جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: مخصصات قاعده البینه
    موضوع درس:
    شماره درس: 135
    تاريخ درس: ۱۳۸۶/۴/۳۰

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم.رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.

    در این بحث«البینه للمدعی یا علی المدعی و الیمین علی المنکر یا للمنکر»بحثهایی شد،یعنی نُه تا بحث روی این قاعده داشتیم،بحث امروزمان،یعنی بحث دَهم راجع به مخصصات است و گفتند این قاعده«البینة للمدعی و الیمین لمن انکر»تخصیصها خورده و الان این نوشته را آقای الهی آوردند پیش من مثلاً صاحب مسالک بیش از بیست تخصیص در اینجا آورده حالا من هیچ کدام را قبول ندارم باید روی این مُخَصِّصها یک مقدارصحبت بکنیم،لذا مجبوریم این هفته را دیگر هفته آخر درس،راجع به این مخصص،صحبت بکنیم و مهمِّ این مخصصها را عرض می کنیم دیگر مابقی اش یا به همین مهم ها بر می گردد یا مسأله را خودمان می توانیم حل بکنیم اول مخصصی که فرموده اند و آنها چهار،تا کرده اند اما یکی بیشتر نیست و آن ید امانی است،گفته در ید امانی،قسمی که مال پیش او ودیعه است،حالا مدعی شده مال تلف شد،یا خانه را اجاره کرده،عبا را اجاره کرده،مدعی است که عبا را دزد برد،یا پول رهن است پیش او،امانت پیش او است،مدعی است که دزد آمد،پولها را برد،یا مضاربه می با پول مردم و آن مال المضاربه پیشش است می آید می گوید ورشکسته ام،دزد برده گفتند در اینجاها«البینه للمدعی»از آن طرف هم این بینه ندارد به آن صاحب مال بگوئیم قسم بخور،آنهم فایده ای ندارد قسم هم بخورد فایده ای ندارد برای اینکه اصلاً قول مدعی را نمی پذیرند تا نوبت برسد بگویند آن بینه ندارد تو قسم بخور،یله یک جایی مدعی و منکر عکس می شود،در آنجاها«البینه للمدعی و الیمین لمن انکر»هست،مثل اینکه این آقائی که مال را داده،ادعا بکند افراط را،ادعا بکند تفریط را،مثلاً پول بهش داده مضاربه بکند حالا می آید می گوید که مال تلف شد،ورشکسته ام،آن آقای مدعی می شود که تو بی گدار به آب زدی،تو بد کاری کردی،می توانستی مال تلف نشود،مسافرت باید نروفته باشی، مسافرت رفتی مال را تلف کردی،ادعای افراط و تفریط بکند،خوب در اینجا؛مدعی کی است؟صاحب مال،عکس می شود،اگر تلف باشد مدعی آن کسی است که مالش پیشش است،و اما اگر ادعای افراط و تفریط بشود،مدعی،می شود صاحب مال،منکر می شود،آن کسی که مضاربه می کند،مضارب،یا آن کسی که امین است مال دستش هست،لذا اگر آن،بینه دارد،بینه،اگر نه«لیس للیمین الا الیمین»باید قسم بخورد، این حرفی که البته این بیست،سی تا دلیل،بیست،سی تا مخصص،اینجوری هم هست،یعنی هفت،هشت تا مخصص آوردند،بر می گردد به یکمخصص آنها هم مثال زدند به آن عین الاجاره هم مثال زدند به عین مرهونه،گاهی مثال زدند به مال و دعی،گاهی مثال زدند به مال المضاربه،گاهی مثال زدند به مال الامانه،ید امانی،اما همه اینها بر می گردد به یک چیز و آن این است که گفتند در ید امانی در حالیکه مدعی تلف است،بدون بینه قولش پذیرفته می شود قسم هم،نه،و اینکه آن آقای صاحب مال بگوید من قسم می خورم آنهم نه،بله یک جا می گوید،که ید،ید امانی نیست،بر می گردد به این،افراط است،تفریط است،تعدی است،اصلاً ید،ید امانی نیست ید امانی آنجاست که حافظ مال باشد،این حافظ مال نبوده است،دَرِ خانه را باز گذاشت و رفت در حالیکه اطراف خانه دزد بود این رفت مشهد،وقتی برگشت، طلاهای من را از توی خانه بردند،این باید مشهد نرفته باشد،باید پول و طلای من را همراهش برده باشد ادعای افراط بکند،ادعای تفریط بکند،گفتند اینجاها،بله مصداق«البینة للمدعی و الیمین لمن انکر» صاحب مال می شود مدعی،باید بینه بیاورد،آن تخصیص نیست،باید بینه بیاورد،اگر بینه