اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم
الله الرحمن الرحیم. رب اشرح
لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ
من لسانی یفقهوا قولی.
فرمودند یکی از قواعد در فقه حرمت هتک
محترمات است چیزهایی که در اسلام تقدس دارند اگر کسی اهانت کند حرام است.
حالا مثل مسئله دیروز اینها یک امر واقعی
هستند و آوردنش در قواعد فقهیه وجهی ندارد. اما مسئله ای است – نه قاعده- که یک
مقدار دربارهاش حرف بزنیم خوب است . والا هر بچه ای و هر غیر مسلمانی میداند که
خسارت به مقدسات اسلام حرام است این خیلی گفتن ندارد. تقدسات اسلام معلوم است
مراتب دارد. یک مرتیه خدا، پیغمبر، ائمه طاهرین ، خانه خدا، قرآن شریف و امثال
اینها. یک مرتبه پایین تر فقها، علما، کتب فقهیه و امثال اینها، که مرحوم وحید
بهبهانی کتابی نوشتند بنام فوائد حائریه،کتاب خوبی است، این کتاب را چون ایشان در
کربلا نوشتند اسمش را گذاشتند فوائد حائریه ، این مرحوم وحید بهبهانی که اسمش در
میان ما مسما شده به آقا، به راستی در زمان صفویه به اصفهان آمد و چندین سال
اصفهان بود، خیلی هم برای حوزه کار کرد. یک مدتی هم به بهبهان رفت و آنجا با هم
ولایتی هایشان زد و خورد میکرد. مقداری هم به کرمانشاه رفت و حوزه آنجا را رونق
داد، مقداری هم به کربلا رفت و آن روش اخباری گری که تقریباً به آنجا رسیده بود که
اصولی کافر بود و ریشه فقه داشت زده میشد، در کربلا ایشان با صاحب حدایق مباحثه
کرد و بالاخره اخباری را ریشه کن کرد و انصافاً خیلی کار کرد. و در کربلا که راجع
به اخباری گری داشت کار میکرد، فوائد حاریه را آنجا نوشت. بعد هم به نجف رفت و
مشغول طلبگی اش شد. حضرت امام در سالهای اول میگفتند میخواهیم به قم بیائیم و
طلبه شویم که به قم آمدند تا طلبه شوند اما نشد این مرحوم آقا باقر بهبهانی اینطور
بود این فوائد حائریه را در آنجا نوشته است و بحث مفصلی راجع به فقها دارد. که
اصرار به طلبه ها میکند که طلبه ها مواظب شأن فقها باشید. اول میفرماید اینها
بالاتر از امامزاده هستند و همینطور که باید به قبور ائمه طاهرین اهمیت بدهیم و به
امامزاده ها، بیشتر از امامزاده ها باید اهمیت بدهیم به فقها میگوید از آنها حاجت
بخواهید حتماً حاجت را میدهند و احترام به زنده ها و مرده هاشان برای اینکه انسان
به جایی برسد خیلی موثر است . آنوقت در آخرکار ایاک ثم ایاک اینکه مواظب باشید
جسارت به فقها نشود که اگر جسارت به فقها بکنید اثر وضعی اش اینست که در وادی تیه
یعنی ذلالت، حیران و سر برگردانید تا بمیرید. بعد میفرماید به تجربه برای من چنین
اثبات شده است. میفرماید به تجربه اثبات شده کسانی که اهمیت به فقها چه زنده چه
مرده میدهند اینها یک نورانیت خاصی دارند، افرادی که جسارت به فقها چه زنده چه
مرده بکنند اینها در وادی تیه ذلالت سر گردانند و این به تجربه برای من هم اثبات
شده لذا از همه شما تقاضا دارم به فقها، به کتابهای فقها، به قدماء ، به متأخرین و
به حاضرین خیلی اهمیت بدهید، این اهمیت دادن به فقها و کتابهای فقها و کتابهای
روایی خیلی موجب توفیق است، از آنطرفش هم ممکن است . من دیدم که جسارت به یک فقیه
انسان را بطور کلی ساقط بکند. لذا این محترمات، این مقدسات مراتب دارند آن مرتبه
اولش خدا و پیغمبر و ائمه طاهرین اند، آن مرتبه آخر مومن ، مومن هم نه متقی، یک
شیعه. احترام به یک شیعه برای تشیعش، اما جسارت به یک شیعه دلش بسوزد . چه خسارتها
که برای انسان دارد.
