اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی
صدری یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی
از جمله قوانینی که خیلی به درد میخورد قاعده سوق است، بازار
مسلمانان. فرمودند که این بازار مسلمانان برای ما یک اماره است اگر شک کنیم که
مالک است یا نه بگو مالک است، اگر شک کنیم طاهر است یا نه بگو طاهر است، اگر شک
کنیم که حلال است یا نه بگو حلال است اگر شک کنیم مذکی است یا نه بگو مذکی تا آخر.
لذا ما برویم در این بازار و هر چه بخریم این اشکال ندارد، این ماهیها که توی
بازار مسلمانان است نمیدانیم فلس دارد یا نه بگو فلس دارد این مرغها نمیدانیم
آیا تزکیه درست شده یا نه؟ بگو تزکیه شده، این دواها، نمیدانیم حلال است یا نه
بگو حلال است، این ماستی که میفروشد آیا پاک است یا نه؟ رباخوری است یا نه؟ غش در
معامله است یا نه؟ مالک یا نه؟ بگو مالک مالک است و همه بزرگان آنچه من گفتم را
فرمودند و این زمزمه مرحوم آقای بجنوردی در اینجا هیچ کدام وجهی ندارد و این بازار
مسلمانان دیگر هم میگوید مالک است، و هم میگوید پاک است هم میگوید مذکی است هم
میگوید حلال است و هم میگوید فکرش را نکن به قول امام صادق و امام باقر فکرش را
نکن، انی فکرها فکرهای خوارجی است، تحجری است اصلاً فکرش را نکنع ولو اینکه مظنه
هم داری باز هم فکرش را نکن در آن قضیه پنیر آمد خدمت امام صادق گفت که این پنیرها
نجس است برای اینکه مایه پنیرش از میته است حضرت فرستادند از بازار پنیر خریدند
آوردند توی سفره و داشتند میخوردند، این باز گفت یابن رسول الله پنیر چطور است؟
فرمودند مگر نمیبینی دارم میخورم، کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه یا
مثلاً روایت دارمی میآید سئوال میکند این کفشها که در بازار است اینها آدم یقین
دارد از میته است اینها لاابالی اند این کفشها را درست میکنند حضرت میفرماید این
فکرهای خوارجی را نکن آنها هستند که به خودشان سخت میگیرند و من خودم این کفشها و
جورابها را میخرم و استعمال میکنم، پوستینها را میخرم و میپوشم و هیچ اشکال
ندارد. لذا این زمزمهها که بعضی اوقات این مقدسها، مخصوصاً مقدسهای ضد انقلاب که
توی اصفهان بیشتر از جاهای دیگر هست اینها گاهی مرغها را حرام میکنند گاهی گوشتها
را حرام میکنند بازار مسلمانان است همه چیز هم پاک است و هم حلال است هم مذکی است
به این میگویند قاعده سوق لذا اگر عادل نباشد متهم باشد، لاابالی باشد، همه همین
طور است بازار مسلمانان هم میگوید مالک است و هم میگوید حلال است و هم میگوید
پاک است و اگر شک در تزکیه هم بکنند ولو اصالت عدم تذکیه جاری است، اما سوق مسلمین
آن اصالت عدم تذکیه را از بین میبرد مراد از سوق مسلمین هم این طور نیست که این
بازار باشد، نه مرادش مغازه مسلمان است و اینکه سوق اسمش شده، این از باب غلبه است
و الا کسب سر محله شما، ماست و پنیر میآورد برو از او بخر، اگر هم مرغ و ماهی میآورد،
برو از او بخر فکرش را هم نکن اگر هم آدم لاابالی است، نمیدانی الان همین را که
به تو میدهد، ربا است یا نه، فکرش را نکن، و خرید از این مغازه که اسمش را سوق
المسلمین میگذاریم هم بگو مالک است هم بگو حلال است هم بگو طاهر است ولو مظنه غیر
حجت هم داری. که شامل دست فروشها هم میشود لذا وقتی که سوق دخالت داشته باشد
مثلاً نمیدانیم این دست فروش این (مال) را دزدیده یا نه بگو مالک است نمیدانیم
این بستنی را از شیر نجس درست کرده یا نه بگو که شیر پاک است. نمیدانیم که حلال
است یا نه بگو حلال است، احتیاج به کل شیء لک حلال و احتیاج به قاعده ید و احتیاج
به قاعده حلیت و امثال اینها هم نیست موافق با اصل باشد فکرش را نکن، مخالف با اصل
هم باشد فکرش را نکن مثل اصاله عدم تذکیه اگر گوشتی رااز غرب آوردند تو بخواهی
مثلاً این را بخوری نمیشود الا ما ذکیتم اما اگر گوشتی را از غرب آوردند تو
بخواهی مثلاً این را بخوری نمیشود اصاله عدم تذکیه حالا اگر اصاله عدم تذکیه هم
جاری نشود الا ماذکیتم اما اگر در بازار مسلمانان است دیگر نباید فکرش را کرد مقدم
بر اصاله عدم تذکیه است مقدم بر همه قواعد است و بالاخره احتیاج به جریان قواعد بر
