جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: ادامه ی بررسی شرایط موقوف
    موضوع درس:
    شماره درس: 209
    تاريخ درس: ۱۳۸۶/۱۱/۲۳

    متن درس:

      اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو ا قولی.

    راجع به شرایط وقف صحبت کردیم و بحث امروزمان راجع به شرایط موقوف است چیزی که وقف می کنند فقها هفت شرط برای موقوف ذکر فرمودند که شرط اول باید عین باشد و اما منفعت باشد، فرمودند نمی شود مثلاً باید خانه اش را فک الملک بکند، سلب الملکیه می کند خانه می شود وقف استفاده مثلاً برای فقرا می شود، هرچه تعیین کرده و اما اگر بخواهد استفاده باغ را وقف بکند ، فرمودند نمی شود و نمی دانم چرا نمی شود و به نظر ما می شود عالی هم می شود مثل اینکه استفاده باغ هم مال فقرا اما خودش چه؟ مال خودم بعد این باغ به ارث برسد اما استفاده چه؟برای فقرا ، به جای اینکه بگوید باغم را وقف می کنم می گوید استفاده اش را وقف می کنم و اینکه فرمودند نمی شود برای چه نم یشود؟ مخصوصاً در وقف موقت می گوید که تا عمر دارم استفاده از این باغ برای فقرا ، یعنی وقتی که مردم این باغ به ارث می رسد دیگر استفاده اش هم مال وارث خیلی چیز شیرین عرفی و عقلی است و چون عین است و پیغمبر اکرم ، حضرت زهرا ائمه طاهر ين( ع) خیلی وقف داشتند همه شان وقف عین بوده نه وقف منفعت معلوم می شود که وقف منفعت وقف منفعت نمی شود خب به آنها عرض می کنیم که آن بزرگان وقف عین کردند، دلیل نیست که وقف نشود از فعل آنها می فهمیم وقف عین می شود، باغ را میشود وقف کرد هم خودش را و هم استفاده اش را برای فقراء و اما اثبات شی نفی ما ادا که نمی کند ائمه طاهرین وقف عین کردند خوب اثبات شیء نفی ما ادا یعنی وقف منفعت نمی شود کرد دیگر آن فعل پیغمبر و حضرت زهرا و ائمه طاهرین (ع) اطلاق ندارد بر می گردد به اینکه اثبات شی نفی ما ادا نمی تواند بکند این ظهور را هم نمی دانیم یعنی چه اگر غلبه باشد بله یعنی معمولاً پیغمبر اکرم و ائمه طاهر ين (ع) وقف عین می کردند، معمولاً مردم وقف عین می کنند خوب این غلبه است اما حالا فرد نادر نمی شود برای اینکه غلبه با آن است باز هم بر می گردد به اینکه اثبات شی می کند ولی نفی ما ادا نمی کند ما چنین ظهوری نداریم ، ظهور باید اثبات شی و نفی ما ادا هر دو بکند آن وقت حجت می شود و اما اگر اثبات شی بکند و نتواند نفی ما ادا بکند عمو مات وقف و سیره عقلا با عدم ردع مسئله را تمام می کنند بنابراین این فرمایش ولو فرمایش مشهوری هم  است اما نمی توانیم بپذیریم و ما می گوئیم وقف ائم است از وقف عین  و وقف منفعت گفتم مثال خیلی ظاهرش همین است که می گوید تا زنده ام این خانه مال طلبه ها و تا زنده هم هست همین کار را هم می کند مثلاً 2-3 تا طلبه می برد درب خانه به مجرد اینکه مرد این خانه به ارث وارث می رسد منفعت هم موقت بود چون گفته بود تا زنده ام منعت مال طلبه ها منفعتش را مثل اینکه اجاره می دهد در مدت عمر خانه اش را به يكي اجاره می دهد ، درست است و مجهول هم نیست برای اینکه مادام العمر است الآن خانه مال اینست اما منفعت مال دیگری است برای اینکه اجاره یعنی تمليك المنفعه حالا به جای اینکه اجاره بدهد وقف می کند، می گوید خانه مال من منفعتش مال طلبه ها پس گاهی خانه اش را اجاره می دهد و دیگر نمی تواند برگردد چرا که اجاره عقد لازم است . گاهی هم وقف می کند. می گوید این خانه مال خودم اما منفعتش را برای این آقا وقف می کنم اما ما مادام العمر ظاهراً اشکال ندارد دیگر چه اصراری است که حتماً سلب الملکیه لپباشد اگر وقف به معنی سلب الملکیه باشد این یک معنای وقف است درست هم هست دیگر گفتیم حتی موقت ه معنا ندارد از همین جهت هم فقها فرمودند دوام شرط است اما یک قسم وقف هست که حبس است و سلب الملک نیست بلكه حبس الملک است وقتی حبس الملک شد دیگر منفعتش مال دیگران اما مثل همان مورد اجاره که حبس بود،یعنی مثل اجاره که اگر شما ده ساله اجاره دادید دیگر باید عین را تحویل بدهید و نمی شود عین را تحویل ندهید، عین مال شما ولی امانت پیش او منفعت مال که؟ مال آن آقا الان شما در این عین تصرف هم نمی توانید بکنید نمی توانی بگویی به من بده، باید امانت پیش او باشد چون مستاجر است وقف هم همین است خانه را وقف می کند که منفعتش برای طلبه ها باشد بعد به یک طلبه می دهد این طلبه در این خانه نشسته تا این آقا بمیرد، وقتی این آقای مرد، دیگر منفعت و عین به هر دو ارث می رسد، ظاهرا اشکال ندارد این شرط اول.

