اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی
صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
یک روایتی در باب خلوص هست که بزرگان میفرمایند این روایت تواتر
لفظی دارد الاعمال بالنیات میگویند از بس از رسول گرامی عامه و خاصه این روایت را
نقل کردهاند دیگر معنا که تواتر معنوی دارد لفظش هم تواتر معنوی دارد البته یک
ذیلی دارد آن ذیل تواتر لفظی نه اما تواتر محتوایی دارد که مرحوم کلینی و دیگران
ذیلی برای این (الاعمال بالنیات) نقل کردهاند که (من هاجر الی
الله و رسوله فهجرته الی الله و رسوله و من هاجر ان یصیب امرأه او یجلب
مالافهجرته الیه) این لفظ جورهای دیگر هم نقل
شده اما محتوی که بگویید مثلاً تواتر معنوی، علی کل حال پیامبر اکرم، ائمه طاهرین
علیهم السلام سفارش کردهاند که ما در کارهایمان خلوص داشته باشیم که اگر در
کارهای معنوی خلوص نباشد عمل باطل است گناهش هم در سرحد کفر است اگر هم در امور
توصلی غیر عبادی باشد خب عمل باطل نیست چون قصد قربت نمیخواهد اما آن گناه به حال
خود باقی است گناه در سر حد کفر است (و لاتبطلوا
صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الاخر)، اگر خدمتی به کسی کردی منت بر سر او نگذار، اگر هم صدقهای دادی
ریاکاری نکن که هم باطل است هم گناه در سر حد کفر است، برای همه مخصوصاً برای ما
طلبهها باید این رنگ خدا به همه کارهایمان بخورد تا کم کم برسد به آن جا به دل ما
رنگ خدا بخورد عرش الرحمان بشود کم کم برسد به آن جا خود ما رنگ خدا به خود بگیریم
(صبغه الله و من احسن من الله صبغه) رنگ خدا چه رنگ خوبی.
حضرت امام در درسها مثل این که دنبال فرصت بودند که این آیه را
برای ما بخوانند و شاید سالی دو سه مرتبه در فرصتها این آیه را میخواندند (قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثم تتفکرون) یا رسول الله بگو تنها موعظه من این است که مخلص باشید چه در
کارهای فردیتان چه در کارهای اجتماعیتان که به قول حضرت امام از آیه فهمیده میشود
حتی راجع به نان خوردن و زندگی خانوادگیتان این رنگ بخورد و آیه شریفه خب خیلی
تأکید دارد برای خاطر این که قرآن کپیه عالم وجود است همه چیز دارد عبادات دارد
معاملات دارد کارهای اجتماعی دارد کارهای سیاسی دارد اما یا رسول الله بگو تنها
موعظه من ان تقوموا الله مثنی و فرادی دیگر تأکید است یعنی خلوص بالاتر از همه چیز
اگر این خلوص بخورد به کارها خیلی ارزش پیدا میکند رنگ خدا بخورد به اعمال میشود
اعمال مربوط به خدا و اگر هم این رنگ نخورد به پر کاهی ارزش ندارد که ندارد بلکه
گناهش هم خیلی بزرگ است، پیدا کردنش هم مشکل است این جور ساده نیست میگویند مرحوم
بحر العلوم این آدم عجیبی بوده در گفتارهایش هم خیلی رک، صریح حرف میزده حالا
علاوه بر این که از نظر علم همین منظومه ایشان یک دوره فقه است انصافاً خیلی بالاست
به طوری که مثل صاحب جواهر و دیگران خیلی استشهاد به آن میکنند فقیهی بوده است،
از نظر تقوی هم خیلی بالا بوده این تشرفها این تواتر معنوی دارد یا لااقل یک قدر
متیقنی به قول مرحوم آخوند یک تواتر اجمالی بالاخره از نظر تقوی هم خیلی بالا
بوده، تشرف، این مرد در آخر عمرش میگفت میتوانم ادعا بکنم مخلِص هستم، مخلَص نه،
مخلِص هستم، لذا پیدا شدنش هم خیلی مبارزه میخواهد باید معلم اخلاقمان خدا باشد
