اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی
چهار پنج فرع مهم در این جا هست ومتعرض نشدهاند مرحوم محقق که ندارند صاحب جواهر هم یکی از آنها را متعرض شده است و متأسفانه این اواخر هم راجع به مسائل مسحدثه یا قوانین فقهیه زحمت کشیدند و مسائلی را متعرض شدند این مسائل در این جا را متعرض نشدهاند،
مسئله اول که خیلی مهم است پیوند اعضاست شکم پاره میکنند کلیه در میآورند قلب در میآورند و وصل به دیگری میکنند این اصل قضیه جایز است یا نه؟ آیا اگر ورثه اجازه دادند جایز میشود یا نه؟ اگر خود میت در زمان حیاتش اجازه بدهد جایز میشود یا نه؟ حالا از جوازش گذشتیم جوازش را درست بکنیم آیا دیه دارد یا نه؟ خب شکم پاره کردن روایت دیروز می گفت که ولو خطا آن کفاره افطار ماه رمضان عمداً دارد گفتهاند نه گفتهاندبنابراین کفاره ثلث دیه دارد دیه البته بسنجیم با تناسب آن 100 دینار، اگر آن سهواً شکم پاره کرد گفتند دیه دارد این عمداً شکم پاره کرد مسئله را متعرض نشدهاند لذا در این مسئله چه باید بگوییم یکی مربوط به اصل جوازش، میت چکاره است بعد از مردن بگوید شکم من را میتوانید پاره کنید؟ یا ورثه چکاره هستند که بگویند این میت ما را مثله کنید، اصلاً چکارهاند؟ چه حقی دارند که این اجازه را بدهند لذا خود میت اشکال دارد به چه دلیل میتواند بگوید بعد از مرگ من شکم من را پاره کنید، کلیههای من را دربیاورید و بدهید به کسی؟ این ضمان مالم یجب است و اصلاً بعد از مرگش به چه دلیل میتواند اجازه بدهد تصرف درمیتش بکنند در حال حیاتش ممکن است انسان درستش بکند بگوید که اگر مثلاًبگوید که دست من را یا کلیههای من را که الان مشهور است بگوید کلیههایم رامیفروشم بگوییم که ولو ضرر است اما داعی عقلاء روی آن است طوری نیست که فقهاء همین جا اشکال میکنند دیگر میکویند که مگر کسی میتواند ضرر به خودش بزند؟ و یک کسی انگشت خودش را ببرد گفتهاند جایز نیست دیگر، ما میگوییم اگر داعی عقلایی روی آن باشد خودش را زخم بکند، دستش را ببرد کلیههایش را بدهد ما میگوییم داعی عقلایی روی آن است که جایز است ولی فقهاء میگویند جایز نیست دیگر، حالا اگر بمیرد جایز باشد این که بگوید کلیههای من را دربیاورید یا قلب من را در بیاورید بدهید به دیگری دلیلش چیست؟ یا ورثه چکاره هستند این کار را بکنند؟حالا بفرمایید جایز چرا دیه نداشته باشد؟ دیه که تابع عمد و سهو و داعی عقلاء و اینها نیست من اتلف مال الغیر این ضامن است عمداً باشد سهواًباشد با داعی باشد بدون داعی باشد حالا ورثه اجازه بدهند اگر ارث به آنها میرسید خوب بود میگفتیم از ارثشان بر میدارند اما بالاخره بحث ما این شد که این صدماتی که به میت میخورد به ارث نمیرسد و مال خود میت است در راه خیر باید مصرف بشود اصلاً دیه تابع عمد نیست تابع سهو نیست تابع اقدام نیست یک کسی بیاید بگوید سر من را ببر شما سر او را ببرید بگویید طوری نیست دیه ندارد برای این که اقدام به ضرر کرده، نمی شود گفت اینها را که، لذا این مسئله یک مسئله مشکلی است انصافاً که ما جوازش را از کجا درست بکنیم و رفع دیهاش را از کجا درست بکنیم اما الان مشهور در دنیا چه برسد در ایران و