جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ چهارشنبه ۷ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: شناخت ماه مبارك رمضان
    موضوع درس:
    شماره درس: 125
    تاريخ درس: ۱۳۷۸/۹/۱۰

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.

    چون اين هفته راجع به اخلاق جلسه آخر است و روز چهارشنبه آينده ديگر مباحثه نيست بحث ما باشد به خواست خدا لطف امام زمان باشد براى بعد از ماه مبارك رمضان و امروز يك مقدارى درباره ماه مبارك رمضان اين ماهى كه معلم اخلاق است براى خودمان براى ديگران صحبت كنيم براى خودمان بايد توجه به اين مطلب داشته باشيم كه انسان مى‏تواند در ماه مبارك رمضان راه صد ساله را بپيمايد و راستى ماه مبارك رمضان تمام بشود و عيدى بگيرد از خدا چى عيدى بگيريد آدميت و شايد هم اينكه روز اوّل شوال را اسلام عيدقرار داده است براى همين باشد ما در اسلام دو عيد بيشتر نداريم كه نماز عيد در اين دو عيد وارد شده و در قنوت آن نماز هم اسم برده شده به عيد و شرافت داده شده كرامت داده شده كه حتى موجب شرافت براى پيغمبر اكرم شده يكى عيد فطر است و يكى هم عيد اضحى و انسان اگر انسان يك بررسى بكند مى‏بيند كه در هر دو براى خاطر اين است كه انسان مى‏تواند هديه از خدا هديه آدميت پيموده است راه را به مقصود رسيده به مطلوب رسيده حالا عيد مى‏گيرد خيال مى‏كنيم چنين باشد لذا همين كه عيد فطر كه براى روزه‏دارها عيد است براى جامعه اسلامى عيد است براى همين است كه ما بواسطه ماه مبارك رمضان به مقصود رسيديم به مطلوب رسيديم و يك توجه مى‏خواهد و راستى اگر روزه بگيرد روزه‏اى كه خدا بپسندد ديگر نه آدميت مى‏رسد به آنجا كه حكومت خدا بر دل يك روايتى است كه اين روايت را دو جور خواندند «اصم لى و أنا اُجزى به» مشهور اينجور مى‏گويند روزه مال من است من هم پاداش مى‏دهم گفتند كه نماز هم مال خدا است خدا پاداش مى‏دهد حج هم مال خدا است خدا پاداش مى‏دهد پس «اَصْمَ لى و انا اجزى به» اين يعنى چه لذا گفتند اين مفهوم ندارد و روزه مال خدا است پاداش مى‏دهد نماز مال خدا است پاداش مى‏دهد و روايت مفهوم ندارد اما اهل دل اين اجزى را مجهول خواندند مى‏گويند «اصمُ لى و انا اجزا به» روزه مال من است پاداشش خود من هستم خودم را مى‏دهم به اين اگر در ماه مبارك رمضان بتواند خودش را بدهد به خدا يك روايت داريم كه من اخلص للّه‏ اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمه من قلبه‏اى لسانه اگر كسى چهل شبانه‏روز مال خدا بشود گاهى عمل مال خدا است اين خلوص فقهى است گاهى دل مال خدا است اين خلوص اخلاقى است كه همان روزه خواص روزه اخص الخواص اما گاهى نه علاوه بر اينكه عمل ما خدا است و دل مال خدا است و خودش هم چهل شبانه روز مال خدا است يعنى چهل شبانه‏روز عبد است عبد خدا ديگر در اين چهل شبانه روز عبد شيطان نيست عبد هوى و هوس نيست عبد دلش نيست عبد صفات رذيله نيست عبداللّه‏ است اگر كسى چهل شبانه روز عبداللّه‏ شد پاداشش اين است كه خدا مى‏شود مال اين و