اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله
الرحمن الرحیم . رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
یکی از قواعد فقهی گفتیم که قاعده الزام است
قاعده الزام راکه ادعای اجماع روی آن کردند،تمسک به روایات درحدتواترتمسک
کردند،گفتند معنی اش این است که اگر یک سنی چیزی ازنظرحکم به ضررش باشد بگویدو به
نفع شیعه باشد،شیعه می تواند طبق همان نظرسنی عمل بکند مثالهای فراوانی دراین
جازده شده است از جمله این مثالها این است؛گفتند اگرقسم بخوردکه زنش مطلقه شود،
همه مالش صدقه داده شود، و همچنین بنده هایش آزاد شوند، مثلاٌ می گوید والله اگرمن
امروز از خانه بیرون رفتم زنم طلاق داده شود،مالم همه صدقه داده شودوغلام وکنیزم
آزاد شوندو این ازخانه بیرون رفت، گفتندکه طبق این قسم زنش مطلقه است، مالش صدقه
است بنده هایش آزادند. که اسمش راگذاشتند طلاق حلفی یا صدقه حلفی که ائمه طاهرین
علیهم السلام روی این پا فشاری دارند و می فرمایندکه ما همچنین طلاقی نداریم،
ماهمچنین صدقه ای نداریم وگفته این (شخص)هیچ است و درسنی ها مشهوراست می گویند که
بله ماهم طلاق حلفی داریم هم صدقه حلفی داریم واگر مثلاً پیش زنش به زنش
بگویداگرمن ازدواج (مجدد)کردم تو طلاق داده، مالم صدقه تمام هستی من درراه خدا سنی
ها می گوینداگرزن دومی گرفت، این زن اول مطلقه است، همه مالش صدقه است، هم بنده
هایش آزادند این یکی از مسائل اختلافی بین شیعه و سنی است که مسلم پیش شیعه است
این حرف غلط است، اما مشهور درمیان سنی هاست بلکه بایدبگوئیم اجماع در میانشان است
که این کارصحیح است. و اگرحنث قسم کردآن چه گفته است باید عمل کند حالا یک سنی این
جور کرد، به زنش گفت که اگر من بعد از تو تزویج کردم،تو طلاق داده شده، همه اموال
من صدقه، بندهایم آزادحالا ازدواج کرد،خوب دیگرازنظر خودش بندهایش آزادند،مایملکش
صدقه است،دیگربا این زن نمی تواندهم بسترشود، درعده است، مگراین که رجوع کندحالا
آیا شیعه می توانداین زن اولیه رابگیردیانه؟ گفتند بله، چرا؟بخاطرقاعده الزام گفته
چون آن که ملزم (به این مطلب است) که زنم نیست تو می توانی این زن را بگیری و لو
این که می دانی قاعده حلف علی الطلاق باطل است، مسلم باطل است اما تو می توانی این
زن را بگیری، اگر ازآن ما یملکش به تو پول بدهند صدقه به تو بدهند، می توانی بگیری،
اگرحکومت یکی ازآن بنده هایش رابه توفروخت،می توانی بخری،اگر هم آزاد است که هیچ،
اگر بخواهند بفروشند،نمی توانی بخری. تو باید ملزم شوی به"ماالزمه"این
خلاصه آن چه فرمودندروایات هم طبق این گفته فراوان است که" الزموه بما الزموا
انفسهم"آن چه که آن هاملزمندروی احکام خودشان، تو می توانی ملتزم شوی به آن
احکام ولو قبول نداری، و لو طلاق حلفی نداریم اماتومی توانی ملزم شوی، مثال ساده
تراگر به زنش بگویدانت طالق بدون این که پیش عدلین باشد، آن ها می گوینددیگرطلاق
داده شده است حالا بعداز عده یا جائی که عده ندارد، تومی توانداین زن را بگیری یا
نه؟ بله، و حال که پیش تو این طلاق باطل است بایدپیش عدلین باشد، اما آن هایی که
ملتزم به این هستندکه این دیگرزنش نیست، تو می توانی این زن را بگیری . بزرگان در
این قاعده الزام بیش از صد فرع آوردند ، بیش از این هاست ما اگر وارد فقه شویم از
اول کتاب طهارت تا آخر دیات بیش از هزار فرع می توانیم پیدا کنیم و حرف فقها این
که ، آن ها اگر علیه خودشان ملتزم شدند تو به التزام آنها می توانی عمل کنی ، در
حقیقت علیه آن ها می توانی عمل کنی به زنی که گفته هی طالق ثلاثه ، خوب دیگر نمی
تواند این زن را بگیرد و لو این که تنهایی پیش زن گفته " انت طالق
ثلاثه" گفته هر حکمی که سنی بار می کند تو
می توانی آن حکم را باربنابراین گرفتن این زن مانعی ندارد. درباب ضمانات
اگر بیعی کرد، که پیش تو پذیرفته نیست، اما پیش آن ها پذیرفته است، تومی توانی این
