جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: وجوب تزكيه
    موضوع درس:
    شماره درس: 321
    تاريخ درس: ۱۳۸۵/۱۰/۶

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث ما درباره وجوب تزكيه بود آن وجوبى كه عقلاً از اوجب واجبات است و قرآن هم با يك تأكيد خاص به خود آن را امضا كرده است با 11 تا قسم بعد از 11 تا قسم با 5 و 6 تا تأكيد «قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها» يك مقدار درباره اين صحبت كردم. بحث امروز بحث دقيقى است و احتمالش هم كمر شكن است چه رسد اينكه از نظر عرفان اسلامى از نظر قرآن از نظر روايات اهل بيت عليهم‏السلاممطلب خيلى واضح است مرحوم صدرالمتألهين در اسفار در تناسخ كه بعضى الان هم هستند «اين احضار و روحى‏ها، احضار ارواح خيلى از آنها قائل به تناسخ هستند تناسخى‏ها مى‏گويند انسان وقتى مُرد روحش منتقل مى‏شود به بدن ديگرى اگر اين آدم بدى باشد منتقل مى‏شود به يك آدم بدى كه بايد تا آن آقا زنده است بايد مصيبت بكشد و عذابش به آن آقا انتقال مى‏يابد. مثلاً احضار ارواحى‏ها (دروغ است) رضاپهلوى را احضار كردند گفته من يك حمال هستم فعلاً توى آمريكا، مى‏گويند روح اين آدم بد منتقل مى‏شود در بدن يك آدمى كه بايد زجر بكشد و اگر يك آدم خوبى است وقتى كه مرد روحش در يك بدن منتقل مى‏شود كه خوش و خرّم زندگى مى‏كند واقعا دليلى هم ندارد اما مرحوم صدرالمتألهين در اسفار يك بحث مفصلى دارند و ايشان مى‏فرمايند كه خب اولاً برگشت فعل به قوه محال است و بعد هم قرآن مى‏فرمايد: «و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون» هم دليل فلسفى مى‏آورند هم دليل قرآنى مى‏آورند كه اين تناسخ غلط است اما بعد يك تتمه عرفانى دارند كه به قول خودشان از قرآن و روايات اهل بيت گرفته شده است و آن اين است كه مى‏گويند يك تناسخ لطيفى هست و اينكه اعمال انسان تأثير مى‏گذارد روى روح انسان و بواسطه آن اعمال آن روح تبديل مى‏شود، آدم ظالم بواسطه ظلمهايش به صورت سگى درمى‏آيد. آدم عياش به صورت ميمونى در مى‏آيد آدم مثلاً مال مردم خور، مال پرست، پول پرست به صورت  روباهى در مى‏آيد متكبر به صورت مورچه‏اى در مى‏آيد. لذا صدرالمتألهين مى‏گويد اين تناسخ هست و عرفان به ما مى‏گويد هست اما عمده قرآن است و روايات اهل بيت، بعد هم يك روايتى نقل مى‏كند و مى‏گويد روايت از امام صادق عليه‏السلاماست. امام صادق مى‏فرمايد: بعضى‏ها محشور مى‏شوند در روز قيامت اينها «اقبح من الكلب و الخنزير» و به عبارت ديگر اگر كسى صفات رذيله‏اى داشته باشد يا اعمال بدى داشته باشد آن اعمال بد در آن صفات رذيله هويت انسانيت اين را به هويت ديگرى مبدل مى‏كند. در اين باره قرآن خيلى پافشارى دارد، مثلاً قرآن مى‏فرمايد كه در روز قيامت شانس هر كسى به گردنش است و به او مى‏گويند «اقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا» و اين معنايش اين است كه در روز قيامت پروردگار عالم سريع الحساب است يك معنايش هم اين است در قرآن 2، 3 جا يا بيشتر آمده «ان اللّه‏ سريع الحساب» اين سريع الحساب را بعضى معنا كردند كه خدا قدرت دارد به يك آن حساب همه را برسد اما يك معناى دقيقترش اين است كه در روز قيامت چون هويتها همه معلوم است چه كسى بهشتى است چه كسى جهنمى هويتش مى‏گويد خدا سريع الحساب است يك آن حساب همه را مى‏رسد يك آن يك لحظه، يك نگاه معلوم است اين بهشتى است يا جهنمى. «يوم تبلى السرائر» خب معنايش اين است ديگر آن واقعيت‏ها رو مى‏افتد «يوم تبلوا كل نفس ما اسلفت» آنچه هست رو مى‏افتد اگر انسان كامل است «هاؤم اقرؤا كتابيه» كتابيه در اينجا يعنى