روايت را اينجور معنى كردند انا اجزا به ديگر من مى‏شوم مال اين، اين مى‏شود مال من و راستى در ماه مبارك رمضان انسان مى‏تواند برسد به اين مقام يعنى برسد مصداق «لاتُلهيهم تجارةٌ و لابيعٌ عن ذكر اللّه‏» حكومت خدا بر دل ديگر هيچ چيزى وابستگى هيچ كسى در دل نباشد جز خدا و اينها خيال نكنيد عرفان است گفته هاى اخلاقى است نه در قرآن در روايات در زيارات زياد ديده مى‏شود اين مناجات شعبانيه خوب مناجات عجيبى است در اين مناجات شعبانيه مى‏فرمايد كه اگر مقام انقطاع براى كسى پيدا شد انقطاع عن الناس و انقطاع الى اللّه‏ «الهم حب لى كمال الانقطاع اليك» يعنى انقطاع عن الناس پيدا شده ديگر هيچ چيزى در دلش نيست انقطاع الى اللّه‏ پيدا شده يعنى خدا بر دلش حكومت مى‏كند در اين دعا بعدش مى‏گويد خدايا ديگر مى‏رسيم به آنجا كه من مناجات با تو مى‏كنم تو هم مناجات با من مى‏كنى ناجيتُه گاهى ما با خدا مناجات مى‏كنيم گاهى خدا با ما اين دعاى كه همه ائمه طاهرين عليهم‏السلام مى‏خواندند يعنى انسان ديگر دلش، گوشش، زبانش، چشمش «جرت ينابيع الحكمه من قلبه الى لسانه» اين الى لسانه من باب مثال است هم زبان و گوش و چشم و بالاخره سر تا پا مى‏شود الهام ولى بالاتر از اينها خدايا كمال انقطاع را به من بده تا تو با من مناجات بكنى تا من برسم به آنجا كه ناجيتهُ تو با من مناجات بكنى نمى‏شود كه خدامناجات بكند من نشنوم اينكه مناجات نيست گاهى ما مناجات مى‏كنيم خدا مى‏شنود مى‏گوييم خدا، خدا، خدا گاهى هم خدا با ما مناجات مى‏كند مى‏گويد عبدى، عبدى، عبدى، خدا مى‏شنود ما هم بايد بشنويم تا بشود مناجات عبدى، عبدى، «عبدى اتعنى حتى اجعلك مَثَلى اقول كن فيكون تقول كن فيكون» و اينها چيزهايى نيست كه كم نظير باشد مخصوصا در اهل علم زياد رسيدند به يك جاى كه نه مى‏تواند با بسم اللّه‏ روى آب راه برود نه مى‏تواند طى‏الارض داشته باشد نه مى‏تواند قاليچه حضرت سليمان داشته باشد خيلى بالاتر از اينها اقول كن فيكون تقول كن فيكون مرحوم آيت‏اللّه‏ آقاى حاج شيخ غلامرضا يزدى مرد عجيبى بود همه چيزش را فداى اسلام كرده بود اين مرحوم حاج شيخ غلامرضا در حاليكه يك آيت‏اللّه‏ در آستان يزد بود اما يك الاغى داشت سوار مى‏شد و توى دهات راه مى‏افتاد از اين دِه به آن دِه دو روز در اين ده دو روز در آن ده نماز جماعت مى‏خواند و منبر براى مردم مى‏رفت و راستى غوغا كرده بود اين مرد اين آقا نقل كرده بود از مرحوم آيت‏اللّه‏ حاج سيد عبداللّه شيرازى آنهم عجيب بوده و همه اينها از شاگردهاى محقق همدانى بودند عجيب بوده حاج شيخ غلامرضا گفته بودند ما يك دسته‏اى با ميرزا عبدالهادى از نجف آمديم كربلا در وسط راه تشنه شديم و خيلى برايمان مشكل شد حاج سيد عبدالهادى ما را برد پشت يك تپه‏اى آنجا يك چشمه آب ما آب خورديم تطهير كرديم و حتى لنگ‏ها را تر كرديم روى سرمان انداختيم و آمديم توى راه يك وقت من متوجه شدم كه اينجا كه آب نبود چه خبر است چى اين آب كجا بود مرحوم حاج شيخ غلامرضا گفتند من برگشتم پشت تپه تبسم مى‏كردم ديدم نه