اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی
صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی.
در جلسه قبل 2 مساله عنوان کردم که هر دو مساله ناقص ماند و این دو
مساله هم از مسائل روزند و فوق العاده مهم اند، خلی هم مربوط به قاعده علی الید
نیست تماس دارد از مصادیق است اما 2 تا مساله مستقل اند که از مصادیقش قاعده علی
الید ما اخذت حتی تودی است. مساله اول اینکه اگر کسی چیزی را تلف کرد خوب من اتلف
مال الغیر و له ضامن، میگوید این ضامن مال است خیلی خوب این ضامن، ضامن چیست؟
ضامن عین است؟ ضامن مثل است؟ ضامن قیمت است؟ این یک مساله، حالا اگر گفتید ضامن
قیمت است، چه قیمتی؟ آیا قیمت وقتی که تلف شده؟ یا نه مقداری بیشتر در وقتی که
تصرف ید روی این مال پیدا کرده؟ یا نه قیمت یوم الاداء، وقتی که میخواهد (مال
را) بدهد باید ببینیم قیمت این چقدر است؟ یا اعلی القیم؟
این چهار قیمت را میسنجیم، هر قیمت بالاتر (بود) آن قیمت را باید
بدهیم. در جلسه قبل عرض کردم که مرحوم شیخ انصاری در مکاسب در اینباره خیلی صحبت
کردند و به خاطر صحیحه ابی مالاد، ایشان مدعی شدند که قیمت یوم التلف (ملاک است)
که در آخر کار هم، احتمال قوی روی اعلی القیم دادند، اما ما مدعی هستیم که روایت
ربطی به بحث ما ندارد و این یک امر عرفی است و عرف میگوید یوم الاداء، نه یوم
التلف نه یوم التسلط علیه، نه اعلی القیم، چرا؟ گفتم دلیلش این است که (مثلاً) اگر
کسی خانه کسی (دیگر) را خراب بکند و (خانه کاملاً) نابود شده، آن آقا میآید دامنش
را میگیرد میگوید خانه ام را بده، میگوید خانه ات خراب شده، دیگر از خانه چیزی
باقی نمانده، میگوید خوب حالا که این خراب شده مثلش را بده میگوید خانه مثلی
نیست معنی مثلی که بعد صحبت میکنیم این است که اگر مخلوط (با چیز دیگری مثل خود)
بشود نتوانی پیدایش بکنی، مثل گندم، اگر 2 خروارش را روی هم بریزید، شرکت قهری
پیدا میشود معلوم نیست کدام، مال کیست؟می گوید (چون) مثلی هم نیست (پس) قیمتش را
بده یعنی خانه را همین الان میخواهد، حالا که نیست مثلش را الان میخواهد، حالا
که نیست قیمت الان را میخواهد در حقیقت آن که به ذمه است عین است و اصلاً ما همه
جا مدعی هستیم در ید امانی هم همین طور است در ید امانی مثل اینکه مالی پیش شماست،
عرف این مال را در ذمه شما میداند و اگر تلف کرده باشید، میگوید مالش را بده،
مالش نیست، میگوید اگر مثلی است، مثلش را بده، اگر قیمی است، قیمتش را بده،بحیث
که اگر این عین را بشود برگردانی که انشاء الله بعد در همان مسأله صحبت میکنم، اگر
بشود برگردانی، هیم عین را میخواهد، اگر مصالحهای چیزی نکرده باشد، اگر پول گرفته باشد باز میگوید (بیا) این پولت ، مالم
را میخواهم، مالم را بده ولو اینکه عین نمیتواند در ذمه برود اما عقلاء این
اعتبار را روی عین خارجی میکنند. لذا میداند مال تلف شده میداند عین از بین
رفته دُرّم را بده، هر دو تایشان میدانند دُر گرانبهائی بوده زده شکسته، میگوید
دُرّم را بده،هر دو تایشان میدانند دُرّی نیست اما میگوید دُرّم را بده این عقل
پسند است و میگوید قیمتش را بده، یعنی اولاً و بالذات آنچه به ذمه میآید عین است،
این عین باقی است تا اینکه برائت ذمه پیدا شود، برائت ذمه به این است که یا مثلش
را بدهد یا قیمتش را بدهد.