مشهور در میان مراجع تقلید که اینها معمولاً میگویند که این پیوند اعضا جایز است ، ظاهراً هیچ چارهای نداریم آن چه که یاد ما دادهاند مرحوم محقق و صاحب جواهر و امثال اینها بگوییم که این هم جوازش هم دیه و رفع دیه مربوط به حکومت است، آن است که در موارد خاص بامصالح نفس الامری جلو میآید و تجویز میکند وقتی تجویز کرد تمام میشود ممکن است تجویز بکند اما بگوید دیه بدهیدو ممکن است تجویز بکند اما بگوید دیه هم ندهید طوری نیست اگر این عرض من باشد مسئله صاف میشود والا اگر عرض من نباشد که این را هم ما از بزرگان منجمله مرحوم محقق در همین کتاب قصاص و دیات شاید بیش از 20 مرتبه فرمودهاند که چون تقدیر نیست هو الحکومه، چون روایتی در مسئله نداریم پس حکومت، و مرحوم صاحب جواهر هم که بیش از 40 ،50 جا امضا میکند که حکومت، خب در مسئله ما همین است تقدیر نیست یعنی روایتی در این مسئله نداریم مربوط میشود به حکومت دیگر حکومت است با مصالح در احکام جزئیه، اگر ما باشیم و اصول عملیه یک بحث دیگر پیدا میشود و اما در وقتی که تقدیر نیست گفتند جاییکه قصاص و دیات تقدیر نیست یعنی روایت روی آن نداریم یک امر جزئی میشود حکمش را نمیدانیم حکومت باید با مصالح بیاید جلو و مصالح هرچه صلاح دانست مایراه الحاکم که روایت داشتیم چند روایت مایراه الحاکم داشتیم مایراه الحاکم آن جا که تقدیر نیست لذا میگوییم این در پیوند اعضا صلاح میداند این که بگوید جایز است چون عقلاءهم میگویند کار خوبی است عقلاءمیگویند جایز است و هم دیه ندارد اما ما بخواهیم الان درستش کنیم این جور که درست میکنند با اجازه وارث، نمی شود این جور که الان درستش میکنند با اجازه خودش، نمیشود و بخشیدن دیه، ورثه، ورثه چکاره هستند ورثه که ارث به آنها نمیرسد تا ببخشند یا خودش بخواهد ببخشد چه چیز را ببخشد بگوید بعد که من مردم شکم من را پاره کنید به چه دلیل؟ بگویید مسلط بر اعضایش است الناس مسلطون علی اموالهم علی اعضائهم میتواند مثلاً دستش را بدهد کلیههایش رابدهد برای این که پول احتیاج دارد خب حالا درست است اما این وقتی که مرد به چه دلیل باز هم مسلط بر اعضایش است؟ دیگر دلیل ندارد، وقتی دلیل نداشت دیگر باید بگوییم روی پیوند اعضا باید بگوییم که حکومت ، این یک مسئله است که مسئله عقلایی هم هست عقلاء این کار را خوب میدانند این کار را برایش دیه قائل نیستند ما هم بگوییم حکومت طبق روش عقلاء هرچه صلاح بداند چون حقالناس است میتوانیم بگوییم که چون عقلاء برای این که عقلاء کارشان حجت که نیست امضا میخواهد از طرف شارع و امضاء عدم ردع امثال اینها این جور چیزها در آن زمان نبوده با عدم ردع درست کنیم دلیل بر امضا نداریم بنابراین برمیگردد به این که حکومت آن سیره را امضا میکند چه چیز حجت برای ما شد؟ قول حکومت