آبى هست نه اثرى هست حاج سيد عبدالهادى توانسته ايجاد كند چشمه را ايجاد بكند آب را و چشم بندى هم نباشد و مرحوم حاج شيخ غلامرضا گفتند كه لنگ‏تر بود روى سر من اما چشمه‏اى جاى نبود مى‏شود چى مى‏خواهد مقام عبوديت اگر راستى اين مقام عبوديت پيدا بشود يعنى بشود اتلاق بهش بشود عبدى بشود خدا باهاش مناجات بكند بشود دل مال خدا قلب المؤمن عرش الرحمن وقتى كه مى‏شود بهش بگو عبدى ديگر اين عبدى همان است كه در آن روايت صحيح سند ظاهر الدالة از مرحوم كلينى نقل مى‏كنند كه خدا مى‏فرمايد كه اين بنده‏ام با نوافل با مستحبات يعنى علاوه بر اينكه واجبات را بجا مى‏آورد به مقام واجبات مى‏رسد مستحبات به واسطه مستحبات مى‏رسد به آنجا من با چشم او، دست او، زبان او، اعضا و جوارح او مى‏شوم ديگر بواسطه من مى‏بيند بواسطه من مى‏شنود بواسطه من قدرت دارد كه مرحوم علامه مجلسى روايت را در مرآة العقول نقل مى‏كند اينكه اين متصل مى‏شود به قدرت خدا و كار قدرت خداى مى‏كند متصل مى‏شود به نور خدا و با نور خدا مى‏بيند متصل مى‏شود به علم خدا و مى‏شود علم ما كان و ما يكون و ما هو كائن پيدا مى‏كند اينها مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى هم همين جا اين روايت را حاشيه زده است همين طور كه علامه مجلسى محدث معنا كرده اين فيلسوف هم همين جورها معنا كرده مى‏شود اما معلوم است رياضت مى‏خواهد رياضت هم چله‏نشينى و نمى‏دانم رياضت‏هاى هندى و رياضت‏هاى صوفى‏گرى اينها هوى و هوس است كسى را به جاى نمى‏رساند رياضت دينى رياضت دينى چيست؟ انسان در ماه مبارك رمضان يك ماه روزه بگيرد اگر نتواند دل روزه باشد لااقل تمام اعضا و جوارح او روزه باشد شكم فقط نه روزه فقهى نه روزه اخلاقى، روزه اخلاقى نه روزه عرفانى دل روزه باشد يعنى بتواند هيچ چيزى هيچ كسى در روز در دل نباشد جز خدا و اينها كه ديگر روايت هم نيست «فى بُيُوتٍ اَذِنَ اللّه اَن تُرفَع و يُذْكَرُ فيها اسمَهُ يُسبح له فيها بالغدو و الاصال رجالٌ لاتُلهيهم تجارةٌ و لابيعٌ عن ذكر اللّه‏»[1]  يك افرادى هستند كه خدا دست اينها را گرفته آن به آن رو به رفعت رو به عظمت، قرب الهى اينها كسى هستند فى بيوتٍ اذن الله خدا دستش را گرفته و روز به روز رو به عظمت و رفعت است «رجالٌ لاتلهيهم تجارةٌ و لابيعٌ عن ذكر اللّه‏» معنايش اين نيست كه درس نخواند. توى درس خواندن است اما دلش را هيچ چيزى هيچ كسى نبرده است جز خدا سركسب است اينطور نيست كه تنبلى كند نرود سر كسب نه سركسبش است امّا «لاتلهيهم تجارةٌ و لابيعُ عن ذكر اللّه‏» ديگر هيچ چيزى دل اينرا نبرده است جز صاحب دل انسان يك ماه روزه بگيرد و صاحب دل را در خانه بياورد صاحب دل را در دل بياورد تا كم كم مستقر بشود وقتى مستقر شد ديگر خواه ناخواه همين حاج سيد عبدالهادى شيرازى‏ها و امثال اينها در مى‏آيد ديگر راستى به يك مقامهاى مى‏رسد استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه نقل مى‏كردند از مرحوم قاضى مى‏گفتند كه ما هر وقت كه مى‏رفتيم خدمت مرحوم قاضى خيلى با نشاط