جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: امتحان الهى
    موضوع درس:
    شماره درس: 100
    تاريخ درس: ۱۳۷۷/۱۲/۱۲

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    اين بحث كه چهارشنبه جلو آمد من خيال مى‏كنم بحث ارزنده‏اى است و يك مقدار هم بايد بيشتر درباره آن كار بكنيم كار عملى كار اعتقادى و كار اخلاقى و اين بحث امتحانها ابتلاءها بحث فوق العاده مهمى است از نظر اخلاق در آن دو سه جلسه عرض كردم كه ما از نظر تجربه و تاريخ از نظر روايات اهل بيت  عليهم‏السلام دو امتحان داريم سنت خدا هم هست «فلن تجد لسنت اللّه‏ تبديلاً و لن تجد لسنت اللّه‏ تحويلاً» قابل چون و چرا هم نيست قابل چانه زدن هم نيست خدايا من را امتحان نكن نه قابل چانه زدن است نه قابل چون و چرا و حتما اين دو تا امتحان هست بله اگر كسى بتواند نمره بياورد بالاترين چيزهايى كه موجب كمال است اين دو تا امتحان است از نظر كمال هم خيلى مفيد است و اين دو تا امتحان براى پيامبرها هم هست بلكه از بحث‏هاى سابق فهميديم كه هر كسى فراخور حالش اين دو تا امتحان را دارد و هر كه در اين بزم مقرب‏تر است امتحانش مشكل‏تر است اين شعر خوب است 

    هر كه در اين بزم مقرب‏تر است

     جام بلا بيشترش مى‏دهند  

     

