اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری یسرلی امری واحلل عقده من
لسانی یفقهوا قولی
شرط سوم در
باب قاعده الولد للفراش فرمودند که لااقل باید 9 ماه بگذرد اما اگر بیش از اینها
شد دیگر قاعده الولد للفراش نمیآید در این مسأله اختلاف عجیبی در بین فقهاء است
البته موضوعی است نه حکمی و این که این بچه در شکم مادر چقدر میتواند بماند میدانید
که معمولاً 9 ماه اما از 9 ماه کمتر میشود تا برسد به 6 ماه البته دیروز میگفتم
همین 6 ماهش هم تقریبی است راجع به 9 ماه در میان زنان مشهور است که 9 ماه و 9 ماه
روز اما خیلی جاها دیده شده که تا 10 ماه هم رفته و دیشب یک خانمی به من تلفن کرد
و همین را میگفت که خواهرش 10 ماهه بود این هم 10 ماهه است اشکال دارد یا نه؟خوب
نه.
تا 10 ماه و
4-3 روز کمتر و بیشتر و اینها باز هم ظاهراً حرفی نیست اما مثلاً مثل شهید که
فرمودند 11 ماه یک سال باز هم بخوانیم قاعده الفراش را جاری بکنیم انصافاً مشکل
است تا 9 ماهش قاعده الفراش جاری است تا 10 ماهش هم قاعده الفراش جاری است اما به
راستی دیگر برای 11 ماه 12 ماه بخواهیم قاعده الفراش را جاری بکنیم یعنی مثلاً
شوهر با این زن مقاربت کرده و به مسافرت رفته حالا 6 ماه بعد 7 ماه بعد 8 ماه بعد
9 ماه 10 ماه الولد للفراش اما حالا یک سال بعد که بچه بیاورد بگوید بچه مال شوهرم
است حالا به فرض هم یک چیز خیلی نادری که نمیدانم میشود یا نه اما باز هم میتوانید
دست از این معنی عرفی برداریم یعنی عرف نمیپسندد که این زن بعد از یک سال بچه
آورده بگوید بچه مال شوهرم است حالا به فرض هم یک چیز خیلی نادری که نمیدانم میشود
یا نه اما باز هم میتوانید دست از این معنی عرفی برداریم یعنی عرف نمیپسندد که
این زن بعد از یک سال بچه آورده بگوید بچه مال شوهرم است الولد للفراش را جاری
بکنید اگر مطالعه کرده باشید حتی همین جا مرحوم آقای بجنوردی خیلی مفصل در این
باره صحبت میکنند و ایشان تبعاً ار بعضی فقهاء م خواهند تا یک سال بروند اگر یک
سال است شوهر با این زن همبستر نشده حالا اگر بچه آورد بگوییم قاعده للفراش جاری
است و این بچه مال شوهری است که یک سال با این زن مقاربت نکرده است ظاهراً نمیشود
گفت و این امر دقی عقلی نیست امر استقرائی است 6 ماهه خیلی کم است 5 ماهه اصلاً
نیست استقراء اثباتش میکند حتی مثلاً 7 ماه و 8 ماه خیلی کم است اما باز هم میشود
گفت استقراء اثبات میکند 9 ماه دیگر فراوان است مثل آن 6 ماه که فی الجمله است آن
6 ماهه دیگر 90 درصد زنان این طوری اند گفتم الان در میان زنان مشهور است که 9 ماه
و 9 روز مثل این که یک استقرائی در افراد برای زنان پیدا شده حالا از 9 ماه و 9
روز رد میشود شاذ نادر است اما میشود تا 10 ماه میشود حالا دیگر از 10 ماه رد
شدن دیگر استیحایش است استعباد است حالا این استعبادها را هم باز پیدا بکنید مثلاً
زنی 11 ماه بچه به دنیا آورده و بگویید الولد للفراش این را هم میگیرد ولی دیگر
از 11 ماه به آن طرف باز هم بخواهیم بگوییم الولد للفراش ظاهراً خودمان را گول زده
ایم یک احتمال باید باشد دیروز عرض میکردم این 3 تا شرط اگر فقهاء نفرموده بودند
خیلی بهتر بود و به جای این 3 تا شرط اگر فقهاء نفرموده بودند اگر یک احتمال
عقلایی باشد که بشود بچه را به شوهر نسبت داد الولد للفراش جاری میشود مثل آقای
بجنوردی شاید 10 صفحه در این 3 تا شرط صحبت کرده اگر این 10 صفحه را ایشان صحبت
نکرده بود ما را در دردسرطلبگی نیانداخته بودند مخصوصاً در شرط سوم و این طور
فرموده بودند که قاعده الفراش این است که ما احتمال عقلائی بتوانیم بدهیم که این
بچه مال این شوهر است آن احتما احتمال قاعده الفراش را درست میکند و اما اگر این
احتمال نباشد نه فقط قاعده الفراش بلکه همه امارت همین طور است مثل خبر واحد قاعده
ید قاعده سوق و امثال اینها باید یک احتمال عقلایی بدهیم که هست القا احتمال
الخلاف بیاید این را به جای علم بنشاند قاعده الفراش هم همین طور است باید یک
احتمال باشد قاعده الفراش باید یک احتمال باشد قاعده الفراش بیاید احتمال ظنی را
حتی احتمالی را به جای علم بنشاند.
