جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: تخليه
    موضوع درس:
    شماره درس: 319
    تاريخ درس: ۱۳۸۵/۹/۱۵

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث ما درباره حركت به سوى خدا بود كه در اصطلاح به او مى‏گويند سير و سلوك. معلوم است مهمترين بحث‏ها و ارزنده‏ترين بحثهاست و مى‏گفتم هفت منزل را بايد طى كند، منزل يقظه، توبه، تقوى، تخليه، تحليه، تجليه، لقاء و فناء. به قول استاد بزرگوار ما تازه اول كار است اينها همه مقدمه است براى سير من الحق فى الحق، تازه اول كار است اما طى كردن اين منازل و رسيدن، از منزلى به منزل ديگر رفتن، منزلى را پشت سر گذاشتن معلوم است از دنيا و آنچه در دنياست ارزشش بيشتر است اما در اين منازل هفت گانه، مهمتر از همه منزلها كه پايه است، مشكل‏تر از همه منزلها، اين منزل تخليه است كه چند جلسه‏اى درباره‏اش حرف زدم، خيلى منزل مشكلى است و راستى از مو باريكتر از آتش سوزاننده‏تر و از شمشير برنده‏تر بايد بگوييم كه همين است، گذشتن از اين خيلى مرد مى‏خواهد، قرآن هم مى‏فرمايد: نمى‏شود جز اينكه معلم خدا باشد«فلو لا فضل اللّه‏ و رحمته ما زكى منكم من احدٍ ابدا» نمى‏شود حتما نمى‏شود مگر فضل و رحمت خدا باشد خدا كمك كند «ولكن اللّه‏ يزكى من يشاء» اصلا معلم اخلاق خداست بايد كليد را بزنيم رابطه با خدا وصل باشد او ما را به شاگردى بپذيرد آن وقت تازه چهل سال خون جگر مى‏خواهد بتوانيم از اين منزل بگذريم كار كردن اين چهل هم از باب مثال است، بعضى اوقات آدم يك چيزهايى از بزرگان مى‏بيند تعجب مى كند مثلاً بحرالعلوم در آخر عمر (ادعا خيلى بزرگ بوده) كه من ديگر ريا ندارم من به مقام مخلِص يا به مقام مخلَص رسيدم و گاهى ازبزرگان يك اين جور چيزها ديده مى‏شود اما راستى بعد از آنكه بحرالعلومى شد يك عمر در علم و عمل متوغل شد، تشرفها برايش پيدا شد عنايتها به او شد آنوقت مى‏گويد من توانستم درخت رذالت را بكنم، ديگر ريشه هايش نيست درخت فضيلت غرس كنم به نام خلوص بارور كنم از ميوه‏اش خودم و ديگران استفاده كنم، در جلسه قبل مى‏گفتم كه آقايان خيلى كوتاه مى‏آييد وحتما همه شما كه اينجا نشسته‏ايد و خود من صفت رذيله داريم يا العياذ باللّه‏ كسى اصلاً غفلت داشته باشد بى تفاوت باشد آن حرفى است و الا كى مى‏تواند بگويد من مهذب هستم و خيلى كوتاه مى‏آييم، خيلى، خيلى، خيلى‏بى فكر هستيد راجع به اين خودسازى راجع به اين تهذيب نفس، در حالى كه خب بعد 11 تا قسم با 4، 5 تا تأكيد قرآن زنگ خطر بزند معلوم است بايد خيلى با تفاوت باشيم «والشمس و ضحيها و القمر اذا تليها» تا بر سد «قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها» رستگارى فقط اينجاست شقاوت هم بار بر كسى است كه اين خودسازى را نكرده باشد هر كدامش 2، 3 تا تأكيد دارد از مردم توقع است اما نه خيلى، اما از ما طلبه‏ها خيى توقع است ما اگر العياذ باللّه‏ يك صفت رذيله‏اى داشته باشيم خيلى بدبخت هستيم حضرت امام گاهى اين روايت را مى‏خواند كه آن عالمى كه مهذب نباشد اين را مى‏برندش جهنم آن صفات رذيله بوى گندش بلند مى‏شود جهنم را مى‏گنداند جهنمى‏ها از دست او آزرده خاطر مى‏شوند نفرينش