اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده
من لسانی یفقهوا قولی.
عرض کردم که
مشهور شده یکی از قواعد فقیهه البناء علی الاکثر اما وقتی که میخواهند معنا کنند
البناء علی الاکثر را میبرندش روی یک مسئله و الا در فقه از اول فقه تا آخر فقه
ما البناء عل الاکثر نداریم مثلاً حتی حدیث لاتعاد هم خب مربوط به نماز و همه نماز
و اجزاء و شرایط و رکعات و اما این فقط مربوط به یک مسئله نماز آن هم شکیات آن هم
شکیات صحیحه حالا اسم این را بگذاریم قاعده، اگر عکسش را بگوییم قاعده آن خوب است
اذا شککت فابن علی الاقل همه جا من جمله در نماز خب این بیاییم بحثش را بکنیم که
اذا شککت فابن علی الاقل چقدر تخصیص خورده؟ کجاها را میگیرد؟ مسئله اصولی است؟
مسئله فقهی است؟ اما به جای این که اذا شککت فابن علی الاقل را مرحوم آقای بجنوردی
و امثال ایشان یک قاعده کرده باشند اذا شککت فابن علی الاکثر را یک قاعده کرده اند
اگر عرض من باشد خب مسئله صاف است این قاعده نیست و یک مسئله است و آن مسئله این
است که در رکعت سوم و چهارم نماز های چهار رکعتی که فقد احرز اثنین بعد اکمال
سجدتین در نمازهای چهار رکعتی در رکعت سوم و چهارم اگر کسی شک بکند آن هم در رکعت،
نه در اجزاء و شرایط آن وقت دستور داده شده فابن علی الاکثر اذا شککت فابن علی
الاکثر، لذا یک مسئله است مثل مسئله سجده سهو در شش جا واجب است یا مثلاً در مسئله
این که در رکعت اول و دوم هر نمازی اگر شک بکنی نماز باطل است خب اینها همه این
جوری است دیگر، نماز دو رکعتی شک بردار شک نیست نماز مغرب شک بردار نیست اینها
همه مسائل است که در باب شکیات مثلاً شکیات و سهویات و ظنیات و اینها هر کدامش یک
مسائلی دارد و مسئله، مسئله، مسئله باید درستش بکنیم از جمله مسئله این که شک در
رکعت سوم و چهارم باید بنا را بر اکثر گذاشت آن هم به این معنا که تتمه را بعد از
نماز بیاور که در حقیقت میشود اذا شککت فابن علی الاقل اما اقل این جوری خب اگر
این عرض من باشد دیگر تخصیص به آن نخورده است و اشکالی هم ندارد و حکومت دارد بر
آن اذا شککت فابن علی الاقل برای این که یک مسئله است خصوص رکعتین اخترتین آن
قاعده اذا شککت فابن علی الاقل این حکومت دارد بر آن، حکومت هم هست حتی تخصیص هم
نیست این جور میشود اذا شککت فابن عل الاقل آن اذا شککت فابن علی الاکثر فی
الرکعتین الاخرتین میگوید که چشمک میزند به آن نظاره دلیل علی دلیل نتیجه هم
تخصیص میزند میآید نظارت میکند تخصیص میزند اذا شککت فابن علی الاقل را هیچ
اشکالی پیدا نمیشود و اما روی فرمایشات قوم یعنی همه که نه مثل مرحوم آقای
بجنوردی و امثال اینها که فرموده اند قاعده اذا شککت فابن علی الاکثر خب یک تعارض
هست بین آن و بین اذا شککت فابن علی الاقل تعارضش را چکار بکنیم؟ که دیروز میگفتم
باید بگوییم که اذا شککت فابن علی الاقل را طردش بکنیم اذا شککت فابن علی الاکثر
را بگیریم برای این که اذا شککت فابن علی الاقل همه جا اذا شککت فابن علی الاکثر
همه جا عامین من وجه است تعارض میکند خب باید تساقط بکند دیگر بگوییم که شهرت با
این طرف است خب دیروز میگفتم شهرت آن طرف است خیلی خوب اما کجا شهرت هست؟ در رکعتین
اخیرتین من الرباعیات و الا اذا شککت فابن علی الاکثر که هیچ جا نیست که شما
بگویید شهرت هست و اذا شککت فابن علی الاقل را طردش میکنیم و آن را میگیریم و
مثل آقای بجنوردی باید جواب بدهد که آقا این تعارض را چکارش میکنید؟ این یک اشکال
است تعارض است عامین من وجه است مثل اکرم العلماء لا تکرم الفساق این را چه جور میشود
درستش کرد؟ نمیشود ظاهراً.