البته باید برویم زیر پرچم خدا تا خدا معلم اخلاقمان باشد و الا دور به دور که نمیشود
و زیر پرچم خدا رفتن و تضرع و زاری و مخصوصاً راجع به این که خدایا من مخلص بشوم
خدایا هیچ چیزی هیچ کسی در نظرم نباشد جز خدا خیلی تضرع و زاری میخواهد خیلی خدا
خدا خدا و توسل به اهل بیت مخصوصاً ما طلبهها توسل به امام زمان تا این که این
رنگ خدا را خدا به ما بدهد صبغه الله و من احسن من الله صبغه، اما در حالی که خیلی
مشکل است خیلی ریاضت میخواهد از اوجب واجبات است نباشد دیگر معلوم است بدبختیم هم
دنیایمان بدبخت است هم آخرتمان، نباشد معلوم است دنیایمان گرهها دارد آخرتمان هم
دیگر چیزی نداریم که بخواهیم به واسطه آن بهشت برویم، همه اعمال حبط است، استاد
بزرگوار ما علامه طباطبائی یک دفعه میفرمودند که مشهور است علم کیمیا داریم حالا
ایشان در علوم غریبه خیلی وارد بود اما نه این که عمل بکند نه، ایشان منغمر بود در
حکمت متعالیه انصافاً خیلی هم خدمت به حوزه کرد بعد هم در فقه و اصول و روایات و
اما راجع به علوم غریبه من بیش از 20، 30 سال در خدمت ایشان بودم اسمش را بیاورد
حرفش را بزند اینها در علوم غریبه ایشان اصلاً وارد نمیشد در حالی که میدانستیم
که دارای علوم غریبه است اما این جا میگفتم من نمیدانم آیا کیمیا هست یا نه؟
مسلم هم نیست من میدانم نیست من میدانم یک خرافت است یک دروغ است که بعضیها میتوانند
یک چیزی بزنند به مس آن را طلا بکنند حالا این جا مرادم است مرحوم علامه طباطبائی
میگفتند نمیدانم هست یا نه؟ اما این را میدانم که یک چیزی هست اگر به عمل بخورد
آن عمل ولو خیلی کم ارزش باشد در میان عرف ارزشش دیگر میشود به اندازهای که خدا
میداند و اگر به عملی نخورد میفرمودند که ولو آن عمل به حسب ظاهر خیلی پر بها
باشد ذرهای ارزش ندارد دیگر حالا این جمله را نمیگفتند که من گفتم و از قرآن
استفاده کردم، ذرهای ارزش ندارد بلکه گناه در سر حد کفر است این را ایشان نمیفرمودند
میفرمودند این خلوص است میگفتند که مثال هم میزدند روایت را مرحوم شهید دوم در
منیه میآورد یک کسی را میآورند صف محشر میگویند چکاره بودی؟ میگوید من یک عمر
قال الباقر قال الصادق علیهما السلام طلبه بودم خطاب میشود بله اما برای این که
به تو بگویند عالم است به تو بگویند چه عالم خوبی، و بالاخره برای خدا نه، این را
به رو به آتش جهنم میاندازند یکی دیگر را میآورند چکاره بودی؟ یک عمر خدمت به
خلق خدا، گره او را باز میکردم به او زن میدادم آن دختر را شوهر میدادم خیریه
برای خدا، معلوم است تجسم عمل در آن جا (یوم
تبلی السرائر) همه رو میافتند میگویند
ببین عمل ظلمانی است آن رنگ را ندارد به رو به آتش جهنم میافتد، میآوردندش،
چکاره بودی؟ رفتم جبهه فی سبیل الله برای خدا رفتم جلو کشتم تا کشته شدم خطاب میشود
که این فی سبیل الله نیست ببین توی عمل نیست عمل این رنگ فی سبیل الله را ندارد
لذا ظلمانی است آن هم خطاب میشود به رو به آتش جهنم بیندازید آقای طباطبائی میفرمودند
ببین خب دیگر بالاتر از سه تا عمل ما در اسلام نداریم عالم و مروج دین، متمول منفق
فی سبیل الله، جبهه و شهادت در راه خدا اما به اندازه پر کاهی ارزش نداشت از نظر
مردم از نظر ظاهر خیلی بالاست جان دادن عمر دادن محرومیت از اجتماع است اما هیچ چی