این مطلب اول که این تقدسات، این محترمات،
اینها مراتب دارند و مقول به تشکیک اند. اهم و فالاهم دارند. حرف دوم در مسأله
اینکه آیا اینها از باب عدم و ملکه است یا از باب ضدان است، خب معلوم است از باب
ضدین است نه از باب عدم و ملکه، نمیدانم چطور شده که مرحوم آقای بجنوردی در اینجا
میگویند بینشان عدم و ملکه است تعظیم و توهین.
میگویند عدم تعظیم توهین است. و ظاهراً اینطور نیست برای اینکه بعضی اوقات تعظیم نمیکند،
توهین هم نمیکند خب زیاد است دیگر. آیا
عظمتی که باید برای فقها قائل باشد، برایشان قائل نیست اما توهین هم نمیکند بعکسش
هم همین است، گاهی توهین نمیکند اما تعظیم هم نمیکند. و اینکه بگوئیم هر کجا که
تعظیم نکرد توهین است - عدم و ملکه معنایش اینست دیگر- ظاهراً اینطور نیست باید
بگوئیم 2 ضدند ، تعظیم و توهین و این لا ثالث لهما هم نیست ثالث هم دارد برای
اینکه بعضی اوقات نه تعظیم است و نه توهین میآید رد شود به فقیه سلام نمیکند،
حالا بگوئیم تعظیم است؟ نه . توهین است؟ آنهم نه. اگر بی اعتنایی بکند طوری که به
راستی توهین شود. اما اگر نه، دارد با دیگران حرف میزند، فقیه هم رد میشود، میبیند
هم دارد رد میشود اما به او سلام نمیکند خب هیچ. آنوقت ها اصفهانی ها به طلبه ها
خیلی سلام میکردند اما حالا دیگر متروک شده. اگر آشنایی خیلی مرید باشد سلام میکند
و الا نه سلام هم میخواهد ولی معمولاً آنوقتها اصفهانیها حتی زنهایشان هم خیلی به
طلبه ها سلام میکردند، دیگر حالا یا از ما بدی دیدند یا خودشان بد شدند . لذا
دیگر سلام نمیکنند حالا این را بگوئیم توهین است؟ نه تعظیم است و نه توهین ملکه و
عدم معنایش اینست که اگر تعظیم نباشد، توهین باشد. که معنای توهین یک امر عدمی
باشد، در حالیکه توهین یک امر وجودی است، 2 ضدند، ثالث هم دارند و گاهی تعظیم میکند،
احترام میکند خب ثواب دارد و تشویق است، بسیار عالی است، گاهی هم تخریب میکند و
گناهش خیلی بزرگ است، استهزاء میکند و گناهش خیلی بزرگ است، گاهی هم نه تعظیم و
نه تخریب .
مثلاً میآید خمسش را به آقا میدهد دست آقا
را هم میبوسد، خوشحال هم هست. گاهی هم نه مثل 95 درصد مردم که الان خمس نمیدهند،
همین بازاریهای اصفهان 95 درصدشان خمس نمیدهند خب اینهم نه تعظیم است و نه توهین
اما بعضی بدجنسهایشان حتماً شبهه هم دارند، حالا نمی گویم حرام اما این قضایای
حرام پدرشان را درمیآورد دیگر شبهه حرام، میگویند پولمان را بدهیم که آخوندها
بخورند خب خودمان میخوریم یا اینکه اگر بدجنس باشد میگوید خودمان میدهیم. نمیدهد،
توهین هم میکند همین خمس نده، منقسم به 3 قسم میشود گاهی تعظیم است و گاهی توهین
است و گاهی نه تعظیم است و نه توهین.
