میگوید خیلی عالی و خوب است، این
آیه شریفه را بخوانم ببینیم چه معنایی دارد، مرحوم آقای بجنوردی و همچنین مرحوم
صاحب جواهر آیه را آوردند برای وصیت تملیکی:
" کتب علیکم اذا حذر احدکم الموت ان ترک
خیرا الوصیت للوالدین و الاقربین بالمعروف حقاً علی المتقین " خدا نوشته است،
یعنی خیلی مطلوب است که وقتی مالی داشته باشد وصیت بکند برای پدر و مادر و برای
خویشان این یعنی چه؟ یعنی بگوید چرا پدر و مادر را بدهید؟ این یعنی چه؟ برای اینکه
وقتی مرد هر کدام از والدین میبرد حالا بگوید بدهید؟ لذا اقربینش هم
همین یعنی پسروار و دختروار قسمت کنید؟ این کتب ندارد، علاوه بر اینکه کتب ندارد
من خیال نمیکنم استحباب هم داشته باشد. کسی وصیت کند وقتی من مردم قانون ارث در
میان شما حکم فرما باشد به مادر من و پدر من هر
کدام بدهد، پسرها و دخترها
پسروار و دختر وار قسمت کنند، این آیه است؟ و معروف این است؟ من خیال نمیکنم آیه
این باشد. من خیال میکنم در آیه شریفه مخصوصاً حقاً علی المتقین معنای دیگری
باشد. همان که در روایات ما زیاد سفارش شده که کاری به وامثال اینها ندارد شما
به خویش و قوم باید وصیت کنید مثلاً نوه دارد که ارث نمیبرد پدرش مرده، پدرش زنده
بودن این میت مرده، حالا نوه دارد این نوهها ارث نمیبرند، قرآن میگوید به اینها
چیزی بدهید، معروف یعنی نه کم و نه زیاد، چیزی به اینها بدهید. خواهرها وبرادران
فقیر دارد، قرآن میگوید به این برادران و خواهران رسیدگی بکنید، پدر و مادر دارد،
مادر در خانه نشسته، اگر وصیت نکند این مادر را از خانه بیرون میکنند، خانه را میفروشند
این وصیت کند و بگوید تا این مادر من زنده است در این خانه باشد. روایت هم زیاد
داریم که سفارش شده برای اقربایی که ارث نمیبرند، چیزی برایشان تعیین کنید کم هم
نه، معروف مثل همین مثالهایی که میزنم، ظاهراً آیه شریفه میخواهد و این را بگوید
که کتب علیکم اذا حذراحدکم الموت ان ترک خیرا اگر مال ندارد که هیچ، اگر مال دارد
این برای والدین – نه از آن ، چیز دیگری- والاقربین- نه پسر و دختر، بلکه خویش و قوم نزدیک،
مثل نوهها وبرادر و خواهر فقیرش – وصیت بکند بالمعروف، حقاً علی المتیقین آدم با
تقوا باید این کار را بکند. این حقی است، حالا بگویند واجب هم نیست، طوری نیست،
این یک معنای عقلی است، عقل ما هم میگوید کتب علیکم اذا حذر احدکم الموت ان ترک
خیر الوصیه الوالدین والاقربین بالمعروف حقاً علی العاقلین اما اینطور که آقایان
آیه را معنا کردند و میخواهند بگویند آیه شریفه دلالت میکند که باید وصیت کرد و
واجب است وصیت بکند، خب به چه چیزی وصیت بکند؟ بگوید به پدر و مادرم بدهید، به پسر و دخترم
پسروار و دختروار، این اصلاً نه واجب است ونه مستحب و نه اینکه آنها را محروم از
ارث بکند، نه باید کار متقین باشد حقاً علی المتقین، آدمهای متقی چه میکنند؟
همین که پسرها و دخترها را محروم از ارث نمیکنند و همینطور که پدر و مادرها را
محروم از ارث نمیکنند به فکر دیگران هم هستند. یعنی به فکر برادران و خواهران