عقلاء ذمه را وسیع میدانند میگویند مال به ذمه است، عقلاء
اینطوری حساب میکنند لذا میگویند مالم را بده، میگوید مالت از بین رفت میگوید
مثلش را بده میگویند مالم را بده، میگوید مالت از بین رفت میگوید مثلش را بده
میگویند اینکه مثلی نیست میگوید قیمتش را بده میشود (قیمت) یوم الاداء دیگر
خواه ناخواه این طور میشود که اگر کسی چیزی را از کسی تلف کرد این باید ببیند یوم
الاداء چقدر است اگر آن وقتی که تلف شده 1000 تومان را بدهد، لذا اگر هم 10000
تومان بوده الان 1000 تومان است، باید 1000 تومان بدهد.
لذا علی القیم نه و خود عین هم تلف شد، نابود شده هیچ، دیگر عقلاء
میگویند حالا که این نابود شده مثلش را بده، میگویند مثلی نیست میگویند قیمتش
را بده، حالا همانجاها که مثلی است بگوید نه. آن وقت گندم منی 5 تومان بوده، حالا
منی 10 تومان است من میخواهم همان منی 5 تومان را بدهم، میگویند بابا مثلی است،
حالا که مثلی است مثل را بده، گندمش را بده، گندمش را تلف کرده ای، گندمش را بده
ولو قدرت خرید فرقی کرده باشد آن وقت گندم منی یک ریال باشد حالا منی 100 تومان
حالا برعکس آن وقت 100 تومان بود، در گردانی بوده 100 تومان بوده، حالا 10 تومان
است.
این آقا میگوید گندمت را تلف کردم، مثلش به ذمه ام آمده، این هم
مثلش گندمت را تلف کردم، این هم گندمت، یا او میگوید که گندمم را بده، دیگر قیمت
گندم هر چه قدر میخواهد باشد، آن وقت اگر قیمی نباشد (مثل اینکه) کاسه اش را
شکسته، میگوید کاسه ام را بده. مثلش که فراوان است برو بگیر و بده.
می گویند آقا کاسهای مثل کاسه تو نیست میگوید خوب پولش را بده،
حالا بگوئیم پول آن وقتی که شکسته اینکه معنی ندارد، آقا کاسه اش را میخواهد،
کاسه اش را نداری بدهی، مثلش را بده، نداری بدهی قیمتش را بده تا این برود کاسه
تهیه بکند ما بخواهیم بگوئیم قیمت یوم التلف معنی ندارد بخواهیم بگوئیم قیمت وقتی
که تسلط روی مال پیدا کرده، معنی ندارد.
بخواهیم بگوئیم قیمت مثل، معنی ندارد بلکه قیمت خودش. خودش را تلف
کردی، «من اتلف مال الغیر وله ضامن» نه قیمت تلف کرده نه مثل، عین را تلف کرده من
اتلف العین، همان عین را ضامن است،اصلاً معنی من اتلف مال الغیر وله ضامن، مال
یعنی عین، من اتلف عین مال لشخص فعین المال له ضامن. بله این یک اعتبار عقلائی میخواهد
برای اینکه ضمان معنی ذمه است، ضمان که در خارج نیست این اضافه پیدا میکند به عین
خارجی وقتی عین خارجی نباشد اضافه پیدا میکند به عین ذهنی یعنی همان عین در ذهن
میآید، در ذمه میآید و همین طور که اگر عین موجود باشد عین موجود است، کاسه موجود
است الان این کاسه 10000 تومان قیمتش است اما وقتی که کاسه را از این آقا گرفته
قیمتش 5 ریال بوده، میراث فرهنگی نبوده حالا این آقا بگوید کاسه را آن وقتی که من
از تو گرفتم 10 تومان قیمتش بود، این 10 تومان برو دنبال کارت، میگوید کاسه ام را
بده، قیمتش بود، این 10 تومان برو دنبال کارت. میگوید کاسه ام را بده، قیمتش هر
چه قدر میخواهد باشد، قیمتش کم است مال
خودم، قیمتش زیاد است مال خودم، کاسه ام را بده، میگوید نه من میخواهم پولش را
بدهم، نمیشود که خوب وقتی هم تلف شد همین است، چه فرقی میکند؟ موجود باشد نمیتواند
قیمت بدهد، تلف هم بشود نمیتواند قیمت بدهد خوب حالا که نمیتواند قیمت بدهد، تلف
هم بشود نمیتواند قیمت بدهد حالا تلف شده، به او میگویند مال مردم را تلف کردی
پولش را بده، پول آن روزی که من تلف کردم، پول آن روزی که من کاسه را غصباً از او
گرفتم، میگویند نه کاسه اش را بده، نداری قیمتش را بده، قیمت کاسه الان 10000
تومان است 10000 تومان را بده.
