جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: تقوى
    موضوع درس:
    شماره درس: 297
    تاريخ درس: ۱۳۸۴/۱۲/۱۰

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث ما درباره سيرو سلوك بود به قول قرآن، حركت به سوى خدا، بالاترين مقامها هدف از خلقت انسان و رسيدن به مطلوب الا اينكه راه مشكل
    است منازلى دارد اين منازل را بايد طى كند، منزل اول راجع به يقظه بود يك مقدار صحبت كردم، منزل دوم راجع به توبه بود آن هم يك مقدار صحبت
    كردم، منزل سوم كه از حالا به بعد بايد مفصل درباره‏اش صحبت كنم منزل تقواست، تقوى هم مراتب دارد، همين طور كه توبه مراتب داشت به قول حاجى سبزوارى تقوا هم مراتب دارد «مراتب التوب كمراتب التقى من حرمةٍ او حلٍ او غير لقاء» تقوا هم مراتب دارد و از هر كسى تقوايى را مى‏خواهند، از عموم مردم يك تقوى از خواص يك تقوى از اخص الخواص هم تقواى ديگرى مى‏خواهد. اين لفظ تقوى خيلى لفظ مقدسى است اين تقوى را همه دوست دارند حتى فاسق و فاجرها شخص متقى را نه تنها خدا دوست دارد فاسق و فاجر هم متقى را دوست دارد و براى ما طلبه‏ها هم ابزار كار است اگر اين تقوى نباشد، مثل نويسنده‏اى است كه مداد نداشته باشد تقوى، تقوى منفى هم نيست، تقواى مثبت مراد ما ست يعنى ملكه يعنى حالت، انسان يك حالتى پيدا بكند كه از خدا بترسد، حس پرهيزكارى در عمق جان او باشد، حس خداترسى در عمق جان او باشد كه آن حالت به طور ناخود آگاه او را باز بدارد از مخالفت با خدا، تقوى منفى خب خوب است اين است كه انسان گناه نمى‏كند اما به سختى، اجتناب مى‏كند، خب انسان اهميت به واجبات بدهد، اهميت به مستحبات بدهد، اجتناب از گناه بكند اما تحميل بكند بر خود خيلى خوب است حتى اينقدر خوب است كه «ان تجتنبوا كبائر ما تنهون نكفر عنكم سيئاتكم» ممكن است يك اجتناب از يك گناه يكدفعه همه گناهان او آمرزيده شود اما آنكه مورد بحث است كه فقها هم، موضوع بحثشان است اين تقوى نيست، تقوى اجتنابى، تقوى ملكه‏اى، حالتى داشته باشد آن حالت رسوخ كرده باشد در عمق جان او لذا در نماز يك تلاطم درونى پيدا مى‏كند، لذا اگر يك دفعه از دستش در رفت و يك غيبت كرد يا شنيد چند روز روى آن گريه مى‏كند يك تلاطم مثل اينكه عقرب او را گزيد به اين مى‏گوييم تقوى، از نظر قرآن، اين تقوى خيلى فايده دارد و فايده اولش كه بايد بگوييم به دنيا و آنچه كه در دنياست بلكه به آخرت و آنچه در آخرت است ارزش دارد هدايت الهيه خداست «بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم الم ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين» اين غير از آن هدايت عامه است، سه چهار صفحه در همين سوره بقره كه در مى‏شويم قرآن مى‏فرمايد:«انزل فيه القرآن هدى للناس» قرآن هدايت براى مردم، هدايت تشريعى براى همه و همه آمده است اما اينجا مى‏فرمايد: «هدى للمتقين» كه معناى اين «هدى للمتقين» به آن مى‏گويند هدايت عنائيه، يعنى عنايت خدا، دست خدا روى سر متقى، اين مال عموم مردم نيست عموم مردم 124 هزار پيامبر «كه اقتضاى رحمت خداست» براى عموم مردم آمده ديگر مردم هستند كه «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا» اين هدايت كه اسمش را مى‏گذاريم هدايت تشريعى، هدايت عمومى اين مال همه است، ديگر كافر و مسلمان هم ندارد جاهل و عالم هم ندارد و بلاخره هر كسى آمد زير اين باران رحمت اين باران رحمت به او فيض مى‏دهد اما متقى علاوه بر آن هدايت يك هدايت ديگرى هم دارد و آن هدايت عنائيه است دست عنايت خدا روى سر اوست كه به او مى‏گويند ايصال الى المطلوب، ابقاء در راه مستقيم، كه قرآن راجع به غير متقى مى‏فرمايد «ان الذين لايومنون