بود و از آن قهقهه‏ها داشت مى‏فهميدم كه امروز مشكل خيلى دارد آن مشكل‏ها موجب نشاط اين آقا شده مرحوم قاضى فقير بوده خيلى وضع ماديش بد بود عيالوار هم بوده سى چهل نفر را بايد مرحوم قاضى اداره بكند خيلى برايش سخت بوده عيالوار بوده بدبختى اينكه مترود بعضى از بزرگان بوده و توى خانه بوده درس مى‏گفته اما اين مرد فقير با اين وضعش علامه طباطبايى مى‏فرمايد به تجربه براى من ثابت شده بود كه هر وقت مشكل قاضى بيشتر نشاط قاضى بيشتر چه جور ميشود آدم به اين جاها مى‏رسد همين مرحوم علامه طباطبايى مى‏فرمودند كه خلبان ذهنى دارم نمى‏دانم خودم يا يك كسى ديدم كه مرحوم قاضى دارد كاهوهاى پلاسيده را جمع مى‏كند و ديدم كه كاهوهاى خوب راگذاشت كنار و كاهوهاى خراب را بردند آن آقا كشيد و پولش را گرفت بعد بهش گفتيم كه آقا چرا اين كاهوهاى پلاسيده را گفت دو ساعت ديگر اين كاهوها خراب مى‏شود و اين فقير است بايد اين كاهوها را بريزد دور براى ما خوردن كاهوى تازه باشد يا پلاسيده فرقى نمى‏كند براى ما اما براى اين خيلى فرق مى‏كند اگر كاهوهاى خوب باشد ازش مى‏خرند و خراب نمى‏شود كاهوى پلاسيده خراب مى‏شود لذا براى اينكه يك كمك به اين آقا كرده باشيم. اين كار را كردم معلوم است اين ديگر حاج سيدعبدالهادى شيرازى را تحويل جامعه مى‏دهد اين ديگر يك افرادى را تحويل جامعه مى‏دهد كه ديگر «لاتلهيهم و تجارةٌ و لابيعٌ عن ذكر اللّه‏» و راستى اينرا فراموش نكنيد الصم لى وَ اَنا اُجزى بِه قطعا و انا اُجزى به بخوانيد راستى همين است كه آدم بعضى اوقات برسد به يك جاى كه خدا صد در صد بر دلش حكومت كند اين جمله‏اى كه دستورالعمل است در اوّل سوره مزمل به پيغمبر «و تبتل اليه تبتيلا» يا رسول‏اللّه‏ مقام انقطاع الى اللّه‏ بايد پيدا بشود انسان بايد برود جلو و اين انقطاع عن الناس را پيدا بكند اين انقطاع الى الناس چيز بى‏مزه‏اى است چيز بدى است كه آدم را بسته به همه چيز باشد وابسته به عبايش وابسته قبايش وابسه به خانه وابسته به زن و بچه‏اش وابسته به مريد و پول به رياست ديگر اينها انتها هم ندارد اگر آن بت‏پرست يك عروسك دارد به آن سجده مى‏كند بعضى موقع انسان مى‏رسد به آنجا كه عروسك‏ها دارد و اين ديگر خيلى چيز بى‏مزه‏اى از كار در مى‏آيد آنهم يك اهل علم راستى يك عروسك‏ها داشته باشد اينها كه ديگر قرآن است مى‏فرمايد كه «الم اعهد اليكم يا بنى آدم اَن لاتَعبدوا الشَّيطان انَّه لكم عدوٌّ مُبينٍ»[2] عبادت شيطان يعنى شيطان عروسك انسان بشود كى است وقتى انسان متابعت از شيطان بكند در آن آيه شريفه راجع به هوى و هوس است كه يا رسول‏اللّه‏ مى‏خواهى نشانت بدهم آن كسيكه هوى و هوس مى‏پرستد «ارأيت الذى اتخذوا اللّه‏ُ هوى و اذله اللّه‏ علم» و هر كه هوى و هوس حكومت بر دل داشته باشد عروسكش همان هوى و هوس است معلوم است خيلى بى مزه است حالا ما با درك نمى‏كنيم بى‏مزه‏گيش را اما راستى اينجور است و اين ماه مبارك رمضان معلوم است ما مهمان خدا هستيم اين ماه مال خدا است ما مهمان هستيم و مهمانى اين نيست كه