من خیال میکنم این امر عرفی است و وقتی امر عرفی شد دیگر خواه
ناخواه این طور میشود که علی الید ما اخذت حتی تودی، علی الید یعنی عین، عین
خارجی، علی الید ما اخذت یعنی آن چه گرفتی بر عهده توست ولو عین نمیتواند بر عهده
باشد اما عقلاء میگویند هست میگویند آن چه گرفتی بر عهده توست تا کی؟ تا اینکه
همان را ادا کنی حتی تودی همان را ادا کنی وقتی همان را ادا کنی قاعده علی الید میگوید
خودش را بده، میگویند ندارم که خودش را بدهم، میگویند خوب مثلش را بده میگوید
مثلی نیست، میگویند قیمتش را بده، خودش را نمیتواند بدهد، قیمتش را بدهد قیمت
الانش 000/100 تومان است، 000/100 تومان را بدهد.
الا اینکه به حرف دیگری برگردد آن هم باز همین است آن یوم المجاعه
که ایشان میگویند مثلاً گندم 100 تومان بوده بگوئید علاوه بر گندم، قیمت آن روز
هم به ذمه میآید طوری نیست، حالا این استثناء است و اما اگر نه، جریان طبیعی است،
قدرت خرید است اینجاها دیگر حتماً باید قدرت خرید را حساب کنیم، قدرت خرید را به
این معنی حساب کنیم بگوئیم آقا عین را میخواهد، عین را تلف کردی، نداری بدهی،
پولش را بده. خواه ناخواه اگر تنزل کرده پولش را بده، اگر یوم المجاعه این گندم را
داشت خیلی میفروخت، حالا این آقا مانع شد نگذاشت خیلی بفروشد حالا میگوید گندم
را بده، اما یک ضرری را به من زدی، قاعده لاضرر میگوید جبران خسارت کن، این غیر
از بحث ماست، هر کجا قاعده لاضرر بیاید، به عنوان ثانوی، نه به عنوان اولی، به
عنوان ثانوی میگوئیم اما آنها عناوین ثانویست در ما نحن فیه به طور کلی حکم این است
که علی الید ما اخذت حتی تودی، من اتلف مال الغیر فهوله ضامن میشود قیمت یوم
الاداء لذا اعلی القیم را هیچ جا نمیگویند الا شاذاً آن هم اعلی القیم نه، این
آقایانی که میگویند، میگویند اعلی القیم بمعنی اینکه اگر 5 تومان بوده و 10
تومان شده است و دوباره برگشته 5 تومان شده، (باید) 10 تومان بدهد، اعلی القیمی که
من گفتم، اسمتش را که اعلی القیم نگذاشته گفتم کار به من اتلف ندارم، قاعده لاضرر
میگوید جبران خسارت کن.