    شرط دوم گفتند که باید بقا داشته باشد یعنی موقوف ما باید مثل خانه باشد مثل باغ باشد، بقا داشته باشد اما اگر بقا نداشته باشد گفتند نمی شود مثل اینکه میوه بقا ندارد پس نمی شود وقف کرد می گوئیم چرا نمی شود؟ مثل همان صورت اول است این که می گوئی باید دوام داشته باشد بله از نظر غلبه از نظر وقف هایی که پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین، (س) هم کردند همین بود که یک باغ بوده به دست امیرالمومنین (س) آباد شده وقفش کردند برای فقها حتی می گویند که حضرت زید که قیام کرد یکی از علل قیامش می گفت می خواهم موقوفات جدم را بگیرم که 26 مزرعه بوده که بعضی هم قنات داشته که این ها به دست امیرالمومنین (س) ابداع و اختراع شده یعنی زمین بوده و امیرالمومنین (س) برایش قنات کندند یا چاه کندند و اشجار کاشتند، نخلستان کردند به بار نشسته، وقف در راه خدا کردند خوب عین بوده، اما حالا کسی می خواهد میوه هایش را وقف بکند می گویند چون که میوه تمام می شود این وقف ندارد باید باقی باشد می گوئیم چرا؟ حتی مثلا این میوه های درخت را وقف می کنند که ده روز هم بیشتر نمی مانند، گاهی سبیلش می کنند هر کسي می خواهد بیاید و بخورد، آن یک صورت است گاهی هم وقفش می کند می گوید وقف کردم برای کسانی که احتیاج به توت دارند هر کسي می خواهد بیاید و بخورد، آن سبیل که اشکال ندارد، اشكالش کجاست؟ لذا این سکنای خانه را می گوید وقف؛ میوه های درخت را هم می گوید وقف. حالا سکنای خانه را می شود، آن میوه ها را نمی شود، چرا؟ برای اینکه آن سکنای خانه بقای عرفی دارد، این میوه ها بقای عرفی ندارد. می گوییم خوب دلیل بر اینکه حتما باید بقا داشته باشد چیست؟ دیگر ذکر نکردند، اگر مطالعه کرده باشید که حتما هم باید مطالعه کرده باشید دلیل نمی آورند، وقتی که هم می خواهند دلیل بیاورند می گویند ظهور یا اینکه می گویند موقوفات پیغمبر اکرم، حضرت زهرا و ائمه طاهر ين می گوئیم خیلی خوب ظهور در اینجا یعنی غلبه وقتی غلبه شد، غلبه را چه کسی گفته که حجت است؟ ظهور غلبه ای را چه کسی گفته حجت است؟ یعنی به این معنا که عام ما فرد نادر را نگیرد چون ظهور غلبه ای دارد در یک افراد خاصی آن ظهور حجت نیست فعل ائمه طاهرین (ع) هم حجت است که راجع به بقا است اما نفی ما ادا باید بکند که نفی ما ادا نمی کند بنابراین همین طوری که می تواند بگوید سبیل، می تواند بگوید وقف شما باید دلیل بیاورید که «یشترط فالموقوف البقا» این هم حرف دوم ، بنابر این همین طور که در باب اجاره مثال زدم ، اینجا هم می آید که این درخت را اجاره می دهد ده روزه ، این باغ را یک ماه اجاره می دهد یعنی حتماً باید هرچه در این باغ است را جمع بکند برای اینکه بقایی برای میوه ها که نیست این یک صورت ، یک صورت ( دیگر ) هم اینکه آدم خوبی است در باغ را باز می کند تا هر کسی می خواهد برود و بخورد یک صورت هم ( اینکه ) در باغ را باز می کند می گوید باغ مال خودم ) میوه ها را وقف کردم در راه خدا، صورت اول و دو.م را فقها مه گویند درست است ، صورت سوم را میگویند غلط است ، می گوییم چرا غلط است ؟ کجایش اشکال دارد؟ دلیل شما چیست؟ می گویند دلیل ما ظهور است، می گوئیم کدام ظهور، می گویند غلبه، معمولاً مردم یا شرع وقف که می کنند وقف عین می کنند نه وقف انتفاع و نفع می گوئیم خیلی خوب این ظهور است ، این غلبه است اما شما خودتان می توانید بگوئید که ظهور فرد نادر را نمی گیرد؟ نمی شود گفت غلبه که حجت نیست. ادله ما در وقف عرف است، پیغمبر اکرم فرمودند وقف خیلی خوب است ، وقف کدام است؟ باید ببینیم عرف وقف را چه حساب می کند دیگر تشخیص مال فقیه نیست تعیین موضوع دیگر که فقیه نیست، فقیه که نمی تواند موضوع را تعیین کند باید ببنیم عرف چیست می بینیم عرف همین طور که باغ را می تواند اجاره بدهد و درش را ببندد می تواند درش را باز کند و سبیل کند می تواند وقف هم بکند هر سه را هم عرف می گوید درست است وقتی که می گوید درست است ادله اوفوا باالعقود آن را می گیرد دیگر بالاتر از اینها که نمی تواند باشد مثل بیمه در حال که سابقاً نبود، نمی دانیم این عقد درست است یا نه، ادلع اوفوا باالعقود آن را می گیرد و می گوید درست است ، تمام مسائل مستحدثه ، عقود مستحدثه بیش از آن عقودی است که سابقاً بوده خوب شما تمام عقود مستحدثه را درست می کنید منجمله بیمه می گوئید عقد  است و انصافاً خیلی کار شایسته و خدا پسندانه ای بود انشاء الّله خدا قبول بکند حالا این راجع به طلبه ها ، راجع به مستضعفین هم که پیش من می آیند من اصرار می کنم که آقا این بیمه مستضعفین مهم تر از بیمه غیر است این بیمه های دهات را که بحمدالله مخصوصاً در استان اصفهان نود درصدش درست شده، خیلی کار مقدسی است، یک عقد است، او فوا بالعقود می گیردش ، موضوع را عرف درست می کند و شارع مقدس با اوفوا بالعقود امضا می کند.

