جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: ادامه مبحث رهن
    موضوع درس:
    شماره درس: 276
    تاريخ درس: ۱۳۸۷/۵/۱۵

    متن درس:

        اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

        گفتم فرق نمی‌کند شرط نتیجه باشد یا شرط فعل، آن آقا می‌گوید 50 میلیون پیش تو خانه هم پیش من، اگر سرموعد و سرسال این پول را ندادی، خانه‌ات مال من گفتم فرق نمی‌کند شرط نتیجه باشد یا شرط فعل، شرط نتیجه باشد معنایش اینست که پول را ندهی، سرسال خانه مال من که بعت و قبلت حالا گفته شود، به اینصورت یا شرط فعل که اگر پول را ندادی من وکیل باشم، بعت بگویم، قبلت بگویم و خانه مال من شود آیا این می‌شود یا نه؟

        مشهور میان اصحاب گفتند نه چرا نه؟ 2 دلیل دارند یک دلیل گفتند این شرط منافات با مقتضای عقد دارد برای اینکه عقد رهن غیر از عقد بیع است معنای عقد رهن اینست که این گروی آن پول است و شما می‌خواهی بگوئی این بازای آن پول، مخالف با مقتضای عقد است و چیزی که مخالف با مقتضای عقد باشد باطل است، این یک دلیل.

        دلیل دومی که آورده شده گفتند این انشاء تعلیقی است و انشاء تعلیقی محال است، در انشاء تعلیق محال است برای اینکه شما می‌گوئید اگر پول را ندادی خانه مال من انشاء می‌کنی اما انشاء تعلیق است، اگر ندادی و تعلیق در انشاء محال است بنابراین، این عقد باطل است.

        این دو دلیلی که مرحوم صاحب جواهر و دیگران منجمله مرحوم آقای بجنوردی در اینجا تبعاً لصاحب جواهر لمشهور آوردند. از حرفهای این قواعد فقهیه که من مباحثه‌اش را با شما داشتم، جواب هر دوی این حرف سابقاً بارها گفته شده و آن اینست که تعلیق در انشاء یک امر مستمر عقلائی است و فراوان تعلیق در انشاء است، چه کسی گفته که محال است؟ می‌گوید می‌آیم اگر زنم اجازه بدهد. خب اگر زنش اجازه داد باید برود، اگر اجازه نداد نباید برود و نمی‌رود. این تعلیق در اخبار است دیگر، تعلیق در انشاء است. خانه‌ام را می‌فروشم الان هم می‌فروشم، بعت قبلت به شرطی که پدرم اجازه بدهد تعلیق در انشاء است چه اشکالی دارد؟ اصلاً 90 درصد انشائات و اخبارات که ایجادی هستند تعلیق در میان مردم دارند خب در اینجا هم یک امر عقلائی می‌گوید که من به تو گرو می‌دهم، به تو پول می‌دهم، گرو را هم بر می‌دارم، رهن اما اگر یکدفعه پول را ندادی، خانه‌ات را به اسم خودم می‌کنم، او هم می‌گوید قبلت، لذا انشاء است اما معلق است مشروط است، گاهی منجز است، گاهی مشروط، اخبار هم همین است. اخبار هم که از ایجادیات است، گاهی مشروط است گاهی معلق و حتی نظیر "اذا قمتم الی الصلاه فغسلوا وجوهکم"، مگر این مشروط نیست در حالیکه مشروط است انشاء هم هست، پروردگار عالم بجای اقم الصلاه می‌گوید اذا قمتم الی الصلاه فغسوا، بجای توضع. بجای اینکه نماز بخوان می‌گوید اقم الصلاه لدلوک الشمس، اینها همه تعلیق است دیگر و 90 در صد انشائیات، اخباریات هم در شریعت مقدس اسلام هم در قرآن، هم در روایات و هم در سیره عقلاء تعلیق است و اینکه مشهور میان فقها شده و در اصول ما هم خیلی پافشاری شده که انشاء تعلیق بر نمی‌دارد نمی‌دانم یعنی چه. همینطور که اخبار تعلیق برمی‌دارد انشاء هم برمی‌دارد. همینطور که منجزیات تعلیق برمی‌دارد، معلقیات هم تعلیق برمی‌دارد.