فقیر، به فکر نوههایی که پدرهایشان مردند و الان محروم از ارث هستند، به فکر پدر
و مادری که اینها زیردست همین آقا بودند و اگر این آقا حالا بمیرد، این پدر و مادر
در زندگی میمانند یک خانهدارد، اگر آن خانه را بدهند چیزی ندارد برای این پدر و
مادر وصیت کند که مثلاً این پدر و مادر تا زندهاند از این خانه بیرون نکنید. لذا
من خیال میکنم در آیه شریفه، وصیت تعهدی است اما تعهد مالی و گفتم تعهد همیشه
آنجا نیست که موعظه صرف کند، بعضی اوقات موعظه میکند، موعظه پولی لذا تعهدی است،
واجب نیست مستحب است اما در بعضی از روایات دارد که واجب است و عقل واجبش را میگوید
ما هم واجبش را میگوئیم که باید وصیت بکند مخصوصاً بعضی اوقات که وجوبش خیلی بالا
میشود، مثل همین که پسرش در زمان خودش مرده و 4-3 بچه دارد وقتی او هم بمیرد ارث
به عمو و عمهها میرسد و به این بچهها ارث نمیرسد. قرآن میگوید واجب است به
فکر این بچهها هم باشی پس میگوئیم وصیت تعهدی ولو پول هم دارد طوری نیست و آیه
شریفه را اینطور معنا بکنیم نه اینکه آقایان معنا کردند و میگویند که ما آیه
داریم، روایت داریم اصل وصیت واجب است.
خب راجع به روایتش میخوانیم اما راجع به
اینکه اصل وصیت واجب است چه بکنیم؟ بگوید بدهید؟ دختروار و
پسروار بدهید؟ این چه وجوبی است که قرآن میگوید؟ واجب است که این کار را بکنید
واجب نیست، مستحب هم نیست پس کی واجب میشود؟ کی مستحب میشود؟ وقتی که اقربین را
غیر از پسر و دختر معنا کنیم، والدین هم آنجا را معنا کنیم که اگر وصیت نکند در
مضیقه میافتند والا بخواهیم آیه را معنا کنیم که کتب علیکم اذا حذر احدکم الموت
ان ترک خیراً الوصیت للوالدین بگو بدهید و الاقربین بگو
دختروار و پسروار قسمت بکنید، بالمعروف یعنی یه قانون ارث، این حق است علی
المتقین. هیچ آیهای نیست که معنا بکند همهاش همین است و به این برمی گردند که
معنا کنیم اقربین و والدین یعنی خویش و قوم، یعنی پسران و دختران و پدرها و مادرها
خب این اصلاً کتب علیکم ندارد مسلم است که باید چنین باشد.
علی الظاهر اینطوری است و ما که قبل و بعد را
در قرآن قائل نیستیم، حالا اگر حرف مرا بپذیرید کتب علیکم اذا حذر احدکم الموت میشود
یک امر عقلی و شارع مقدس هم روی این امر عقلی پافشاری دارد، و روایات فراوانی
داریم که باید وصیت شما معروف باشد اما نه به معنی اینکه به پدر و مادر بدهید و به پسر و دختر،
پسروار و دختروار بدهید، نه، وصیت کنید برای اقربین روایت دارد برای برادرانتان،
برای خواهرانتان، برای نوههایتان اینهائی که از شما توقعی ندارند، اینها را، وصیت
کنید چیزی به اینها بدهند.
اگر هم حرف مرا نپذیرید، همان معنا که کتب
علیکم لذا حذر احدکم الموت ان ترک خیراً الوصیت للوالدین و الاقربین یعنی طبق
قانون ارث وصیت کند و باید بگوئیم واجب نیست، مستحب هم نیست به قول ایشان اول میخواهد
قانون ارث را کلی بگوید بعد هم میخواهد جزئیات را بگوید، میشود احکام وضعیه
مربوط به حکم وضعی، نه حکم تکلیفی.