مشتری را مالک بدانی ، طبق فتوای آن ها و طبق احکام آن ها عمل کنی. اصل مسأله
ظاهراً اشکال ندارد، روایات فراوانی هم درمسأله هست که انشاءالله شنبه یک مقداری
راجع به این روایت صحبت می کنم اگرمی خواهید روایات را پیدا کنید درجلد 15
درمقدمات طلاق ، در جلد 17 وسائل در ارث اخوه و عشیره ، آن ها صاحب وسائل بیش از
20 روایت آورده است، این راجع به ان چه که فقها فرمودند اما ظاهراً یک مقدار بیشتر
باید بگوئیم از آن چه فقها فرمودند و آن این است که باید بگوئیم راجع به سنی چه
حکم له او باشد ، چه حکم علیه او باشد، ما می توانیم طبق التزامات آن ها ولو قبول
نداشته باشیم از نظر فقهی، عمل کنیم و این حکم ضرری و لو روایات همه الاشاذ راجع
به احکام ضرری است مثل مثالهایی زدم اما دراحکام نفعی این حکم به نفع این سنی است،
بایدطبق همان حکم عمل کند، خانه را مال خودش می داند از نظر فقه خودش ، ما این
خانه را می توانیم بخریم ، زن را زن خودش می داند درحالی که از نظرما عقدش باطل
است ، اجازه پدر را نگرفته می خواهد ،او
اجازه را شرط نمی داند ، من شرط می دانم ، الان این زن که گرفته دیگر زنش
هست. دیگر بچه هایش هم حلال زاده هستند هم درباب احکام هم در باب عقود، معاملات
بمعنی الاعم همه ، در حقیقت بر می گردد به این جا که فقه آن ها برای آن ها که حجت
است از نظر ترتیب اثر برای من هم حجت است لذا روایت ها و لو این که بر ضرر است ما
روایت صحیح السند ظاهرالدلاله داریم انشاءالله بعدمی خوانیم که درآن روایت ها می
گوید که حساب ضرر نه تمام احکام .
لذا ما این ها را پاک می دانیم آن کسانی که می گویند نماز جماعت پشت سراین ها
کفایت می کند، سر تا پا نماز این ها خراب است دیگر، اما ما می گوئیم که او نمازش
را درست می داند، من هم می توانم به او اقتدا کنم لذا مثلاً او ازاله نجس را کافی
می داند ، ماهم می توانیم این را پاکش بدانیم اگر غذا پخت آن غذا را بخوریم از اول
طهارت تا اخر دیات و لو مسأله الزام را فقها راجع به احکام ضرری این جا گفتند اما
وقتی برویم درفقه خودمان می بینیم نه تفاوت ندارداحکام ضرری باشدیا احکام نفعی
باشد، التزامات آن ها ، یعنی عمل به فقه شان برای ما حجت است که معاشرت با آن ها
داشته باشیم ، لذا می توانیم هر چه آن ها پاک می دانند نه این که ما پاک بدانیم ما
نجس می دانیم ، اما قاعده الزام به ما می گویدپاک است و اگراو استعمال کردو لو
مثال زدند نماز می خواهدبخوان، نمازش صحیح بدانیم، مثلاً نماز بدون سوره می خواند،
خوب صحیح بدان ، دیگر تارک الصلاة ندان، نماز می خواند باآن وضو غلط و کذایی تو
این را صحیح بدان و تارک الصلاه ندان، پشت سراین نماز بخوان بگو پاک، بگو تمام
احکام براین باراست .لذا همه جا چنین است ، ظاهراً هیچ جا نداریم که دراحکام وضعیه
چه دراحکام تکلیفیه ، چه باب عبادت، چه باب معاملات،آنها اگرطبق عقیده خودشان عمل
کردند به ما گفته شده که طبق عقیدشان درست است، مثلاً زن گرفته اماازنظرما این
نکاح غلط است ، حالا ما می توانیم این زن را بگیریم یا نه؟ نه، زنش هست، این زن
شوهردار است . لکل قوم نکاح، نکاحش این است درست هم هست ، زن شوهر دار هم هست ،
مسلم پیش اصحاب هم هست ، که نمی شود ما این زن سنی را بگیریم ، لذا این حکم راکه
فقها درقاعده الزام روی ضرر بردند، ما مدعی هستیم، نه،ضرر نه،همه احکام. همه
احکامشان آن جا که حکمشان مخالف با شیعه است ما حکم را باطل می دانیم ما برای
خودمان ترتیب اثر نمی دهیم ، این جور نکاح اگر شیعه بکند می گوئیم باطل است این
جور طلاق اگر شیعه بدهی می گوئیم باطل است این جور طهارت و نجاست اگر شیعه بکند می
گوئیم نجس است ، اما راجع به سنی همه اش را می گوئیم پاک است چرا ؟ طبق احکام خودشان
عمل کرده ، ملتزم به احکامش هست تو هم ملتزم شو بما الزمه .