به هیچ جا چرا؟ خدا در آن نیست این رنگ را ندارد بعد میفرمودند این آیه ولایت
بالاترین آیات است یک افتخار برای شیعه لااقل 300 آیه در قرآن راجع به
امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که سنی و شیعه دوست و دشمن شیعه اقرار دارد حالا
بعضیها که میگویند همه قرآن بعضی میگویند دو ثلث بعضی میگویند یک ثلث اما این
300 آیه مسلم است یکی از آن آیات که از این 300 آیه مهمتر است آیه ولایت است (انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و
یؤتون الزکاه و هم راکعون) خیلی آیه بالاست و
امیرالمؤمنین به آن افتخار میکردند ائمه طاهرین به آن افتخار میکردند سنی نمیتواند
مو زیر درزش ببرد شیعه افتخار میکند بالاترین استدلال برای ولایت همین آیه است خب
آقای طباطبائی میفرمودند ببین این برای خاطر یک انگشتر در راه خدا میگفتند خب
معلوم است این انگشتر امیرالمؤمنین که ارزش نداشت مثل لباس امیرالمؤمنین بود لباس
امیرالمؤمنین چقدر ارزش داشت؟ خب این انگشتر هم همین، مثلاً یک درهم، این که البته
روایات جعلی که کعب الاحبارها و اینها علیه ما آوردهاند یک انگشتری که خراج
شامات بود یک حرفهای مزخرفی زدهاند اما معلوم است این انگشتر مثل لباس
امیرالمؤمنین اصلاً ارزش نداشت خیلی کم اما رنگ خلوص آن هم از امیرالمؤمنین به
انگشتر میخورد این انگشتر را به اندازهای بالایش میبرد که لیاقت پیدا میشود
آیه ولایت درباره این انگشتر نازل بشود انصافاً مثل خود علامه طباطبائی این حرف
خیلی ارزش خوبی دارد و اتفاقاً آقای طباطبائی هر وقت حالی داشتند هر وقتی که بحث
اخلاقی جلو میآمد همین جمله را تکرار میکردند شاید من بیش از 10 مرتبه بیشتر
همین جمله را از آقای طباطبائی شنیدم خیلی حرف خوبی است لذا این رنگ خدا اگر به
چیزی نخورد آن چیز به حسب ظاهر هر چه هم ارزش داشته باشد پیش خدا بی ارزش است
تاریک است در روز قیامت ظلمانی است و اگر هم رنگ بخورد آن چیز ولو اصلاً ارزش
نداشته باشد پر کاهی باشد یک سلام باشد یک تلطف باشد به اندازهای ارزش دارش میکند
از هر جهادی بالاتر و یکی از عللی که برای بعضی از مستحبات ثواب بار کردهاند میگویند
برای خاطر همین خلوص است و تفاوت هم پیدا میکند اعمال مثلاً راجع به خدمت کردن به
خلق خدا از یک حج و عمره مقبول مبرور داریم تا برسد به 20 حج و 20 عمره مقبول
مبرور، این تفاوتش هم برای خاطر همین است هر چه خلوص بیشتر ثواب بیشتر، هر چه خلوص
بیشتر ارزش بیشتر، بعضی اوقات با خلوص یک دانه اشک راه صد ساله را میتواند
بپیماید میشود فضیل بن عیاض با یک دانه اشک با یک لحظه فکر کردن، (تفکر ساعه خیر من عباده سنه یا من عباده سبعین سنه)، یک اصلاح ذات البین، در مقابل جاهل سکوت (و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما)، در مقابل ناملایمات خوبی، آن بدی کرده این خوبی بکند بعضی اوقات
یک دانه اشک اما ناگهان راه صد ساله را با همین یک دانه اشک چرا؟ چرایش فقط همین
است هر چه خلوص بیشتر هر چه این رنگ بیشتر عمل پر بهاتر و این که اوقع در نفس باشد
ناگهان برسد به مقام لقاء برسد به مقام فناء انسان میبیند که بعض اوقات در بزرگان
به واسطه این خلوص چه مقامهایی پیدا کردهاند اما مشکل است خیلی باید روی آن
مبارزه بکنیم خیلی مشکل است از همین هم در روایات ما از ائمه طاهرین علیهم السلام
من غالباً دیدهام.
