جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: قاعده لا ضرر7
    موضوع درس:
    شماره درس: 7
    تاريخ درس: ۱۳۸۵/۴/۳۱

    متن درس:

    راجع به این جمله ترکیبی یک مقداری صحبت کردم که این لاضرر و لاضرار چه معنا دارد و 5 تا معنا برایش کردن و بالاخره رسیدیم به این جا که ملتزم شدن به این 5 تا معنا ظاهراً هیچ کدام اشکال ندارد البته قطع نظر از خصوصیات، اگر قائل بشویم به مجاز ادعائیه یا قائل بشویم به مجاز در اسناد که شیخ انصاری می گویند تفاوتی در مسئله پیدا نمی شود دو تا حرف است دو تا ذوق است که نتیجه عملیه خیلی ندارد.

    چنانچه اگر قائل شویم به حرف شیخ الشریفه و بگوییم که نهی است یا قائل شویم به حرف حضرت امام که بگوییم نهی است نهی حکومتی، باز برای ما، ما نحن فیه در مسئله ما نتیجه عملی ندارد اشکال ندارد، چنانچه اگر حرف مرحوم نایینی و حرف مرحوم حاج شیخ را که ما متابعت از آن ها کردیم و ما گفتیم و قائل بشویم به این که نفی در چهارچوب تشریع در مقابل تکوین اصلاً مجازی در کار نیست یک حقیقت است خب آن هم خوب است اما بخواهیم یک نتیجه عملی برایش درست بکنیم در قاعده لاضرر ظاهراً نتیجه ندارد. حالا مجاز باشد مجاز مشهور، حقیقت ادعائیه باشد یا حرف مرحوم نایینی و این که حقیقت است بدون ادعا و بدون مجاز باشد یا حرف شیخ الشریعه که مجاز است به این معنا که نفی است اما واقعاً نهی است یا حرف حضرت امام که متابعت از شیخ الشریعه کرده اند اما با یک تفاصیلی که عنوان حکومت نه به عنوان فتوی، هر کدام این ها را قائل بشویم بخواهیم یک نتیجه عملی در مسئله درست بکنیم ظاهراً نمی شود از همین جهت در جلسه قبل می گفتم که دیگر حالا ما ذوقمان هر کدام این قول پنج گانه را گرفت و گفتیم این طور نیست که حالا یک آثاری بار باشد بر قول ما که این آثار بار نباشد بر قول مثل شیخ انصاری، خب تا این جا آمدیم الا این که در آخر کار گفتیم که این که حضرت امام می فرمایند که قاعده لاضرر مختص به حکومت است از ابزار حکومت است و ما نحن فیه چنین است خب این ما نحن فیه چنین است این را می پذیریم و اما بخواهیم بگوییم که قاعده لاضرر از ابزار حکومت است فتوی هم نیست و این که حکومت است که با قواعدی من جمله قاعده لاضرر جلو می آید و حکم می کند اصلاً کاری به فتوای ندارد بعضی اوقات اصلا روایتی نیست اصلا فتوی نیست مثل این که صلاح می داند این آقا را مصادره اموال بکند محجورش بکند صلاح می داند می بیند اثبات می شود این که فردا اول ماه است یا درباره احتکار صلاح می داند مصادره بکند و گندم او را بفروشد حالا گاهی صلاح می داند پولش را به او بدهد گاهی هم صلاح می داند پولش را ندهد دیگر حکومت است و مصالحی که در نظر دارد خب این حرف در قاعده لاضرر هست از همین جهت شیخ انصاری که بعد درباره اش صحبت می کنیم ایشان می فرمایند که یک اشکالهایی لازم می آید که نمی توانیم ملتزم به آن بشویم و من جمله از اشکالها این است که خب این کار پیامبر اکرم همین طور که نفع بوده برای انصاری ضرر بوده برای سمره و لاضرر و لاضرار می گوید تصرف در اموال مردم نمی توانی بکنی، معلوم است جواب شیخ انصاری این است که آقا حکومت است برای امنیت است امنیت اجتماع را حکومت باید حفظ بکند و هر چه موجب اختلال در نظام اختلال در اقتصاد اختلال در اجتماع بشود حکومت باید این اختلالات را بردارد حالا ولو تصرف در اموال مردم باشد ولو این که زندان باشد کسی را بکشد کسی را زندان بکند آن چه باید حفظ بشود نظام اسلام است آن چه باید حفظ بشود اقتصاد اسلام است آن چه باید حفظ بشود امنیت اسلام، اجتماع است  این ها باید حفظ شود ولی دیگر همه چیز اگر تعارض پیدا کرد با این ها باید فدای این کلیات شود اگر راستی مردم در مضیقه واقع شدند و اختلال اجتماعی لازم آمد خب می تواند انبار گندم را قفلش را بشکند به زور اگر هم بخواهد بگوید نه توی سرش بزنند زندانش بکنند گندمها را بفروشند به مردم برای این که این اختلال اجتماعی از بین برود حالا تصرف در مال مردم است خب باشد و اسمش را می گذاریم قانون اهم و مهم، بگویید لاضرر هم که این جا هست لاضرر که این جا می آید می گوید نه لاضرر این جا نمی آید برای این که لاضرر دیگر‌آن جاها می آید که اختلال نظام لازم نیاید.