نه،آن کسی که ید،ید امانی بوده و این ادعا می کند،ید ضمانی است ،او باید قسم بخورد،به خدا قسم ید من امانی است، من حفظ کردم حسابی و هیچ افراط و تفریطی هم تو کار نبوده،چیزی که باید توجه به مطلب داشته باشیم اینست،که ید امانی عرفاً و شرعاً این یک یدی است که ادعای آن امین پذیرفته می شود،و اینکه می گوید مال تلف شد،و صاحب مال می گوید تلف نشده،از صاحب مال سؤال می کنیم که آیا این امین است یا نه اگر بگوید امین است،می گوئیم خوب قولش پذیرفته است هم عرفاً هم شرعاً نظیر خبر ثقه است،نظیر قاعده ید است،نظیر سوق،نظیر اصاله الصحه لفعل الغیر است،می خواهید شما عبا را از کسی بخرید،می گوید مال خودم است،حالا بگوئی که آقا بینه بیاورمال خودت است،می گوید بابا،می خواهی بخر،می خواهی نخر،برو دیگر،اصلاً به ذهن نمی آید که این مال خودش نباشد،چرا،دلیل هست بر اینکه قولش حجت است و وقتی دلیل باشد،قولش حجت است،و اصلاً از باب منازعات و از باب اینکه «البینه للمدعی و الیمین لمن انکر»بیرون است،تخصصاً بیرون است،نه اینکه تخصیص بخورد مثل قاعده ید،یکدفعه روی قاعده ید یکی ادعا دارد،می گوید خانه مال من است،خیلی خوب،بروید دادگاه ببینید خانه مال چه کسی است،اما یکدفعه نه،در مقابلش کسی حرف ندارد،وقتی حرف ندارد،خانه مال این آقا است،اجناس توی این مغازه مال این آقا است،نه احتیاج دارد به بینه،نه احتیاج دارد به قسم یعنی به جای آن بینه،بجای آن قسم که در باب مراجعات،و مطلب را صاف می کند،قاعده ید اینجا مطلب را صاف می کند،ید امین هم همینطور است،ید امین که راستی بگوید امین است،او همان امانت است شما خبر ثقه را برای چه حجت می کنید؟می گوید چونکه راستگوست،قولش پذیرفته می شود،اینجا هم چون ثقه است قولش پذیرفته می شود،و اصلاً دیگر نوبت به باب قضا و شهادات و باب ادعا و باب قسم،اصلاً نوبت به اینجاها نمی رسد،وقتی نوبت به اینجاها نرسد،ما بگوییم ید امانی تخصیص می زند «البینه للمدعی و الیمین لمن انکر» نباید بگوییم تخصص می زند،شما می گویید که اگر اکرم العلماء،می گوید زید جاهل چطور؟می گوید اکرم العلماء از اول،نمی گوید زید جاهل را،زید جاهل تخصصاً بیرون است اگر زید جاهل آورده شده در کلام به خاطر یک تأکیدی است،مثل همان مثالی که توی ادبیات برایمان می زنند که می گوید«ما جائَنی القوم الا الحمار»می گویند این تخصیص است اما این تخصیص برای تأکید است،مثلاً ما جائَنی القوم الا الحمار است،یعنی حتماً هیچ کس نیامد،«ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها»هم معنی اش همین است یعنی حتماً باید هیچ زینتی ولو انگشتر،نباید نامحرم ببیند،باید ابداع نکند،ولو سرمه در چشم شب بزک در شب که الان اثر دارد،نه ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ،ما نحن فیه هم همین است،لذا اگر در باب مضاربه بگوید مال تلف شد،اگر نق نق کرد،از او سوال می کنیم آقا این ثقه هست یا نه ،می گوید آری،می گوییم خوب،برو دنبال کارت دیگر ،ید امانی ضمان آور نیست مگر اینکه نق نقش به یک چیز دیگر برگردد بگوید آقا این ثقه بود حالا دیگر ثقه نیست آن حرف دیگری است بگویید که آقا این اطلاق کرده،باید مسافرت نکند توی مال من ،مسافرت کرده،کوتاهی کرده،تعدی کرده،اینجاها آن صاحب مال می شود مدعی،صاحب مال مدعی است باید برود پیش قاضی و بینه بیاورد،بینه هم نیاورد،یمین برای امین است،اصل اقتضاء می کند ید امانی ضمانت نداشته باشد ،این می گوید ضامن،لذا این ادعایش اصلاً پذیرفته نیست چون دلیل دارد،چون دلیل دارد ادعا پذیرفته نیست،عرفاً و شرعاً به ضرورت فقه،نه اینکه از باب تخصیص باشد،بگوییم البینه المدعی و الیمین لمن انکر الا فی ید امانی،نه بابا ید امانی اصلاً از « البینه المدعی و