جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: قاعده لا ضرر10
    موضوع درس:
    شماره درس: 10
    تاريخ درس: ۱۳۸۵/۵/۳

    متن درس:

    مسئله آخری که در قاعده لاضرر هست و مسئله خیلی مهمی هم هست و معمولاً همه من جمله مرحوم آخوند در کفایه متعرض شده اند این است که اگر تزاحم،تعارض بین ضررین شد چه باید بگوییم یا این که تزاحم ضرر با یکی از قوانین ثانویه شد مثل قاعده لاضرر با قاعده اکراه رفاه ما استکرهوا علیه باکراه با هم تعارض کردند در این جاها چه باید بگوییم مثلا مثال می زنندمی گویند این در خانه اش باید چاره بکند و این چاره لازمه زندگیش است اگر در آشپزخانه چاه نباشد یا اگر مثل آن وقت ها که لوله کشی نبود برای مستراحش چاه نباشد در این خانه زندگی لازمه می آید از آن طرف این چاه را می خواهد بکند و این چاره لازمه زندگیش است اگر در آشپزخانه چاه نباشد در این خانه زندگی نمی شود کرد خب بخواهد چاه نکند ضرر دارد اصلاً اختلال زندگی لازم می آید از آن طرف این چاه را بخواهد بکند دیوار همسایه اتاق همسایه خراب شد نمناک شد این چاه را باید پر کند نباید پر کند این تزاحم ضررین را چه باید بکنیم اگر چاه نکندقاعده لا ضرر می گوید نه چاه را بکن اگر چاه را بکند قاعده لاضرر برای همسایه می گوید چاه را نکن لاضرر همسایه ندارد لا ضرر خود این آقا هم دارد چه باید گفت خب معمولاً فرموده اند که اگر راستی برای هر دو ضرر داشته باشد دیگر باید ترجیح سنجی بشود و معمولاً ترجیح با این است که اگر چاه بالوعه نداشته باشدخانه اصلاً نمی شود زندگی کرد ترجیح با این است که حالا مثلا ممکن است خدشه داشته باشد اما اگر گفته اند اگر ترجیحی در کار باشد آن ترجیح اگر ترجیح در کار نباشددیگر یا ساقط است یا تخییر البته به این جاها که برسد دیگر حکومت باید درست بکند اگر خودتان کدخدا منشی درست بکنند کدخدا منشی و الا تساقط و لا تخییر و ترجیح و همسر اینها مال حکومت اسلامی است خودش بخواهد بکوید که ترجیح در این جاست که من چاه را بکنم همسایه بگوید نه ترجیح نیست یا این که قاعده بگوید نه ترجیح نیست یا این که قاعده بگوید مخیری می خواهی چاه را بکنی یا نه این که بگوییم تو لاضرر نداری تو هم لا ضرر نداری که دیگر یه چه مثلاً تمسک بشود مثلا آن که چاه را می خواهد بکند با رفع ما لا یعلمون تمسک بکند همه اینها خود نمی تواند بکند و این حکم حکومتی که حضرت امام آن جا فرمودند دیگر همه فقهاء این مسلم می گویند دیگر ابزار دست حاکم و حاکم است که یا مثلا قاعده اکراه را جلو بکشد قاعده لاضرر را جلو بکشد تساقط بکند وقتی تساقط کرد حق را به او بدهد با رفع ما لا یعلمون با این که بگوید خود حاکم در فتوی دادن در حکم کردنش مخیر باشد که یه این بگوید برو چاه را پر کن همه این ها دیگر می وشد مربوط به می توانند تصالح مثلا آن که چاه را کنده اتاق همسایه را نمناک کرده بنشینند با هم بگویند من این نم را بر می دارم با هم تصالحی بکنند یک پولی بگیرد و بگوید خب چاه باشد یا اگر مثلا می تواند چاه را عوض بکند یک پولی بگیرد چاه را جائی دیگر بکنند و امثال اینها که بهترین راه هم همین تصالح است دیگر می گفت حالا که اینها که نیست اینها که بهترین راه هم همین تصالح است دیگر می گفت که اینها حالا اینها که نیست اینها فقهی دیگر نیست اخلاقی است و پیدا هم نمی شود گفت رفتم دیدن همسایه نرفته بودم منزلشان اما مریض بودم رفتم عیادت دیدم رختخوابش افتاده پای دیوار نمناکی که این نم از اثر چاه من است و به اندازه ای نم دارد که اصلاً قابل سکونت نیست و این مجبور است در این اتاق زندگی بکند گفته بود خیلی نارحت شدم و به این همسایه گفتم آقا این نم مال من است چرا نگفتی تا من یا چاه را پر کنم یا این دیوار ترا درست بکنم؟ گفت راستش را می خواهی چند مرتبه می خواستم به تو بگویم اما دیدم اگر به تو بگویم یک ضرری به تو می زنم و حاضر  نشدم گفتم بگذار ضرر را بکنیم اما ضرر به همسایه نزنیم و اینها یک چیزهایی است که ما ها نمی توانیم فصلا درکش را بکنیم و نظیرش را غزالی در احیا می گوید که یک خانه ای موش داشت خیلی به او می گفتند آقا اگر یک گربه بیاوری موشها می روند گفت خب موشها کجا می روند؟ می روند خانه همسایه و من حاضر نیستم که من گربه بیاورم و موش ها بروند خانه همسایه و من نیستم که من گربه بیاورم موش ها بروند خانه همسایه و من حاضر خب حالا این ها اخلاقی است اینها کمیاب است از نظر فقهی چه باید بگوییم؟ این جور است که یک قاعده می خواهیم دست حکومت نه دست مردم می گوییم اگر ترجیحی در کار نیست دیگر تخییر یا تساقط که معمولاً هم موارد فرق می کند گاهثی گاهی هم تخییر است به او می گوید برو چاه را پر کن اما حکومتاً اما جدی نه اخلاقی مثلا مثل الناس مسلطون علی اموالهم این دلیل حیثی است یعنی آن در پچهارچ.ب قانون آن هم در چهارچوب قانون با هم تعارض می کنند قاعده الناس مسلطون علی اموالهم می گوید من دلم به من می گوید تو حق نداری چاه بکنی با هم تعارض می کنند لذا اول بحث که یکی قاعده لاضرر است با قاعده ضرر گاهی همه آنها این حرف در آن می آید حالا فقهاء فقهاء که در فقه گفته اند آقایان ثانویه هر قاعده ای باشد گاهی با قاعده دیگر گاهی با خودش یک تعارضی پیدا می شود خب حالا که تعارض پیدا شد چه کنیم؟ دیگر یا ترجیح با تخییر یا تساقط کی بکند؟ حکومت و درباره این که باید جکومت این کار را بکند دیگر هم ظاهراً اشکالی در مسئله نیست برای این که اگر خودشان بخواهند این کارها را بکنند اختلال نظام لازم می آید آن می گوید که برای من ضرر دارد باید چاه را پر کنی آن می گوید دلم نمی خواهند چاه را پر کنم و امقال اینها خب این آن جا که هر دو ضرر باشد اما اگر یک کلام ضرر باشد دیگری عدم نفع گفتم مثلاً این بازی ها که الآن در آمده و برای این که استفاده مالی بکند یا برای این که مثلا می خواهد پسرش را اموالهم متأسفانه سابقاً شهرداری اجازه نمی داد دیگر حالا شهرداری هم اجازه خانه همسایه را می برد مشرف به خانه همسایه می شود یثک حرف هایی می زند شیشه هایت را مات کن و آفتاب هم که فعلاً نیست و اشکال ندارد بساز اول می گفتند حالا دو طبقه سه طبقه طوری نیست حالا دیگر توی کوچه ها هفت هشت طبقه می سازد خب بخواهد خب معلوم است قاعده لا ضرر تعارض ندارد تعارضش عدم نفع است عدم نفع غیر لاضرر است بنابراین لاضرر آن ندارد آن دارد حکومت اسلامی باید جلویش را بگیرد البته باز هم این جا شخصی نیست یعنی همسایه بیاید آن طبقه سوم را خراب می کنم برای این که ضرر برای من دارد نمی تواند شهرداری باید خراب کند شهرداری باید اجازه ندهد و حالا که اجازه داده باید جبران بکند دیگر علی کل حال کار شهرداری است این مربوط به اسلام هم نیست این مراعات قوانین هر مملکتی لازم الاجراست مثلا فتوای ما این بوده است که اگر کسی برود انگلستان باید طبق قوانین آنها عمل بکند بخواهد تخلف بکند باید تور انگلستان نماند اما بخواهد خلاف قانون رفتار بکند مسلم نمی شود چند هم همین طور فرموده اند معمولاً از آقایان سوال بکنند باید همین طور جواب گوییم آن کسی که مملکت را اداره می کند آن کسی که شهر را اداره می کند و باید بگوید بسازد یا نساز و البته این که الان گفته بساز دیروز