یک مقدار برو بالاتر،کسی نگفته، اما نگفته
دراین قاعده نگفته،در فقه خودمان فراوان داریم زن یهودی راکه طبق یهودی گری ازدواج
کرده ، تو می توانی این زن را بگیری یا نه ؟ نه نمی توانی ، لکل قوم نکاح ، این زن
را طلاق داده ، طبق یهود دیگری ، تو می توانی بگیری یا نه؟ بله و احکام همه کفار
حربی همه احکام در انسانها اگر طبق فقه شان ، طبق عقیده شان عمل بکنندو از نظرآن
ها درست باشد، ما هم باید بگوئیم درست است ؛"لکل قوم نکاح" ماهم
بایدبگوئیم درست است سیره همیشه همین بوده الان هم همین است لذا معامله با یهودیها
معامله با نصرانیها و لو این که درذمه اسلام هم نباش، الان اروپا درحالی که آدم
های فوق العاده دغل، درحقیقت مفسد فی الارض ، محارب، اما بالاخره چون محارب بالفعل
نیستند مامالشان رامال خودشان می دانیم ، جانشان رامحترم می دانیم، هیچکس درفقهمان
نگفته اروپایی ها بچه هایشان ولدالزنا هستند، بله یک دفعه نکاح ندارد، می داند هم
نکاح نیست، این چیزی که الان مشهور شده متأسفانه دربعضی جوان های ما هم آمده، بنام
نکاح دوست یابی است یعنی الان این اروپایی ها سه تا نکاح دارند، یکی دوست یابی هیچ
کس قبول نداردوآن این است که مدتی پسرودختر با هم همه کارمی کنند، بعد هم همدیگر
را رها می کنندخوب این اراذل و اوباش بازی است که خوداروپایی ها هم قبول دارند.
یکی هم مربوط به قانون و کلیساکه بعضی هایشان خیلی مقدسند،می روند به کلیسا
برایشان ازدواج بکند، بعضی هاشان هم نه منکررو حانیت هستند، اما قانون یعنی محضر،
یعنی اسناد رسمی، می روند آن جا . حالا آن چه که طبق قانونشان عمل کنندگمان نکنم
گمان نکنم فقیهی پیدا شود بگوید این بچه اش ولد الزنا است در حالی که پیش ما این
نکاح باطل است در حالی که پیش ما سر تاپایش غلط است اما "الزموه کما التزموا
بدینه"برای این هم روایت صحیح السندداریم نمی دانم چه جور شده فقها با روایات
به این صراحتی، صحیح السندوظاهر الدلاله عملاً درفقه فرمودند، آن چه من می گویم
خلاف اجماع نیست، عملاً درفقه همین است اما درقاعده الزام آن هایی که قواعد فقهیه
نوشتند، این ها این قاعده الزام را مختص دانستندبه آن احکام ضرری، آن هم مختص به
سنی که ما به آقایان عرض می کنیم قاعده الزام یک قاعده ضروری است وحتی می توانیم
بگوئیم این قاعده الزام، یک سیره عقلاء رویش است وروایات به حدتواتر، اصلاً این
روایت ها تعبدی هم نیست، امضاء است، ارشاد است بنای عقلاء این است :" لکل قوم
نکاح، لکل قوم احکام ، لکل قوم معاملات ، لکل قوم من الطهاره الی الدیات "
این سیره عقلاء است و در این 10-8 تا روایت یا بیشتر که روایتها صحیح السند ظاهر
الدلاله هستند ، این ها امضاء آن بنای عقلاء است . در مسأله تعبد نیست این قانون
فقهی یعنی الزام ، قاعده الزام، تعبد نیست ، فقها این کسانی که الان قاعده فقهی
نوشتند، همه شان این را تعبد می دانند همه شان دور روایت دور می زنند، این روایت
اطلاق دارد؟ ندارد؟ این روایت سندش درست است یا نیست؟ دلالتش چیست؟ و امثال این ها