سفره را پهن كنند و حالا شايد هم سفره پهن شده و وسعت رزق و اينها هم باشد عمده اين است كه پروردگار عالم موقع افطارى، افطارى روحى به ما بدهد يك قدم برويم جلو هر روزى يك قدم برويم جلو تا كم كم اين را بپيماييم اين راه سخت است خيلى مشكل است «يا اَيُهَّا الانسانُ اِنَّكَ كادِحٌ و اِلى رَبك كدحا»[3] پر رنج است پرخوار است بالاخره منتهى سير چى خدا فملاقيه «اِنَّ الى ربك رجعى» «ان الى ربك منتهى» چى مى‏گويد منتهى سير خدا راستى انسان مى‏رسد به يك جاى كه الان هيچ كس نمى‏تواند تخيل كند كجا است اين آيه «تَتجا فى جنوبهم مزاجع» معمولاً مفسيرين معنا كرده‏اند هشت خيال نمى‏كنم چنين باشد مى‏گويد «تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربَّهم خوفا و طمعا و ممّا رزقناهم ينفقون فلاتعلم نفسٌ مّا اُخفى لهُم من قُرَّةِ اعين جزاءً بما كانوا يعملون»[4] آنهائيكه در دل شب پا مى‏شوند پشت پا به رختخواب مى‏زنند گاهى صفت جمال خدا گاهى صفت جلال خدا بر دل اينها مستولى مى‏شود گاهى مقام خشيع گاهى مقام رحمت بر دل اينها مستولى مى‏شود و شب آنها با خدا روزشان هم به اندازه وسعشان در راه خدا «فلاتعلم نفسٌ ما اخفى لهم من قرة اعين» و راستى اين آيه شريفه راجع به زن فرعون چى مى‏گويد زن فرعون به كجا رسيده بود كه زير شكنجه‏هاى فرعون اين هر چه يك زن مى‏خواست اين داشت به حسب ظاهر زن شاه بود زن آقا خدا بود قصر داشت ارك داشت خدمه داشت و امكانات داشت اما زير شكنجه مى‏گفت اينها همه شكنجه است خود فرعون كه براى من درد سر است امكانات هم يك درد سر است بعد اولش مى‏گويد «رب ابن لى عندك بيتا فى الجنه» خدايا من بهشت منهاى تو نه مقام عنداللّه‏ مى‏خواهم اين اگر نرسيده بود به مقام عنداللّه‏ كه نمى‏توانست زير شكنجه‏ها بگويد «رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة»[5] مى‏تواند بگويد «و نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الضالمين» خدايا اينها شكنجه نيست براى من منع بكوبند روى سينه من براى تو اين شكنجه نيست شكنجه اين است در خانه فرعون زير نظر فرعون در محيط ظلم اينها شكنجه است براى من خدايا اينها من الان كه دارم مى‏روم از اينها نجات پيدا مى‏كنم اين پيام است «و نجنى من فرعون و عمله» اين دارد مى‏ميرد اين نجنى يعنى چه اين يك پيام است براى ما يعنى راستى يك مى‏تواند برسد به آنجا كه ديگر دنيا و هر چه در دنيا است يعنى دنيا منهاى خدا برايش شكنجه باشد اما نماز شب رابطه با خدا خدمت به خلق خدا برايش بالاترين نعمت‏ها باشد از بهشت بالاتر دل شب براى اين راجع به حضرت مريم مى‏گويند كه بعد از آنكه مُرد به حسب ظاهر به وضع بدى مُرد روزه بود در بيابان در به در بود حضرت عيسى از ترس دشمن از اين غار به آن غار در روايت مى‏خوانيم كه رفت در اين غار ديد كه يك مارى هست در آن غار ديد شيرى هست رفت در غار ديگر ديد پلنگى است باران هم مى‏آمد حسابى گفت خدايا الحمدللّه‏ رب العالمين كه هيچ غارى كه در آنجا مأوا كنيم هم نيست حضرت عيسى رفتند برايش علف بياورند