مسئله دوم راجع به تشریح است بگوید که من راضی هستم من را ببرند در اتاق عمل پاره پارهام بکنند برای این که دانشجوها چیز یاد بگیرند، میشود؟همان اشکال هست، نمیشود، ورثه بخواهند اجازه بدهند که این را ببرید پاره پارهاش بکنید، میشود؟ ورثه چکاره هستند که بگویند این میت ما را پاره پاره بکنید، لذا ورثه که نمیتوانند این حرف را بزنند خود میت هم که نمیتواند و کس دیگر هم نداریم که بگوید که میشود دلیلی روایتی یک قاعدهای که ما بگوییم این میت را میشود تشریح کرد لذا حالا تشریح کنند بگوییم دیه ندارد،به چه دلیل؟ برای این که شما گفتید انگشت یک میت را ببرند دیه دارد عشر 100 درهم باید دیه بدهد حالا این جا بگوییم که نه، دستش را ببرند پاره پارهاش بکنند برای این دانشجوها چیز یاد بگیرند طوری نیست به چه دلیل؟ این هم باز همان مسئله است یعنی الان چهار پنج تا مسئله همهاش همین است باید بگوییم که میت نمیتواند ورثه نمیتوانند تجویز نشده اما عقلاءمسلم تجویز میکنند اما تجویز عقلاء امضا میخواهد خب روایت نداریم خب حالا چه باید کرد؟ باز برمیگردد به حکومت و حکومت بمایراه الحاکم میگوید جایز است اما حالا آن هم مطلق نمیگوید بعضی اوقات یک عناوین ثانوی برایش بار است اصلاً تجویز نمیکند از همین جهت هم مثلاً ما عناوین ثانوی بخواهیم درست بکنیم این که تا کافر باشد نوبت به مسلمان نمیرسد تا سنی باشد نوبت به شیعه نمیرسد تا مردم عوام باشند نوبت به علماء نمیرسد تا علماء باشند نوبت به مراجع نمیرسد و بعضی اوقات هم اصلاً فرد به اندازهای مهم است که اصلاً نوبت نمیرسد برمیگردد بمایراه الحاکم طبق مصالح نفس الامری به عنوان اولی به عنوان ثانوی و روی مراتب حکم میکند که جایز است یا جایز نیست ما هم میگوییم جایز است یا جایز نیست لذا این مسئله فوقالعاده مهم که مستحسن هم هست در دنیا علم متوقف بر آن است لذا من مثلاً در رساله نوشتهام جایز است چون علم متوقف برآن است اما حالا به من ایراد میشود یعنی خودم به خودم ایراد میکنم که آقا این که تو میگویی علم متوقف براین است خیلی خوب علم متوقف براین اما حالا بدون اجازه و همین جوری هر کسی بخواهد یک کسی را پاره کند بگوید که علم متوقف برآن است که نمیشود، میگوید ورثه میگوید خودش، خب این هم که گفتیم نمیشود اما یک چیز میشود و آن این است که حکومت در باب قضا و شهادات و حدود و تعزیر و قصاص و دیات حکومت ، آن است که باید بگوید آری یا نه؟ در باب قضا همین است در باب شهاداتش همین است باب حدودش همین است باب تعزیراتش همین است باب قصاصش همین است باب دیات همین است هیچ کسی حق به این احکام ندارد جز حکومت، پدرش را کشته این هم برود در خانه پسر را بکشد، نمیشود که ، دستش راقطع کرده این هم برود در خانه دست زن او را قطع کند دست خود او را قطع کند، نمیشودگفت، اینها هرج و مرج لازم میآید و همه این کتابهائی که خواندیم الحمدالله بحث خوبی شد در باب قضا و شهادات و حدود و تعزیرات و قصاص و دیات، که حالا سه چهار تا مسئله بیشتر باقی نمانده همهاش بحث شد بحثهای خوبی شد، الناس مسلطون علی اموالهم، مسلم الناس مسلطون علی انفسهم را نمیگیرد نه احدی گفته نه میشود گفت . به چه دلیل اولویت درست کنید،قیاس میخواهید درست بکنید، در مالش هم همین است مالش هم دلیل حیثی است الناس مسلطون علی اموالهم در آن جاهایی که راستی یک مصلحت تامه باشد و الا همان حکومت جلویش را میگیرد اگر بخواهد در یک چیزهایی مصرف کند باید اجازه از حکومت بگیرد، حالا علی کل حال ما بحث فعلا در انفس است این هم مسئله دوم.