اما اگر این احتمال
عقلایی نباشد احتمال استبعادی احتمال شاذی باشد مثل این که این شخص در مدت یک سال
این بچه را آورد حالا بگوییم که ممکن است این بچه مال این شوهر باشد چنانچه درباره
ابوحنیفه نقل میکنند که بیش از یک سال در شکم مادر مانده منتظر بوده یکی از آن
ائمه چهارگانه اهل سنت مالک به دنیا بیاید حالا این خانم بگوید منتظر پدرش بوده
حالا پدرش آمده بچه هم به دنیا آمده با قاعده الفراش بخواهیم درستش بکنیم ظاهراً
نمیشود باید در همه امارات واقع محتمل میخواهیم ولو آن محتمل از مظنه هم کمتر
باشد ما امارات را تعبدی میدانیم یا بنتی عقلائی بدانیم هر دو تایش یکی است حالا
ما تعبدی که نمیدانیم در همه امارات بنای عقلاء رویشان است وقتی چنین باشد اگر ما
بخواهیم امارات را جاری بکنیم به قول شیخ انصاری القا احتمال الخلاف میخواهیم
حالا اگر احتمال عرف پسند نباشد به عبارت دیگر یک احتمال درصد احتمال پنج احتمال
درصد احتمال حجت نیست اصلاً ظن متأخم با علم لذا اگر 3-2 درصد احتمال است میگوید
اینها ضرر نمیزند از نظر فلسفه ضرر میزند برای این که آنجا یقین قطعی و دقی و
فلسفی است اما در عرف ظن متاخم با علم اطمینان است علم و اظمینان و ظن متأخم با
علم هیچ فرقی نمیکنند خوب این از نظر علم عرفی برمی گردد به این که احتمال 1 درصد
و 2 درصد و 3 درصد و اینها پیش عقلاء هیچ است و ما بخواهیم رویش ترتیب اثر بدهیم
نمیشود وقتی نشد اگر همین بچه یک ساله به دنیا آمده و ما بخواهیم نسبت به این
شوهر بدهیم عقلاء این احتمال را پوچ میدانند علم دارند که این .ولدالزنا است.لذا
ایت بچه که به دنیا آمده اگر یک درصد 2 درصد 3 درصد احتمال بدهیم که این بچه مال
این پدر است و در دل مانده منتظر پدرش بوده و حالا پدرش که آمده به دنیا آمده
عقلاء به ما میخندند میگویند میدانیم این ولد الزنا است یعنی اطمینان ظن متاخم
با علم و علم عرفی همه اینها احتمال نیشگول دارد ناچیز است هیچ کجا نداریم که در
علوم عرفیه یعنی در فقه ما که احتمال نیاید در فلسفه وقتی آمد میگوید اذا جاء
الاحتمال بطل الاستدلال و اما در فقه ما میگوید نه بنای عرف علم عادی ظن را
متأخرین با علم اطمینان همه را میگوید حجت است گاهی احتمالش خیلی است مثلاً 20
درصد به این میگویید اماره که اماره دیگر اقلاً 20 درصد باید باشد که اسمش را میگذاریم
مظنه حالا 30 درصد باز هم بگویید اماره 40 درصد باز هم بگویید اماره 50 درصد باز
هم بگویید اماره فرقی نمیکند که اماره از باب بنای عقلاء باشد یا از باب آیه نباء
اگر 30 درصد و عادل به راستی شهادت داد مثلاً آمده میگوید ماه را دیدم 30 درصد
احتمال میدهیم درست بگوید اما یک دفعه نه یک فوج دارند نگاه میکنند چشمهای عالی