        لذا می‌گوید فردا بیا، اگر زنت بگوید برو، این طوری است؟ یا او بگوید فردا می‌آیم، اگر زنم اجازه بدهد، فردا می‌آیم، اگر برف نیاید، آگر ماشین پیدا کنم، اینها همه تعلیق است دیگر، هم اخبار است – یعنی ایجادیات – هم تعلیق است. ایجاد بکند اما با تعلیق.

        اگر در اصول یادتان باشد بزرگان گفتند تعلیق در انشاء محال است اما تعلیق در منشاء است نه در انشاء یعنی ایجاد می‌کند یک امر معلق را، خیلی خوب شما بگوئید تعلیق درست است، حالا یا بگوئید تعلیق در انشاء که ما می‌گوئیم یا بگوئید تعلیق در منشأ. بالاخره یک امر معلقی را ایجاد می‌کند. این مسلم پیش اصحاب است، در اصول هم اگر یادتان باشد مسلم است و بزرگان مثل شیخ انصاری مرحوم آخوند مرحوم نائینی، استاد بزرگوار ما حضرت امام و دیگران این را خیلی خوب پسندیدند، آنجائی که می‌بینند تعلیق است، می‌گویند این منشأ تعلیق است، این انشاء منجز است.

        بعبارت دیگر انشاء کرده است گاهی یک امر منجزی را، گاهی یک امر معلقی را و قبول می‌کنند، طوری نیست. نتیجه هیچ تفاوت نمی‌کند، بگویند تعلیق در انشاء یا تعلیق در منشاء بالاخره ما می‌خواهیم این را درست کنیم اگر بگوئید 13 میلیون به تو رهن می‌دهم و خانه‌ات گرو، اگر 13 میلیون را ندادی، خانه مال من. حالا بگوئید تعلیق در انشاء که ما می‌گوئیم یا بگوئید تعلیق در منشاء که بزرگان می‌گویند، تفاوتی ندارد. اما آنچه که باید در اصول و اینجا در فقه حل کنیم، اینکه تعلیق در انشاء مانعی ندارد ایجادی اما معلق. حالا شما بفرمائید ایجاد است، تعلیق بردار نیست اما متعلق این انشاء متعلق این اخبار، یعنی مخبر منشأ آن تعلیق است. انشاء کرده است منجز یک امر معلق را پس در مسئله ما چه حرف مرا بپذیرید و بفرمایید انشاء و اخبار هر دو تعلیق بردارند، چه حرف بزرگان را بپذیرید و بگوئید در منشأ تعلیق است، در مخبر عنه تعلیق است، بالاخره مسئله ما درست در می‌آید و اینکه فرمودند باطل است، نه باطل نیست، این یک مسئله.

        مسئله دوم که مهمتر از اینست، گفتند این با مقتضای عقد نمی‌سازد و باید شرط با مقتضای عقد بسازد و منافات با عقد نداشته باشد، این را ما مفصل سابقاً درباره‌اش صحبت کردیم و گفتیم همه شروط منافات با مقتضای عقد دارند. آنوقت آن شروط گاهی مخالف کتاب و سنت‌اند، آن حرفهائی است سابقاً کردیم، اما گاهی مخالف کتاب و سنت نیست شما یک شرط پیدا کنید که مخالف با مقتضای عقد نباشد، خب بعت، قبلت اقتضا دارد تنجیز باشد والان ملک شما باشد اما می‌گوید بعت، قبلت 3 روز دیگر ببینیم می‌توانم فسخ کنم یا نمی‌توانم فسخ کنم. بعت، قبلت به شرطی که تو هم یک ماه برای من کار بکنی، خانه را به تو 100 میلیون می‌فروشم، به شرطی که پسرت یکسال در مغازه من باشد، خب اینها همه منافات با مقتضای عقد دارند، عقد اقتضا می‌کند تنجیز را، عقد اقتضاء می‌کند عدم خیار را عقد اقتضا می‌کند الان ملکیت را و شما با شروط می‌آئید آن مقتضای عقد را مشروط می‌کنید یک جا نداریم که شرط موافق با مقتضای عقد باشد. همه جا شروط مخالف با مقتضای عقدند. همه شروط منافات با ماهیت عقد دارند، همه شروط منافات با شخص عقد دارند برای اینکه او فوا بالعقود می‌گوید این عقد لازم است اما شما می‌گوئید چه؟ می‌گوئید بعت، قبلت به شرطی که 10 روز دیگر خیار داشته باشم و بتوانم معامله را بهم بزنم به شرطی که غبن نداشته باشم به شرطی که این معیوب نباشد و امثال اینها ماهیت عقد اقتضا می‌کند تنجیز را، ماهیت شرط اقتضا می‌کند تعلیق را همه شرط منافات پیدا می‌کنند با تنجیز عقد و اینکه در اصول ما از اصول مسلمه شده که شرطی که مخالف با مقتضای عقد باشد این شرط باطل است و از اصول مسلمه شده، ما سابقاً صحبت کردیم و این را قبول نداشتیم. دیگر شمائید که باید یک دلیل حسابی بیاورید که شرط منافی با مقتضای عقد باطل است.