    این حرف ها ظاهراً انسان یک مقداری فکر بکند دیگر احتیاج به گفتگو ندارد حالا در یک مورد خاصی پیامبر اکرم برای این که یک آدم لجوجی پیدا شد و این آدم لجوج را باید سر جایش بنشاند باید به فریاد مظلوم برسد صلاح اجتماع را چنین دیدند تصرف در مال این سمره بکنند درختش را بکنند بگویند گم شو، گفتند لاضرر و لاضرار، امر حکومتی اما معلوم است این همین طور که از لاضرر و لاضرار، فهمیده می شود گستره ای نمی شود مسلم با یک مدرکی حسابی باید تصرف در اموال مردم بشود مثل دماء و عرض و فروج و این ها همین جور که نمی شود حاکم مثلا العیاذ بالله گستره ای، اگر گستره ای این کارها را بکند خب از حکومت می افتد زن مردم را می تواند طلاق بدهد یا نه؟ خب آری، طلاق که به دست شوهر است وقتی شوهر وافوری شد و دارد حتی می رسد به آن جا که می خواهد ناموسش را هم بدهد برای وافورش خب معلوم است حکومت اسلامی حتماً باید این را طلاقش بدهد یا وادارد او طلاق بدهد اگر طلاق گرگی نشود و اگر می بیند طلاق گرگی می شود حتماً خود حکومت این را طلاق می دهد، حالا دلیلش چیست؟ دلیلش این که یک زن که ناموس اسلام است عرض او در مخاطره واقع شده لذا گستره ای که نمی شود از این جهت پیامبر اکرم وقتی که التماس کردند سماجت کردند خیلی با او حرف زدند. موقعی که نشد گفتند که است معنای و لاضرر و لاضرار خب این گفتند است معنار بعد هم فرمودند برو درخت را بکن بینداز در مقابلش بعد فرمودند لاضررو لاضرار یعنی حکم حکم حکومتی است اما مدرکش لاضرر و لاضرار است لذا حرف حضرت امام باشد همین است حرف شیخ الشریعه هم باشد. همین است آن هم می گوید که حکومت نه، فتوی، نهی در اسلام است ضرر نباید باشد یا آن که مجاز در تقدیر می گوید می گوید لاحکم ضرری فی الاسلام یک حکم در تقدیر است، آن هم که حضرت امام می گویند حکم حکومتی بله ما قبول داریم حکم حکومتی است اما بالاخره مدرک می خواهد و پیامبر اکرم برایش مدرک هم می آوردند، یک دفعه العیاذ بالله چون که منافقین خیلی این 10 ساله به پیامبر اکرم اذیت کردند خیلی و دنبال یک سوژه بودند پیامبر را هو بکنند این در این 10 سال خیلی بالاترین اذیت برای پیامبر اکرم همین هو کردن مردم به توسط منافقین که حتی کار رسید به اینجا خب نسبت ناروا به زن پیامبر دادند که به اندازه ای پیامبر را سوزاند که شاید به قول عوام پیامبر نصفه جان شد هوچی بازی مسلمانها اما کسی این هوچی بازی را اختراع کرد شایعه را؟ یک منافق و این یک منافق به دست مسلمانها ناموس پیامبر اکرم (ص) را لکه دار کرد، لذا آیات افک آمد هفت هشت ده تا آیه دلیل بر این است که خیلی هوچی بازی بالا بوده و این 10 ساله یکی از کارهای منافقین همین بوده که یک سوژه ای به دست می آوردند پیامبر را هو می کردند هم راجع به حق الله هم راجع به حق الناس راجع به تغییر قبله راجع به تقسیم غنایم و اصلا منافق این جوری است دشمن این جوری است هر چه هو بشود از میدان در نمی رود فرق بین آنها و ما این است که ما به یک جمله از میدان در می رویم می رویم کنار اما این منافقین این کسانی که مرموزانه با اسلام کار می کنند آنها از میدان هم درنمی روند می بینند مثلا آیه افک برایشان آمد این قدر داغ اما دو دفعه یک هوچی بازی دیگر درآوردند در می آوردند.