کم کم مساله ما رسید به اینجا که آقا روی این حرف شما قدرت خرید
همیشه باید مراعات شود خوب اگر این باش یک مساله بغرنجی جلو میآید و آن این است
که یک سال قبل 1000 تومان قرض الحسنه گرفته الان 800 تومان است، خوب باید 1000
تومان بدهد. برای اینکه اگر بخواهید قدرت خرید مراعات شود، این یوم الاداء وقتی
درست میشود که 1000 تومان بدهد، در حالی که مسلماً این ربا است دیگر، لذا جواب میدهیم
بله قدرت خرید مراعات بشود حتی در باب قرض، الا اینکه در باب قرض. آن قدرت خرید را
خدا جبران میکند خدا گفته که قرض الحسنه بده، 1000 تومان بده، 1000 تومان بگیر
ولو آن وقتی که 1000 تومان میگیری 800 تومان است اما آن 200 تومان را منز الذی
یقرض الله قرضاً حسناً فیضا عفه له، خوب خدا 2 برابر به تو میدهد مثل صدقه میشود
چه طور شما صدقه میدهید خدا 10 برابر میدهد، قرض میدهید خدا 18 برابر میدهد،
لذا اینجا قدرت خرید درست میشود از همین جهت 1000 تومان داده، باید 1000 تومان
بگیرد، اگر بیشتر بگیرد ربا است خدا گفته من جبران میکنم اگر جبرانم را قبول
نداری ربا است و ربا حرام است، گناهش هم خیلی بزرگ است.
در دیر کردش هم همین را میگوئیم، این آقا 1000 تومان داده یک ساله
الان 1000 تومان میخواهد بدهد، قرض الحسنه جبران شده اما دیر کرد میگیرد میگوید
خیلی خوب تا یک سال دیگر قدرت خریدم را بده یعنی مثلاً 1200 تومان بده این را هم
میگوئیم جایز نیست دیگر این را چرا؟ اینکه دیگر قرض الحسنه نیست، اولاً که قرض
الحسنه است، بعد هم قرآن میگوید قرض الحسنه نیست، اولاً که قرض الحسنه است، بعد
هم قرآن میگوید منظره الی میسره نمیتوانی زیاد بگیری یعنی همان قرض را منظره الی
میسره ادامه بده راجع به قرض و دیر کرد، میگوئیم نمیشود قدرت خرید مراعات بشود،
حتماً رباست گناهش هم بزرگ است ولو اینکه به راستی از نظر اقتصاد، از نظر قدرت
خرید همین طور باشد که 1000 تومان سال گذشته با 1200 تومان الان برابر است و مثل
هم است و این 200 تومان را بخواهد بگیرد نمیشود، ضرر کرده، بله ضرر کرده، در قرض
باید ضرر کند تا خدا 18 برابر بدهد، در دیر کرد هم باید ضرر کند تا خدا 18 برابر
بدهد.
لذا فقط در باب قرض و در باب دیر کرد میگوئیم نباید قدرت خرید مراعات
شود اما در غیر قرض و غیر دیر کرد، راجع به همه چیز ما میگوئیم قدرت خرید باید
مراعات بشود، در قباله 50 تا یک تومانی در 50 سال قبل بود، الان که میخواهد بدهد
قدرت خرید باید مراعات بشود، قدرت خرید چیست 50 تومان آن وقت 5 میلیون الان است
باید الان 5 میلیون بدهد تا ذمه اش بری بشود. چرا؟ برای اینکه قاعده کلی این شد،
آن وقتی که میخواهد بدهد، باید ببیند قیمت چقدر است و چنانچه مثلاً اگر مهریه
خانه بوده، حالا خانه هیچ سروصدایش نیست، مهریه را فروختند و خوردند و بروند و
اصلاً خراب و تمام شد، الان این خانم چه میخواهد؟ خانه، کدام خانه؟ همان خانه که
در قباله است میگوید مهرم را بده یعنی خانه ام را، میگوید خانه که دیگر خبری
نیست، میگوید خوب مثلش را بده، میگوید مثل که نیست، میگوید خیلی خوب قیمتش را
بده، قیمت خانه آن وقت 5 تومان بوده، الان 5 میلیون است، 5 میلیون بده. راجع به هر
چیزی غیر از قرض، قرض هم همین است باید قدرت خرید مراعات شود الا اینکه قدرت خرید
بگیری رباست و گناهش هم جنگ با خداست، خدا جلواش را گرفته، هم جبران کرده، هم