لذا توهین یک امر وجودی
است چنانچه تعظیم هم یک امر وجودی است. فرق بین نقیضین و ضدین همین است یا نقیضین
یک امر وجودی است یا یک امر عدمی، ممکن است هیچکدام نباشد، اما جمعش نمیشود اما
ضدین 2 امر وجودی است که جمعش نمیشود اما اگر ثالث داشته باشد، ممکن است هر دو
نباشد. اگر هم لا ثالث لهما باشد نه جمعش میشود نه رفعش میشود و مسأله تعظیم و
توهین امران وجودیان که جمعش نمیشود اما چون ثالث دارد رفعش میشود که نه توهین
باشد و نه تعظیم باشد اما بخواهیم عدم و ملکه درست کنیم یعنی نقیضین که بگوئیم
لایرتفعان و لایجتمعان ظاهراً نمیشود درست کرد. پس اینکه مرحوم آقای بجنوردی
اینجا گفته است که – شاید عبارت ایشان هم خیلی رسا نیست حالا اگر کسی بگوید که –
تعظیم و توهین از باب عدم و ملکه است، یکی امر وجودی است یعنی تعظیم یکی امر عدمی
است یعنی توهین این را قبول نداریم.
همینطور که تعظیم یک امر وجودی است، توهین هم یک امر وجودی است، ثالث هم دارد، ممکن
است خیلی جاها نه تعظیم باشد نه توهین باشد میگویم که الان 95 درصد مردم خمس نمیدهند،
اما اینها نه توهین است و نه تعظیم است هیچکدام . مگر اینکه بد جنس بازی در
بیاورد.
مسئله دیگری که در
اینجا هست آیا این تعظیم و توهین دو امر قصدی هستند یا نه؟ مشهور میان ادبیات
گفتند که اینها از باب قصد است مثال هم میزنند همین مثالی که مشهور در میان طلبه
هاست که جلوی پای کسی بلند میشود، گاهی برای احترام، قصدی خواهد گاهی برای توهین،
قصد میخواهد، گاهی هم بلند میشود چیزی را از روی طاقچه بر دارد، که آقا وارد میشود.
اما آنجا که بخواهد احترام باشد، آنجا که بخواهد توهین باشد باید قصد باشد لذا
گفتند 2 امر قصدی است.
مرحوم آخوند در کفایه در
باب مشتق – اگر یادتان باشد- راجع به تعظیم ایشان میگوئید نه، بعضی اوقات چیزهایی
هست که تعظیم است و قصد نمیخواهد، مثال به سجده میزند که ایشان اگر یادتان باشد
میگویند سجده مختص ذات خداست ولو قصد قربت هم رویش نکند، پیشانی اش را روی مهر
بگذارد، این برای غیر خدا حرام است. و نمیدانم که مرحوم آخوند چه میخواهد بگوید،
کسی پیشانی اش میخارد و روی زمینی میگذارد، سرش داغ شده و درست پیشانی، جاهای
دیگر هم نه، پیشانی اش را روی سنگ سردی میگذارد برای اینکه پیشانیاش خوب شود
حالا بگوئیم عبادت است گمان نکنم مرحوم آخوند ملتزم به این حرف باشد، یا برای
اینکه آدم کافری است، آدم لجوجی است، برای اینکه مسخره کند، در فیلم سجده بازی در
میآورد، ما بخواهیم بگوئیم این تعظیم است، نمیشود گفت لذا باید بگوئیم که همه جا
امر قصدی است. یک جا پیدا کنیم توهین یا تعظیم متوقف بر قصد نباشد نمیشود. حتی
مثلاً آنجایی که بر داشت توهین میکنند، و این قصد توهین نداشته ، خب به او میگویند
چرا توهین کردی؟ میگوید نه من قصد توهین نداشتم، نمیتوانستم بلند شوم و جلوی این
آقا بلند نشدم. خب مردم میپذیرند، میگویند چون قصد توهین نداشتی توهین نیست و
مثلاً بعضی اوقات کارهایی میکند که برداشت توهین است، یادم نمیرود خانمی پای بچه
اش سوخته بود و این میگفت میدانم توهین است اما می خواهم پای بچه ام خب بشود،
انشاءالله امام حسین پای بچه ام را خوب میکند و این آب تربت را مثل چربی به حتی
عورتین می مالید و میگفت بچه ام میخواهد خوب بشود حالا ما بگوئیم این توهین است،
ظاهراً توهین نیست دیگر و امثال اینها. مرحوم آقای بجنوردی مثال دیگر میزند، آن
مثال را من نگویم ولی علی کل حال توهین و تعظیم امران قصدیان تا قصد نیاید، جزم
لاینفکش است، قصد نیاید، توهین صدق نمیکند، اگر هم به حسب ظاهر توهین باشد، وقتی
تفسیر بکند مثلاً چرا به سجده رفتی؟ برای اینکه میخواستم پیشانیم سرد شود یا چرا
این بت را سجده کردی؟ برای اینکه می ترسیدم بکشندم چرا جلوی پای این آقا بلند
نشدی؟ چرا به این آقا سلام نکردی؟ مثلاً عذر موجهی بیاورد، آن عذر موجه ولو برداشت
توهین است، توهین میشود یوخدور.