        اگر حرف من هم، نه، این سیره نه- سیره هم شرعی، هم عقلائی- شرطی مخالف با مقتضای عقد باطل است، به چه دلیل؟ دلیل می‌خواهد دیگر، یک بار می‌گوئید شرط مخالف با کتاب و سنت است، این شرط حرام است، معنای حرمت اینست که این عقد هیچ، شارع مقدس مثل نهی در عبادات می‌گوید نیاور که نمی‌شود نهی در معاملات است می‌گوید نیاور که نمی‌شود، برمی‌گردد به نهی در عبادات و سابقاً صحبت کردیم و قبول نداشتیم اما حالا، یعنی شرط مخالف کتاب و سنت است، برمی‌گردد به اینکه ضرر به عقد می‌زند، عقلاء شارع مقدس این عقد را قبول ندارند. اما شرط مخالف با مقتضای عقد، کجا آمده که جایز نیست؟ چرا جایز نیست؟ دلیلش چیست؟ حالا منافات با مقتضای عقد دارد، داشته باشد.

        لذا بیع اقتضا دارد که این منجز باشد و شرط می‌گوید معلق باشد. این منافات با مقتضای عقد و باطلش می‌کند، چرا باطلش می‌کند؟ لذا آن منجز است، شرط بیاید معلقش کند، چه اشکالی دارد؟ یک چیز منجزی را شرط معلق کند، این منافات با مقتضای عقد دارد، اما چرا باطل باشد؟ چرا عقد باطل باشد، یک دفعه مخالف کتاب و سنت است شارع مقدس می‌گوید این عقد باطل است خیلی خوب، اما یک دفعه منافات با مقتضای عقد دارد، چرا باطل باشد. لذا اولاً شرط مخالف با مقتضای عقد 95 بلکه 100 درصد شروط مخالف با مقتضای عقدند. عقد یک اطلاقی دارد، یعنی مقتضا، شرط می‌آید آن اطلاق را می‌زند، تقییدش می‌کند همه جا چنین اند که شروط مخالف با مقتضای عقد نباشند، همه جا هست. بنابراین اینطور است که اگر شرط نباشد می‌گوئید بعت هذا الدار، او هم می‌گوید قبلت، خانه می‌شود مال شما پول هم می‌شود مال او، تبدیل اضافتین می‌شود. اما یکدفعه تعلیقش می‌کنید، می‌گوئید بعت به شرطی که پدرم اجازه بدهد، او هم می‌گوئید قبلت، به شرطی که زنم اجازه بدهد. الان این شرط چیست؟ مخالف با مقتضای عقد است اما هیچ کس گفته باطل است؟ همه گفتند خیار شرط، همه گفتند بیع صحیح است، در حالیکه مخالف با مقتضای عقد است، یعنی مخالف با اطلاق عقد است اما شرط درست است. تبدیل اضافتین شد (پول را گرفت) او هم در خانه نشست یک ماه دیگر آمد و گفت زنم اجازه نمی‌دهد. یعنی فسخ معامله می‌شود . مثل همه خیارات که همینطورند، خیار عیب و خیار حیوان و خیار و تبعض سفقه و این 14 خیاری که مرحوم شهید درست کردند همه این خیارات منافات با مقتضای عقد دارند. عقد را کسی نگفته باطل است می‌گوید عقد درست است اما می‌توانی این عقد را بهم بزنی، کسی که نگفته در خیار عیب عقد باطل است، گفته می‌توانی بهم بزنی، می‌توانی هم در خیار عیب حبران خسارت بکنی. لذا همه شروط منافات با مقتضای عقد دارند. لذا نه تنها دلیل بر فسادش نداریم (بلکه) دلیل داریم برای اینکه شرط مخالف با مقتضای عقد صحیح است، دلیلش چیست؟ سیره عقلا، دلیلش چیست؟ شارع مقدس، شارع مقدس همه انشائیاتش در قرآن مشروط است مثلاً اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق الیل کی ایجاد شده؟ در اذل اما مشروط است، نماز کی؟ ظهر لذا منجز شده یک امر تعلیقی، حالا آن کلی آن اقم الصلاه مصداق پیدا می‌کند برای من ظهر که می‌شود و زنده می‌شود، به من می‌گوید اقم الصلاه لدلوک الشمس، خب معلوم است دیگر عوامل کلی همه‌اش همینطورند، قرآن شریف چیز تازه‌ای که نیست، اینکه گفتند کلام حدیثی است و کلام تازه است و وقتی که پیغمبر اکرم مبعوث شدند قرآن آمد، نه یک تجلی حق در اذل. اقم الصلاه لدلوک الشمس.