زیادتر گرفتن را که قدرت خرید باشد، جلویش را گرفته برای اینکه دیده اگر در اقتصاد
ربا آمد، یمحق الله الربا و یرب الصدقات،ای نیرب الصدقات یعنی قرض، حالا صدقات
معنی عام و تو قرض بده من درست میکنم و اگر الان همین بانکها که آن مصائب بزرگ
را جلو آوردند حالا میخواهند درست کنند حتماً هم نمیتوانند این طور درستش بکنند،
اگر به راستی این بانکها این قرض الحسنهها که مساله بزرگی شد و الان هم هست،
اینها همه، حرف اسلام را شنیده بودند، یعنی قرض میدادند، خواه ناخواه مردم
پولهایش را پیش اینها میگذاشتند، اینها یک سوم از پول مردم، این بانکها یک سوم از
مال مردم را تجارت میکردند برای اینکه قرض است مالک میشود دیگر وقتی پول را در
بانک گذاشتند، آن وقت بانک مالک میشود، قطع است، آن کسی که وام میگیرد مالک است،
خوب این میبیند پولها مانده و احتکار پول است، پولها را به کار میزند، مال کیست
این شود، مال خود این آقائی که در بانک هست. اگر هم بخواهد جایزه بدهد که مردم جمع
بشوند، پول بگذارند، آن هم خوب است ولی بالاخره مالک آنست، به اندازه خواست مردم
هم وام بدهد دیگر خواه ناخواه اقتصاد ما حسابی رو به راه میشود هم آن مضاربه اش
را کرده هم وامش را داده هم مردم پولهای زیادیشان را توی بانک گذاشتند، نمیکنند،
نکردند، من 4 جلد کتاب بنام مقایسه بین سیستمهای اقتصادی در زمان طاغوت نوشتم،
کتاب سال هم شد، جایزه خوبی هم به من دادند در آنجا همین (مطلب) را فریاد میکردم،
قم هم بودم اینها میآمدند پیش من همین (مطلب) را فریاد میکردم، حالا هم که پیش
من میآیند همین (مطلب) را فریاد میکنم و میگویم این چه چیزی است که اقتصاد
منهای بانک ممکن نیست، کی گفته ممکن نیست بانک منهایر با ممکن نیست، پس ضرورت است
به عنوان ثانوی باید رباخوری باشد، حالا میآئیم کلاه شرعی سرش میگذاریم حیله
بازی میکنیم ما حیله بازی را حرام میدانیم حضرت امام هم حرام میدانستند حیله
بازی چیست؟ درست، صاف، اقتصاد صاف، اقتصاد بی غش، چقدر عالی میشود.
خلاصه حرف این است، مسلم است که باید قدرت خرید حساب شود پولی که
1000 تومان (بوده) حالا 800 تومان شده این مسلم باید قیمت یوم الاداء باشد و قیمت
یوم الاداء یعنی قیمت خرید را حساب بکند، همه جا باید قدرت خرید مراعات شود الا در
باب قرض حتی دیر کردش در آنجا هم قدرت خرید حساب میشود، حسابش را خدا میدهد چقدر
هم دیدیم به راستی این افرادی که قرض الحسنه میدهند، پولهایش پربرکت میشود عالی
جبران خسارت میشود. از راهی که گمان نداشتند جبران خسارت میشود ما نمیکنیم، ما
به راستی عمل به اسلام بکنیم ببینیم کجایش بمبست پیدا میشود؟ ما عمل به اسلام نمیکنیم
بعد میخواهیم از خودمان یک بافتی درست بکنیم بعد گردن اسلام بگذاریم معلوم است
گرفتاری درست میشود نمیتوانیم هم درست بکنیم، این راه هائی که اینها جلو آمدند
هیچ وقت نمیتوانند درست بکنند اقتصاد مریض را اقتصاد سالمش بکنند فقط همان (راهی)
است که اسلام عزیز میفرماید اسلام عزیز اگر به آن عمل بکنید میبینید چقدر عالی
درمی آید قدرت خرید را هم خدا جبران میکند در آنجا هم که ما باید قدرت خرید را
جبران کنیم باید جبران بکنیم. این خلاصه حرف است.
مساله دوم راجع به مثلی و قیمی است که بعداً صحبت میکنیم انشاء
الله برای فردا.
اللهم صل علی
محمد و آل محمد.