اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث در باره دیه حیوانات بود مرحوم محقق حیوانات را منقسم کرده بودند به سه قسم :
یک قسمت حیواناتی که قابل تذکیه هستند و قابلیت برای اکل هم دارند مثل گوسفند و گاو و شتر ،
قسمت دوم حیواناتی که قابل تذکیه هستند اما قابل اکل نیستند مثل همه حیوانهای حرام گوشت به غیر از سگ و خوک آن حیوانهایی که قابلیت دارند برای این که تذکیه بشوند اگر تذکیه شدند گوشت آنها پوست آنها پاک است مثل این که روباه و خرگوش که حرام گوشت است آن را ذبح شرعی کنند ، دیگر گوشت آن پاک است پوست آن پاک است استعمال کردن آن پوست در غیر نماز اشکال ندارد و همه حیوانها چنین هستند . این هم قسم دوم
قسم سوم حیوانهایی که قابل تذکیه نیستند چه رسد این که قابل اکل باشند این منحصر است به خنزیر و سگ ، خوک و سگ اینها قابل تذکیه نیستند گوشت آنها هم نجس است خود آنها هم نجس هستند .
دیروز عرض کردم که حشرات هم میگویند اینها قابل تذکیه نیستند اما سالبه به انتفاء موضوع است آنها اصلاً چهار رگ ندارند که چهار رگشان بریده بشود مثلاً بعضی از مارها میگویند اینها قابل تذکیه هستند یکی از مراجع میگفتند که من دیدم ایستاده بودم که مار را سر بریدند و قابل تذکیه بود اما مار را هم خیال نمیکنم و آن چه ماری بوده؟ نمیدانم ، اینها اصلاً قابلیت برای تذکیه ندارند، این سه قسم حیوانها که مرحوم محقق فرمودند قابلیت برای تذکیه دارند هم گوسفند و هم روباه و هم سگ اما مثل حشرات اصلاً قابلیت برای تذکیه ندارند مرحوم محقق باید این جا مسئله را متعرض شده باشند و نمیدانم چرا نشدهاند؟ لذا ما باید مسئله را متعرض بشویم اینها مالیت دارند خیلی از اینها مالیت دارند و چون مالیت دارد پس بنابراین باید برای آن دیه حساب کرد و متعرض نشدهاند .
همچنین راجع به پرندگان هم دیروز میگفتم که فقهاء متعرض نشدهاند این جا و این را هم باید متعرض شده باشند
در باب خودش در باب خوردنیها و آشامیدنیها اشربه و اطعمه آن جا همهاش را متعرض شدهاند اما برای این که کدام گوشت را میشود خورد و کدام گوشت را نمیشود خورد و آن جا راجع به دیه متذکر نشدهاند و این جا راجع به اطعمه و اشربهاش کار ندارند راجع به دیه کار دارند لذا همین جور که در اطعمه و اشربه راجع به پرندهها صحبت کردهاند راجع به حشرات صحبت کردهاند این جا هم راجع به دیه باید صحبت کنند و پرندهها اینها هم منقسم میشود به دو قسم، یک قسمت از پرندهها اینها قابلیت تذکیه دارند قابلیت اکل هم دارند مثل کبوتر و گنجشک و امثال اینها بعضی از پرندهها قابلیت برای تذکیه دارند اما گوشت آنها حرام است مثل کلاغ و طوطی و امثال اینها یک قسمت از پرندگان باز میگویند مثل حشرات هستند قابلیت برای تذکیه ندارند قابلیت برای اکل هم ندارند مثل این حیوانهایی که نزدیک غروب پیدا میشوند میگویند اینها قابلیت برای تذکیه ندارند حالا بالاخره این دیگر حالا امر موضوعی است مربوط به بحث ما نیست حالا آن هم منقسم میشود به سه قسم یعنی همینطور که حیوانها ، حیوانهای زمینی منقسم میشود به سه قسم حیوانهای هوایی هم منقسم میشود به سه قسم و هر سه قسمش را باید این جا فرموده باشند نفرمودهاند و ما باید مباحثه اش را بکنیم ، لذا باید متعرض شده باشند دیگر ، در اطعمه و اشربه متعرض شدهاند همهاش را مفصل متعرض شدهاند راجع به خوردن گوشت یا قابلیت برای تذکیه اما این جا که مربوط به دیه است چیزی متعرض نشدهاند.