    قاعده لاضرر خیال می کنم این جور بود که پیامبر اکرم (ص) می دیدند اگر این درخت این را بکنند بیندازند در مقابلش به حکومتی هوچی بازی در می آورند می گویند پیامبر به زور تصرف در مال مردم کرد برای خاطر این حضرت فرمودند انست رجل مضار و بعد فرمودند برو درختش را بکن بینداز در مقابلش این حکم حکومتی است بعد فرمودند لاضرر و لاضرار دلیلم این لاضرر و لاضرار است لذا حرف حضرت امام خیلی خوب است اما چرا گفت لاضرر و لاضرار؟ برای این که می خواست بگوید کارم است اما چرا گفت لاضرر و لاضرار؟ برای این که می خواست بگوید کارم یک واقعیت است مثل همه کارهای حکومتی به عنوان ثانوی است همه کارهای حکومتی عنوان ثانوی است اما مدرک دارد برمی گردد به این که حضرت امام در یکی از کلماتشان دارند احکامثانویه هم احکام اولیه است. دیگر ما احکام ثانویه و اولیه در فقه اصطلاح کردیم و الا همه آنها احکام اولیه هستند، حرف خوبی این است که ایراد نیست یعنی الان فرمایش ایشان در مسئله ما تمام است، حرف این است که این قاعده لاضرر ولو این جا حکومتی است اما دلیلش یک فتوی است یک حکم خداست که این شریان و جریان از اول فقه تا آخر فقه دارد خب این فرق می کند یعنی آن که حضرت امام می گویند می گویند این قضیه لاضرر و لاضرار حکم حکومتی است ما می گوییم آیا مصداق است؟

    درست است حرفتان یا این که نه مصداق نیست منحصر به فرد است؟ نمی شود پذیرفت لذا در جلسه قبل می گفتیم که نمی شود پذیرفت برای این که حکم خدا حکم الله در مقابل حکم ولایت این حکم خدا راجع به قاعده لاضرر در اول فقه تا آخر فقه سریان و جریان دارد و به فرمایش ایشان خب آن جا که وضوی ضرری است که دیگر نمی توانیم بگوییم حکم حکومتی است بعضی اوقات همان جا حکم حکومتی می شود مثلا این که آب برای این ضرر دارد باید غسل نکند حالا دنگش گرفته تقدیس مابی اش گرفته می خواهد غسل بکند ما غسلش را درست می دانیم می گوییم چون که لاضرر امتنانی است اگر این بخواهد این ضرر را تحمل بکند لاضرر دیگر این را نمی تواند بگیرد می گوییم غسلش درست است. حالا سر ما بخورد خب بخورد یک دفعه مریض هم بشود بشود فقهاء می گویند نه وضویش باطل است حالا اگر کسی بگوید وضویش صحیح است مثل ما آن وقت حاکم حکم می کند تو باید وضو نگیری مثل آقای دکترها که بعضی اوقات حکم می کنند و مخصوصاً حضرت امام خیلی مقید به این چیزها بودند مثلا راجع به همین عمل آخرشان ایشان حاضر نبودند به عمل کردن شواری دکترها کردند دو دفعه آمد آن آمد از دوستان نزدیک آمد ایشان گفتند نه عمل نه، حالا مردم هم که زود می میرم اما شورای دکترها حکم کرد و حضرت امام فرمودند اگر حکم است چشم در حالی که ولایت فقیه هم نبود اما حکم پزشک، حالا اگر حکم ولایتی گفت وضو نگیر خب دیگر اگر بخواهد وضو بگیرد باید بگوییم نهی در عبادت است وضویش باطل است لذا امروز می خواهیم رد این آقا روایت بخوانیم که ما روایات فراوانی داریم که حکم حکومتی نیست و پیامبر اکرم فتوایشان را دادند تمسک کردند به قاعده لاضرر پس معلوم می شود در همین قاعده لاضرر که سمره این کردند پیامبر اکرم حکم حکومتی نبوده فتوی دادند متمسک شدند به قاعده لاضرر،

    حالا یک دو سه تا روایت بخوانیم ببینیم این روایت ها چقدر دلالت دارد؟

    روایت ها در ابواب مختلفه آورده شده از جمله باب 14 از ابواب احیاء موات وسائل جلد 17. روایت 1 از باب 14 از ابواب احیاء موات،

