جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: سيرو سلوك
    موضوع درس:
    شماره درس: 288
    تاريخ درس: ۱۳۸۴/۹/۱۶

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    در باب حركت به سوى خدا گفتيم 7 منزل را بايد طى بكنيم: منزل اول، منزل يقظه بود توجه درباره‏اش فى الجمله صبحت كرده‏ام، منزل دوم منزل توبه است، رجوع از هوى و هوس به عقل و فطرت، رجوع از گناه به اطاعت، رجوع از شيطان به خدا، و بالاخره برگشت از آن چيزهايى كه شرع مقدس اسلام، عقل، فطرت قبول ندارد و اين بايد حالت هم بشود يعنى انسان يك حال قصور و تقصيرى در خود ببيند، اين حالت از نظر ثواب خيلى ثواب دارد، كه در روايات مى‏خوانيم اين حالت اگر براى كسى پيدا بشود يك تشبيه معقول به محسوس شده است خدا به اندازه‏اى از نظر اين خشنود مى‏شود مثل آن كسى كه زن و بچه‏اش را در بيابان گم كرده باشد، زاد و توشه‏اش را گم كرده باشد ناگهان پيدا بكند، شايد هم به اين مثال، روايت مثال زده، يعنى يك آدمى كه با خدا آشتى نبوده، حالا خدا را پيدا كرده، خدا او را سير كرده، خدا او را قبول كرده و بالاخره قرآن راجع به گناهان بزرگ، بزرگ هم هست مى‏فرمايد:«الا من تاب و امن وعمل عملاً صالحا فاولئك يبدل اللّه‏ سيئاتهم حسنات» پرونده، حالا اين پرونده به دو سه معناست، پرونده نابود مى‏شود آن هويتى كه در آن موجود شده تجسم عملى كه موجود است آن نامه عملى كه از نظر روايات ما هست اينها همه نابود مى‏شود و به جاى آن يك پرونده درخشانى برايش جلو مى‏آيد، صفحه اول توبه، اين آيه خيلى بالايى است يك اختلافى هست بين بزرگان، مثل مرحوم آيت اللّه‏ العظمى آقاى كمپانى مى‏فرمايند: كه چيزى كه موجود شد معدوم نمى‏شود و اينجا كه خدا مى‏فرمايد: «يبدل اللّه‏ سيئاتهم حسنات» اين لعان است يعنى فاصله مى‏شود بين اين و بين گناهانش كه ديگر هيچ وقت نمى‏بيندش، اما حضرت امام مى‏گفتند كه فرمايش ايشان خيلى اشتباه است، براى خاطر اينكه معناى تبديل يعنى اعدام، حالا ايشان لعان را در گناه بگويد، در آن هويت چه مى‏گويد، ديگر هويت كه نمى‏شود لعان بشود، اگر يك كسى در اثر گناه به صورت سگى شده اينكه ديگر لعان معنا ندارد لذا «يبدل اللّه‏ سيئاتهم حسنات» يعنى اعدام يعنى پرودگار عالم، هرچه هست معدوم مى‏كند، گنه باشد، پرونده باشد، تجسم عمل باشد، آن عوض شدن هويت باشد، هرچه هست اعدام مى‏شود، تبديل مى‏شود يعنى آن مى‏رود آن به جايش مى‏آيد، پرونده سياه نابود مى‏شود، پرونده