    امّا اين را اين شاعر بايد گفته باشد جام بلايش هم مشكل‏تر است امتحان اول، امتحان پيمودن راه از يقظه برود توبه از توبه برود تقوى از تقوى برود
    تخليه از تخليه برود تحليه برود تجليه برود لقاء و فنا اين هفت شعر عشق را بپيمايد تازه اول راه است به قول حضرت امام (ره) اينها مقدمه است ذى المقدمه سير من الحق فى الحق آن سير غير متناهى اگر برود آن سيرى كه خطاب به او بشود در روايات به آن مى‏گويند نامه خطاب به او بشود «من الحى الذى لا يموت الى الحى الذى لا يموت» آن سير اين امتحان اول كه همه پيامبرها اين امتحان را داشتند حتى پيامبر اكرم خود پيغمبر اكرم مى‏دانيد كه «خلق نبينا خلق كه لا فرق بينه و بين اللّه‏ الا به ميم امكان لا فرق بينه و بين اللّه‏ الا انه احد و ان نبيه احمد» در حالى كه خلق اين جورى امّا اين امتحان اول را داشت سى الى چهل سال رياضت در غار حرا اين همين امتحان مهندس از سنگ معدن است كه اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مى‏فرمايد من يك بچه كوچكى بودم و مى‏دانيد از همان روزى كه اميرالمؤمنين به دنيا آمد و از خانه خدا بيرون آمدند پيغمبر اكرم منتظر بودند كه اميرالمؤمنين با مادرش از خانه خدا بيرون بيايد بچه را بگيرند و همان وقت بنابر آنچه تاريخ سنى مى‏نويسد چشمش را باز كرد و سلام كرد قد افلح المؤمنون را خواند و پيغمبر اكرم بچه را گرفتند از همان وقت اميرالمؤمنين در دامن پيغمبر اكرم تربيت شد ديگر هيچ كس در تربيت اميرالمؤمنين دخالتى نداشت حتى در غذا، در شستشو همه كار مال پيغمبر اكرم بود و اين جمله مى‏فرمايد من مثل بچه دنبال مادرش اين جورى دنبال پيغمبر اكرم مى‏دويدم از همان وقت ديگر جاى من و پيغمبر اكرم كوه حرا بود وهمان وقتها هم اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مى‏فرمايند كه پيغمبر اكرم به من مى‏فرمودند كه «انك ترى ما ارى و انك تسمع ما اسمع» همان وقت سر و كار با جبرئيل بود سر و كار با قرآن بود قبل از بعثت، بعثت كه يك چيز تشريفاتى است يك چيز ظاهرى است امّا اين رياضت در كوه حرا اين بود بايد باشد حال نمى‏دانم اسمش را چى بگذاريم استكمال كه بعضى از بزرگان مى‏گويند كه خوب بله استكمال است سير من الحق فى الحق حالا استكمال هر چه امّا الان تو بحث ما اينكه براى شخص پيغمبر اكرم هم همين استكمال بود و براى هر پيغمبرى حضرت موسى وقتى جوان رشيدى شده بود لياقت پيغمبرى را داشت از همان وقتى كه به دنيا نيامده بود حرف مى‏زد با مادرش و همان وقت كه در خانه فرعون بزرگ شد كه آن هم يك امتحان بود قرآن مى‏گويد زير دست شعيب ده سال شاگردى كرد زير دست حضرت شعيب شبانى كرد و وقتى اين امتحان درست شد البته اينها نمره بيست مى‏آورند. آن امتحان بنابر آنچه در روايات داريم آمد در بيابان امتحان دوم جلو آمد يعنى امتحان معلم از شاگرد. برف مى‏باريد هوا سرد بود زنش درد زائيدن گرفت گوسفندها متفرق شدند يعنى وقتى بنا باشد امتحان باشد هر كسى به هر جور حسابى كه اسمش را مى‏گذارند امتحان فشار اين امتحان فشار را كه روانشناسها گفتند امتحان سختى است آدم مى‏بيندوقتى مى‏خواهند چيزى به كسى بدهند اين امتحان مى‏آيد جلو كه حضرت موسى يك آتش ديد و اينجا هم انصافا نمره خوبى آورده امّا اينها را بايد مواظب باشيم كه مثل حضرت موسى باز نمره بيست نياورد سخت هم است اينها كه بچه بازى نيست به خانمش گفت صبر كن تا من بروم آتش بياورم رسيد «فلما جاءها نودى ان بورك من فى النار و من حولها» يعنى زنش رسيد به مقام عين اليقين خودش هم رسيد به مقام حق اليقين آن از دور مى‏ديد و آن هم از راه عبادى وارد مى‏شد امّا مثل اينكه هنوز به فكر زن كه اين چطور مى‏شود خطاب شد «فاخلع نعليك» اين «فاخلع نعليك» يعنى نمره بيست نه، چرا حالا ديگه به فكر زن يعنى موسى درستش مى‏كنيم ديگر حالا «فاخلع نعليك» يعنى به قول امام صادق  عليه‏السلام حالا ديگه فكر زن را از سرت ببر بيرون ديگه اينجا وادى مبارك است اينجا وادى عين اليقين نه، حق اليقين است مقام اينكه يعنى تو مى‏يابى يعنى شهود مرادم اينجاست ده سال آن امتحان اول امتحان يك مهندس از سنگ معدن امتحان خدا براى اينكه ولى خودش حضرت موسى را آن نبوت بالقوه را بالفعل كند اينها دركش يك قدرى مشكل است امّا گفتنش در اين جمله در اين جلسه هم معنى ندارد آن نبوت بالقوه را بالفعل كند ده سال بايد اين صدمه‏ها را اين زجرها توى بيابان زير دست حضرت شعيب نوكرى، حالا نوكرى كردن براى حضرت شعيب افتخار است كه على كل حال بعدش هم امتحان هم دوم بيايد جلو وقتى امتحان دوم جلو بيايد آن وقت به او بگويند مبارك تو باد «فلما جاءها نودى ان بورك من فى النار من حولها» مبارك باد بر خانمت مبارك باد بر تو خوب نمره آوردى امّا در حالى كه مباركت باد آنهم با زبان خدا به او گفته مى‏شود ولى باز هم به او خطاب مى‏شود «فاخلع نعليك انّك بالواد المقدس طوى»