می گفتم که بدکاری کرده بد شده مردم فحش می دهند حالا آنها باد نیستند به جمهوری اسلامی فحش می دهند بسیاری از اوقات آمده اند پیش من که آقا این ساختمان این آقا خانه ام را از بین برد زن و بچه ام را در مضیقه عجیب گذاشته و هر چه هم این طرف و آن طرف می روم فایده ای ندارد و هی مرتب دارد می رود بالا کجا می خواهد برود به آسمان یا جهنم اینها هم خیر ندارد به تجربه اثبات شده است اینها خیر ندارد پنج شش طبقه می سازد یک میلیارد استفاده می کند یک ندانم به کاری یک میلیاردر ناگهان جریمه می دهد با یک زندان روی آن حالا عمداً یا سهواً بچه های لاابالی او می خواند و فحش می دهند همین بابای زنده بعد هم که مرد به این بابای مرده اینها که خیر ندارد علی کل حال آن که باید بگوییم هم شک هم در آن نداریم این است که آفتاب همسایه را فضای همسایه را استراحت و امنیت همسایه را نمی شود گرفت نگوییم هم مسئله مسئله اخلاقی است آن دو تا مثال است که زدم این جا ضرر می خواهد بزند ضرر دارد برای این خانه ضرر دارد برای این کوچه قاعده لاضرر هم این آقا ندارد قاعده لاعدم نفع النفع دارد ما دیگر قاعده لاعدم النفع که نداریم قاعده لاضرر داریم و قاعده لاضرر همسایه دارد این ندارد قاعده لاضرر می گوید که شهرداری باید این جا را خراب کند چون پیامبر اکرم هم درخت را کندند انداختند در مقابلش گفتند برو گم شو هیچ تفاوت نمی کند یعنی این آقا 7 طبقه بسازد کوچه مردم هفت هشت ده تا خانه را خراب بکند و طوری نیست به این خلاصه حرف است یک مسئله دیگری که این هم خیلی مهم است این است اگر یک کسی تحکل ضرر بکند به دیگری ضرر نمی خورد و اما اگر تحمل ضرر نکند به همسایه ضرر می خورد مثلا سیل آمد این اگر در خانه اش را باز بگذارد سیل می آید توی خانه این و به همسایه ضرر نمی خورد اگر در خانه اش را ببندد سیل می رود خانه همسایه را خراب می کند این جا چه بگوییم.که لاضرر می گوید تحمل ضرر نکن این دیگر زور است این دیگر اضرار نیست به عبادت دیگر این دفع ضرر است و دفع ضرر تعارض ندارد باقاعده لاضرر اصلاً ضرری به همسایه نزده تحمل ضرر کرده زیاد هم اتفاق می افتد در جاهای دیگر تحمل ضرر است مثلا همین مثال مشهور در خانه اش را بسته نگذاشته آب برود توی خانه اش دیگر خواه ناخواه آب متراکم شده و رفته توی خانه همسایه خانه نه وقتی نه پس اصلاً این ضرر نزده تا قانون لاضرر بیاید بگوید چرا ضر زدی و بحث ما آنجاست که اضرار باشد اگر اضرار باشد بله حالا همین حالا همین مثل اضرار ش را ببیند سیل آمده و این می رود سیل را رو به خانه همسایه می کند مثلا عمله می گیرد این دیواری که خراب را می گوید راه را باز کن سیل برود توی خانه همسایه خراب می کند خانه خودش باقی می ماند این جا نه نمی شود برای این که این اضرار است در آن صورت اول در خانه اش را بست و نگذاشت سیل برود در خانه دوم اما صورت دوم راه را باز کرد برای رفتن سیل یه خانه همسایه ضرر است اگر دیوار را باز نکند خب آخر سیل می آید توی خانه اش خانه را خراب می کند طوری نیست بکند اگر دیوار را باز کند دیوار همسایه خراب می شود حالا در اینجا چه باید بگوییم این ظاهراً عرف دو تا تعارض نمی بیبند تساقط نمی بیند می گوید حتماً باید تو اضرار به غیر نزنی ولواین که سیل بیاید خانه اش را خراب بکند حالا اسمش را ترجیح بگذاریم برای این که عرف می گوید خانه مردم را خراب کردی می گوید خب اگر خانه مردم را خراب نکرده بودم خودم خراب می شد می گوید بشود مگر تو می دانی باز برمی گردد عدم نفع مگر می توانی تو ضررش را ببری برای همسایه لذا دو تا قانون لاضرر هم بر فرض