در قسم اول خب دیروز فرمودند که آن گوسفند اگر کسی غصباً سر گوسفند کسی را برید فرمودند که بین آن گوشتی که هست با زنده بودنش بین مذکی و بین حی ببینیم تفاوت قیمت چقدر است آن تفاوت را بدهد که ما این را قبول نکردیم و گفتیم این عرفیت ندارد و باید بگوییم اگر کسی گوسفند کسی را غصباً سر برید اگر مثلی است باید مثلش را بدهد اگر قیمی است باید قیمتش را بدهد دیگر قهراً گوشتش میشود مال غاصب برای این که پولش را رد کرده حالا ولو تعزیر هم میشود برای کارش اما بالاخره این تلف کرده است عرفاً و من اتلف مال الغیر فهو له ضامن اگر قیمی است قیمت اگر هم مثلی است مثل اگر قیمی است قیمتش را باید بدهد . این صورت اول .
صورت دوم فرمودند حیوانهایی که قابلیت تذکیه دارد اما قابلیت لحم ندارد و فرمودهاند که باید قیمتش را بدهد مثلاً یک کسی یا الان هم که هست جاهایی پلنگها و ببرها و حیوانات را آنجا جمع میکنند و یک کسی رفت و یکی از آن حیوانها را کشت مثلاً شیری را مثلاً گرگی را، پلنگی را گفتهاند که قیمتش را باید بدهد چرا قیمتش را باید بدهد؟ گفتهاند که برای این که دیگر وقتی کشته شده هیچ چیزش به درد نمیخورد وقتی هیچ چیزش به درد نخورد پس بنابر این دیگر مثل آنجاست که میته است مثل آن جاست که مرده باشد چهجور آن میتهاش به درد نمیخورد پس بنابر این این باید قیمت بدهد این را هم دیروز ایراد کردیم گفتیم که نه بابا این حیوانهای حرام گوشت خیلی بیشتر بعد از ذبح به درد میخورند تا گوسفند مثلاً پوست روباه پوست شیر اینها خیلی قیمت دارند همچنین مابقی حیوانها لذا همین طور که در گوسفند گفتند و ما اشکال کردیم در اینجا هم باید بفرمایند و ما اشکال بکنیم بگوییم که اینها در حکم تلف است وقتی در حکم تلف شد دیگر خواه ناخواه باید قیمت این شیر را بدهد قهراً آن شیر مرده مذکی میشود مال آن کسی که پولش را داده اینجا این را قبول دارند پوست شیر پوست روباه پوست خرگوش اینها مالیت دارد حسابی لذا حتی دیروز میگفتم که میتهاش هم مالیت دارد میته خب برای کود میخواهد برای خیلی چیزها میخواهد و میخرند از او حسابی و اینها که ما نمیتوانیم بگوییم اول مکاسب اگر یادتان باشد خب همه اینها را مثل خون و میته و کود و نجاست و همه اینها را میگفتیم قابلیت بیع و شراء نیست ولی همان جا ایراد داریم ایراد هم کردهاند این که بابا باید ببینیم عرفاً مالیت دارد یا نه؟ پول به ازایش برای کار حلال پول به ازایش میدهند یا نه؟ و اگر عرفاً مالیت داشته باشد و عرف هم پولی به ازایش بدهد در کار حلال چرا باید بگوییم بیع و شرائش باطل است؟ چرا باید بگوییم مالیت ندارد؟ الان مثل خون خیلی مالیت دارد حالا یک وقتی مثلاً خون به درد نمیخورد اما مثل الان خون همچنین میته همیشه به درد میخورده و زیر خاک میکردند کود میکردند همیشه خیلی ارزش داشته و این که ما بگوییم مالیت ندارد پس بنابر این این که این شیر را کشت قیمتش را بدهد و آن ما بقی را هم بروند زیر خاک بکنند و هیچ، نمیشود که گفت مسلم است که پوست این به درد میخورد گوشت این به درد میخورد و حتی مثلاً شما بفرمایید که به دیگری بفروشند شیری را کشتهاند و این پاک است حالا یک دفعه شیر مرد خب الان پوست این را میبرند خارج میفروشند آنها که میته و غیر میته سرشان نمیشود همین طور که راجع به خمر و راجع به خنزیر که بعد صحبت میکنیم همین جور است که اگر بفروشند به نصرانی بفروشند به یهودی خب گفتیم طوری نیست میگویند طوری نیست دیگر و اینجا هم همین طور است میته را بخواهد بفروشد برای ما یؤکل آن هم به مسلمان خب معلوم است این حرام است این نمیشود اما میته را بخواهد بفروشد برای ما لا یؤکل یا برای ما یؤکل اما کسی که حلال میداند ظاهراً اشکال ندارد اینها وقتی اشکال نداشت دیگر خواه ناخواه با آن قسم دوم یک معنا پیدا میکند اگر مثل ما که دیروز گفتیم، گفتیم که قمیت است و این هم در حکم تلف است وقتی قیمتش را داد دیگر این جثهاش میشود مال آن جانی و اگر مثل مرحوم محقق شدند و مثل مرحوم صاحب جواهر که گفتند که تفاوت بین مذکی و حی را میدهد خب در اینجا هم باید بگویند تفاوت بین مذکی و حی را میدهد اما حالا چرا آن قسم اول را دو صورت کردهاند و قسم دوم را یک صورت کردهاند؟ ظاهراً ایراد وارد است دیگر، بنابر این این قسم دوم با اول هیچ تفاوت ندارد و ما میگوییم هر دو باید آن کسی که جانی است تعزیر بشود بعضی اوقات تعزیرش هم خیلی بالاست بعضی اوقات زندانهای حسابی و رفته در باغ وحش یک حیوانی که منحصر به فرد بوده را این کشته، خب علاوه بر این که چندین میلیون باید بدهد یک زندان حسابی یک تعزیر حسابی هم باید بشود . اما چه صورت اول و چه صورت دوم تفاوت ندارد این که وقتی غصباً کشته شد یعنی تذکیه شد یا کشته شد تفاوت هم نمیکند همه اینها بر میگردد به قیمت، من اتلف مال الغیر فهو له ضامن اینجا باید قیمتش را بدهد .
باب اتلاف همین است وقتی که شیر او را کشت دامنش را میگیرد میگوید شیرم را بده خب میگوید من شیر ندارم شیر مرد میگوید خب مثلش را بده میگوید که مثل ندارد این میگوید خب قیمتش را بده، که دیروز همین ایراد را به مرحوم محقق میکردم مرحوم محقق اینجا در حالی که بحث هم نیست اما با یک اشاره مبنای خودشان را فرمودهاند همینجا قسم دوم میفرمایند که قیمت باید بدهد یوم التلف نه یوم الاداء بعضی اوقات هم خیلی قیمت فرق میکند و مرحوم محقق و امثال محقق مشهور در میان فقهاء این است وقتی که چیزی تلف شد عین نمیآید به ذمه، قیمت میآید به ذمه آن وقت وقتی قیمت آمد به ذمه این دیگر حالا هرچه ترقی بکند همان قیمت به ذمه است و وقتی که میخواهند از او بگیرند یوم التلف از او قیمت میگیرند و ما دو تا اشکال داریم اینجا یکی این که این که گفتهاند قیمت میآید به ذمه این را قبول نداریم بلکه عین میآید به ذمه عرفاً اعتبار عرفی عین است میگوید شیرم را بده، میگوید گوسفند را بده، گاوم را بده یکی هم بر فرض قیمت بیاید قدرت خرید باید حساب بشود واین قدرت خرید میآید به ذمه و مثلاً در همه جا همین را میگوییم مثل مهریهها این قدرت خرید میآید به ذمه در وقتی که مثلاً میگوید که 100 هزار