    روایت این است علی بن محبوب که روایت از نظر سند صحیح السند است قال کتبت الی ابن محمد علیه السلام امام عسکری علیه السلام رجل کانت له قنات فی قریه فاراد رجل ان یحفر قناه اخری الی قریه له یک مزرعه ای است قنات دارد حالا همسایه هم یک مزرعه درست کرده می خواهد پهلوی این قنات قنات بکند کم یکون بینهما فی البعد حتی لاتضر احدیهما بالاخری؟ اصلا سوال فرض کرده اگر احدهما ضرر به دیگری بزند نمی تواند قنات بکند، قضیه را مفروغ عنه گرفته نه این که حکم حکومتی باشد گفت آقا دو تا قنات پهلوی هم حریم قنات چقدر است؟ شما حریم قنات را تعیین کن تا این که کسی به کسی ضرر نزند آن قنات دوم ضرر به قنات اول نزند حتی لاتضر احدیهما بالاخری اذا کانت الصلبه او رخوه زمین اگر سفت باشد حریمش چقدر است زمین اگر شن زار باشد شل باشد تفاوت می کند دیگر حریمش چقدر است؟فوقع در بعضی از روایات مثلا دارد اگر زمین سفت است50 متر کفایت می کند در بعضی از روایات دارد که اگر رخوه است 100 متر باید باشد امام علیه السلام این جا یک قاعده کلی فرمودند فوقع علی حسب این لاتضر احدیهما بالاخری انشاء الله فرمودند که فاصله به اندازه ای باید باشد که آن قنات دوم به قنات اول ضرر نزند، خب این روایت خود راوی فرض کرده ما در اسلام قاعده ضرر داریم نه قاعده حکومت و امام عسکری علیه السلام در زندان بودند اصلا حکومت نداشتند تا این که بخواهد امر حکومتی بکند ولی حالا کار به آن نداشته باشیم، مفروغ عنه گرفته ضرر در اسلام باید نباشد سوال می کند حالا که ضرر نباید باشد قنات را اگر بخواهد بکند چقدر فاصله باشد؟ امام علیه السلام هم که در بعضی از روایات گفتند 50 تا در بعضی از روایات گفتند 100 تا این جا امام عسکری علیه السلام یک قاعده دست دادند فرمودند که حتی لاتضر احدیهما بالاخری روایت راجع به اموال هم هست هم سندش خوب است هم دلالتش خوب است.

    قاعده لاضرر همه اش روی موضوع است در حتی مثلا آن جا هم که وضو می گویند وضوی ضرری همان جا هم موضوع است یعنی وضو این وضو گاهی ضرری است گاهی غیرضرری آن جا که ضرری باشد یک حکم دارد آن جا که ضرری نباشد حکم وجوب دارد حکم دیگر دارد اصلا قاعده لاضرر همه اش در موضوعات است حالا مرادم این است همان حق الناس هم از باب لاضرر است من روایات زیاد نوشته ام دیگر روایات را وقت گذشت نخوانیم.

    یک روایت هم راجع به روزه بخوانم روایت علی بن جعفر روایت 9 از باب 20 از ابواب من یصح منه الصوم جلد 7 وسائل.

    عن حد ما یجب علی المریض ترک الصوم قال کل شیء من المرض اضر به الصوم فهو یسعه ترک الصوم فرمودند که روزه را اگر ضرر دارد می توند روزه اش را بخورد که ما از این روایت ها نظیر این روایت هم استفاده می کنیم نمی گوید حتما روزه اش را بخورد یسعه می تواند روزه اش را بخورد حالا اگر روزه گرفت ضرر هم برایش داشت روزه اش باطل باشد ما می گوییم باطل نیست اما مشهور در میان فقها می گویند  روزه اش هم باطل است حالا الان ببینید این جا حکم حکومتی و امثال این ها نیست یک قاعده لاضررسیال در فقه است هر کجا ضرر باشد از طهارت تا دیات قاعده لاضرر کار میکند شما موضوع درست بکن این روایت ها حکم درست می کند یک قاعده کلی هر کجا ضرر باشد لاضرر می آید برای ما حکم درست می کند.

    هفت هشت ده تا روایت من نوشته بودم دیگر حالا نمی خوانم فردا راجع به یک ایرادهایی است که شیخ انصاری کرده فردا صحبت بکنیم انشاء الله.

    خلاصه حرف این شد که نمی شود گفت قاعده لاضرر یک حکم حکومتی فقط است بلکه یک فتوی است از طرف خدای تبارک و تعالی که این فتوی سیال در فقه است از باب طهارت تا دیات

    و صلی الله علی محمد و آل محمدو آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365