مى‏كنند شكايتش را به خدا مى‏كنند، اينها روايت است ديگر. اين را علامه مجلسى نقل كرده آنكه حضرت امام اضافه مى‏كردند تا ببينيم در دنيا چقدر گندانده است گاهى با بد اخلاقى توى خانه زن و بچه‏اش را بدبين به روحانيت كرده گاهى با تكبرش يك دهى را از خودش بيزار كرده گاهى شهرى را گاهى مملكتى را، گاهى دنيايى را به هر اندازه كه اينجا گندانده آنجا مى‏گنداند، گاهى توى جهنم اطراف خودش را مى‏گنداند، چون اين توى دنيا هم زن و بچه‏اش را توى خانه را گندانده است گاهى هم نه، دو سه روز قبل يك آقايى آمده بود پيش من خيلى غصه‏ام شد براى اين آقا، گفت از فلان مرجع تقليد مى‏كردم، تقليد من را برگرداندند، و آنجا اعمالم را چه كردم بعد دو دفعه يكى ديگر تقليدم را برگرداند، مى‏خواستم سهم امام به كسى بدهم، گفتند نه بابا آن سواد ندارد بايد به كسى ديگرى بدهى، اينجا هى گفت بعد من مثل را برايش گفتم خوشحال شد بعد اين جمله را گفت چرا در ميان شما آخوندها اينقدر اختلاف است من را آتش زد يك آدم معمولى برسد به اينجا كه حسرت بخورد به من شكايت بكند چرا اين قدر در ميان شما آخوندها اختلاف است اين چقدر جهنم را مى‏گنداند. اختلافات سر چى؟ بر اى ديگران جهنم رفتن، براى چى، و خيلى از ما براى ديگران جهنم مى‏رويم براى چى، حالا بعضى از بازاريها كه گنهكار هستند براى زن و بچه جهنم مى‏روند. دلبستگى از زن و بچه نمى‏تواند دل بكند جهنمى مى‏شود اما ما با تعصب‏ها، با تكبرها، با منيت‏ها، با حسادتها آن هم براى غير نه براى زن و بچه مان، خيلى مشكل است خدا نكند امتحان جلو بيايد، امتحان جلو بيايد، رفوزه مى‏شويم، و حالا كارى به اين حرفها هم نداريم بايد بعد درباره‏اش صحبت كنيم، آن كسانى كه راستى صفت رذيله‏اى در او رسوخ كرده در روز قيامت كه چشمها خيره مى‏شود اين حشرش با آن صفت رذيله است اگر متكبر و منيت است بصورت يك پلنگى مى‏آيد صفت محشر، اگر يك آدم موذى و مرموزى است به صورت يك روباهى مى‏آيد محشر «كذلك تبلوا كل نفس ما اسلفت» اينها ساده نيست، سند روايت خوب است راوى مى‏گويد: خدمت امام صادق در مكه بودم تو مطاف ديدم مسجد پر است به امام صادق گفتم بَه چه قدر حاجى فراوان است فرمودند:«ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج» سر و صدا خيلى است حاجى كم است، مى‏گويد نفهميدم مثل اينكه لياقت اين كارها را داشته با درز انگشت نشانم داد مى‏گفت نگاه بكن با درز انگشت‏هاى امام صادق نگاه كردم ديدم كه آدم توى اينها خيلى كم است يكى بصورت پلنگ است يكى به صورت موش يكى به صورت مورچه، مورچه بزرگ. و همچنين تا آخر. توى آن‏ها يك حاجى هايى هم هست «ما اكثر الضجيح و اقل الحجيج» توى ما طلبه‏ها كه اينجور نبايد باشد ما خيلى مقام داريم اگر قدر خودمان را بدانيم، مقام يك نفر از ما از هزار نفر مقدس و عابد افضل‏تر است، ما بتوانيم يك نفر را از بى راهه توى راه بياوريم يك نفر را نگذاريم منحرف شود «من احياها فكانما احياالناس جميعا» يك مثال عوامانه بزنيم ببينيد چقدر ثواب است شما با مريدتان داريد مى‏رويد يك كسى زد به يك بچه فرار كرد اين بچه دم مرگ است شما اين بچه را ببريد مريضخانه و مواظبت كامل و اين بچه خوب شد هر