بالاخرة عن الصراط لناكبون» آنهائى كه ايمان به آخرت ندارند يعنى متقى نيستند اينها نمى‏توانند در راه بمانند حال انحراف برايشان پيدا مى‏شود همان كه گفتم از مو باريكتر، از آتش سوزانده‏تر، از شمشير برنده‏تر، خب اسلام عزيز بين، بهشت آن پلى را هم كه روى جهنم است كه آن پل يعنى همين صراط مستقيم اينجا براى اينكه آخرت با دنيا سكه دو روست، اين رويش دنياست، آن روى آن آخرت است لذا بودن در صراط مستقيم خيلى مشكل است خيلى مشكل است بايد دست عنايت خدا روى سرانسان باشد، دست ولايت روى سر انسان باشد تا در اين راه بماند، همان كه پيغمبر اكرم فرمودند: اين راه مستقيم بعد خطوط فراوانى پهلوى اين خط كشيدند و فرمودند همه اينها انحراف و انسان در راه مستقيم بماند اين هدايت تشريعى نه هدايت عنائيه مى‏خواهد دست عنايت خدا بايد روى سر انسان باشد و اگر نه مسلم انسان پرت است لذا ما بايد متقى باشيم تا مورد هدايت عنائيه حق باشيم خيلى حقش بالاست انصافا. گفتم از دنيا و آنچه كه در دنياست بلكه از آخرت و آنچه كه در آخرت است اين بالاتر است كه انسان كارى بكند كه دست عنايت خدا روى سرش باشد خدا نگذارد بلغزد اگر يك آن نباشد لغزيدن حتمى است. اين دعاى پيغمبر اكرم خيلى دعاى خوبى است و همه ما بايد آن را هميشه بخوانيم و از روايات فهميده مى‏شود كه در مواقع حساس پيغمبر اكرم اين دعا را مى‏خواندند مثلا در دل شب وقتى كه حالى بود سوز و گدازى بود و به سجده بود آن وقت «اللهم لاتكلنى الى نفسى طرفة عين» كه شما بگويد «اللهم لاتكلنا الى انفسنا طرفة عين» و لااقل زن و بچه تان را هم در نظر بگيريد يك آن دست عنايت خدا برداشته شود در قرآن ضلالت نسبت به خدا داده شده اغوى نسبت به خدا داده شده «يضل من يشاء و يهدى من يشاء» «يضل اللّه‏» خب اينكه معنايش اين نيست كه خدا كسى را به انحراف هل بدهد مسلم اين معنايش نيست هدايت يعنى گاهى هدايت تشريعى «خداوند پيامبر مى‏فرستد» به اندازه‏اى هم مهربان است كه به قول حضرت امام اول پيامبر آمده روى كره زمين بعد انسان آمده، يعنى وقتى حضرت آدم آمد روى كره زمين هيچ كس نبود پيغمبر بود اول پيامبر آمد يا به قول حضرت امام اين قدر خدا مهربان است كه به قول قرآن حضرت موسى را خودش تربيت كرد خودش هم با يك وضع خاصى او را نگاهدارى كرد بعد هم ده سال زير نظر پيغمبر خدا حضرت شعيب تربيت شد، بعد مبعوث به رسالت شد بعد اول حرف خدا راجع به موسى اينكه برو دنبال فرعون اما سفارش فرعون را به حضرت موسى كرد «اذهب الى فرعون انه طغى و قولا له قولاً لينا لعله يتذكر او يخشى» صبر و استقامت داشته باشد از نظر زبان خيلى خوش گفتارى داشته باشد و بالاخره سفارش فرعون را هم كرد خب اينها هدايت تشريعى است هدايت عنائيه هم اينكه خدا، دست عنايتش روى سر متقى نمى‏گذارد لغزشى پيدا بشود اما ضلالت چيست؟ اينكه همين مقدار كه خدا دست عنايتش را بردارد اين پرت است اين را مى‏گويند ضلالت در قرآن. «يضل اللّه‏» نه اينكه پروردگار عالم هل بدهد او را به ضلالت، نه، همين مقدار كه خدا دست عنايتش را از روى سرش بردارد اين ضلالت است، اين پرت مى‏شود حسابى هم پرت مى‏شود اگر بخواهم حسابى تقريبى به ذهن بزنم اين لامپ و كارخانه، خب كارخانه برق مى‏دهد، اين لامپ زمينه دارد برق را مى‏گيرد گاهى زمينه براى اين لامپ قطع مى‏شود مثل اينكه مثلا سيمش مى‏سوزد يا اتصالش قطع مى‏شود كارخانه اين را تاريك نكرد كارخانه اين را هل نداد به تاريكى بلكه زمينه نداشت ديگر كارخانه برق را نداد ضلالتها در قرآن اين است «خذلان‏ها و اغواها در قرآن اين معنايش است خدا براى  كسى خذلان نمى‏آورد نه، گاهى انسان متقى است وقتى مقتى شد خدا توفيق به او مى‏دهد، توفيق يعنى چه؟ يعنى موانع را رفع مى‏كند با آن رحمت واسعه خدا«توجيه الاسباب نحو المطلوب» حالش مى‏دهد براى گريه براى زارى، حالش مى‏دهد براى مطالعه بعضى اوقات در مطالعه براى من به تجربه ثابت شده در عرض يك ربع انسان مطالعه‏اش را مى‏كند اما گاهى اين يك ربع يك ساعت مى‏شود باز هم نمى‏شود، ديگر حال نيست، به اين مى‏گويد توفيق، گاهى توفيق هست گاهى نيست آنجا كه زمينه باشد توفيق حق هم هست «و من يتق اللّه‏ يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب» اما آن وقتى كه غذاى حرام توى شكم باشد، گناه در زبان باشد يك آلودگى چشم سبب مى‏شود توفيق نماز شب پيدا نشود خدا رحمت كند مرحوم آيت اللّه‏ آقاى ارباب فرموده بودند يكى از رفقاى ما اهل تهجد بود خيلى بالا بود، اما اين ديگر در آخر كار از تهجد افتاده بود هرچه مى‏خواست نماز شب بخواند نمى‏توانست خودش گفته بود كه مى‏دانم چرا، براى اينكه حجره من موش داشت و يك وقت يك بچه موشى آمد در مقابل ميز من داشت مطالعه مى‏كرد كلاه را گذاشتم روى اين، اين خيلى التماس كرد و بالاخره گربه را خواستم، كلاه را برداشتم اين گربه بچه موش را برد و از آن زمان به بعد ديگر توفيق نماز شب پيدا نكردم، يعنى خدا نماز شب را از او نگرفته چه كسى نماز شب را از او گرفته؟ فقط خدا توفيق نماز شب را از او گرفته، به اين مى‏گويند خذلان، نه اينكه خدا براى كسى مانع ايجاد بكند، نه اينكه خدا كسى را به انحراف هل بدهد، نه به قول مرحوم طبرسى در مجمع البيان، آن هم حرف خوبى دارد شايد حرف من كه عرض كردم راجع به برق به ذهن بيشتر نزديك باشد ولى حرف ايشان هم حرف خوبى است مى‏فرمايند معناى«يضل اللّه‏» اين است كه شما در دامنه كوه يا روى كوه يك سنگى را داشته باشيد و اين سنگ مدام بخواهد لجبازى كند و از دست شما در برود اما يك وقت حوصله شما تمام مى‏شود سنگ را ول مى‏كنيد هلش نمى‏دهيد، ولش مى‏كنيد، تا مى‏آيد برسد به دره ، ذره ذره مى‏شود نابود مى‏شود، شما سنگ را هل نداديد وقتى دست عنايت شما روى سنگ نبود اين سنگ بدبخت شد، بيچاره شد اگر در قرآن خذلان است اين معنايش است اگر اغوا است اين معنايش است اگر هم ضلالت است اين معنايش است كه پروردگار عالم گاهى توفيق نمى‏دهد، چرا نمى‏دهد ما نمى‏توانيم توفيق را بگيريم، معلوم است شكم وقتى پر از حرام شد وقتى اول شب غيبت شد، وقتى گناه در روز زياد شود ديگر اين لياقت ندارد خدا به اين توفيق بدهد، نه اينكه منع از آن است لياقت نيست وقتى گناه روى گناه شد اين حطب جهنم شد ديگر لياقت ندارد كه خدا دستش را بگيرد آن هدايت عامه آمده از آن هدايت عامه بايد استفاده بكند نكرده، اينكه دست عنايت خدا روى سر اين باشد ديگر لياقت ندارد وقتى لياقت نبود دست عنايت خدا از روى سرش برداشته مى‏شود وقتى برداشته شد به قول قرآن مى‏گويد يك زندگى پر از تاريكى يك دل پر از تاريكى، يك دل پراز وحشت، يك زندگى پراز وحشت «او كظلمات فى بحرٍ لجى يغشيها موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض» و آخر همين آيه مى‏فرمايد:«و من لم يجعل اللّه‏ له نورا فما له من نور» نور خدا بايد باشد نور خدا شامل چه كسى مى‏شود؟ متقى باز هم معنا كنم نه معنا اينكه شامل متقى مى‏شود يعنى پروردگار عالم منع فيض مى‏كند از غير متقى نه، فيض عنايت خاصه، زمينه مى‏خواهد زمينه‏اش تقوى است اگر تقوى باشد دست عنايت خدا هست اگر اين تقوى نباشد دست عنايت خدا نيست، به قول قرآن «او كظلمات فى بحر لجى» يعنى همه چيزش تاريك است ديگر كور است ديگر كر است ديگر بى دل است حالا اينها را خدا داده؟ نه ضد خدا داده، گناه، ضد خدا داده، كفر، لازم كفر اين است دست عنايت شيطان روى سرش باشد اين آيه شريفه خيلى آيه خوبى است مى‏فرمايد: «انه ليس له سلطان على الذين امنوا و على ربهم يتوكلون انما سلطانه على الذين يتولونه» گاهى انسان خدا را دوست دارد دست عنايت خدا روى سرش است، زير پرچم خدا، ديگر شيطان حق ندارد اين را اغوا بكند، اما گاهى از زير پرچم حق رفته بيرون، ديگر دست عنايت خدا نيست خواه ناخواه، زير پرچم شيطان است ديگر وقتى كه نور نباشد ظلمت هست وقتى كه فرشته نباشد شيطان است يا فرشته يا شيطان، يا شيطان يا فرشته ديگر جمعش هم نمى‏شود و اين كلمه «هدى للمتقين» خيلى چيز رسايى است براى متقى خيلى فايده بالاست كه ما راستى اگر متقى شديم ديگر دست عنايت خدا روى سر مان است ديگر دست ولايت مواظبمان است ديگر جرقه‏ها نمى‏تواند ما را منحرف بكند ديگر حرفها، مصائب بلاها نمى‏تواند ما را از راه منحرف كند «المومن كالجبل الراسخ لاتحركه العواصب» تمام بلاها اما اين شكرا للّه‏ را دست بر نمى‏دارد اما يك بزرگى كه خيلى بزرگ بوده سوادش خيلى خوب نبوده به نام عبدالزهرا همين اواخر هم در نجف بوده و مخصوصا در كربلا در كربلا خيلى منبر مى‏رفته، براى طلبه‏ها منبر مى‏رفته اين آقا گفته بود كه من يك وقتى ظهر آمدم خانه و هوا خيلى گرم بود نه كولرى بود نه سردابى بود يك فرش انداخته بودم زير درخت، و من نشستم آنجا، سايه و آفتاب، آن هم هواى عرق 50 درجه به بالا، مى‏گويد بنا كردم بگويم الحمدللّه‏ رب العالمين، شكراللّه‏، الحمدللّه‏ رب العالمين، اين را عرض بكنم اين مسلم است امتحان مى‏آيد جلو، نمى‏شود امتحان نشود، مخصوصا شماها، امتحانها عجيب است، مى‏گويد همينجور كه شكر خدا را مى‏كردم، كه راستى هم بلا بود مصبيت بود، مشكل بود، براى خودش مشكل بود، براى زن و بچه‏اش بيشتر، مى‏گويد ناگهان يك خانه زنبور از بالاى درخت افتاد روى فرش، اين زنبورها افتادند، به جان ما و شروع به گزيدن كردند به اندازه‏اى كه همه ما مريض خانه‏اى شديم «معلوم مى‏شود ماشين داشته» مى‏گويد زن و بچه را گذاشتم توى ماشين ببرم مريض خانه اما مى‏گفتم الحمدللّه‏، ناگهان ماشين چپ شد، همه ما شكسته شديم، من جمله پاى من شكست «يا پايم شكست يا دستم» رفتيم مريض خانه، مريض خانه برق نداشت، برق قطع شده بود و گفتند كه دكتر بيهوشى هم نداريم اگر مى‏خواهى عمل بكنند عمل مى‏كنند، براى اينكه مى‏ترسيم دستت قطع شود عمل مى‏كنند اما بدون بيهوشى، حاضر هستى عمل بشوى، در حين عمل بيهوش نبودم، با آن درد متوجه شدم امتحان آمده جلو لذا شكر كردم زير چاقوى جراحى الحمدللّه رفوزه نشدم الحمدللّه‏ نمره آوردم اين را مى‏گويند دست عنايت خدا كه هرجا برسد رفوزه نمى‏شود نمره مى‏آورد و خوشا به حال آن كسانى كه دست عنايت خدا روى سرشان باشد اين «و هدى للمتقين» همين است و اين حساسترين جاها كه بايد برويم، تقوى اول قرآن است و حساسترين آيات بايد باشد و اين حساسترين آيات همين است «بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم الم ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين»، «هدى للناس» رحمت و فيض خداست اما براى متقين چيست؟ عنايت خاص خدا، مى‏رسد به اينجا كه مثل حضرت زينب در مقابل ابن زياد يك افتخار مى‏آفريند براى دنيا براى انسانيت، و وقتى كه مى‏گويد ديدى كه چه شد، جواب مى‏دهد «ما رأيت الا جميلا» متقى يعنى اين، متقى يعنى مى‏رسد به اينجا كه دست عنايت خدا روى سرش است انحراف نيست توى امتحانها سنگين اما «مارأيت الا جميلا» آن هم از عمق جانش با سوز و گداز زينبى، يك كوبنده گى براى دشمن. خدايا به حق حضرت زينب عليهاالسلام و آن مقامش توفيق اين هدايت عنايت را به همه ما عنايت بفرما.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365