ببينيد من چه نورانيتى چه هويت انسانيتى. اگر هم هويت حيوانى ديگر از شرمندگى مى‏خواهد توى زمين برود اما نمى‏شود، كه در روايات دارد كه به اندازه‏اى عرق مى‏كند كه عرق سر تا پايش را مى‏گيرد يك آياتى هست در قرآن معمولاً مفسرين اين آيات را فحش معنا كردند مثل «اولئك كالانعام بل هم اضل» گفتند خدا فحش داده «يا مثله كمثل الكب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث» گفتند خدا مثل زده و در حقيقت فحش داده به آن كسى كه نظير يك كلب درندگى دارد. خدا گفته «ما استعمال مى‏كنيم» يك كسى كه خيلى درندگى داشته باشد مى‏گوييم مثل سگ مى‏مانى، گفتند قرآن اينجور فحش داده مثل اينكه اگر اينجور بگوييم كه اينها اخبار نيست نه انشاء «مثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث» يعنى بابا چشم بصيرت پيدا كن مى‏بينى اين سگ است در روزى كه چشمها تيزبين مى‏شود خودش را به صورت سگ مى‏بيند ديگران هم او را به صورت سگ مى‏بيند «اولئك كالانعام بل هم اضل» اين اخبار است يعنى آنهايى كه چشم بصيرت دارند مى‏بيند اين آدم بى شعور اين آدم لجوج و يكدنده به صورت الاغ است در روزى كه چشمها خيره مى‏شود چشمها تيزبين مى‏شود، خودش را به صورت الاغ ببيند ديگران هم او را به صورت الاغ مى‏بيند و ظاهرا خوب است نگوييم قرآن فحش داده. بگوييم قرآن اخبار مى‏كند براى اينكه ما بترسيم جبران كنيم خدا اخبار مى‏كند و در آن تجسم عملى كه خارج از هويت است قرآن همين را مى‏گويد من تحذير مى‏كنم اين اخبار است «يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت من سوء تودُ لو ان بينها و بينه امدا بعيدا و يحذركم اللّه‏ نفسه و اللّه‏ رؤف بالعباد» خدا خيلى رأفت دارد مى‏ترساند چى؟ اينكه در روز قيامت هر چه كرديم حاضر است آن افراد  خوب «هاؤم قرؤا كتابيه»اش بلند است آن كسانيكه اعمالشان بد است «تودُ لو ان بينها و بينه امدا بعيدا» مى‏گويد اى كاش بين من و اين اعمال من فاصله بود تا بين مشرق و مغرب. من اين رسوايى را الان نداشتم قرآن مى‏گويد قبل از آنكه كاشكى كاشكى بيايد اينها را بكش، كه بواسطه توبه اعمال اينجورى مى‏شود نابود مى‏شود «يبدل اللّه‏ سيئاتهم حسنات» مرحوم آيت اللّه‏ العظمى آقاى كمپانى مى‏گويد: نه چيزى كه وجود پيدا كرد ديگر معدوم نمى‏شود اما اينجاها لئان مى‏شود فاصله مى‏شود بين اين آقا و اعمال بدش. اگر توبه فاصله مى‏اندازد لعان است. ولى استاد بزرگوار ما حضرت امام مى‏گفتند كه نه آقاى كمپانى اشتباه كردند براى اينكه «يبدل اللّه‏ سيئاتهم حسنات» لعان نيست معنايش اين است كه نابودى است آن اعمال بدنابود مى‏شود اعمال خوب درخشنده كه همان ثواب توبه باشد جلو مى‏آيد، در كتابش آن نامه عمل نابود مى‏شود يك نامه عمل درخشانى كه صفحه اولش حسنه است، توبه است برايش جلو مى‏آيد و على كل حال نظير اين ايه در قرآن زياد است و آن تجسم عمل را مى‏گويد كه نظر به هويت ندارد اما آن بحث امروز ما راجع به هويت‏هاست اين روايت را همه شما شنيديد شايد هم روى منبرهايتان خوانديد كه راوى مى‏گويد: خدمت امام صادق عليه‏السلام در طواف بوديم طوافمان تمام شده بود در مطاف بوديم من به امام صادق گفتم: يابن رسول اللّه‏ امسال چقدر حاجى هست خوشحال بودم مطاف پر بود حضرت نمى‏دانم بنا كه نبوده آنجا بنا شده« حالا چرايش را نمى‏دانم» كه به اين يك چيزهايى بفهماند گفتند كه «ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج» سر و صدا زياد است اما حاجى كم است مى‏گويد نفهميدم. فرمود: نگاه كن از درز انگشتهايش نگاه كردم ديدم بله توى مطاف حيوانها زياد است موش، بقر و پلنگ و فرمود: زياد است نهنگ است