بررسی کامل یکی در میان اینها فریاد میکند من دیم این نمیتواند نشان بدهد این را
میگویند حجت نیست چرا حجت نیست مگر عادل نیست چرا میگویند این احتمالش کالعدم
است وقتی احتمال کالعدم شد نمیگوییم تو عادل نیستی میگوییم صدق العادل تو را نمیگیرد
لذا ما باید در همه امارات منجمله در این الولد للفراش باید اقلاً 30 درصد 40 درصد
باشد 20 درصدش هم مشکل است و اسمش را میگذارند ظن غیر حجت اماره میآید ظن غیر
حجت را حجت میکند الاصل حرمت عمل بالظن حالا به قول مرحوم اخوند الاصل عدم حجیت
الظن الا ما اخرجه بالدلیل و ما بخواهیم 3-2 تا احتمال- حتی 5 تا 10 تایش را هم من
شک دارم امارات را حجت بکنیم نمیشود حالا این ظن متاخم با علم باید این طور باشد
که ظنی که پهلوی علم باشد علمی که عرف آن را علم بداند اطمینان که نفس ما مطمئن به
آن باشد ولو این که 3-2 احتمال هم باشد دیگر اینها را اهمیت نمیدهیم میگوییم
اطمینان است و اطمینان حجت است مسأله ما همین است زن یک ساله بچه آورده میگوید
مال شوهرم است در میان مردم این چند احتمال درصد احتمال است یک هم نیست 2 هم نیست
3 هم نیست 3 هم باشد باز هم پیش مردم حجت نیست چرا؟می گویند برای این که موضوع
اماره آنجائی است که عقلاء بتوانند بگویند صدق العادل القا احتمال الخلاف و اما ان
جا که نشود دیگر امارات حجت نیست لذا ما نحن فبه میشود بخواهد بگوید بچه مال
شوهرم است ممکن است باشدی معجزهای یک کرامتی یک معجزهای اما عرفی است یا نه خوب
نه حالا خیلی بالا برویم که بعضی از فقهاء فرمودندتا 10 ماهه باز هم خوب است باز
هم خوب است باز هم میتواند موضوع الولد للفراش بشود در آن 6 ماهه 4-3 روز کمتر
خوب است در آن 9 ماهه 10-8 روز بیشتر خوب است اما ناگهان 9 ماهه بشود یک سال آن 6
ماهه بشود 5 ماهه ما بگوییم که الولد للفراش جاری است باید ببینیم عرف قبول میکند
یا نه عرف میگویند این بچه که بعد از یک سال از رفتن شوهر از زن به دنیا آکده مال
شوهر نیست چرا میگوید برای این که احتمالش هست اما احتمال نیشگول است نیشگول است
یعنی چه یعنی احتمال به اندازهای ضعیف است که عقلاء به این طور احتمالات اهمیت
نمیدهند ظن متاخم با علم ضدش است ظن متاخم با علم علم است این دیگر حرف ندارد لذا
در همه امارات میگوییم که وقتی حجت است که اقلاً 30 درصد هست باز هم اینها حجت
نیست ظن متأخرین با علم علم است در خبر واحدش هم همین است از همین جهت هم در میان
فقهاء مشهور است که خبر واحد در شاذ حجت نیست کسی عادل است اما ادعالی چیزهای عجیب
و غریب دارد لذا علوم غریه را که شما حجت نمیدانید علمش را حجت نمیدانید چه رسد
به خبر واحدش یک قاعده کلی در فقه ما حجت نیست فرقی هم نمیکند علم باشد یا اماره
باشد هیچ فرقی نمیکند.