تومان مهریه، این 100 هزارتومان آن وقت قدرت خریدش میآید به ذمه این آقا حالا الان قدرت خرید را باید بدهد 100 تومان آن وقت یک جریب باغ بود الان یک جریب باغ باید بدهد قدرت خرید مناط است نه این که مثلاً بعضی از این مهریه6 تا یک تومانی است حالا هم این آقای ناجنس 6 تا یک تومانی میدهد وتمام میشود و میرود یک زن دیگر هم می گیرد اینهامعلوم است درست نیست لذا در همه جا قدرت خرید است جز در قرضالحسنه، در قرضالحسنه هم قدرت خرید نیست برای این است که من ذاالذی یقرض الله قرضاً حسناً فیضاعفه له اضعافاً یعنی آن که 6 جا در قرآن همین جمله تکرار شده
فیضاعفه له اضعافاً قدرت خرید کم شده یعنی 100 تومان یک سال گذشته داده قرض الان همان 100 تومان را باید بگیرد نه 150 تومان در حالی که قدرت خرید 150 تومان است در اینجا چرا ؟ برای این که این یک سال پروردگار عالم هم دنیا هم آخرت برای آن قدرت خرید جبران کرده فقط در قرضالحسنه است که چون جبران میکند خدا لذا میفرماید که زیادی گرفتن رباست و اما غیر از قرضالحسنه دیگر همه جا باید قدرت خرید مناط باشد چه در غصب چه در مهریهها چه در بیع و شراءهاهمه همه، برای این که عرفاً قدرت خرید میآید یعنی 100 تومانی که آن زمان میشد یک جریب باغ خرید آن 100 تومان میآید به ذمه و آن100 تومان را الان باید بدهد در حقیقت یک جریب باغ باید بدهد برای این که قدرت خرید آن وقت یک جریب باغ بوده الان هم باید یک جریب باغ بدهد اگر قدرت خرید تنزل کرد تنزلش را میگوییم فرق نمیکند همان طور که ترقیاش را میگوییم تنزلش را هم میگوییم در باب قرض ترقی وتنزل تفاوت نمیکند برای من ذا الذی یقرض الله قرضاًحسناً فیضاعفه له اضعافاً، جبران کرده خدا اما در جاهای دیگر این چنین جبرانی نکرده وحتی در دیرکردها آن هم اگر آیه نبود فنظره الی میسره و دیرکرد ماه بعدش هم باز رباست باز فنظره الی میسره باز آن جبران را خدا میکند خب در دیرکردش هم میگوییم حرام است و این دیرکردها که حالا بانکها درست میکنند مسلم حرام است مگر این که یک فکری دیگر برایش بکنند همین صوریها معاملات صوری عقود صوری که درست میکنند یک چنین عقد صوری آن وقت هم البته ما که عقد صوری قبول نداریم برود روی حکومت و اجازه حکومت یعنی الان مثلاً حکومت این جور میگوید معاملات بانکی اشکال ندارد یعنی نظر حکومت، برای این که الان وضع این جور شده که اقتصاد منهای بانک ممکن نیست الان وضع این جوری است البته ما همان روزهای اول در زمان طاغوت آن مقایسه بین سیستمهای اقتصادی که من نوشتم و کتاب سال هم شد همان موقع ما گفتیم که نه اقتصاد منهای بانک خیلی عالی میشود بانک منهای ربا هم مسلم است اما در زمان طاغوت بود حالا هم هی مرتب میگویند که اقتصاد منهای بانک ممکن نیست بانک منهای ربا ممکن نیست پس باید ربا بخوریم، حالا جبراً به عنوان قانون حکومت این را امضا کرده گفته معاملات بانکی اشکال ندارد اما راجع به دیرکرد دیگر خیال نمیکنم حکومت گفته باشد نمیگوید هم،راجع به دیرکردش که نه اما این معاملات صوری به نام شرکت و به نام جعاله و به نام مضاربه و اینها البته صوری است این صوری را حکومت اسلامی امضا کرده و الا اینها همه دیرکرد باشد چه غیر دیرکرد صوری است ورباست دیگر،