مار است، كه در روايات داريم آدمهاى متكبر منيّت دار به صورت مورچه و  مورچه بزرگ كه مردم اين مورچه بزرگ را پايمال مى‏كنند به قول صدرالمتألهين تا ببينيم اعمال چيست، تا ببينيم صفات رذيله چيست به تناسب آن صفات رذيله نفس صورت بندى مى‏شود متصور به آن صورت مى‏شود. حتى به مثال، مثال خيلى من  جهت قريب است كه تقريب به ذهن مى‏كند اما من جهات بعيد است نظير يك پارچه مشكى مى‏شود، ولى اين جاها بالاتر از ينهاست كه هويت ما رنگ بگيرد هويت ما به قول قرآن تبديل مى‏شود به قول صدرالمتألهين هويت ما تناسخى مى‏شود آنهايى كه چشم بصيرت دارند، صدرالمتألهين هم اينجا من ديدم دو نفر دارند غيبت مى‏كنند آتش از دهان اين دو نفر بيرون مى‏آيد مثل آتشى كه از تنور بيرون بيايد. قرآن مى‏فرمايد: «لايغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم أياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه» راستى دارد گوشت مرده مى‏خورد، اما خود خيال مى‏كند غذاست خدا رحمت كند آقا سيد مؤمن شيرازى را تازه مرده از رفقاى خيلى خوب مرحوم آقاى دستغيب بود، هر دوى آنها از نظر عرفان بالا بودند از نظر اينكه راستى اهل دل بودند راستى بالا بودند با هم رفيق بودند اين آقا سيد مؤمن گفته بود من دلم هواى امام زمان را كرد، مثل اينكه تشرف هم داشته مى‏گويد براى اينكه امام زمان بيايد من اعتصاب غذا كردم اما اعتصاب غذايم نه همين جورى روزه مى‏گرفتم و موقع افطار چيزى نمى‏خوردم، يك قطره آب مى‏خوردم كه روزه اتصالى نشود تا دو سه روز، اعتصاب غذا كردم آقا بيايد روز سوم موقع افطار يك غذا برايم آوردند و گفتند آقا گفتند نمى‏خواهد اعتصاب غذا بكنى يك كارى بكن خودم بيايم، گفتند كه من دستور دارم تو راببرم مشهد آنجا خدمت آقا برسى، مى‏گويد خيلى خوشحال شدم افطار كرديم و با اين آقا رفتيم مثل اينكه طى الارض هم پيدا كرده بودند مى‏گويد رفتيم قدمگاه آنجا براى تطهير و وضو و اينها ايستاديم. خويش و قومهاى ما از مشهد برگشته بودند آنجا منزل كرده بودند مى‏خواستند شام بخورند آن آقا به من گفت كه يك سرى به خويش و قومت بزن. به اين شيرازيها، مى‏گويد گفتم بله. مى‏گويد وقتى رفتم ديدم سفره غذا پهن است و به چشم خودشان پلو و چلو و خيلى بالا. اما من كه نگاه مى‏كنم مى‏بينم كه پر از لجن است، عذره، نجاست دارد از لبهاى اينها مى‏چكد غذا را دارند مى‏خورند و من تعجب كردم، اين غذا اين قدر كثيف اين قدر نجس، اينها دارند مى‏خورند بعد كه خداحافظى كردم آمدم، آمدم پيش آن آقا و آن آقا گفت، با اين غذاها كه مى‏خورى مى‏خواهى خدمت امام زمان برسى، خب معلوم است نمى‏شود، وقتى كه غذا حرام باشد ديگر نجس است ديگر لجن است و بعد هم آقا سيد مؤمن مى‏گويد من رفتم مشهد، آقا لطف كردند و خدمت آقا رسيدم آن كسانى كه چشم دارند البته اين را هم توجه داشته باشيد كه آن كسانى كه چشم بصيرت دارد اينجور نيست كه همه وقت اين چشم بصيرت باشد. نه، اصلاً اگر بخواهد با چشم بصيرت به مردم نگاه بكند حرام است آن كشف و شهوديها آنهايى كه چشم بصيرت دارند، دارند. اما استعمال ندارد بله، گاهى مثل قضيه اين آسيد مؤمن و امثال اينها لازم مى‏دانند استعمال هم داشته باشد و الااستعمال از آن نمى‏شود مثل علم غيب امام است امام عليه‏السلام علم غيب دارد «اما لو شائوا علموا» به حسب ظاهر مثل ما اما اگر بخواهد بر طارم اعلى نشيند كشف و شهوديها همين جور هستند اگر بخواهند اگر صلاح باشد آن وقت چشم بصيرت دارند و الا همان كسانى هم كه چشم بصيرت دارند مثل ائمه طاهرين مثل پيغمبر اكرم كه هميشه زنهايشان را به صورت سگ و به صورت روباه كه نمى‏ديدند به صورت آدم