مسلم اگر
عقلاء 30 درصد احتمال بدهند صدق العادل دارند القا احتمال الخلاف دارند به عبارت
دیگر ظن غیر متاخم با علم را هر چه میخواهد بشود 30 درصد احتمال نمیخواهیم که
مظنه باشد این که مشهور شد مظنه نه کی گفته مظنه باید این طور باشد عرف پسند باشد
حالا 30 درصد احتمال میدهیم این آقا درست باشد خوب قطعاً میگویید حجت است این
روایات ما که به دست ما رسیده اگر یک آدم وسواسی باسد یک آدم ان قلت قلت کنی باشد
مسلم 30 درصد احتمال این که این روایتها از امام صادق (ع) صادر شده باشد نیست دیگر
اما شما با راوی و با این روایت و با اصالت عدم خطا و با اصالت عدم نسیان و اصالت
عدم غفلت و امثال اینها حسابی جاری میکنید همین اصالت عدم غفلت 30 درصد که باشد
اصالت عدم غفلت دارد دیگر ما بخواهیم بگوییم 80 درصد خوب مسلم این طور نیست کاری
انجام داده 30 درصد تصالت عدم غفلت جاری میکنیم اصالت عدم خطا آدمی است که پیر
شده خطایش خیلی شده اما به اندازهای نرسیده که دیگر مردم حرفش را باور نداشته
باشند خوب مسلم است اصالت عدم خطا دارد اصل عدم نسیان دارد اصل عدم غفلت دارد اگر
این طور نباشد اصلاً چرخ روزگار نمیگردد لذا این که ایشان میگویند ما مظنه میخواهیم
البته در اصول گفتند مظنه حجت است مرادشان از مظنه این نیست که 50 درصد به بالا نه
مرادشان این است که در مقابل علم اگر علم باشد علم عرفی حجت است اگر علم عرفی
نباشد دیگر تا به شک نرسد ما بقی حجت است مگر این که عقلاء به این احتمالات اهمیت
ندهند وقتی این طور شد احتمال دارد در 30 درصد همه امارات جاری است.
به این مثال
توجه بکنید میدانیم نامحرم با این زن همبستر شده حالا این زن آبستن شده شوهرش هم
با این زن همبستر شده حالا این زن آبستن شده اما نمیدانیم این بچه مال آن مرد
نامحرم است یا مال شوهر است خوب 50 درصد است مسلم الولد للفراش جاری است به دنیا
آمد شکل و شباهت درصد است مسلم الولد للفراش جاری است به دنیا آمد باز هم الولد
للفراش مسلماً جاری است.
راجع به اماره
اش هم همین است راجع به ما بقی اصول هم همین است مثلاً الان با این بازار خراب شما
قاعدع ید دارید اگر فکرش را بکنیدخراب میشود فکرش را نکن (بنا به) قاعده ید بگو
این مرغی که در این بازار است درست سر بریده شده یک مقدار فکرش را بکنیم دیگر نمیشود
مرغ بخوریم نمیشود گوشت بخوریم نمیشود نان بخوریم «لما کان للمسلمین سوق» الان
قطعا از 30 درصد بیشتر نیست، اما هم قاعده ید داریم هم قاعده سوق داریم هم اصاله
الصحه فی فعل الغیر داریم همه اینها هم بازار را میگرداند هیچ کس هم تا بحال
نگفته مظنه است همه اینها محتمل است برای بازار الان ما (البته) دیروز هم همین طور
بود.
یادم نرود من
مکه بودم آن وقت این طور بود که آب قلیل بود دیگ گذاشته بودند و ما آفتابه را از
این دیگ پر میکردیم میبردیم دستشوئی دستشوئی هم عجیب بود من از دستشوئی برگشته
بودم، داشتم وضو میگرفتم یک وسواسی رسید خدا بیامرزش خیلی خوب بود هم علمش خیلی
خوب بود هم تقوایش خیلی خوب بود گفت آقا چه کار میکنی؟ گفتم وضوی نجس بجا میآورم
قربه الی الله، مگر میشود الان غیر از این بگوئیم؟ الان وضوی نجس، غسل نجس، خوراک
نجس (است) اما همین احتمال 30 درصد کفایت میکند به صدق العادل در اماره اش با
قاعده یدش به قاعده اصاله الصحه فی فعل الغیرش منجمله در اینجا به الوالد للفراش،
30 درصد، 20 درصد بس است اما یک دفعه نه آمده پائین و شده 3 درصد این دیگر نه،
چرا؟ برای این که عقلاء روی آن علم دارند مثل همین است که یک ساله است نمیشود
دیگر احتمالش هست اما نمیشود عقلانیت ندارد الولد للفراش دیگر جاری نیست.
من خیال میکنم
که اگر این عرض مرا فرموده بودند مطلب صاف شده بود و روی این عرض من آقایان هم
اشکال داشتند مقداری فکر کنید خیلی نتیجه دارد ما در باب امارات مظنه نمیخواهیم
در باب امارات احتمال عقلایی میخواهیم برای جریان امارات.
و صلی الله
علی محمد و آل محمد.