حالا آن که الان بحث ماست این جاست که مرحوم محقق این جا میفرمایند که قیمت اما یوم التلف نه یوم الاداء وما میگوییم که قیمت یوم الاداء نه یوم التلف چرا ؟ برای این که وقتی عین تلف شد عین میآید به ذمه آن وقت عین را نمیتواند بدهد مثل میآید یعنی میگوید مثل را بده تا آن عین ذمهات تمام بشود اگر هم قیمی است میگوید قیمت را بده تا به واسطه آن قیمت آن ذمه ات بری بشود والا عین به ذمه است وقتی این جور باشد دیگر الاداء است نه یوم التلف، قیمت یوم الاداء را باید ادا بکند این یک وجه، یک وجه هم اگر حرف مشهور را بزنیم و بگوییم قیمت یوم التلف میگوییم خیلی خوب آن وقتی که به ذمه میآید قیمت قیمت قدرت خرید به ذمه میآید عرفاً نه قیمت پول، وقتی قیمت قدرت خرید به ذمه بیاید دیگر خواه ناخواه این جور میشود 100 تومان قدرت خریدش میآید به ذمه مهریه مثلاً این قدرت خرید 10 سال بعد قدرت خرید است 100 سال بعد قدرت خرید است تنزلش فوقالعاده نادر است ولی میگوییم اما معمولاً ترقی است وقتی ترقی شد یک جریب باغ آن وقت باید بدهد حالاهم یک جریب باغ باید بدهد مثل الان بانکها با طلا درست میکنند طوری نیست خوب است و ما میگوییم که با زمین هم درست بکنند خوب است اما الان بانکها قدرت خرید را میسنجند با طلا میگویند که 100تومان آن وقت مثلاً 10 مثقال طلا بوده، 100 مثقال طلا بوده الان باید 100 مثقال طلا بوده این هم خوب است فرق دیگر نمیکند برای این که ما الان آن که میگوییم قدرت خرید است اما قدرت خرید 10سال قبل با الان چه مقدار است این را از من که سئوال میکنند میگویم که بانکها باید جواب بدهند که قدرت خرید 10 سال قبل تا الان چه مقدار است؟ و آنها قدرت خرید را با طلا میسنجند که معمولاً هم خوب است دیگر حالا شاذاً فرق کند معمولاً خوب است . اگر شما از نظر مبنا یومالتلف گفتید قدرت خرید هم نگفتید همین است که الان هم بعضی از مراجع از آنها استفتاء میکنند میگویند البته خیلی زور است ولی می گویند دیگر ، خانم مهریهاش بوده 70 تا یک تومانی و الان سئوال میکند شوهرش که من چه مقدار به این خانم بدهکارم ؟ میگوید 70 تا یک تومانی بده، 100 تومان به او بده 30 تومان از او بگیر و ولش کن برود ، الان بعضی از مراجع میگویند برای خاطر همین است میگویند همان چیزی که به ذمه آمده 100 تا یک تومانی است حالاهم همان 100 تا یک تومانی را باید بدهد و مشهور دیگر همین است میگویند که قیمت یومالتلف یا یومالمعامله یومالعقد آن به ذمه میآید و هیچ وقت تغییر نمیکند ولو این که بازار حسابی 100 برابر بشود تغییر نمیکند همان 100 تا یک تومان را باید بدهد لذا اگر شما از آن افراد شدید دیگر خواه ناخواه این جا قیمت را حساب میکنند روزی که شیر را کشته یا پلنگ را کشته و اگر حساب بکنید یومالاداء همان وقتی که میخواهد بدهد باید ببینیم که این پلنگ چقدر قیمتش بوده .