ضدش یا نفعش نداریم و این قاعده سوق یک قاعده مقدم بر همه قواعد است مثل مظنه است
مظنه حجت دار خبر واحد مثلاً خانم شما لاابالی در طهارت و نجاست است لباس شما را
میشوید میگوید شستم تمام میشود دیگر الا اینکه متهم باشد که آن حرف دیگری است
که این هم کم پیدا میشود و اما یک روایت داریم که اگر مردم گرگ شدند تو هم گرگ شو
یک دفعه یادم نمیرود، در جلسهای قبل از انقلاب سال 34 یا 35 یکی از رفقا حضرت
امام را یک ساعته دعوت کرده بود در جلسه 40-30 نفر از اصفهانیها بودند یک از
آقایان همین را پرسید که در نهج البلاغه دارد که اگر مردم گرگ شدند تو هم گرگ شو
حضرت امام ان قلت قلت در جلسه نمیکردند و با یک لمی جواب میدادند نمیگذاشتند ان
قلت قلت طلبگی بشود، یک جمله فرمودند بنابراین اصلاله الصحه لیس بالحجه میشود
گفت؟ هم ساکت ماندیم. بنابراین اینکه حالا مردم لاابالی اند و این دکانی لاابالی
است و بازار لاابالی است و بنابرای گرگ شدند تو هم گرگ شو سوق و ید جاری نکن و
اصاله التذکیه بازاری جاری نکن اینها مسلم این طور نیست و این لاابالی گری در زمان
پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین (ع) خیلی بیشتر بوده و یادم نمیرود ما که مکه میرفتیم
هنوز هم همین طور است این مسجد الحرام اگر آدم فکرش را بکند نجس واقعی است دیگر با
این همه لاابالی گری با این همه آبکشی های عجیب و غریب اما در همین مسجد الحرام
پیغمبر اکرم سجده میکردند در همین جا طواف میکردند ائمه طاهرین روی این سنگها مینشستند
و عربه بادیه نشین را هم میدیدند با آن همه کثافت کاری هایشان داخل مسجد میآیند.
الان هم مکه و مدینه همین طور این نظافتها را ندارند لذا اهل بیت را پیدا کردند در
حالی که خیلی دور بودند و اینها اهل بیت در خانه هایشان بود نتوانستند پیدا کنند و
کشتندشان یکی هم این نظافت ما ایدانیهاست و الا آنها خیلی لاابالی اند و اگر انسان
فکرش را بکند نمیشود.
خدا رحمت کند یکی از علمای خوب که فوت شد را این (شخص) وسواسی بود
لذا به من گفت شما فقهاء یکی از دو کار را بکنید یا بگوئید عالم نجس است یا بگوئید
متنجس نجس نیست و الا اگر بخواهید بگوئید متنجس نجس است عالم هم پاک است این دیگر
دروغ است به راستی اگر انسان فکرش را بکند همان که شیخ انصاری در فراید فرمودند
حلال واقعی و پاک واقعی را انسان بخواهد بخورد باید برود در بیابان علف بیابان را
بخورد آب چشمه را بخورد به قول شیخ انصاری در آن هم فتأمل آن هم تامل دارد لذا در
بین مردم بخواهد زندگی کند و حلال واقعی بخورد روایت هم داریم که آدم بخواهد حلال
واقعی بخورد نمیشود که توی مردم باشد لذا کل شیء لک حلال خیلی خوب است. به قول
مرحوم آقای درچه ای، کل شیء لک حلال، کل شیء طاهر، حرام واقعی بلکه حرام ظاهری و
نجس واقعی ظاهری به خورد مردم میدهد. چرا به خورد میدهد؟ برای اینکه اگر نخواهد
به خورد بدهد لما کان للمسلمین سوق اختلال نظام لازم میآید و شارع میبیند که
اختلال نظام لازم میآید چون اختلال نظام لازم میآید دیگر میگوید فکرش رانکن
تجسس هم نکن در موضوع اصل جاری بکن، بدون تفحص در حکمش هم باید اصل جاری بکنی با
تفحص اما در موضوعات تفحص نکن. قاعده ید را جاری کن، کل شیء طاهر را جاری کن،
کل شیء لک حلال را جاری کن و یک چیزهائی در روایات ما آمده عجیب
است مثلاً امام صادق میفرمایند وقتی که میخواهم بروم دستشوئی به شلوار و بدن آب
میپاشم که اگر شک کردم آیا بول است یا نه؟ بگویم آن آبهایی است که قبلاً ریختم و
از اینها در روایات ما زیاد است من نمیدانم اینها چه اندازه درست باشد نمیخواهم
به اینها تمسک بکنم میخواهم بگویم سیره این طوری است پیغمبر اکرم (ص) با اصحاب میرفتند
رسیدند به چوپانها مقداری شیر خواستند شیر را آوردند حضرت خوردند بعد گفت یا رسول
الله ببخشید کاسه کثیف بود آن کاسه شوی ما نبود رفته بود دنبال گله کاسه پاک کن تو
کیست؟ گفت سگ، پیغمبر اکرم گفت این دارد با ما شوخی میکند بیائید برویم. اینها
هست برای اینکه ما وسواسی نشویم برای اینکه اختلال نظام لازم نیاید و الا لو لم
یجز ذلک لما کان للمسلمین سوق روایت صحیح السند ظاهرالدله.