مسئله سوم آن هم خیلی مهم است وآن این است که میت در وقت مردنش پاهایش جمع بوده در همین حال مرده این که مستحب است پاهایش را بکشند رو به قبله، چشمهایش را ببندند دهانش را ببندند چانهاش را ببندند برای خاطر این که خیلی اوقات اتفاق افتاده نبستهاند چانه کج شده وباید این چانه را راست کنند پاها جمع شده این پاها را باید راست کنند میشکند حالا این دیه دارد یا نه؟ همین جوری دفن بکنند یا نه؟ یعنی آیا جایز است پاها را راست بکنند تا بشکند؟ یا چانه را راست بکنند ولو بشکند ولو خون بیاید، چانه را راست میکنند خون حسابی میآید خب الان رسم است در مردهشورخانهها، این پیرزنها که بلد هستند آدم درست بکنند ببرند غسالخانه خب اینها چانه را راست میکنند پا را میشکنند پا را راست میکنند اینها جایز است، دلیل جواز چیست شرعاً؟ آن مسئله اول و دوم و همین مسئله سوم عقلاء اینها را جایز میدانندشکی نیست این سیره عقلاء به چه دلیل امضا شده؟ دلیل چیست؟ آیا اگر بشود همین جور بروند دفن بکنند غسل بدهند این واجب نیست؟ به چه دلیل میخواهی این وجوب را برداری؟ خب حالا بگویید جایز است دیه دارد یا نه؟ این پیرزن دوتا پا را کشاند هر دو پا شکست آیا این پیرزن باید دیه بدهد یانه؟ اگر بخواهید بگویید آقا این پسرش دخترش التماس به او میکنند پولش میدهند تا این پاها را راست بکند و پاها را بشکند خب بس است، دیگر ورثه چکاره هستند؟ مگر ورثه میتوانند اجازه بدهند پای میت را بشکنند؟ واگر هم اجازه بدهند دیه داشته باشد دیهاش مال خود میت است آن که نمیتواند بگوید من بخشیدم این پیرزن باید دیهاش را بدهد خب نمیشود و امثال اینها، میبرندش غسالخانه الان در غسالخانهها مثل این که از من اجازه گرفتهاند در اصفهان هم آمده قبل از شستن این را در فشار میگذارند یک جا آب با فشار میآید و این را له میکند وبعضی را همین جوری غسل میدهند بعضیها راهم من گفتم حتماً دیگر باید بعد از آن که پاک و پاکیزه شد بیایید درست غسلش بدهید چهار پنج نفری بخواهید این جور شود نمیشود باید غسلش بدهید حتماً حالا بحث این است که این الان این له شد این غسال این را له کرد دیه دارد یا نه؟ اصلاً جایز است یا نه؟ بخواهید بگویید جایز است دلیل نداریم بخواهید بگویید دیه ندارد دلیل نداریم بخواهید بگویید دیه دارد نمیشود گفت این پیرزن این دوتا پا را راست کرد به او بگوییم که 70 دینار بده اینها که نمیشود، باز این مسئله برمیگردد به همان به قول حضرت امام همیانه ملا قطب برمیگردد به همان بمایراه الحاکم هم جوازش را درست میکند هم چیزهای دیگرش را یعنی رفع دیهاش را بمایراه الحاکم و شاید هم این روایت عمار که دیروز خواندیم وگفتیم که مخالف است و اینها که میگفت اصلاًدیه به امام می رسد و امام باید این دیه را بگیرد و صرف بکند وعلی کل حال حالا روایت عمار دلالت کند یانکند؟ اما بحثهای این دو سه ساله ما به ما فهماند یک اجماع را از همین جهت هم کسانی که ولایت فقیه ندارند این جاها گیر هستند حسابی بله آنها هم خودش را میآورند اسمش رانمیآورند،میگویند ما ولایت فقیه نداریم میگوییم این مسائل پس چه؟ میگویند آقا اینها را حسبه درست میکند چون لا یرضی الشارع بترکه آن وقت مجتهد جامع الشرایط قدر متیقین را او درست میکند میگوییم خب بابا خودش را آوردی اسمش را نیاوردی تو خود به خود قائل به ولایت فقیه شدی، نمیشود که ما بگوییم ولایت فقیه نباشد هرج ومرج است باید ظالم بیاید حکمران باشد لذا این مسئله هم برمیگردد به همان مسائل،