قسم سوم راجع به سگ در میان فقهاء اگر مطالعه کرده باشید صاحب جواهر را یک مسئله خیلی بغرنجی شده که اگر کسی سگ کسی را بکشد چه باید بدهد؟ گفتهاند سگها فرق میکنند اما این سگها فرق میکنند نه روی قاعده جربزهاش گفتهاند که ببینیم مثلاً سگ پاسدار زراعت است یک قیمت دارد قیمتش، را گفتهاند یک جریب که تقریباً 10 من میشود 10 من گندم باید بدهد در بعضی از روایات هم گفته 20 درهم تفاوت هم خیلی پیدا میشود ولی حالا اگر این سگ سگ گلهداری است به نسبت آن گله گفتهاند یک گوسفند باید بدهد سگ را با یک قوچ سنجیدهاند گفتهاند یک قوچ باید بدهد و اگر سگ اهلی است گفتهاند هیچ، و مثلاً این سگهایی که حالا یک میلیون و دو میلیون قیمتش است اگر کسی بکشد گفته اند هیچ، حتی در دو تا روایت دارد گفتهاند این قیمتش خاک است باید یک جریب خاک بدهد 100 من خاک بدهد آن هم 100 من خاک را قبول کند مسخره کرده گفته هیچ، یک روایت داریم و نمیدانم چرا فقهاء این روایت را خیلی به آن اهمیت ندادهاند و آن روایت سکونی موثق هم هست از دو جهت مصححه هم هست علاوه بر موثقه گفته مطلقا قیمت، اسم هم آورده گفته سگ زارع باشد یا سگ صیدی باشد معلم باشد یاسگ برای گله باشد همهاش را گفتهاند قیمت باید بدهد خب اگر این جوری باشد این روایت سکونی دیگر مقدم میشود بر همه روایات قسم سوم و دوم و اول یک جور میشود و آن این باید قیمت این حیوان را بدهد حالا میخواهد تذکیه کرده باشد میخواهد تذکیه نکرده باشد میخواهد سنگ زده باشد وآن را کشته باشد آن را خفه کرده باشد تفاوت نیست ، تفاوت هم نیست بین گوسفند و روباه و سگ هر سه وقتی قیمت داشت باید قیمتش را بدهند آن وقت مسئله ما هم حل میشود و آن این است که سگ اهلی حالا ولو نگه داشتنش بگویند حرام است این سگها الان معلوم است یک نحو غربزدگی است اصلاً کار حرام است سگ را نگه داشتن در خانه اشکال دارد این سگها را، اما از مالیت که نمیافتد، حالا این کار حرام میکند سگ را نگه داشته اگر مزاحم است حکومت باید رفع مزاحمت بکند و اما اگر مزاحم نیست خب بالاخره آن کار حرام میکند حالا تو سگ او را بکشی مالیت دارد مالیتش را باید بدهی حالا امروز این روایت را بخوانیم تا فردا آن روایاتی که معارض با این روایت است، روایات در بات 19 ابواب دیات النفس صفحه 167 جلد 19 وسائل، 8 تا روایت این جاست.
روایت 3 : و عنه یعنی کافی و تهذیب هردو، عنه یعنی شیخ عنه یعنی محمدبن الحسن باسناده عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن النوفلی والسکونی لذا روایت از دو جهت معتبر است یکی سکونی است نوفلی است که اینها توثیق شدهاند یکی هم ابن ابی عمیر قبلش است لذا لایروی الا عن ثقه، مصححه است لذا روایت هم موثقه است با لاتر از موثقه مصححه است، عن ابی عبدالله علیه السلام قال قال امیرالمومنین علیه السلام فی من قتل کلب الصید، معلم، تازی قال یقومه خود حضرت فرمودند و کذلک البازی که ظاهراً اسمش را نمیدانم چه میگذارند حالا همان کلب معلم است کلب معلم دو قسم است یکی از جنس سگ است یکی از جنس سگ نیست تازی مثل این که ما ها به آن میگوییم و کذلک البازی یعنی کلب الصید هر جور میخواهد باشد میخواهد از جنس سگ باشد میخواهد از جنس سگ نباشد و کذلک کلب الغنم و کذلک کلب الحائط و این که گفتهاند کلب اهلی هیچ، در این روایت آمده نه بابا این چه فرقی میکند حالا گاهی گله را نگه میدارد گاهی خانهاش را و بعد هم میگوید و رواه الکلینی عن علی بن ابراهیم و کذلک الذی قبله و این روایت این جور میشود هر سگی اگر کسی آن را کشت باید تقویم بشود باید قیمتش را بدهد و دیگر نه نوبت میرسد به 40 تا نه نوبت میرسد به 20 تا که روایت دیگر است ، تقویم باید بشود دیگر میگوید سگم را بده میگوید که ندارم میگوید که مثلش را بده میگوید ندارم میگوید قیمتش را بده حالا امام علیه السلام در این جا فرمودهاند همه سگ ها قیمت دار است و باید قیمتش را بدهیم چه کلب الصید باشد چه کلب البازی و کلب الغنم و کلب الحائط ، روایت هم از نظر سند هم از نظر دلالت خیلی خوب است حالا معارضش را فردا ببینیم چه باید بگوییم.
وصلی الله علی محمد و آل محمد