علی الظاهر باید اینطور
بگوئیم اینکه مشهور شده که تعظیم و توهین 2 امر قصدی و غیر قصدی است، بعضی اوقات
اتفاق میافتد که قصد نیست، اما توهین هست. یا قصد نیست اما تعظیم است که مرحوم
آخوند به سجده مثال میزند، هیچکدامش را قبول نداریم، ممکن است برداشت تعظیم و
توهین بشود، اما برداشت غیر از تحقق است آیا این تعظیم متحقق شد یا نه؟ آیا این
توهین متحقق شد یا نه؟ هر دو متوقف بر قصد
است.
اتفاقاً میگوئیم طوری
نیست، ما میگوئیم طوری نیست اما نکند برای اینکه بعنوان ثانویه برداشت بد از او
میشود و میگوئیم نه و الا اینها که میروند (زیارت) حضرت رضا، عتبه را میبوسد،
طوری نیست، سجده میکند و پیشانی عتبه میگذارد، ما میگوئیم طوری نیست در و دیوار
را میبوسد حتی مثلاً بعضی این عوام دست آقا را میبوسند و پیشانی رویش میگذارند،
خب طوری هست؟ میگوئیم نه، مشهور میان فقها میگویند طوری هست، همین حرف مرحوم
آخوند در کفایه مشتق، میگویند سجده مختص به ذات خداست و هر کسی سجده کند این کار
حرام کرده و سجده برای غیر خداست و ما به مرحوم آخوند میگوئیم نه سجده وقتی است
که مثل بت سجده کند، سجده عبادی و اما سجده عظمتی چه اشکالی دارد؟ دائر مدار قصد
است اگر عبادی باشد، حرام است. اگر عظمتی باشد طوری نیست. لذا اما سجده عظمتی را
هیچ اشکالی نمیدانیم همه را هم که در قرآن شریف است همینطور معنا میکنیم و میگوئیم
سجده همه ملائکه به حضرت آدم سجده عظمتی بود و طوری نیست، سجده پسران یعقوب به
حضرت یوسف، سجده عظمتی بوده و هیچ اشکالی ندارد، آنکه اشکال دارد سجده عبادی
ملائکه برای حضرت آدم نکردند، پسران یعقوب هم برای یوسف نکردند همه آنها مثل ما.