در روایات هم ترغیب و تحریص در این امر هم
شده است آنجا هم بصورت کتب، بصورت یجب و به صورتهای مختلفی است. حالا اگر ندهد
چه؟ اذا حذر احدکم الموت ، این وصیت را بکند. بگوید خمس مرا بدهید، بگوید به این
نوههایی من برسید، حالا که نمیدهد، حالا که نکرد چه؟ وصیت بکند، اذا حذر احدکم
الموت این حرفها را بزند.
بله روایاتی هم داریم که کسی که وصیت نکند و
بمیرد مردنش مردن جاهلیت است، گفتم این روایت و نظیر این روایت را باید حمل بر
آنجا بکنیم در آنجا که وصیت، وصیت تملیکی باشد که اگر وصیت نکند مال مردم هدر شود
مثل زمان جاهلیت که مال مردم خور بودند و الان هم که همینطور است که اگر مال مردم
خورند واجب است وقت وصیت بگوید که خمس من را بدهید، من بدهکار هستم، من از او ربا
خوردم و من امانت دار بودم و پولش را ندادم برای اینکه حیف و میل نشود، برای اینکه
مال مردم ضایع نشود واجب است، وجوب موکد که اگر نکرد مردن جاهلیت در اینطور
چیزهاست.
اما اگر همه چیز معلوم باشد، حالا وصیت واجب
باشد آنهم وجوب آنطوری که اگر وصیت نکرد، حرام باشد، این را ظاهراً نمیتوانیم
بگوئیم دیگر. لذا این را میتوانیم بگوئیم که وصیت آنجا که مطلوب و به درد بخور
است، آنجا که اگر وصیت نکند مال مردم هدر میشود، اگر وصیت نکند حیف و میل میشود،
آنجا واجب است و بقیه جاها دیگر واجب نیست. مگر وصیت تعهدی که من آیه شریفه را
وصیت تعهدی معنا کردم که دم مرگ بگوید به نوههایم چیزی بدهید و موعظه کند. به
طوری که اگر این وصیت را نکند چیزی به آنها ندهند. بگوید به خواهران و برادران من
چیزی بدهید. بگوید روزه و نماز به ذمه من نیست اما چون خیلی پول دارم، احتیاطاً به
اندازه عمر من نماز و روزه بدهید، چنین چیزهائی دیگر که وصیت تعهدی اگر واجب است
از باب امر به معروف و نهی از منکر بگوئید واجب است و الا خودش واجب نیست.
بنابراین اگر اینطور بگوئیم خوب است که وصیت
یک امر عقل است و مواردش هم تفاوت میکند، عقل گاهی میگوید واجب است، گاهی میگوید
مستحب است، گاهی میگوید حرام است، گاهی میگوید مکروه است و گاهی هم میگوید مباح
است میخواهد بچههایش را محروم از ارث کند، این حرام است نخواهد محروم از ارث
کند، مقداری کم برای بعضی از پسرها بگذارد، این مکروه است. برای اینکه به خویشان
برسد مستحب است برای اینکه حقوق مردم را ادا بکند واجب است، هیچ کدام از اینها
نباشد وصیت مباح است، بگوید ای پسرها و دختران من وقتی من مردم پسروار و دختروار
مالم را قسمت بکنید. این نه حرام است، نه مکروه است، نه واجب است و نه مستحب بلکه
مباح است.
ظاهراً حرف من خوب است اما نگفتند و آیه را
در وصیت واجب است و امثال اینها بردند اما عرض من ظاهراً عرض خوبی باشد که اصلاً
ما بگوئیم وصیت یک امر عقلی است و قرآن و روایت و همه امضای آن حکم عقل است و حکم
عقل ما وصیت را به 5 قسم منقسم میکند.
وصلی الله علی محمد و آل محمد