یکی هم
استحصاب با این نمیخواند برای این که استصحاب به ما میگوید که اگر نمیدانی
آوردهای یا نیاورده ای؟ نیاوردهای که دیروز میگفتم مرحوم آقای بجنوردی میخواهد
این استصحاب را از کار بیندازد به معنا این که اصل مثبت گفتیم نه بابا اصل مثبت
نیست حالا ما که در اصول اصل مثبت را حجت میدانیم اما اصل مثبت که نیست وجدان را
با مستصحب پهلوی هم میگذاریم درست میشود نمیدانم سه را آوردم یا نه؟ نه دو را
یقین دارم آورده ام فقد احرز الاثنین فرض این جاست شک بین سه و چهار، شک بین دو و
سه یعنی میدانم دو است نمیدانم سه است یا نه؟ این را میگویند شک بین دو و سه،
نمیدانم سه را آوردم یا نه؟ دیروز نیاورده بودم قبل از نماز نیاورده بودم، نمیدانم
سه آمده یا نه؟ خب نیامده اینها که دیگر حرف ندارد شک دو و سه نمیدانم سه را
آوردم یا نه؟ نیاوردم، دو را یقین دارم استصحاب، نمیخواهد بگوییم پس دو، پس که
ندارد، نه پس دارد نه پیش، میدانم دو را آوردم بنابراین استصحاب هم مثبت نیست
دیروز میگفتم اگر مثبت هم باشد واسطه خفی است یا واسطه جلی است و دیگر به عرف
بگوییم که نمیدانم سه است یا نه؟ سه نه اما میدانم دو است یا نه؟ به من میخندند
که باباجان دو را که میدانی دیگر پس اگر پس هم باشد پس دو است واسطه به اندازهای
جلی است که اگر بخواهیم گردن عرف بگذاریم عرف نمیپسندد.
یک حرف دیگر هم هست این که خب این اقل و اکثر است دیگر
و اقل و اکثر علم اجمالی است علم اجمالی حالا اگر کسی در این جا بگوید آقا قاعده
مقدم بر استصحاب است اصلاً استصحاب نداریم اگر قاعده باشد و اذا شککت فابن علی
الاکثر قاعده است قاعده مقدم بر استصحاب است، بسیار خوب اما قاعده بر اقل و اکثر ارتباطی
هم هست؟ آن که دیگر نیست و ما نحن فیه اقل و اکثر ارتباطی است نمیدانم دو یا سه؟
این نمیدانم دو یا سه این علم اجمالی نیست یک علم تفصیلی است و یک شک بدوی پهلوی
هم گذاشته ایم گفته ایم اقل و اکثر ارتباطی دیگر خواه ناخواه در اقل و اکثر
ارتباطی را بگیر اکثر را هم با اصل رهایش کن علم اجمالی میجنگد با اذا شککت فابن
علی الاکثر مگر این که یک کسی بیاید بگوید که اذا شککت فابن علی الاکثر مقدم حتی
بر علم اجمالی، نمیشود که گفت اینها را دیگر، علم اجمالی به ما میگوید یقیناً
دو را آوردی سه را نمیدانی آوردی یا نیاوردی؟ نیاوردی. اما اذا شککت فابن علی
الاکثر چه میگوید؟ میگوید کار به علم اجمالی نداشته باش اگر سه و چهار است بگو
چهار است مخالف با علم اجمالی است دیگر، علم اجمالی منحل میشود به علم تفصیلی و
شک بدوی اذا شککت فابن علی الاکثر میگوید نه. دیگر نمیشود که بر علم اجمالی
حکومت داشته باشد بله بک کسی بگوید که علم اجمالی این جوری است میگوید دو آری نمیدانی