الیمین لمن انکر»تخصصاً بیرون است و آنکه می شود رویش دعوا داشت ید ضمانی است،یک دفعه از اول ید،ید ضمانی است یک دفعه بعد،ید ضمانی می شود به ادعا،گاهی هم به افراط و تفریط بر می گرداند ید امانی را به ید ضمانی،آنگاه است که البینه المدعی و الیمین لمن انکر و ما اگر ان صاحب مال برنگرداند ید امانی را به ید ضمانی،از او بپرسند آقا این امین تو است یا نه ،بگوید بله،بدون اینکه بینه از او بخواهند،بدون اینکه قسم از آن بخواهند،می گویند برو دنبال کارت ،و این هفت هشتا تخصیصی که اینها درست کردند،همه تخصص است نه تخصیص و یک جمله هم مشهور شده که«الیس للامین الا الیمین»نه به همین هم تمسک کردند که آقا حتماً باید امین قسم بخورد،این را هم قبول ندارم،اصلاً توی فقه ما قبول ندارند،باید ما مدعی داشته باشیم،منکر داشته باشیم دعوا پذیرفته شده در پیش حاکم باشد،آن وقت البینه المدعی و الیمین لمن انکر،و اما جاهایی که اصلاً دعوا مطرح نمی شود چون دلیل است برای آن ید امانی،دعوا مطرح نمی شود،حالا یا تقصیر مدعی است یا تقصیر قاضی است یا اصلاً وضع دعوا این جوری است که اصلا پذیرفته نمی شود دیگر خواه نا خواه البینه المدعی و الیمین لمن انکر،درست است،ید امانی هم تخصصا از آن بیرون است،این یک مطلب،مطلب دوم که باز گفتند تخصیص است،مثال زدند به حقوق واجب،مثل این که می گوید من خمس خود را  دادم من خمس بده هستم،من زکات مالم را دادم،زکات بر من امسال واجب نیست،من کفاره بر من واجب نیست چیزی ندارم که کفاره بدهم،من جبهه نمی توانم بیایم و بالاخره راجع به این واجبات گفتم که در این جاها ولو حق الناس هم باشد قولش پذیرفته می شود بدون بینه لذا رسم پیغمبر اکرم،امیرالمومنین(ع)همین بود،توی نهج البلاغه هم آمده،در روایات ما هم آمده این کسانی که زکات می گرفتند می رفتند سلامش می کردند با تلطف ،با مهربانی،برادر عزیزمان آیا زکات بدهکاریم یا نه ،اگر گفت بله می رفتند تو،پذیرایی می کردند،زکات مالش را می داد،اگر می گفت ما امسال زکات بدهکار نیستیم،می گفتند خدا حافظ حالا تا بگویید زکات واجب نیست بگویید آقا به چه دلیل آقا بینه کو،خوب نبوده است این جور،راجع به همه حقوق واجبه گفته اند این جوری است،بله بعضی اوقات مشکل می شود مثل نفقه هم طلب پیدا می کند آن می گوید که من نفقه این خانم را می دهم،دادم،آن می گوید که نه نفقه من را این نداده است،در اینجاها مسئله طرفینی می شود،ممکن انسان در اینجاها،بعضی ها گفتند نه در نفقه مثل زکات می ماند بگوییم که این خانم ادعا دارد نفقه من را نداده آن باید اثبات بکند که نفقه اش را دادم یا این ادعای بینه بکند،اگر نه او قسم بخورد،ممکن است در باب نفقه کسی بگوید اما بالاخره راجع به حقوق واجبه مثل زکات و خمس و کفاره و وجوب حج و امثال اینها،گفتند که حق الله باشدیا حق الناس باشد بدون بینه بدون یمین قول آن کسی که می گوید بدهکار نیستم پذیرفته می شود،دلیلش هم روایات ما،دلیلش هم آن روش پیغمبر و امیرالمومنین (ع).خوب این را هم باید جواب بدهیم که آقا این که می گوید من زکات بدهکار نیستم،یک دفعه متهم است معلوم نیست قولش پذیرفته بشود،یک دفعه متهم نیست،یدش،ید امانی است،مثل قاعده ید می ماند این عبا به دوش من،می گویم مال خودم است می خواهم با آن عبا نماز بخوانم حالا شما بگویی به چه دلیل مال خودت است بینه بیاور قسم بخور خوب مسلم نه قاعده ید است و من هم ادعا می کنم این عبا مال من است و قاعده ید می گوید این حجت است،ما نحن فیه همین طور است می گوید زکات بدهکار نیستم،مثل آنجاست که بگوید زکات بدهکار هستم،هر دو قولش حجت است قولش پذیرفته می شود نه از باب اینکه البینه المدعی و الیمین لمن انکر،اینجا می آید و تخصیص می خورد،نه اصلا ید،ید