وقت به شما بگويند يك خاطره شيرينى بگو همين خاطره را يادتان مى‏آيد من آن هستم كه يك بچه كوچكى را نجات دادم. آقا درباره ات قرآن مى‏گويد «من احياها فكانما احيا الناس جميعا» اگر بتوانى يك نفر را از حال انحراف بيرون بياورى يك مسلمان بسازى، يك بچه مسلمان تحويل جامعه بدهى مثل اينكه جهان، را زنده كرده باشى يك دفعه به شما مى‏گفتم كه مرحوم آسيد حسين قاضى اين هم مباحثه حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» بود اين خيلى خوب بود ما خيلى ايشان را دوست داشتيم خيلى متعادل متوازنى هم بود هيچ كس هم او رانمى شناخت اما چيز داشت مرحوم شهيد، آيت اللّه‏ حاج آقا مصطفى مى‏گفت كه من از كوچه حرم آمدم «يك كوچه‏اى بود در مقابل نانوايى، همان نانوايى پهلوى حرم» مى‏گفت اين آقا از نانوايى آمد بيرون من را صدا كرد و اسكناس مثلاً ده تومانى داده بود و او خرد كرده بود نوتى به قول آن روزيها، توى دستش بود گفت آقا مصطفى بيا، مى‏گويد رفتم سلام كردم تعارف كرد، گفت كه من مى‏بينم عكس بابات يك روزى روى اين نوت‏ها هست، خيلى چيز داشت اين آقا مى‏گفت من جمكران خدمت آقا رسيدم، آقا به من گفتند خدا را قسم بده به جيره خوران من تا دعايت مستجاب شود نگفت به جدم زهرا، روى اين حرفها فكر كنيد آقا جيره خواران شما چه كسانى هستند فرمود طلبه‏ها گفتم اقا توى طلبه‏ها بد هم هست فرمود من حوزه را دوست دارم، حوزه خانه من است به قول آقاى بروجردى حوزه خانه من است حوزه عسگرگاه من است و ما ديگر نبايد صفت رذيله داشته باشيم اما همين جورى خودش رفع نمى‏شود چهل سال خون جگر مى‏خواهد تا رفع شود آن هم يكى از آن. به قول حضرت امام مگر مى‏شود، آدم منقاش بازى كند و بتواند ريشه حسادت و ريشه بخل و ريشه تكبر و منيت و عصبيت را بيرون بكشد. من تقاضا دارم از همه شما يك كارى بكنيد كه اقلاً برافروخته نشود زير خاكستر باشد توى امتحانها ديگر گول مى‏خورى توى امتحانها رفوزه مى‏شوى اما بالاخره اگر الو نداشته باشد آتشش ديگر و تو ديگران را نمى‏سوزاند اقلاً ديگر متقى هستيد لذا بايد ما مثل تنور بر افروخته‏اى كه درش را مى‏گذارند روى آن تنور برافروخته يا خاموش مى‏شود يا آتش توى تنور است خب ما اقلاً اينجور شويم، جديت از خدا بخواهيم، تضرع كنيم زارى كنيم، توى نمازمان اگر حالى پيدا شد نيازى پيدا شد آن نياز را راستى بالاترين حاجتها، بالاترين حرفها پيش ما همين باشد، خدايا من آدم بشوم همين طورى هم نمى‏شود يعنى همين طورى كه من بگويم خدايا من آدم بشوم نمى‏شود، در روايت هم داريم امام رضا عليه‏السلاممى‏فرمايد: اگر كسى از خدا توفيق بخواهد بدون همت اين خدا رامسخره كرده است براى اينكه اين مسخره بازى است براى اينكه خدا فرموده است همت مال تو، توفيق مال من نمى‏شود كه همين جورى خدا توفيق بدهد، همت مى‏خواهد و با همت بايد به جايى برسيم والا«كل يعمل على شاكلته» از كوزه برون تراود هر چه در اوست اين آيه مهمتر از آن آيه والشمس هم هست خيلى هم مختصر است اما خيلى بالاست من تقاضا دارم هى مرتب يك آيه قرآن است خيلى ثواب دارد مرتب بخوانيد «كل يعمل على شاكلته» بعد هم آن شعر را بخوانيد از كوزه برون تراود هر چه در اوست. اگر آدم