یک هست یا نه؟ اذا شککت فابن علی الاکثر بگوید که یک هست و این را هم نمیگوید
برای این که اذا شککت فابن علی الاکثر روایتش را دیروز خواندیم که فابن علی الاکثر
عجاله بعد تمامش بکن در حقیقت میگفتم اذا شککت فابن علی الاقل برای این که روایت
این جور بود روایت را بخوانیم میفرمود که یا عمار اجمع لک السهو کله فی کلمتین
متی شککت فخذ بالاکثر این یک کلمه، کلمه دوم فاذا سملت فاتم ما ظننت انک نقصت یعنی
شک دو و سه بگو دو، اما تعبداً بگو سه و نماز را تمام بکن بعد آن که نمیدانی
آوردهای یا نیاوردهای آن را بیاور در حقیقت این جوری است که اذا شککت فابن علی
الاقل استصحاب به ما میگوید متصل بیاور اما روایت به ما میگوید منفصل بیاور،
دیگر این جور میشود یعنی اصلاً با قواعد کار ندارد یک تعبد حسابی است که امام
علیه السلام تعبد کردند این که آن که نمیدانی آوردی یا نیاوردی استصحاب میگوید
نیاوردی عقل میگوید نیاوردی آن را بگو آوردم، در نماز بگو آوردم اما بعد از نماز
اذا شککت فابن علی الاقل نمیدانی سه و چهار است یک رکعت بخوان نمیدانی دو و چهار
است دو رکعت بخوان.
حرف مهمی که
در مسئله هست که بحث امروز ماست این است من 9 تا تخصیص در این جا آورده ام شاید هم
بیش از اینها باشد اگر فکر بکنید که این عام ما تخصیص خورده به تخصیص مستهجن اگر
عرض من باشد اصلاً تخصیص نخورده برای این که ما میگوییم یک مسئله شرعی است مسئله
شرعی تعبدی، شارع مقدس فرموده، باید به آن عمل بکنیم همین جور که فرموده اگر در
نماز مغرب شک کردی مطلقاً شک باطل است فرموده اگر در رکعت سوم و چهارم شک کردی در
رکعت، نماز صحیح است با وصله خوب هیچ، هیچ تخصیص نخورده اما اگر قاعده کردیم و حرف
مرحوم آقای بجنوردیها را زدیم و گفتیم اذا شککت فابن علی الاکثر این قاعده است
یعنی عام است خب این تخصیص خورده:
یک) به نافله
در نوافل هر چه شک بکنیم چه در رکعت چه در اجزاء چه در شرایط لاشک فی النافله لذا
آن میگوید اذا شککت نمیگوید که فی الصلوه الواجب میگوید اذا شککت فابن علی
الاکثر، نافله میگوید نه.
دو) تخصیص به
آن شکوکی که اعتبار ندارد 5 تا شک اعتبار ندارد حالا میخواهید بگویید 5 تا تخصیص،
نمیخواهید، بگویید یک تخصیص اذا شککت فی الصلاه الامام و المأموم لا اعتبار به
اذا شککت بعد المحل بعد التجاوز بعد الوقت اذا شککت بعد السلام اینها اعتبار
ندارد اصلاً شک ندارد فابن علی الاکثر نیست، میخواهید فابن علی الاقل باشد میخواهد
فابن علی الاکثر باشد، و اگر گفتید اینها 5 تا 5 تا روایت دارد که همین جور هم
هست 5 تا تخصیص باید بخورد 5 تا تخصیص، اگر نه یکی، من یک قاعده کلی درست کردم
گفتم تخصیصه بالشکوک التی لا اعتبار الشک فیها.