براى اينكه روزه بود افطار بكنند وقتى آمد مرده بود ديگر كجا رفت حضرت مريم اين صديقه كجا رفت مقام عندالهى بعد از آنكه از كفن و دفن فارغ شد زنده‏اش كرد توى قبر زنده‏اش كرد گفت مادرم مى‏خواهى برگردى گفت بله مى‏خواهم برگردم براى اينكه روزه بگيرم در روز و نماز بخوانم در شب اين معلوم مى‏شود كه اين دل شب و نماز شب براى حضرت مريم از آن بهشت كذاى بالاتر است كه مى‏خواهد از آن بهشت برگردد براى نماز شب مى‏خواهد از آن بهشت برگردد براى روزه گرفتن ما نمى‏توانيم درك بكنيم مثلاً بچه كه نمى‏تواند درك بكند اين غريزه جهنمى چه لذتى دارد بچه دو ساله چى درك مى‏كند ما اين عالم ملكوت هستيم لذا درك كردنش كار مشكلى است نمى‏شود اما بايد بدانيم ماه مبارك رمضان براى همين است كه روز عيد فطر انسان از خدا عيدى بگيرد آدميت را عيدى بگيريد خود خدا را «الصم لى و انا اجزى به» و من تقاضا دارم اين ماه مبارك رمضان يك معلم اخلاق است و از اين معلم اخلاق خيلى استفاده بكنيد خود قرآن شريف مى‏گويد معلم و اخلاق است «كُتِبَ عَليكم الصّيامَ كَما كُتب عَلَى الّذينَ من قبلكُم لعلّكُم تتقون»[6] اين ديگر آن متربه اوّل است مرحله اوّل كه اين روزه مى‏دهد حس پرهيزكارى است حس خويشتندارى اول چيزى كه روزه مى‏دهد مرتبه اولش است روح خدا ترسى در عمق جان ما اين روح خداترسى در عمق جان ما اگر نباشد كه ما نمى‏توانيم كه خودمان را حفظ كنيم به جاهاى بدى مى‏رسد بعضى اوقات اين جور مى‏شود كه يك زن آدم را مى‏برد چه بردنى دل را مى‏دهد به يك زن همه جاى يعنى مى‏رسد به آنجا العياذباللّه‏ شماها كه نه نگاه شهوت آميز در ماه مبارك رمضان دارد گفتم اگر اين پرهيزكارى نباشد يك حس بدى بدمزه‏اى در مى‏آيد ديگر معلوم است انسان از كم شروع مى‏كند به كم هم كه قانع نيست مى‏رساند به آنجا وقتى دين را گرفت آنوقت رها مى‏كند «ثمَّ كان عاقبَتَه الّذينَ أسؤا السُّواى ان كذَّبوا بايات اللّه‏»[7] آنوقت رها ميكند دعا راز و نياز با خدا در اين ماه مبارك رمضان خيلى مهم است شماها كه معنايش را مى‏دانيد اين دعاى ابوحمزه ثمالى را بخوانيد هر شب، خواب نرويد شب ها اين دعاى افتتاح دعاى بالاى است انصافا نماز شب مى‏خوانيد هميشه اما اين نماز شب در ماه مبارك رمضان خيلى بهش اهميت بدهيد در تبليغ‏هاتان تبليغ تقوا بكنيد تبليغ قرآن بكنيد و تبليغ روايات اهل بيت بكنيد قرآن نور است از قرآن زياد استفاده بكنيد «قد جاءكم من اللّه‏ نور» كلام ائمه طاهرين نور است در زيارت جامعه مى‏خوانيم كلامكم نور از اينها خيلى استفاده بكنيد براى  مردم از نور كلمات ائمه از نور قرآن خيلى استفاده بكنيد براى مردم روح تقوا به مردم بدهيد و راستى ماه مبارك رمضان بگذرد و اقلاً يك نفر مى‏شود خيلى اگر راستى انسان با خدا باشد اگر راستى ملكه تقوا در عمق جان خودمان باشد كلمات ما خيلى تأثير پيدا مى‏كند علاوه بر اينكه كلمات ما تأثير دارد. اصلاً خود ما يك ابهت اجتماعى پيدا مى‏كنيم مى‏گويند يك يهودى در بازار بغداد شيعه شد و شيعه حسابى از همكارش پرسيد اين