مى‏ديدند اما اگر مى‏خواستند با درز انگشتان خيلى چيزها ديده مى‏شد و توى همين دنيا آن كسانى كه زبانشان نيش دارد آنها عقرب هستند اما يك چشم مى‏خواهد اين عقربيت را ببيند روز قيامت اين عقربيت رو مى‏افتد «و كشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد» آن كسانى كه تهمت مى‏زنند غيبت مى‏كنند، اينها همه، همه به صورت سگى هستند اگر اين سگيت را از بين نبرند در روز قيامت رو مى‏افتد آن وقت اين تجسم عمل از نظر عمل دو معنا دارد يك معنا اينكه اعمالش صورت بندى مى‏شود به تناسب يكى اعمالش اثر مى‏گذارد روى هويتش هويتش را با آن تناسب عمل هويت درست مى‏شود به قول صدرالمتألهين يك دفعه اينجورى مى‏شود كه «يوم ندعوا كل اناس بامامهم» اين سگ مى‏آيد يك سگهاى كوچكى كه اعمالش اطرافش است اينجورى توى صف محشر (پناه بر خدا) آن وقت «تود لا ان بينها و بينه امدا بعيدا» اگر يك در هزار هم احتمال بدهيم چنين است كه پيش صدرالمتألهين يعنى عرفان اسلامى از نظر روايات ما تواتر معنوى از نظر قرآن بيش از 100 آيه، اما ما اگر 1 درصد هم احتمال بدهيم چنين باشد ديگر گناه نمى‏كنيم ديگر مى‏شويم معصوم تالى تلو معصوم، معصوم به معناى اينكه ديگر گناه نمى‏كنيم.  خب راستى اگر يقين بكنم اين حرفها را باور بكنم، باور بكنيم. مسلّم حاضريم كه يك شب با يك سگ زندگى كنيم خدا رحمت كند آميرزا على آقا شيرازى را توى همين مدرسه (اتاقش روبروست) آقاى مطهرى توى كتابش هم نوشته كه اين آميرزا على آقا مثل باران گريه مى‏كرد از اولياءاللّه‏ بود راستى از اولياءاللّه‏ بود من تماس حسابى با ايشان داشتم خيلى بالا بود از علماى نمره اول اصفهان بود اما روضه خوانى مى‏كرد منبر مى‏رفت براى اينكه نوكر امام حسين باشد مثل باران در ميان درس گريه مى‏كرد. من نبودم آقاى مطهرى نقل مى‏كنند. مى‏گفتند من ديشب خواب ديدم  مردم من را گذاشتند توى قبر، ناگهان سگ سفيدى آمد مى‏خواست با من باشد، به من گفتند اين بد اخلاقيات تو است در حالى كه آميرزا على آقا كه گناه نمى‏كرد تهمت نمى‏زد، مثل شما طلبه‏ها غيبت نمى‏كرد. شما طلبه‏ها هم كه غيبت كم مى‏كنيد تهمت خيلى مى‏زنيد، اينها كه نبوده. مثلاً بعضى اوقات من با ميرزا على آقا حرف مى‏زدم يك مقدار حرف دوم و سوم را مى‏زدم ايشان عصبانى مى‏شدند و يك داد كوچكى مى‏زد نه اينكه كسى بدش بيايد نه، گناه بود اما همين گفته بود يك سگ سفيدى آمد مى‏خواهد با من باشد گفتم چه كار كنم يادم آمد كه من روضه خوان امام حسين هستم. توسل پيدا كردم به امام حسين، امام حسين آمد سگ را عقب زد. سگ رفت دنبال كارش، من را توى قبر گذاشتند روى قبر را پوشاندند. بابا از اين حرفها به راحتى نگذريد اينها مسلم است اينها خواب نيست خواب آميرزا على شيرازى نه. حاج ميرزا على آقا شيرازى اينها برايش دو دو تا چهار تا بود آن كسانى كه وارد عرفان اسلامى هستند نظير حكمت متعاليه صدرالمتألهين نظيركتابهاى حاجى سبزوارى نظير حرفهاى استاد عزيز ما، علامه طباطبايى اينها خيلى امر واضح است براى همه ما و احتمالش انسان را از پاى در مى‏آورد كمر شكن است و ما براى رفع صفات رذيله اگر هيچى نداشتيم جز اين احتمال نه يقين، بس بود اينكه بايد خودسازى كنيم بايد اين درخت رذالت را كند درخت فضيلت به جاى آن غرس كرد، بارور كرد، شجره طيبه «تؤتى اكلها حين باذن ربها و الا مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة» خدايا چه حرفهاى خوبى، تكان دهنده‏اى تو را به حق قرآن قسمت مى‏دهيم كه منشأ آنجاست همه از آنجا هستند خدايا حال توجه حال تنبيه به همه ما عنايت بفرما.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365