سه) تخصیص
خورده به نمازهای دو رکعتی و نمازهای سه رکعتی اذا شککت فابن علی الاکثر در نماز
صبح؟ نه، در نماز مغرب؟ نه در نماز عشا؟ آری لذا تخصیص خورده به آن روایاتی که میگوید
نماز صبح شک بردار نیست نماز مغرب شک بردار نیست.
چهار) تخصیص
خورده به شک های باطل و شک در رکعت اول و دوم، آن هشت، نه تا شکی که کردیم که شکها
را باطل میکند همه اش لا فابن علی الاکثر بلکه نماز باطل است نماز را رها کن آن
میگوید اذا شککت فابن علی الاکثر این میگوید نماز باطل است حتی اینها را عرض
کردم همان در نافله و امثال اینها حکومت هم دارد تخصیص هم نیست حکومت است اگر فرض
هم بکنیم یک جا بینشان عامین من وجه است باز هم این تخصیصها مقدم بر آن اذا شککت
فابن علی الاکثر است اذا شککت فابن علی الاکثر الا در نماز چهار رکعتی اول و دوم،
الا در نماز سه رکعتی شک یک و دو، شک دو و سه، الا در نماز چهار رکعتی در رکعت اول
و رکعت دوم که هنوز احراز دو نکرده خب اینها همه تخصیص است دیگر اینها همه حکومت
هم هست تخصیص نه، حکومت است بر اذا شککت فابن علی الاکثر.
روایت نداشت
قوم هم نگفتند شما باید تخصیص بزنید، شما هم میگویید اذا شککت الا در رکعت اول
الا در رکعت دوم الا در نماز مغرب الا در نماز صبح آن وقت فابن علی الاقل یعنی اذا
شککت در یک جا، وصد جا نه میشود تخصیص مستهجن دیگر اگر قاعده باشد اگر عرض ما
باشد تخصیص نیست یک مسئله است و وقتی یک مسئله شد هیچ ربطی به هم ندارد برای این
که مسئله این است که حالا کار به این روایت نداشته باشید ما بقی روایات میگوید
این شکیات صحیح فابن علی الاکثر شکیات صحیح بالسنه به سوی شکیات یک در میلیونها
است قطره از دریاست خب یک مسئله است طوری نیست و اما اگر کلی گفتیم اذا شککت فابن
علی الاکثر هی باید تخصیص بخورد هی تخصیص بخورد تخصیص به اجزاء و شرایط خب اذا
شککت فابن علی الاکثر که نمیگوید در رکعات، قاعده نمیگوید تخصیصش میزنیم میگوییم
در اجزاء و شرایط نه، آن در اجزاء و شرایط خود با استصحاب میآییم جلو با روایت میآییم
جلو، نمیداند یک سجده کرده یا دو سجده؟ خب از محلش نگذشته باشد عقل ما میگوید یک
سجده دیگر بکن، از محلش گذشته باشد عقل ما میگوید قانون تجاوز دو تا سجده را
کردی، حین تتوضاً اذکر روایت هم داریم، نداریم هیچ جا اذا شککت فابن علی الاکثر در
رکوعش در حمد و سوره اش در همه اجزاء و شرایطش حتی اجزاء و شرایط مستحبی، دارد
اذان میگوید نمیداند اقامه گفت یا نه؟ گفتی. هنوز اذان را شروع نکرده نمیداند
اقامه گفت یا نه؟ نگفتی هیچ کدام اذا شککت فابن علی الاکثر ندارد.
همچنین تخصیص
میخورد به شک در رکعات در نماز گم میشود حالا کسی گفته فابن علی الاکثر؟ نمیداند
یک، دو، سه، چهار است بگو چهار، خب نه پس اذا شککت فابن علی الاکثر نه، باز هم به
این تخصیص میخورد تخصیص میخورد شک بین چهار و پنج اذا شککت فابن علی الاکثر که
نیست فابن علی الاقل است اگر بعد از اکمال سجدتین نداند چهار است یا پنج خب در این
جا چه باید بکند؟ باید بنا بگذارد علی الاقل روایت هم داریم نماز را تمام کند دو
سجده سهو بجا بیاورد اگر بعد از نماز است نماز درست است، نماز درست است یعنی چه؟
یعنی فابن علی الاقل هیچ جا فابن علی الاکثر ندارد چه بعد از صلاه چه در نماز.