        بنابراین مسئله‌ای که مشهور میان اصحاب شده که اگر بگوید من خانه‌ام را پیش تو رهن می‌گذارم، یکدفعه هیچ چیز (دیگری) نمی‌گوید که می‌شود مطلق سر سال که می‌شود، آن آقا می‌آید و می‌گوید، این خانه‌ات پولم را بده، حالا یکدفعه می‌گوید ندارم که باید حاکم شرع درستش بکند، یکدفعه پول را می‌دهد، او هم خانه را برمی‌گرداند اما یکدفعه می‌گوید من خانه را رهن می‌گذارم، یا او می‌گوید خانه‌ات را رهن می‌کنم، سر سال اگر پول را ندادی، خانه‌ات مال من یا خانه‌ات را می‌فروشم و برای خودم برمی‌دارم که اشکالی ندارد. عجب اینجاست که یکی از خیارات خیار شرط است، آن 7 خیاری که مرحوم شیخ (رض) در مکاسب می‌آورد که 14 تا را کم کرده و 7 تایش کرده، یکی از آن خیارات، خیار شرط است و خیار شرط معنایش همین است دیگر که خیار شرط – اگر در مکاسب یادتان باشد- خیار شرط 2 قسم است، یکی قسمت شروطی می‌کند مثل اینکه خانه‌ام را می‌فروشم به تو به شرطی که یکسال کار بکنی و یک ختم قرآن برای پدرم بخوانی و امثال اینها به این می‌گویند خیار شرط اما گاهی نه خیار شرط به این معنا که می‌گوید پول را به تو قرض می‌دهم- این الان در فقه ما خیلی مشهور است- که اگر ندادی خانه مال من یا اینکه الان خانه را منتقل می‌کند می‌گوید بعت، قبلت به ازای 10 هزار تومان آنوقت می‌گوئیم که اگر 10 هزار تومان را ندادی خانه مال من خب چه بگوید خانه یکسال دیگر مال من، چه بگوید خانه حالا مال من، همه اینها شرط است و منافات با مقتضای عقد دارند و در باب خیارات همه گفتند اینها صحیح‌اند. کسی را نداریم که بگوید اگر خانه‌ای را که قیمتش 100 میلیون تومان است به 1 میلیون فروخت، اما می‌گوید در سال اگر یک میلیون را آوردم خانه را فسخ می‌کنم، بیع را فسخ می‌کنم، گفتند درست است، یکدفعه هم نه خانه را الان رهن می‌گذارد و می‌گوید این خانه گرو یک میلیون، خانه مال من، سر سال اگر پول را نیاوردم،تو می‌توانی خانه را به نام خودت بکنی یا شرط نتیجه، این خانه مال تو، اگر پول را نیاوردم، خانه مال تو، یک امر مشهور عرفی است، یک امر مسلم در باب خیارات، حالا اینجا که آمدند ناگهان گفتند اگر کسی خانه را رهن بگذارد، و شرط بکند اگر پول را نیاوردی، خانه مال من و این شرط باطل است، این دیگر در مقابل آن خیارات است.

        یک مقدار فکرش را بکنید تا فردا ببینید این تهافت را چطور باید رفع کرد، و آنچه ما می‌فهمیم اینست که اینطور شرطها اشکال ندارد و ضرر به معامله نمی‌زند، اگر منافات با مقتضای عقد هم دارد، اشکال ندارد.

        تقاضا دارم مقداری رویش فکر کنید، چون خلاف مشهور است، امیدوارم بتوانیم از شما استفاده کنیم و رأی من در مقابل مشهور برگردد به مطالعه و گفتار شما انشاءالله.

    وصلی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365