درخشانى برايش جلو مى‏آيد، حال خوبى است انصافا الا اينكه هفته گذشته مى‏گفتم، توجه به اين امر خيلى ضرورى است و اين كه توبه عوام داريم، توبه خواص داريم، توبه اخص الخواص، توبه اخص الخواص مال چهارده معصوم، توبه عوام مال عموم مردم و توبه خواص مال مثل انبياء و اولياء. لذا همه توبه دارند، بايد هم بگوييم، همه گناه دارند، الا اينكه گناه عوام غير از گناه خواص است، گناه خواص غير از گناه اخص الخواص است، گناه اخص الخواص غير گناه خواص است، به قول مرحوم حاجى سبزوارى كه بعد درباره‏اش صحبت مى‏كنم همين كه پيغمبر اكرم، توجه مى‏كرد به اين عالم ناسوت حرف زدن با اينها، خوردنها، آشاميدنها، استراحتها، اطفاء غريزه جنسى، خب همه اينها براى پغمبر اكرم غير لقاء است، بالاترين گناه است و گناهش هم خيلى بالاست، لذا پيغمبر اكرم روزى70 مرتبه استغفار مى‏كند«انه ليغان على قلبى فاقول استغفراللّه‏ سبعين مرة» اميرالمومنين مدهوش مى‏شود البته غش نمى‏كند چون غش مربوط به انبياء نمى‏تواند باشد،«خرّ موسى صعقا» مدهوش مى‏شود از آن خشيتى كه برايش پيدا مى‏شود در عالم ملكوت، از آن توجه به اينكه امروز گناه كرد، اما گناه اخص الخواص، يعنى غير لقاء يك توجهات به غير خدا بوده در حالى كه خيلى از آن هم ضرورى بوده، اما همينها كه باز هم ضرورى بوده، اما چون غير لقاء است آنها بايد توجه دائمى داشته باشند اين توجه دائمى كه نيست خب برايشان گناه است حالا اين را بعد درباره‏اش صحبت مى‏كنم براى عموم مردم هم همين گناهانى كه در اسلام نهى شده، دروغ گفتن، غيبت كردن، آلودگى چشم، آلودگى گوش، آلودگى شكم، همين گناهانى كه در اسلام داريم، چيزى كه ما طلبه‏ها بايدتوجه داشته باشيم ما نبايد توبه عموم داشته باشيم، بايد از اين مرحله گذشته باشيم، توبه ما بايد توبه خواص باشد حالا توبه خواص چيست؟ خب ما آيا دو ركعت نماز مقبول داريم، خيلى توبه مى‏خواهد نمازى كه حضور قلب نداشته باشيم، نمازى كه همه چيز در او باشد الا خدا، اين خيلى توبه مى‏خواهد، اين روزه‏هاى ما با اين همه آلودگيهاى چشم، آلودگيهاى دل، اين وسوسه‏ها اينها خيلى توبه مى‏خواهد اين ناشكرى‏ها«و ان تعدوا نعمت اللّه‏ لاتحصوها» مثلا شما تابه حال شده تسبيح در دست بگيريد و بگوييد «الحمدللّه‏» كه طلبه هستم، معمولا از طلبگى تان ناراحت هستيد، خيلى توبه مى‏خواهد. هر نفسى كه فرو مى‏رود ممد حيات است، چون برمى‏گردد مفرح ذات، پس در هر نفسى دو نـعمت مـوجوداست، و بر هر نعمت شـكرى لازم .