    سوم این که حق غیر در آن نباید باشد باید ملک طلق باشد این را هم قبول نداریم خانه اش رهن است ، حالا این خانه رهنی را وقف می کند ، چه اشکال دارد، بعدش هم از فک رهن در می آورد می شود ملک طلق و همین که می گوید اول فک بکند بعد وقف بکند به چه دلیل؟ یا نه باغش را اجاره داده، آن هم 3-2 ساله الآن در جلسه پیش همه باغش را وقف می کند مثل آن کسی که باغش را می فروشد کسی تا به  حال گفته اگر عین مستأجر باشد و به فروشد طوری است خوب می فروشد دیگر در این جا هم همین طور که می تواند بفروشد می تواند وقف بکند عین مرتهند می فروشد همه گفتند درست است خوب وقتی که عین مرتهنه را می تواند بفروشد عین مستأجره را می تواند بفروشد عین مرهونه و مستأجره را می تواند وقف هم بکند فقط این که حالا که وقف کرد باید فک رهن بکند و بدهد به موقوف علیه قبض هم می تواند بکند می دهد به موقوف علیهم و می گوید یک سال صبر کن من پول این آقا را می دهم و از رهن بیرون می آید دیگر برای تو ملک طلق می شود و می دهد به مستاجر و می گوید این یک سال اجاره است، صبر می کند اجاره تمام می شود و ملک طلق می شود این یک دفعه نمی تواند دخالت در آن بکند، این یک حرف است، ( یک بار ) نمی تواند وقف بکند این چرا؟ و ما می گوئیم که ملک مرهونه را می شود وقف کرد چرا؟ ما دلیل نمی خواهیم، عدم الدلیل، دلیل برای ماست برای اینکه نمی دانیم می شود یا نمی شود، می شود برای اینکه عقد است و اوفوا بالعقود هم آن را می گیرد حالا این عقد یشترط فیه الطلق، اصاله البرائه می گوید لا یشترط فیه، عقلا هم می گویند لا یشترط فیه حالا عقلا را هم قبول نداشتید اصل می گوید لا یشترط فیه اینکه طلق باشد این هم شرط سوم.