تعارض بکند ترجیح آن حاجت که این باید را باز نکند برای سیل برای اضرار دیگران دیگر تفاوتی بین کم و زیاد هم ظاهراً ندارد مثلاً اگر سیل را بکند خانه همسایه یک اتاق خواب می شود اگر سیل را باز نکند بیاید توی خانه اش همه خانه خراب می شود عرف اینها را دیگر فرق نمی گذارد می گوید که حق نداری به همسایه ضرر بزنی حالا ولو این که ضرر برای تو خیلی باشد اما نه از طرف سیل از طرف سیل از طرف بلا دیگر حالا خانه هم نیست یک دفعه یا خانه او خراب می شود اگر راه را باز نکند مزرعه اش به طور کلی بالاخره این تعارض ضرین هست و این تعارض ضررین بین کم و زیادی هم تفاوت نمی کند مگر این که یک مسئله دیگر باشد و آن مثلاً بگوید ای آقا من این راه را باز می کنم به مزرعه من به خانه من ضرر نخورد خانه تو خراب می شود خانه ات مختصر است چیزی نیست من جبران خسارت می کنم و یک راه سیل را باز کند راه را سیل را باز می کندبرود توی خانه اش خانه اش خراب بشود خب طوری نیست اما بدون رضایت او مسلم قاعده لاضرر جلویش را می گیرد می خواهد کم باشد می خواهد زیاد باشد.

    یک مسئله دیگر راجع به قتل است که این هم زیاد اتفاق می افتد می گوید که این آقا را بکش و الا ترا می کشم آیا می تواند بکشد یا نه خب مشهور در میان فقهاء گفته اند نه برای این که تومی خواهی قتل بکنی و خودت را نکشند از این جهت این برمی گردد و به آن جمله غلط المأمور معذورآن وقت ها همین کارها را می کردند چادری از سر زنها برمی داشتند و به او می گفت چرا این چنین می کنی می گفت المأمور معذور حالا در این جا این است اگر نکشد خودش را نمی کشند خودش را می کشند اگر بکشد خودش را نمی کشند لاضرر می گوید نکش لا ضرر می گوید بکش اما در این صورت تفاوتی نمی کند مسلم نمی تواند بکشد قانون لاضرر جلویش را می گیرد و خودش قانون لاضرر جلویش را می گیرد و خودش قانون لاضرر ندارد.

    بله یک صورت دیگر پیدا می شود آن ممکن است انسان بگوید و آن این است که مثلا شمشیر را تفنگ را آورده که او را بکشد یک کسی را بکشد و اگر این نکشد آن می کشد آن می کشد می گوید که این شمشیر را بگیر گردن این را بزن اگر گردن این را نزدی گردن هر دو را می زنم در این جا ممکن است انسان بگوید می تواند بکشد چرا؟ برای این که یک نفر کشته بشود تا دو نفر ترجیح با یک نفر است وقتی ترجیح با یک نفر است بگوییم که این می تواند هفت تیر را بگیرد او را بکشد المأمور معذور این جا ممکن است کسی بگوید که دوران امر بشود بین کشتن دو تا مظلوم یا کشتن یک مظلوم بگوییم که آن جا دوران امر است اهم و مهم یا قاعده لاضرر اقتضا می کند که دو تا مظلوم کشته نشود و یک مظلوم کشته شود اما باز هم بعضی اوقات یک مواردی پیدا می شود که انسان دیگر می ماند نمی شود گفت مثلا زهر آورده بخوراند به یک عالم جلیلی مثل مرحوم مدرس رضوان الله تعالی علیه و امثال این ها لذا به این می گوید زهر را به خورد این آقا بده اگر نه می کشمت خب گفتیم نمی شود اگر نه هم به او زهر می دهم هم ترا میکشم، مشکل است انسان بگوید که این می‌تواند آن عالم جلیل را بکشد که دیروز اسمش را می گذاشتیم مهام امور، می گوید خانه کعبه راخراب کن و الا می کشمت خب گفتیم نمی شود کشته بشود اما یک دفعه این جوری است خانه کعبه را می خواهد خراب کند می گوید می کنم هم ترا می کشم در این جا می تواند یا نه؟ آقایان گفته اند آری، من می گویم نه، در مهام امور دیگر این بخواهد مباشر باشد علی الظاهر نمی شود، خب قاعده لاضرر تمام شد.

     وصلی الله علی محمد و آل محمد.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365