    تا به حال شده شما بارى نفس كشيدنتان بگوييد الحمدللّه‏، خب اين ناشكريها، اين عدم توجه به نعمتها، خب اينها توبه اينها خيلى توبه مى‏خواهد
    اينها گناه است براى ما، اين جمله‏اى كه مشهور است، جمله شيرينى است روايت هم هست كه «حسنات الابرار سيئات المقربين» و اين «حسنات الابرار سيئات المقربين» بعضى اوقات اين جور مى‏شود كه «حسنات العوام سيئات الخواص» عموم مردم خيلى كارها مى‏توانند بكنند كه ما نمى‏توانيم بكنيم، ما نبايدبكنيم و اينها توبه مى‏خواهد و اين انسان اگر برايش خون گريه كند جا دارد كه هنوز در ميان ماطلبه‏ها بايد بگوييم كه توبه عوام داشته باشيد، يعنى الان من در همين جلسه كه جلسه مقدسى است بگوييم، آقا غيبت نكن، كم پيدا مى‏شود بگويد اين كه مربوط به من نيست من الحمدللّه‏ غيبت نمى‏كنم، مگر معناى غيبت را نداند چيست الان يك چيز كه رسم شده اسمش رامى گذارند غيبت سياسى، اسمش را مى‏گذارند ما بايد وارد سياست بشويم، اسمش را مى‏گذارند انتقاد، انتقاد چيز خوبى است خيلى خوب است، اما معناى انتقاد اين است اگر شما از من يك بدى ديديد بايد بياييد پيش من به من بگويد، من اين بدى را از تو سراغ دارم«المؤمن مرآت المؤمن» و اين بدى اگر جواب دارد جوابش را بده اگر جواب ندارد دست از اين بدى بردار. خب اين رو دروبايستى مى‏كند به خودش كه نمى‏تواند بگويد، مى‏رود پشت سرش، مى‏گويد فلانى شروع مى‏كند غيبت، غيبت به نام انتقاد به نام غيبت سياسى به نام اينكه ما بايد وارد سياست بشويم ،من الان مى‏گويم كه آقا غيبت نكن، گير مى‏كنى حسابى، يادم نمى‏رود در مكه يك جوانى كه حالا از بزرگان هم هست به من مى‏گفت يك دستورالعمل به من بده گفتم كه دستورالعمل من به تو اين است كه زبانت را نگه دار، سه چهار روز آن هم مكه، يك روز آمد پيش من گفت آقا نمى‏شود، ما الان هنوز بايد بگوييم آقاى طلبه زبانت را نگه دار، اين مال عموم مردم است نه مال طلبه‏ها، ولى زبان ما آلوده است، آلوده است مى‏گفتند: يك كسى آمده بود پيش آقاى بهاءالدينى، گفته بود آقا يك نصيحت به من بكن، ايشان گفته بودند، آقا دروغ نگو، آقاى بهاءالدينى براى اينكه سدوثغورش را درست بكند، گفته بودند نمى‏گويم دروغ نگو يعنى اياك نعبد و اياك نستعينت دروغ نباشد، نه، مى‏گويم كارهاى عادى و شبانه روزى را دروغ نگو به زن و بچه ات دروغ نگو، به رفقات دروغ نگو، تو جامعه دروغ نگو الان در همين جلسه مقدس ما يك كسى بگويد من آن هستم كه دروغ نمى‏گويم و اين خيلى مصيبت است براى ما طلبه‏ها، دروغ نگو، غيبت نكن، ما طلبه‏ها حالا غيبتهاى ما هم عجيب و غريب مثل خودمان گنده گنده است آن عامى غيبت مى‏كند پشت سر زنش، زنش پشت سر شوهرش، نمى‏دانم پشت سر مادر شوهرش، پشت سر همكارش اما ما غيبتهايمان پشت سر طلبه‏ها، پشت سر مدرسين، پشت سر مراجع مى‏نشيند، مرجع درست مى‏كند حالا اى كاش مرجع درست مى‏كرد مرجع ديگر را خراب مى‏كند، تو درس، دروغهاى گنده گنده از خودش تحريفهاى گنده گنده از خودش مشكل است يكى از بزرگان به من مى‏گفت كه من مى‏توانم ادعا بكنم كه دركارهايم خلوص دارم، آن مرتبه اول نه آن مراتب بالا، اين را مى‏توانم ادعا بكنم در كارهايم خلوص دارم اما تو درس گفتنم، آن هم تا روى منبر نشسته‏ام خلوص دارم اما وقتى كه سؤال و جواب مى‏شود آنها سؤال مى‏كنند من نمى‏دانم خلوص دارم يانه؟ آيا جواب دادن براى تسلط است يا راستى براى خداست؟ خيلى حرف است آنهايى كه راستى توبه خواص دارند كه مربوط به ما طلبه هاست اينجورى است كه راستى مى‏تواند بگويد من در همه كارهايم خلوص دارم تو درس گفتنم هم خلوص دارم، اما آن وقتى كه طلبه‏ها يك توجه خاصى به من پيدا مى‏كنند ،آيا باز هم خلوص دارم يانه؟ خوشم مى‏آيد از اين يانه؟ يا وقتى كه سؤال مى‏كنند من جواب مى‏دهم يك چيزى ام مى‏شود يانه؟ كه من مسلط شدم بر سر اين، جوابش را دادم، خيلى مشكل است لذا ما هنوز به توبه خواص نرسيديم، من از همه شما تقاضا دارم، آلودگى چشم نداشته باشيد، خدا درجاتش عالى است، عاليتر كند، اين آقاى حاج سيد مسيح موسوى كه خيلى جايش خالى است اينجا. ايشان اين هفت هشت ساله آن دور مى‏نشست و خيلى خوب گوش مى‏داد انصافا خيلى عالى. اين مردى كه راستى يك عمر با ساده زيستى، با عزت نفس اين زندگى را تمام كرده اينجا مرادم است معلوم شد اين آقا اصلا نمى‏دانست تو كوچه‏ها فساداخلاقى هست، زنهاى بد حجاب و امثال اينها و اين مى‏شود، زياد هم مى‏شود، يك مثال براى شما بزنم، ببينيد چه جور مى‏شود شما از خانه تان مى‏آييد تا اينجا اگر از شما بپرسند چند تا مرد ديديد نمى‏توانيد بگوييد اين مردها كه ديديد چه شكل و شباهتى بودند نمى‏توانيد بگوييد، در حالى كه چشمهات را بر هم نگذاشتيد، سرت را هم پايين نينداختيد، اما چون نگاهها، آلى بوده نه استقلالى، نمى‏توانيد بگوييد چندتا مرد بودند، جوان بودند پير بودند بد هيكل بودند، خوشكل بودند، اگر كسى راجع به غيرت و عفت اينجور باشد ممكن است صد تا زن ببيند اما نگاه استقلالى هم به آنها نكند مى‏شود آقا، كردند و شد و ما طلبه‏ها بايد همين جورها باشيم از خانه مى‏آييم تااينجا يامى رويم تا خانه، يك زن نبينيم زن خيلى ديديم، اما حالا چه صورتى، چه جورى است اصلا نگاه به آن نيست، اگر نگاه است مى‏خواهيم روى آن نيفتيم، يا او روى ما نيفتد، اينجورى است اصلا نگاه نيست ما بايد چشممان اين باشد راستى شما طلبه‏ها چند تا از شما مطالعه را فداى برنامه‏هاى تلويزيون مى‏كنيد بعضى اوقات اينجورى است زنش مى‏گويد: چه فيلم خوبى، بيا ببين چه خبرهاست، يك ساعت، دو ساعت اين با اين عمامه بنشيند پاى اين فيلم، نمى‏دانم گوش را مى‏بيند، موش را مى‏بيند، بوش را مى‏بيند اينها وضعش بد هست آقا، اينهاتوبه دارد، آن هم توبه عموم «العبد لايزول قدماه يوم القيامة حتى يسئل عن شبابه فيما ابلاه و عن عمره فيما افناه» اين حساب و كتاب هم نيست يك پرسش قبل حساب و كتاب است، قبل از آنكه بيايد در صف محشر، سؤال مى‏كنند آقا جوانيت رادر چه راهى مصرف كردى؟ عمرت را در چه مصرف كردى؟ بتواند جواب بدهد خوب است و اما اگر نه، چه كسى مى‏تواند بگويد من عمرم را به جا مصرف كردم، جوانيم را به جا مصرف كردم، آن كسانى كه عمرشان رابه جا مصرف كنند مى‏شود علامه مجلسى مى‏شود شهيد دوم، دويست جلد كتاب مى‏نويسد در حالى كه 54 سال بيشتر عمر نكرده اقوالش الان مستند مى‏شود براى طلبه‏ها، اين شيخ انصارى يك ربع چشم داشته يك چشم اصلاً نمى‏ديده، يك چشمش هم نصفه مى‏ديده آن وقتها تراخم زياده بوده و مخصوصا در دزفول و آنجاها تراخم زياد بوده و چشم ايشان را تراخم برده اين از نظر چشمى، از نظر فقرى هم خيلى در مضيقه بوده آن وقت هم كه مرجع بوده همان وضع طلبگى اش را داشته، كه دختر فتحعلى شاه با بند و بنديلش رفته بودند آنجا، ديده بودند يك اتاق، نصفى حصير، نصفى هم خاك است، اتاقهاى نجف را هم اگر ديده باشيد خيلى اتاقهاى كوچك كوچك است و منزلش هم اجاره، حالا اجاره را او نمى‏دانست من مى‏گويم، يك منقل گلى هم يك مقدار آتش توى آن بوده، سرمنقل نشسته بوده داشته مطالعه مى‏كرده، اين تعجب كرده مى‏گويد اين چيست؟ يك غيبت كرده همان جور كه نشسته مى‏خواسته تعريف اين را بكند، گفته اين وضع درست است  يا آن وضعى كه فلان مرجع در تهران دارد اسم برده، مرحوم شيخ به اندازه‏اى عصبانى شده و مى‏خواسته بيرونشان بكند ديگر اينها به التماس افتاده بودند بعد نصيحتشان كرده، گفته بابا هر كسى وظيفه اى دارد آن كه تهران است در مقابل باباى تو و در مقابل شماست چاره‏اى ندارد به غير از اينكه تشريفات داشته باشد اما من در مقابل طلبه‏ها همه ما بايد مثل هم باشيم، خيلى از نظر فقر مرحوم شيخ در مضيقه بوده، اما كتابهاى مرحوم شيخ، دويست سال است هنوز ما توليد علم نداريم، از علم مرحوم شيخ انصارى مى‏خوريم، كه اين هم يك نقص بزرگى است براى ما و ما بقى هم همين طور اين مى‏تواند بگويد، من عمرم را درست مصرف كردم اين مى‏تواند بگويد من جوانيم را درست مصرف كردم و الا توبه دارد، توبه خيلى بالاست، خيلى بالا ،تضييغ بالاترين نعمت خدا، عمر، تضييع بالاترين نعمت خدا، جوانى، حالا راستى من به اينها هم گفتم، اين حضرت امام گفتند اين راديو و تلويزيون بايد دانشگاه بشود، حالا دانشگاه است حالا كار به آنها نداريم، كار با شما داريم، فيلمها را شما به چه مناسبت مى‏بينيد، چرا مطالعه نمى‏كنيد، صدى نود شما مطالعه درستان را نمى‏كنيد اگر خوش بين باشيد، چرا؟ ما در جوانى همين درس كه مى‏خوانديم، هم پيش مطالعه مى‏كرديم هم پس مطالعه مى‏كرديم، هم جزوه مى‏نوشتيم، خود من سه تا درس مى‏خواندم، درس حضرت امام مى‏رفتم، درس آقاى داماد هم مى‏رفتم، درس آقاى بروجردى هم مى‏رفتم، هر سه جزوه را هم مى‏نوشتم، از نظر بى كتابى به اندازه‏اى بى كتاب بوديم كه يادم نمى‏رود كه آقاى طباطبايى شفا شروع كردند مجبور شدند اسفار را تعطيل كنند، شفا شروع كرند شفا نبود، و كتابخانه مدرسه حجتيه يك شفا داشت، من و آقاى جوادى و آقاى مصباح هر سه در مدرسه حجتيه بوديم با هم قسمت كرديم الان خصوصيتش يادم نيست، گفتيم 8 تا 9 مال تو، 9 تا 10 مال تو، 11 تا12 مال تو، اين جورى مطالعه