    شرط چهارم فرمودند که باید امکان داشته باشد که قبض شود گفتند که روغن ریخته را نمی شود خرج امام زاده کرد غلامی را که فرار کرده بخواهد وقف بکند گفتند نمی شود یا مثلا پرنده ی زیبایی داشته نظیر پرنده ای که آن مطرب به ظالم داد، می گویند که بوش آمد پیش آن قارون خلیج فارس، او یک پرنده به بوش داد که این پرنده ده میلیون دلار قیمتش بوده حالا این فرار کرده حالا این را می خواهد وقف بکند یعنی کسی پرنده ی شیرینی دارد م خواهد این پرنده را در مسجد ببرد، در قفس را باز می کند پرنده را ببرد در مسجد، پرنده فرار می کند اما امید هست که این را بگیرد حالا این طور می گوید من زنده باشم یا مرده اگر این پرنده پیدا شد برای مسجد است چه اشکالی دارد؟ سابقا صحبت کردیم که فقها گفته بودند که باید شرط وقف منجز باشد که ما گفتیم نه حالا اینجا راجع به مورد وقف است این مملوک فرار کرده یا اینکه نه فرار هم نکرده رفته جایی که دسترسی به او نیست یا می دانند کجاست اما مثل بعضی از این ضد انقلاب ها که می روند لندن آنجا و دیگر نمی شود آن ها را گرفت اما امید این هست که بالاخره آن هم آدم شوند، حق ما را بدهند و این غلام فراری را هم بگیریم و خادم مردم بکنیم، چه اشکالی دارد؟ می گوئیم منافات با ظهور که ندارد، منافات با ظهور آنجاست که بگوید اکرم العلما و بیکاره را بگویید این ( از جمله ) علما است نه این ظهور ندارد، این   ( حرف) خوب است شبیه الطلبه، طلبه نیست این خوب است اما حالا یک طلبه که به راستی طلبه است اما از کار افتاده حالا چرا این طلبه نباشد و احکام بر او بار نباشد یعنی به عبارت دیگر ظهور که نمی تواند فرد نادر را بزند بنابراین این طور می شود که الان وقف می کند بعد اگر این پرنده پیدا شد دیگر لازم نیست بگوید وقفت، اگر هم مرده باشد دیگر هیچ، ان پرنده مال مسجد است. بله منافات با غلبه دارد، حجت نیست منافات با کارهای ائمه طاهرین دارد اما معنایش اینکه آنها که وقف کردند زمین وقف کردند آنها که وقف کردند، غلام حاضر وقف کردند می گوئیم خیلی خوب آنها درست اما آیا اثبات شی نفی ما ادا می کنند حالا اگر امام صادق ( س ) غلامش را وقف مسجد کردند این دلیل بر این است که باید غلام باشد و دستش را بگیرند و ببرندش در مسجد یا نه؟ یک صورتش غلام باشد و دستش را بگیرند ببرند در مسجد یک صورت ( دیگرش ) غلام باشد و دستش را بگیرند ببرند در مسجد و بکویند این خادم یک صورت ( دیگر ) هم غلام فرار کرده و می رود به متولی مسجد می گوید غلام ما فرار کرده من وقف بر ای این مسجد کردم هر وقت آمد بگیر و بیاورش در مسجد تا غلام مسجد شود اینها چه اشکالی دارند؟

    بنابراین دلیل نداریم حالا اگر مرد کار باشی یک دلیل بیاورید برای قول مشهور- که آنها دلیل نیاوردند- آن وقت خدمه به فقه کرد يد، خدمت به من هم کرد يد و گر نه حرف من را بشنوید 4-3 تا، 3-2 تا دیگر هم برای بعد انشاالله.

    اللهم صلّی علی محمّد و آل محمّد

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365