لذا یقین داشته باشید امر چینی است، شارع مقدس آنکه میخواهد کل
شیء طاهر حتی تعلم. لذا در آن زمان خیلی وضع بدتر از حالا بوده و حالا ببینید آنجا
چه خبر است، خدا قسمت بکند در منا از آنجا که هستید تا بیائید بروید رمی جمره درست
کنارخیابانها نجاست است، آبهای لوله فاضلاب ما خیلی پاک تر است از آن نجاست
آنهاست، اصلاً آن وقت دستشوئی هم نداشتند. شخصی میگفت مهمان یک در عراق بودم وقتی
به من نهار داد میخواستم دستشوئی بروم، گفتم دستشوئی ات کو؟ گفت توی کوچه. گفتم
توی کوچه یعنی چه؟ گفت که همین است. نهارت اینجا، دستشوئی توی کوچه. برف میآمد
روی همین نجاست ها، به قول آقا شیخ محمدرضا مسجد شاهی که توی این مسجد نو نماز میخواندند،
خیلی بالا بود و ایشان میگفت که برف میآید، نمیشود که ما بگوئیم این برفها بعد
از 3-2 روز هنوز پاک است، مگر اینکه بخواهی خودت را گول بزنی، و الا این سگها و
این خونها و این رفتن به دستشوئیها و برگشتن توی کوچهها و باز هنوز هم بگوئیم
کوچهها پاک است، به آقا شیخ محمدرضا میگوئیم آقا با عقلت کار نکن، و چشمت را روی
هم بگذار و بگو انشاء الله بز است. کل شیءٍ طاهر حتی تعلم را هم جاری کن، غیر از
این نمیشود و اختلال نظام لازم میآید وسواسی گری لازم میآید به راستی الان این
بازار حلال است؟ 95٪ خمس نمیدهند اصلاً خیلی شان اسم خمس را نشنیدند، اگر شنیده
باشند سرسری از آن گذشتند، 95٪ شان ربا میدهند، ربا میخوردند، آن غش در معامله
و آن گران فروشیها و آن بازار سیاه درست کردنها خوب، آیا حلال است؟ امام صادق میگوید
کل شیء لک حلال اما فکرش را نکن اگر فکرش را بکنی حتی تعلم میآید. در موضوعات
نباید فکرش را کرد همه موضوعات همین طور است که تفحص لازم است کجا؟ وقتی بخواهیم
حکمی درست بکنیم آنجا بخواهیم با کل شیء طاهر و کل شیء لک حلال و اینها جلو بیائیم
نمیشود بخواهیم به روایت تمسک بکنیم باید سندش را درست بکنیم باید ببینیم آیا
معارض دارد یا معارض ندارد؟ علماء چه گفتند فقهاء چه گفتند آنجا تفحص و اما در
موضوعات چه؟ تفحص لازم نیست، دلیلش چیست؟ سیره از فقهاء از علماء من بارها پشت سر
حضرت آیت الله العظمی آقای بروجردی نماز خواندم مقید بودم نماز بخوانم مثلاً از
خانه بیرون آمده بودم کوچهها برفی بود گل آلود بود و گل تا پشت عبایشان پاشیده
بود و پشت عبایشان پر از گل بود حضرت امام هم دیدم، مقید بودم ببینم، حضرت آیت
الله گلپایگانی را هم دیدم، مقید بودم ببینم آقای اراکی را مقید بودم ببینم این
مراجع آن وقتها همه اینها. با این گلها نماز میخواندند و همه اینها سوق مسلمین
را حجت میدانستند، و حرف مسلمین را قبول میکردند، راجع به احکام هر چه انسان دقت
بیشتری کند، معلوم است جا دارد، راجع به موضوعات هر چه انسان بی اعتنایی کند بهتر
جا دارد و علاوه بر این که سیره عقلاء این است، سیره ائمه طاهرین (ع) این است،
سیره پیغمبر بوده سیره ائمه طاهرین بوده سیره همه فقهاء بوده خیلی کم میشود در
میان فقهاء آدم وسواسی باشد، البته هست ولی خیلی کم، اما همین وسواسی خودش میداند