حجه‏الاسلام يعنى چه گفت حجه‏الاسلام يك لقب است ما مى‏دهيم به روحانيت گفت نه تو اشتباه مى‏كنى حجه‏الاسلام آن است كه هيكل او برهان براى اسلام باشد مثل شيخ انصارى، شيخ انصارى آمد توى بازار بغداد هيكل او جاذبه او منرا گرفت و از جاذبه شيخ انصارى من شيعه شدم اينها را ما زياد ديديم كه حرف اينها، جاذبه اينها نگاه اينها همين محقق همدانى مى‏رفتند در حرم توى صحن مطهر علوى برخورد كردند به يك داشى البته اين داش مسلم قبلاً يك كارى كرده بود كه مورد جاذبه محقق همدانى شدند اين داش عجيب بوده و اسمش هم بود عبد فرّار و اين عبد فرّار وقتى كه وارد صحن مى‏شده بهش راه مى‏دادند ازش مى‏ترسيدند يك لات حسابى بوده مرحوم محقق همدانى رسيدند اين سلام نكرد به مرحوم محقق همدانى، مرحوم محقق همدانى يك نگاه بهش كردند خوشا بحال آن كسانيكه يك چنين نگاههاى از طرف خدا يك نگاه عتاب‏آميز بهش بشود و يك جمله بهش گفتند ما اسمك اسم تو چيست اين جا خورد گفت اسم من عبد فرّار فرمودند از كى فرار كردى، از خدا، از پيغمبر، از اميرالمؤمنين آقا مثل جرقه روى انبار بزنين آتش گرفت افررت من اللّه‏ او رسوله آمد خانه و هى تكرار مى‏كرد دغ كرد و مُرد فردا صبح مرحوم محقق همدانى آمدند درس به شاگردها گفتند امروز درس تعطيل است يكى از اولياء خدا از دنيا رفته است بياييد بروم تشييع جنازه شاگردها را برداشتند آمدند درب خانه اين عبد فرّار شاگردها خيال كردند اشتباه كرده و درب خانه اين لاتِ ديدند نه عبد فرار مُرده به زنش گفتند اين چى كار كرد ديشب گفت نمى‏دانم از صحن برگشته بود اما هى دلش را گرفته بود و هى ناله مى‏كرد افررت من اللّه‏ او رسوله آقا ماها مى‏توانيم به اين مقامها برسيم منبر ما بشود پر از جاذبه هيكل ما گفتار ما بشود پُر از جاذبه قرآن خواندن ما براى ديگران روايت خواندن ما براى ديگران آن واقعيت روايت نشان بدهيم به ديگران. من با عدم قابليت به همه دعا مى‏كنم و از همه التماس دعا دارم. وضع فعلى بسيار وضع بدى است جوانهاى ما در مخاطره عجيبى هستند و فساد اخلاقى كولاك مى‏كند حالا علاوه بر اينكه از نظر اقتصادى در مضيقه عجيبى است نسل جوان زن ندارد، خانه ندارد، كار ندارد در معرض اين است كه ببرندش مواد مخدر ببردش براى اينكه مواد مخدر هم براى كيفش خوب است هم براى پولش خوب است ببرندش از همه اينها مهمتر اين فساد اخلاقى كه براى جوانها جلو آمده لذا از همه تقاضا دارم به همه به نظام ما به اجتماع ما مخصوصا به نسل جوان ما خيلى دعا بكنيد نه فقط جوانان خودتان به نسل جوان فعلى در مخاطره عجيبى است از نظر ماديت و معنويت است و خدا بواسطه دعاى شما اين بلاى بزرگ را رفع كند. ان‏شاءاللّه‏

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

     



    [1]- نور / 37.

     

    [2]- يس / 60.

     

    [3]- انشقاق / 6.

     

    [4]- سجده / 16.

     

    [5]- تحريم / 11.

     

    [6]- بقره / 183.

     

    [7]- روم / 10.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365