ریا به اندازهای خفی
است نظیر مورچه سیاه روی سنگ سیاه در شب تاریک راه برود خب چقدر جای پا دارد؟ هیچ،
چقدر دیده میشود؟ هیچ اما ناگهان توی امتحانها میبینیم رفوزه شد، و ما خیلی
باید مواظب باشیم توی امتحانها رفوزه نشویم بتوانیم این رنگ را اول بزنیم به
اعمالمان کم کم بزنیم به دلمان، دل ما بشود مخلِص کم کم بزنیم به خودمان بشویم
مخلَص یعنی خدا ما را قبولمان بکند فرق بین مخلِص و مخلَص همین است که گاهی عمل
خالص است اما انسان در مخاطره است باز هم یک دفعه میشود مخلَص دیگر میرود زیر
پرچم خدا شیطان انسی شیطان جنی نفس اماره و شیطان درون شیطان برون دیگر دسترسی به
این ندارند (انه لیس له سلطان علی الذین
آمنوا و علی ربهم یتوکلون انما سلطانه علی الذین یتولونه) اگر رفت زیر پرچم خدا خدا او را قبولش کرد در اثر خلوص که به
اعمالش به دلش به خودش خورد خدا این را قبولش کرد دیگر زیر پرچم خدا هیچ چیزی
کاربرد روی این ندارد والا تا به آن وضع هم نرسیم یک روایتی هست مسلم شنیدهاید
خودتان هم گفتهاید برای دیگران که (الناس کلهم ها
لکون الا العالمون و العالمون کلهم هالکون الا العاملون و العاملون کلهم ها لکون
الا المخلصون و المخلصون فی خطر عظیم)، دیگر نمیدانم
چه جور شده روایت این جمله مخلَص را ندارد در قرآن همه روی مخلَص است که شیطان هفت
هشت مرتبه تشر زده به خدا، خدا نکند کسی بی حیا بشود میرسد به آن جا که تشر میزند
به خدا و در این هفت هشت جا قسم میخورد جدی هم قسم میخورد همه را نابود میکنم (الا المخلَصون فبعزتک لاغوینهم اجمعین الاعبادک منهم المخلَصین) خب اگر مخلَص بشود آن خیلی کار میخواهد به حدی که بعضی از
بزرگان گفتهاند اصلاً مخلَص مربوط به اهل بیت علیهم السلام است حتی انبیاء را هم
نمیگیرد، اما خیال نمیکنم این جورها باشد مخلَص همه بندههای خدا را میگیرد اگر
برسند به آن جا بتوانند زیر پرچم خدا بروند اما مشکل است معلوم است اصلاً خودسازی
مشکل است (فلولا فضل الله علیکم و رحمته ما
زکی منکم من احد ابدا ولکن الله یزکی من یشاء)، معلم اخلاق باید خدا باشد خدا باید فضلش را کرمش را به کار
بیندازد خدا باید معلم اخلاق ما باشد والا به هیچ جا نمیرسیم این آیه 7، 8 تا
تأکید هم دارد و این هفت هشت تا تاکید میگوید که خودسازی مشکل است انسان بتواند
درخت رذالت من جمله درخت ریا را از دل بکند به جای آن درخت خلوص غرس کند به مرور
زمان بارور کند از میوه آن هم خود هم دیگران استفاده کند بشود شجره طیبه قرآن خیلی
مشکل است همه صفات رذیله را رفع کردن مشکل است و این قضیه ریا دیگر از مشکلترها،
و ما همه باید راجع به این خلوص کار بکنیم تا اول اعمالمان بعد هم دلمان بعد هم
خودمان بشویم مخلَص.
خدایا میدانیم مشکل است خدایا میدانیم فضل و کرم تو را میخواهد
ترا به حق امام حسین علیه السلام فضل و کرمت را راجع به این که بتوانیم این درخت
رذالت را از دل بکنیم درخت فضیلت یعنی خلوص به جای آن غرس کنیم بارور کنیم خدایا
به همه عنایت بفرما.
و صلی الله علی
محمد و آل محمد