دیوانه است، خودش میداند کار بدی است، کسی آمد خدمت امام صادق (ص) تعریف کسی را
کرد که عقل دارد، اما میان حرفهایش گفت وسواسی است، امام صادق تبسم کردند گفتند
این چه عقلی است که وسواسی است؟ یعنی آدم وسواسی دیوانه است، نمیخواهند، وقتی
نخواهند کاسه داغتر از آش است، بدعت است حرام است و صبر کما امرت، و عبد کما امرت
این کما امرت قرآن به پیغمبر اکرم برای ماست کاسه داغتر از آش قمه میزند، کاسه
داغتر از آش وسواسی در طهارت و نجاست میشود کاسه داغتر از آش در مقابل مراجع قد
علم میکند و از خودش چیز دارد، همینها غلط است دیگر وستقم کما امرت، و عبد کما
امرت و اینها در موضوعات نمیخواهند همان که گفته نجس است همان گفته کل شیءٍ طاهر
حتی تعلم تفحص هم نکن همان که گفته گوشت اگر چهار رگش بریده نشود نجس است همان
گفته تفحص نکن وقتی که دست یک مسلمان دیدی بگو درست است بگو تذکیه شده است، شک نه،
مظنه هم داری تذکیه نشده بگو تذکیه شده خوب این را میخواهند دیگر همان که گفته الا ما ذکیتم، همان هم گفته
اگر مظنه داری که تذکیه نشده بگو تذکیه شده.
بنابراین در موضوعات فکرش را نکن و الا اگر به راستی فکر کنی و
بخواهی با عقل و علم عرفی جلو بیایی هیچ کجا نمیتوانی کل شیء طاهر را الان جاری
کنی کل شیء لک حلال را هیچ کجا نمیتوانی جاری بکنی بنابراین هر کسی وسواسی است
دیوانه است من نمیگویم امام صادق میگویند من با اینها (وسواسی ها) تماس کامل
دارم آن هم نه یکی دو سال 20-10 سال است من با این وسواسیها تماس کامل دارم و همه
شان را میبینم دیوانه اند دیگر یک چیزهای عجیب و غریبی به ذهنشان میآید که به
ذهن هیچ فقیهی در دل شب که فارغ البال هست نمیآید.
علی کل حال یقین داشته باشید همین طور است که حرف من نیست همه
فقهاء این را میفرمایند من جمله همه فقهاء در قاعده سوق این را فرمودند که اگر
مظنه داری تذکیه نشده بگوی تذکیه شده مظنه داری این ماهی فلس ندارد بگو فلس دارد
از امام صادق سوال میکردند که یابن رسول الله اینها تذکیه نشدند امام میفرمودند
نه تذکیه شده یابن رسول الله اینها لاابالی اند اینها اهمیت به این چیزها نمیدهند
امام صادق عصبانی میشدند میگفتند در مقابل من قد علم میکنی؟ ابی الحسن – موسی ابن
جعفر- گفته تو در مقابلش قد علم میکنی؟ من میگویم فکرش را نکن بگو تذکیه شده برو
گوشتش را بخر و بخور برو پنیرش را بگیر و بخور، مظنه هم داری بلکه علم هم داشت
مظنه هم داشت باز حضرت فرمودند برو پنیرش را بیاور بخوریم و بادیه نشینها لاابالی
اند این حرفها چیست که فرمودند برو پنیر را بیاور بخوریم و بادیه نشینها لاابالی
اند این حرفها چیست که میگوئی؟ مردم لاابالی اند اینها چیست که میگوئی؟ از
روایات به خوبی استفاده میکنیم اینها مظنه داشتند و این مظنه را امام باقر امام
صادق و موسی ابن جعفر کنار میگذارند.
لذا مجبورم فردا روایتش را هم بخوانم ببینید روایتش چقدر عالی است
و میگوید سوق مسلمین ولو اینکه مظنه هم داشته باشی که نجس است بگو که پاک است
حرام است بگو حلا است تذکیه نشده بگو تذکیه شده.
اللهم صل علی
محمد و آل محمد