متكبر با زنش باشد فيس و افاده كند با بچه هايش تكبر دارد با رفيقش تكبر كند با جامعه تكبر كند آن وقت تكبرها بعضى اوقات هم سر باز مى‏كند، مثل دنبلى كه سر باز مى‏كند چرك و خون است، چرك سرباز مى‏كند اين جورى ناگهان توى مباحثه كه ملائكه آمدند، بالهايشان را پهن كردند فرش ما شده، روى اين بال ملائكه ناگهان يك دروغ مى‏گوييم، من، من، يك دروغ من من. يك گندى از دهانمان بيرون مى‏آيد اين ملائكه فرار كه مى‏كنند لعن هم مى‏كنند خدا لعنت كند تو را كه ما را گنداندى، بدتر از اين ناگهان غيبت مى‏كند، آقايان در شما غيبت زياد است، شما خوب هستيد، نمى‏گويم بد هستيد راستى خوب هستيد يك قدرى بالاتر بگويم در ميان شما غيبت كم است تهمت زياد است يعنى حرفهايى كه ما مى‏زنيم يكى درصدش هم غيبت نيست تهمت است، 90 تا تهمت است ده تاى آن غيبت است براى اينكه آن حرفهاى كه ما مى‏زنيم آن ندارد تو خيال مى‏كنى، تو جهل مركبى تو بدبخت شده‏اى و تهمت كه بچه بازى نيست و در روايات داريم كه اين تهمت در دنيا «مرحوم كلينى با روايت صحيح السند نقل مى‏كند» تو دنيا تهمت است اين تجسم مى‏شود در روز قيامت يك تل چرك و خون مى‏شود روى اين تل چرك و خون تو را نگه مى‏دارند، 50 هزار سال بعد هم روانه جهنم مى‏شوى. اين «الغيبة ادام كلاب اهل النار» مرحوم صاحب تحف العقول هم از امام حسين و هم از امام على بن الحسين عليهما السلام نقل مى‏كند از هر دوى آنها، «الغيبة ادام كلاب اهل النار» اين معنايش چيست يك قدرى فكر كنيد معنايش معلوم است اما حضرت امام بعضى اوقات شايد مثلاً در سال يك مرتبه دو مرتبه«چون ايشان خيلى روى غيبت حساس بودند» يك مرتبه، دو مرتبه، اين روايت را مى‏خواندند معنا هم  مى‏كردند نمى‏گفتند تكرار است اخلاق يعنى تكرار، خب اگر تكرار بد است قرآن همه‏اش تكرار است نصف قرآن تكرار است همين فصاحت و بلاغت قرآن است بقول حضرت امام مى‏گويد اگر تكرار نبود اشكال در قرآن بود براى اينكه كتاب اخلاق است بايد تكرار داشته باشد، لذا اين روايت را براى ما معنا مى‏كردند معنايش اين است، غيبت روى غيبت، غيبت روى غيبت، رسوخ مى‏كند در دل وقتى رسوخ كرد در هويت، هويت انسان مى‏شود يك سگ، آنهايى كه چشم بصيرت دارند، نگاه به اين كه بكنند مى‏بينند اين يك سگ است، يك سگ هار است، سگ هار پا مى‏گيرد اين آبرو مى‏گيرد اين از آن سگ بدتر است براى اينكه همه مردم هرچه مى‏خواهند براى آبرو مى‏خواهند، حاضر است خانه را بدهد آبرويش نرود. لذا مى‏شود سگ هار، سگ هار توى دنيا پا مى‏گيرد سگ هار تو هويت اين آبرو مى‏گير د خب يك سگ هار مى‏شود مى‏برندش جهنم. خب اين غذا مى‏خواهد، آن غيبت هايى كه كرده آن گوشت‏هاى گنديده براى اينكه «لايغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه» اين گوشتها اينها غيبت است، نه تهمت. تهمت ديگر وامصيبتاه. همين گوشتهاى گنديده را مى‏برند توى جهنم« الغيبة ادام كلاب اهل النار» نان و خورش غذاى اين سگ اين غيبت‏هاست. حالا شما كه نه شما كه هم مكاسب خوانديد هم بلد هستيد هم درسش را گفتيد اما غيبت آن كه دارد اگر توى رويش بگوييد بدش مى‏آيد پشت سرش بگويى«ذكرك اخاك بما يُكره» بما يَكره نه. عايشه خدمت پيامبر اكرم نشسته بود يك خانمى آمد مسئله پرسيد خانم رفت اين خانم قدش كوتاه بود، عايشه گفت يا رسول اللّه‏ «يا رسول اللّه‏ را من مى‏گوييم» يك اشاره‏اى به پيغمبر اكرم كرد گفت قدش كوتاه بود حضرت غضب كردند فرمودند: عايشه چرا؟ عايشه استفراغ كن، عالم كشف به او دادند، يك مقدار گوشت گنديده از دهانش افتاد بيرون، گفت يا رسول اللّه‏ دو سه روز است گوشت نخورده‏ايم، پيامبر فرمودند: مگر قر آن نخوانده‏اى «لايغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم اياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه اين گوشتها براى سگها، سگش كيست، غيبت كن‏ها، گوشتش چيست غيبتها «الغيبة ادام كلاب اهل النار» در دوره آخر الزمان مى‏آيد پيغمبر اكرم مى‏فرمايد:اصلاً مجلس بدون غيبت نمى‏شود من خيلى دلم مى‏سوزد اينكه دو تا طلبه بنشيند توى حجره امام زمان تهمت بزنند، توى مباحثه ناگهان يك غيبت بكنند «غيبتهايشان هم گنده گنده است، غيبتهايشان پشت سر مراجع. ديگر اين به جايى مى‏رسد؟ خب معلوم است به جايى نمى‏رسد، معلوم است تو سرش خورده مى‏شود معلوم است خذلان است، معلوم است بدبختى است چرا ما اينجور شديم، بعد از يك نسل، بزرگان انگشت شمار مى‏شوند، يك نسل، يعنى 70، 80، سال مى‏گذرد در ميان ما انگشت شمار از بزرگان پيدا مى‏شود، چرا همه ما بايد چنين باشيم، استعداد كه نمى‏خواهد كار مى‏خواهد، هوش و ذهن و حافظه نمى‏خواهد، تقوا مى‏خواهد، اگر انسان دو تا بال داشته باشد 1- بال خوب كار كند، 2 - خوب تقوا داشته باشد، پرواز كند، رسد آدمى به جايى كه بجز خدا نبيند. مثلاً مثل استاد بزرگوار حضرت آيت اللّه‏ آقاى بروجردى ما يك بچه كوچولو بودند توى بروجرد مثل بچه‏هاى ديگر، اما خاص شد، آقاى بروجردى، اينها معمولاً هم «به تجربه برايم ثابت شده» معمولاً هم حافظه‏اشان خيلى خوب نيست متوسط است نبوغ نيست، هوش و ذكاوت و استعداد و اينها معمولاً حد متوسط است نبوغ نيست بقول انيشتين مى‏گفتند نبوغ چيست، مى‏گفت من نبوغ سرم نمى‏شود هر كسى كه راستى كار كند به هر كجا كه بخواهد مى‏تواند برسد، كار اما دو تا كار، يك كار راجع به درسمان، اقلاً 10 ساعت به بالا مطالعه كردن، يكى هم راجع به تقوا ديگر اقلاً هفت هشت ساعت عبادت، لااقل اگر هفت هشت ساعت عبادت نيست اجتناب از گناه بشود 24 ساعت عبادت. اجتناز از گناه از هر ثوابى بالاتر است، در روايت مى‏خوانيم انسان يك گناه بيايد جلو نكند. ثوابش بهتر از دو هزار ركعت نماز است اصلاً خودسازى است سى چهل سال به هيچ جا نمى‏رسد، به جايى نرسيدنش حرفى نيست، طورى نيست اما يكدفعه برسد به «و قد خاب من دسيها» برسد به شقاوت، كارش اين باشد يك شهريه بخور و نميرى بگيرد زن و بچه‏اش در مضيقه، خودش در مضيقه كارش چى، غيبت پشت سر مردم، حسادت، تهمت، دروغ، نشستن در ميان طلبه‏ها، طلبه‏ها را خراب كردن، اگر دست عنايت خدا روى سر ما نباشد اين مى‏شود، نمى‏دانم چه بگويم ديگر بايد خدا كمك بكند بايد آقا امام زمان لطفى به ما بكند، حوزه‏ها را دوست دارد خيلى دوست دارد. خدا را قسمش مى‏دهم به حق آقا امام زمان همه ما را از خواب غفلت بيدار كند.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365