ما گاهی دست میگذاریم به سینه مان، گاهی یک مقدار خم میشویم، گاهی خیلی بازی در
میآورد و به اندازه رکوع خم میشود، گاهی هم همین ایرانی آن زمانها همینطور بود
که سجده میکردند، اما همه اینها عظمتی است و هیچ اشکالی ندارد و آنکه اشکال دارد
سجده عبادی است، همه اینها دائر مدار قصد میشوند بنابراین سجده کردن بر عتبه حضرت
رضا یا امام حسین و ائمه طاهرین اینها هیچ اشکالی ندارد این شرک ها شرک ها که
سعودیها و وهابی ها در آوردند ما سجده اش را هم میگوئیم طوری نیست چه رسد به
بوسیدنش و این شبهه ای که در تفسیر ما هست و چطور میشود که به حضرت آدم سجده
کردند؟ چطور اینها در حالیکه حضرت یعقوب بودند، و یوسف پیغمبر بود، چرا آنها را
نهی نکرد؟ چرا اینها سجده کردند؟ خب جواب همه یک چیز است و این توجیه های عجیب و
غریب که در تفسیر شده مثلاً راجع به حضرت آدم اینها به خدا سجده کردند قبله شان
حضرت آدم بوده، مثل توجیه استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی در المیزان که همینطور
درستش میکند ولی من به علامه طباطبائی هم میگفتم که سجده عظمتی داریم، سجده
عبادی داریم و اینها با هم خیلی تفاوت میکند و سجده عظمتی نه کفر است نه شرک است،
امر خداست در سجده عظمتی به حضرت آدم . خدا امر کرده و خیلی هم خوب شده.
لذا ما اصلاً عبادت
ذاتی که مرحوم آخوند میگویند قبول نداریم یعنی خودش عبادت بدون قصد واقع شود، ما
چنین چیزی نداریم و حتی مثلاً در نماز هم اگر آن علم اجمالی نباشد که سجده عبادی
میکند، خب ما نداریم. مثال میزنیم به رکوعش بگوئید اگر یک عقرب پیدا شد و حمد
وسوره اش تمام شد، این به اندازه رکوع پایین رفت و با ته کفش عقرب را کشت و پستانک
را به دهان بچه گذاشت، خب میگوئید این رکوع است اما طوری نیست و نماز را باطل نمیکند،
بله آقا قیام متصل به رکوع باید بلند شوید و بایستید بعد از ایستادن به رکوع
بروید، همانجا که رکوع است بخواهید ذکر رکوع را بگوئید نمیشود برای اینکه رکوع
نه، قیام متصل به رکوع شما از بین رفته، که ما اصلاً میگوئیم این رکوع نیست. برای
اینکه این قصد داشته پستانک دهان بچه بگذارد این که رکوع نیست، رکوع نماز آنست که
برای عظمت خدا، برای خشیت از خدا رکوع بعد هم برای عظمت و خشیت از خدا سجده کند،
هر دو تایش نیت میخواهد، لذا اگر نیت نباشد، رکوع واقع نمیشود، در سجده هم میگوئیم،
حتی مثلاً در سجده زیادی همه فقها میفرمایند که دو سجده راکرده و سر از سجده
برداشت، دید امام به سجده است میگویند برو به سجده، خب این چه سجده ای است؟ اگر
عبادت ذاتی باشد باید نماز باطل باشد، در حالیکه خود مرحوم آخوند هم نمیگویند
نماز باطل است مسلم نماز صحیح است، این سجده چیست؟ سجده متابعتی، که غیر از سجده
نمازی و عبادی است و راجع به همین سجده احترامی ما سجده کردن به عتبد ضریح مقدس
پیشانی گذاشتن، حتی سجده کردن را ما میگوئیم طوری نیست اما در وضع فعلی از دو جهت
نباشد یکی مزاحم مردم هستند از این جهت اشکال دارد، یکی هم برداشت بد میشود، اما
ما بگوئیم حرام است چون سجده است، نه. او میگودی آن سجده ای که به خدا میکنم به
حضرت رضا نمیکنم یعنی به راستی مسئله بلد نیست ، فرهنگ ندارد، سجده می کند اما
اگر از او بپرسند آیا امام رضا خداست؟ میگوید نه، میگویند پس این چه سجده ای بود
که کردی؟ میگوید به جهت احترام به حضرت رضا. از همین جهت هم در رسالهها مینویسند
اگر شکراً لله باشد طوری نیست و اگر نه اشکال دارد ما میگوئیم اینهم درست نیست.
اینطور بگوئید این سجده اگر عظمتی باشد طوری نیست اگر عبادی باشد طوری هست و هیچ
شیعهای سجده عبادی در حرمهای مطهر نه کرده و نه میکند.
وصلی الله علی محمد و آل محمد