مى‏كرديم اصلا كتاب نداشتيم اما بالاخره شفاخوان بوديم شفادان شديم و همچنين تا آخر، صد نود ما جواهر نداشتيم، حالا بدون جواهر درس مى‏رفتيم، كتابخانه‏ها پر بود به اندازه‏اى كه حتى بعضيها نماز مغرب و عشاء مدرسه فيضيه را، نماز مغرب را مى‏خواندند براى اينكه جا پيدا كنند نماز عشاء را نمى‏خواندند يا فورا مى‏خواندند مى‏رفتند، جا بگيرد براى مطالعه توى كتابخانه ما بايد توبه كنيم، اينها توبه عموم هم هست، توبه خواص هم نيست، اينها توبه عموم است نبايد ماخودمان را گنهكار ندانيم، وضع ما خيلى خراب است مى‏دانيد كار به كجا رسيده، بعضى اوقات انسان به اندازه‏اى بد مى‏شود يك كسى يك نامه‏اى نوشته به من از اينجا پى ببريد كه چه اوضاعى است گفته آقا شما يك اشتباه بزرگى داشتيد در شب بيست ويكم براى اينكه شما گفتيد اين قرآنها را بر سر پر گناهتان بگذاريد، معلوم مى‏شود تو خودت را گنهكار نمى‏دانى، پس چون خودت را گنهكار نمى‏دانى، مردم را گنهكار مى‏دانى، بعد هم جسارت كرده بود خيلى، همه اينها خيلى بهتر از تو هستند، همه اينها مقرب‏تر از تو هستند، غرور تو را گرفته يك دفعه ما طلبه‏ها مى‏رسيم به اينجا، حالا آن به من گفته چرا گفتى قرآنها را بر سرهاى پر گناه بگذاريد. يكى به عكس، يك آقا روى منبر گفته بود كه من از همه شما گناهكارترم، من از همه شما بدترم، يكى برايش نامه نوشته بود يا همانجا روى منبر گفته بود، آقا يا راست مى‏گويى يا دروغ، اگر راست مى‏گويى، لياقت منبر رفتن ندارى، اگر دروغ مى‏گويى باز هم لياقت منبر رفتن ندارى، ماطلبه‏ها اينجورى هستيم ما بايد توبه از گناه بكنيم، اما متوجه نيستيم گنهكاريم، شيطان ما را برده، آنجا كه بگويد آقا قرآنها را بر سرهاى پرگناهتان بگذاريد، مى‏گويد مغرورى، تو خودت را گنهكار نمى‏دانى، بگويد من گناه دارم، از همه شما بدترم بگويد كه تو يا دروغ مى‏گويى يا راست مى‏گويى، اگر راست مى‏گويى حق منبر رفتن ندارى، اگر دروغ مى‏گويى، باز هم حق منبر رفتن ندارى، على كل حال تو فاسق هستى اينها مصيبت است و ما گناه خيلى داريم، خيلى، بايد قبل از آنكه به توبه خواص برسيم، همان توبه عوامانه راستى توبه، از اين چشم آلودگى، از اين گوش آلودگى، از اين قساوتها، مخصوصا گناه زبان، دروغ، غيبت، تهمت، شايعه راستى اين جورى است. آقاى داماد مى‏گفتند: آقاى حاج شيخ مى‏گفتند به طلبه نگو غيبت نكن براى اينكه تا مى‏گويى غيبت نكن، تفسيق مى‏كند، پى‏گيرى نكن تكفير مى‏كند. يكى از فضلا به من مى‏گفت، تهمت بزنيم از صحنه بيرونش بكنيم. خدايا گناهكاريم، نوبت توبه خواص نرسيده، همه ما بايد از توبه تو عوام گذشته باشيم، نوبت توبه خواصمان باشد، نوبت اينكه چرا نماز شبمان امشب تعطيل شد، چرا ما توسل نداريم، چرا ما زيارت جامعه كبيره هر روز نداريم، خب اينجورها، خدايا به آنجاها نرسيديم، اين توبه عوام را توفيقش را به همه ما عنايت بفرما.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     
    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365