بنابراین شک در
چهار و پنج اذا شککت فابن علی الاقل، شک در رکعات نماز باطل است فابن علی الاکثر
ندارد، نمیدانم یک است دو است، سه است، چهار است؟ نماز باطل است فابن علی الاکثر
ندارد در نماز گم میشود یکی از شکهایی که باطل است این است که انسان در نماز گم
بشود نداند چند تاست، اقل و اکثر است دیگر نمیداند یک است دو است سه است چهار
است؟ چهارش اکثر است سه و دو و یک اقل اذا شککت فابن علی الاکثر اگر اذا شککت فابن
علی الاقل هم بیاید این جا میگوییم یک، یک را یقین دارد اما نه آن، نه آن اذا
شککت فابن علی الاکثر نماز باطل است اینها تخصیصهاست و اینها را اگر یک کاسه
بکنید 10 تا تخصیص است 9 تا تخصیص است اگر جزء جزء بکنید 1000 تا تخصیص است به
عبارت دیگر اذا شککت فابن علی الاکثرای فی الصلاه در مقدماتش نه،ای فی الرکعات
در اجزاء و شرایطش نه،ای فی الرکعه الاولی و الثانیه نه، در رکعت سوم و چهارم،
آنجا که نماز را باطل میکند شک، نه مثل شک چهار و پنج و باقی میماند راجع به
نمازش، برو راجع به روزه، اذا شککت فابن علی الاکثر نه، راجع به خمس اذا شککت نه،
راجع به طهارت تا دیات نه اذا شککت فی الصلاه فی الرکعه الاخیرتین آن هم شک چهار و
پنج نه، عدد رکعات نه آن وقت فابن علی الاکثر، این که قاعده نشد این همان عرض کردم
اگر ما یک مسئله درست بکنیم دیگر اصلاً قاعده نیست خوب هم هست تعبداً به ما گفته
شده در رکعت سوم و چهارم اگر کسی شک کرد بنا را بر اکثر بگذارد معارض هم دارد در
همین رکعت سوم و چهارم اگر شک کردی بنا را بر اقل بگذار که گفتم اخباریها روی این
فتوی هم میدهند روایت خواندیم دیگر، ببینید در آن اذا شککت فابن علی الاکثر قاعده
نگفت در این قاعده هم امام علیه السلام میفرماید اذا شککت فابن علی الیقین قلت
هذا اصل؟ قال نعم اصلاً حضرت این را یک قاعده اش کردند گفتند بله یک قاعده است و
این تخصیصش هم کم است اگر ما بگوییم اذا شککت فابن علی الاقل خیلی تخصیصش کم است
میتوانیم بگوییم در فقه ما از اول فقه ما تا آخر فقه ما یک قاعده داریم اذا شککت
فابن علی الاقل الا ما اخرجه الدلیل، ما اخرجه الدلیلش خیلی کم است مثل شک بعد از
محل یا مثل همین شکیات در رکعت سوم و چهارم، شاید مثلاً این اذا شککت فابن علی
الاقل مثلاً در تمام فقه ما 10 تا تخصیص هم نخورد لذا این نه آن چون فقهاء هم
نگفته اند دیگر.
این خلاصه حرف
ما است تا این جا، دیگر حالا باز هم یک دو تا فرع دارد دیگر مربوط به این جاها
نیست اما چون قاعده را متعرض شدیم دیگر یک مقدار درباره اش حرف بزنیم انشاءالله
شنبه دو سه تا فرع اضافه بر آن میکنیم .
و صلی الله
علی محمد و آل محمد.