مسئله دیگری راجع به این بعضی اوقات که دیروز میگفتم در تابوت مرده میافتد زمین و سینهاش میشکند یا زخمی میشود خونریزی میشود بخواهیم بگوییم که حالا این خطاست دیگر، خطایی است گناه دارد؟ خب گناه ندارد بخواهیم بگوییم دیه ندارد برای این که ورثه راضی هستند ورثه اجازه میدهند ورثه میبخشند، ورثه چکاره هستند؟ لذا این جا دیگر خود میت هم نداریم وقتی نه دیگر باز مسئله برمیگردد به همین که باید اجازه از حاکم شرع بگیرند این کسانی که آن میت را انداختند زمین و استخوان مثلاً دستش را شکستند و زخمی کردند وبعد هم پانسمان کردند و ولش کردند این دیه دارد دیهاش را کی باید بدهد؟ تعیین شده است این جا، این جا دیگر عدم تعیین هم نیست تعیین شده خب حالا این کسی که می خواسته ثواب کند و هیچ تقصیر هم ندارد این چه؟ خب باید دیه بدهد اما مشکل است انسان بگوید لذا دیروز راجع به آن روایتی که میگفت چاقو زد در شکم او سهواً نگفت دیه بده گفت که دو ماه روزه بگیر یا 60 مسکین را طعام بده خب حا لا این دیروز من میگفتم مستحب است بگوییم امر حکومتی بوده،میشود گفت؟ مشکل است انصافاً لذا میگفتند که روایت مطرود است حالا روایت مطرود است یعنی در این که کفاره نه، اما دیه چه؟ خب این روایت دیگر ندارد دیه بدهد یا ندهد آن عموماتی که خواندیم می گوید باید دیه بدهد، رفته ثواب کند خب طوری نیست یک دیه هم بدهد دیه را هم صرف این مرده میکنند پروردگار عالم ثواب خیلی به او میدهد لذا این که دیروز خواندیم که دیه بدهد مشکل است انسان راستی قائل به این حرف شود اما مشهور است این مسئله را دیگر متعرض شدهاند اصحاب که اگر استخوان سینه میت را شکست ولو سهواً باید دیه بدهد و ثلث آن 100 دینار 33 دینار میشود ولی اگر همین جاها باز و نظیرش این جور بگوییم، بگوییم که تمسک به عمومات نمیشود کرد برای این که این روایت میگوید باید کفاره بدهد تمسک به این هم نمیشود کرد بنابراین تقدیری در کار نیست این جور چیزها که نظیرش زیاد است همه را مراجعه به حکومت، آن کسی که سینه را شکسته فردا برود پیش حاکم شرع الحمدالله حالا خودشان وکلایشان هستند که برود پیش حاکم شرع به حاکم شرع بگوید سینه میتی راشکستم سهواً شما ببخشید آن یا میبخشد یا دیه میگیرد برای آن میت یا برای خودش دیگر بمایراه الحاکم است هرچه صلاح دانست عمل میکند، ما علی المحسنین من سبیل خیلی خوب است یعنی این گناه ندارد میخواسته خوبی کند حالا سهواً دیگر از دستش در رفته گناهی کرده،
اینها یک چیزهایی است که عقلاء میگویند هم جایز است هم دیه ندارد یک قاعده کلی اما این عقلاء که می گویند جایز است و دیه هم ندارد بلکه میگویند مستحسن است این به چه دلیل؟ حرف عقلاء هست امضاء میخواهد عدم ردع میخواهد در مرآی و منظر که نبوده لذا عدم ردع فایدهای ندارد امضا میخواهد امضا نداریم دیگر بر میگردد به این امضایش باید دست آن کسی باشد که آن کسی که امضا میکند بگوید و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجهالله این حوادث واقعه همینهاست دیگر مراجعه میکند به حکومت حکومت هرچه بمایراه یعنی طبق مصالح نفس الامری جزئی طبق مصالح نفس الامری جزئی حکم میکند یا جوازش را یا رفع دیهاش را یا دیه را تجویزش یا عدم تجویزش را، هرچه صلاح میداند دیگر عمل میکند دیگر نظیر این مسائل زیاد است و در این دو سه ساله بحثش را کردیم الحمدالله، روز شنبه راجع به دیه حیوانها
وصلی الله علی محمد وآل محمد