به این آقایان عرض می کنیم این روایتها همه ارشادی است ، دیگر نباید حساب کنید که
اطلاق دارد یا نه ، تابع مایرشد الیه باید ببینیم عقلاء چه می گویند و عقلاء این
جور هستند که کسانی که هم کشیشان نیستند و فقهشان مخالف فقه هم کیششان هست ، این
ها طبق آن چه آن ها عمل کنند از نظر دینشان این را امضاء می کنند در حالی که می
دانند باطل است اما امضاء می کنند شاید هم برای قانون عسر و حرج باشد این قاعده
مثل امارات و حجت خبر واحد که از این راه درست شده، این هم این جورباشد که اگرما
خبرواحد را حجت ندانیم، اختلال نظام لازم می آید این جا هم همین است مااگر بخواهیم
احکام هر قومی را قبول نکنیم اختلال نظام لازم می آید هرج و مرج . عجیبی ، عسر و
حرج عجیبی (پیش می آید) من خیال می کنم آن سبب شده عقلاء یک قاعده درست کردند بنام
قاعده الزام . لذا تا این جا ما دو تا حرف با اصحاب داریم ؛ 1- این قاعده الزام که
می گوئید مختص سنی هاآن هم در احکام ضرریه، این را قبول نداریم، خودتان هم وقتی
بروید درفقه می بینیدکه بیش ازاین ها گفته است مثلاً درنماز جماعت ما می دانیم از
اول نماز تااخر نماز نه شرائط نه اجزایی که ما می گوئیم ندارد ، اما در حالی که
ندارد ، ما این را تارک الصلاه نمی دانیم ، حالا مهمتر از این راجع به طلاق گفته
هی طالق همه گفتندبعداز عده می توانی این زن رابگیری درحالی که پیش دوشاهد عادل
نبوده است ، همین مثالی که آقایان مثال زدند، قسم خورده است هر چه مال دارد صدقه
بدهد ، بعد گفته همه را می دهم به شما، همه آقایان گفتند باید قبول کنی. لذ آن جا
که بدانیم احکام باطل است، اعده الزام است، آن که هست این است می گویندکه هر چه
آنها کردند روی دینشان درست است تو ترتیب اثربده آن ها می گویند پاک است تو هم
برای او بگوپاک است نماز جماعت پشت سرش بخوان او می گوید که زنم طلاق داده شده تو
برو این زن را بگیر، او می گوید این نکاح درست است تو هم برو بگیر ،همان که"
الزمواهم بملتزموا به" لذا ما دو تا حرف بالصحاب داریم ؛
1-
این که می فرمائید مختص به سنی آن هم درضرری
، قبول نداریم ، هم مختص سنی است چه ضرر چه نه ، یک مقدار بیشتر، مختص همه ملل و
نحل، حتی مثلاً توده ای ها، نحل هستند هیچ چیز را قبول ندارند اما ملتزم به قانون
اند قانونشان برای ماحجت است، به این معنی که اگر طبق قانونشان چیزی فروختند ،
چیزی خریدند زنی گرفتند ، زنی طلاق دادند ، زنی رها کردند" لکل قوم نکاح
" می گوئیم که ملل و نحل همه، مردم اگرملتزم شدندبه حکمی ، تو ملتزم بشو به
همان حکم، این یک مسأله دیگر هم این که اصلاً مسأله تعبدی نیست ، عقلائی است عقلاء
برای این که عسرو حرجی لازم نیاید اختلال
نظامی لازم نیاید، حکم شده که این ها یک اماره درست کنند یا یک اصل درست کنند و آن
این که هر قومی که طبق قانونشان عمل کنند،قانون آن ها برایمان حجت است ،البته چون
که این حرف راکسی نگفته بیشتر فکرمی خواهد و مثل آقای بروجردی که 20-10 صفحه رویش
صحبت کرده آن که باید بگوید نگفته است آن که نباید بگوید گفته است .
وصلی الله علی محمد وآل محمد