امانی است،ید چونکه ید امانی است اگر متهم نباشد قولش پذیرفته می شود،خانم می گوید من عبایت را شستم،درست شستم اگر این وسواسی نباشد حتما قبول می کند و بدون دردسر می گوید عبا پاک است و با این عبا نماز می خواند بله،یک وقتی،ید،ید متهم می شود مثل همان جا که ید امانی متهم بشود،حرف دیگری است آن دیگر ید امانی نیست از امانت بیرون رفته اگر آن ید متهم باشد یا آن شخص متهم بتشد می دانیم نمی خواهد زکات بدهد می دانیم دارد حقه بازی می کند در اینجاها معلوم نیست که آن مال را پیغمبر اکرم و امیرالمومنین رها می کردند،حرف آنجاهاست که ید ،ید متهمه نیست،قاعده ید حکمفرماست وقتی قاعده ید حکمفرما شد البینه المدعی و الیمین لمن انکر از اینجا تخصصا بیرن است؛(سوال یکی حضار)هیچ وقت این جور نبوده،حالا الان راجع به مالیات هم که دنیا مالیات می گیرد غیر از ایران است من شنیدم که همین اروپایی ها،در حالی که برای خودشان یا سرانشان،خیلی ناجنس هستنداصلا با مال مردم اروپا و آمریکا دارد می گرددعراق را این مه جنایت برای خاطر نفت آن،اگر نفت نداشت،هیچ کار به عراق نداشتند ولو بدتر از صدام هم حکم می کرد در آنجا،ظلم می کرد،رفیقش بودند هیچ کار نداشتند لذا نفت را می خواهد امکانات ما در در خطر است،ما امکاناتی اینجا نداریم پس تایید نمی کنیم،لذا یک آدم های دغل و دزد از هر گرگ بدتر همین اروپایی ها و امریکایی ها هستند اما من شنیدم توی خودشان این جور نیست،اینها هر که مالیات بدهکار است خودش می رود به حساب می ریزد الان من شنیدم اروپا و آمریکا مالیاتشان را خود صاحب مال می دهد نه دنبالش برود و مثلا صداقتشان شاید راحع به خودشان مثل دزدها باشد که راجع به خودشان صداقت دارند راجع به دیگران،مال مردم صداقت ندارند،اینها هم اینجوری است می گویند مالت را خودشان می دهند لذا قولشان پذیرفته است،اما در ایران اینجور نیست ،مالیات را به زور از آنها می گیرند و این هم بگوید مثلا من بدهکار نیستم یا بگوید من یک میلیون بدهکارم،این را هم نمی پذیرند،می روند تحقیق می کنند ،این برای خاطر این که ید،ید متهمه است،و الا توی همان مالیات هم،مثل همان زکات می گوییم اگر متهم نباشد،اگر بدانیم که امانت است،صداقت است،صمیمیت است(حرفش قبول می شود)می رود بازار چیز بخرم بدون اینکه از او بینه بخواهم،بدون اینکه از او یمین بخواهم اصلا به ذهن نمی آید مال خودش است از او چیزی می خرم،خوب همین جور که در بازار می گویید در زکات و خمس و کفارات و امثال اینها هم می گوییم ما می دانیم این آقا متدین است این آقا زکات بده است،این اقا خمس بده است اما حالا،امسال خمسی به ذمه ما نیست اصلا به ذهن او نمی اید که اقا یا شاهد بیاور،یا بیا قسم بخور اصلا نمی اید تا بگوید تخصیص می خورد،نه ید،ید امانی است،قاعده ید برایش حکم فرماست،اگر هم ید امانی نگوید،بگوید قاعده ید قاعده ید برایش حکمفرماست لذا قولش پذیرفته می شود،اصلا مربوط به باب دعوا نیست،مگر دعوا ایجاد بکند،مثل آن ید متهم بشود و آن اقا ادعای تفریط و تعدی بکند و بالاخره یک چیز دیگری که از باب قاعده ید و ید امانی بیرونش ببریم آن وقت مصداق«البینه المدعی و الیمین لمن انکر»بکنیم،دیگر ید و قول که تفاوت نمی کند،این خلاصه تا اینجا.تا به حال که ما تخصیصی پیدا نکردیم حالا گفتند یمین استظهاری تخصیص است،این نوشته هم که آقا نوشته اند یک مقداری بخواهیم باز هم هست،گفتم این هفته،دیگر مجبوریم در این باره صحبت بکنیم اما خوب بحثها بحثهای مفیدی است انصافا حالا قبول بکنید یا قبول نکنید اصل بحثها مفید است،لذا این هفته را در این باره صحبت بکنیم انشاء الله.

       و صلي الله علی محمد و آل محمد

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365