    [1] نمره بيست نياورد امّا بالاخره خيلى مشكل است امّا سنت خدا عزيزان من «بى رنج گنج ميسر نمى‏شود». اگر آدم بخواهد ملا بشود حتى با توسل نمى‏شود آدم با توسل و غيره ملا بشود يك طلبه‏اى گفته بود من حال درس خواندن نداشتم رفتم بست نشستم در حرم ابوالفضل  عليه‏السلام دو سه روز و هى مى‏گفتم آقا من را ملا كن يك شب كشف حالا او مى‏گويد كشف، كشف باشد يا خواب نمى‏دانم يك شب حضرت ابوالفضل با دو سه نفر آمدند با غضب حضرت ابوالفضل گفتند اين را ببنديد به تازيانه و يك چوب و فلك حسابى بكنيد گفت هى بنا كردم التماس كردم كه من كارى نكردم حضرت ابوالفضل فرمودند طلبه بايد خوب درس بخواند و خوب هم تقوى داشته باشد تا يك ملا بشود توسل كن من را ملا كن فقه و اصول كه با توسل نمى‏شود كار مى‏خواهد بايد كار كرد «بى رنج گنج ميسر نمى‏شود» تقوى هم همين كه بالاتر از درس خواندن است آدم مواظب زبانش، چشمش، گوشش و شكمش نباشد و بخواهد از يقظه برود توبه از توبه برود تقوى معلوم است كه نمى‏شود ملكه تقوى كه همين جور نمى‏شود من نمى‏گويم كه استثنا نيست امّا استثنا را كه نمى‏شود رويش حساب كنيد بله گاهى، گاهى اين مرحوم كربلا كاظم اراكى را من ديده بودم اين آقا يك پيرمرد روشن ضمير بى سوادى بود امّا نور قرآن را مى‏ديد علاوه بر نور قرآن عجيب قرآن را حفظ بود جلو عقب حتى اگر بعضى اشكال در قرآن داشتند از او سؤال مى‏كردند اين استثنا است رويش حساب نكنيد روى استثناها نبايد حساب كنيد اگر به ما دادند كه دادند اگر ندادند كه هيچ آنكه سنت اللّه‏ است «بى رنج گنج ميسر نمى‏شود» تا انسان نپيمايد راه را به جايى نمى‏رسد طى الارضى‏ها هم بايد اين راه را بپيمايد چه برسد غير طى الارضى‏ها بايد زحمت كشيد آمديم اينجا براى اينكه برسيم به مقام لقاء امّا بايد بدانيم راه هست منزل هم دارد هر منزلى پيمودنش خيلى مرد مى‏خواهد خيلى حتى ملا شدن به قول حاج شيخ مشكل امّا آدم شدن محال راستى هم در سر حد محال است انسان از مقام تخليه بگذرد نگذرد يك صفت رذيله بس است كار خودش را بكند حسادت اين ريشه‏كن نشود معلوم است چطور مى‏شود اين بعضى اوقات حوصله هم دارد يعنى صفات رذيله مثل شيطان مى‏ماند استكبار جهانى هم همين طور است اين شيطانهاى جنى هم همين طور است بيست سال سى سال خرج مى‏كنند براى يك آن كه ضربه خودشان را بزنند اين شيطان همين طور است اين صفات رذيله بعضى اوقات آتش زير خاكستر است صبر مى‏كند صبر مى‏كند تا پير بشود امّا اين پير آنكه مى‏خواسته نشده حسادت گل مى‏كند ناگهان دينش را از دست مى‏دهد خدا نكند آدم حسود باشد مرحوم آيت اللّه‏ العظمى گلپايگانى مى‏گفتند كه يك پيرى داشتيم اهل علم دم مرگ بود من رفتم بالاى سرش اينجا حسادت گل مى‏كند آقاى گلپايگانى مى‏فرمودند آدم خوبى بود گريه مى‏كردند برايش مى‏فرمودند كه دم مرگ رفتم چشمش را باز كرد خيره شد توى چشمهاى من و گفت حاج سيد محمد رضا اين خدا چقدر ظالم است گفتم چرا گفت من و تو با هم سر درس حاج شيخ مى‏رفتيم با هم بزرگ شديم اگر بهتر از تو نبودم كمتر از تو هم نبودم چرا بايد تو اين شهرت را پيدا بكنى و من خانه نشين بشوم تمام شد تمام شد ديگر حضرت امام (ره) به من مى‏گفتند: يك رفيقى داشتم خيلى خوب بود اين دم مرگش بود من رفتم بالاى سرش خيره شد تو چشمها ى من و گفت حاج سيد روح اللّه‏ اين خدا خيلى ظالم است گفتم چرا گفت مى‏خواهد بين من و بچه هايم بين من و خانه‏ام مى‏خواهد مفارقت بيندازد ممكن است اين صفت رذيله آتش زير خاكستر باشد آدم دست هم روى خاكسترها بگذارد نسوزاند امّا توى جاهاى حساس كار خودش را بكند ديگه آن وقت توى امتحانها رفوزه مى‏شود بايد كار كرد «بى رنج گنج ميسر نمى‏شود» با بى تفاوتى يك دفعه ضررها جلو مى‏آيد ضررها راستى ممكن است هفتاد سال هشتاد سال جماعتى و مريدى و امّا توى بزنگاه رفوزه بشود كه معمولاً هم اين جور مى‏شود كه يكى از آن صفات رذيله گل بكند و امتحانها كه از قرآن از روايات برداشت مى‏شود و امتحانهايى كه از ما هست غير امتحانهايى هست كه براى عموم مردم است به ما خيلى سخت مى‏گيرند بايد هم همين طور باشد يعنى مى‏دانيد اين بچه‏ها كلاس اول و دوم و سوم همه اينها نمره هايشان بيست است براى اينكه درسشان آسان است و خيلى هم سخت به ايشان نمى‏گيرند براى اينكه توى راه بيفتند امّا حالا اين مى‏خواهد امتحان ديپلم بدهد و امتحان رياضى هم بدهد غير از ان امتحان اول و دوم و سوم است به اين سخت مى‏گيرند هر كسى به جورى به شما كه امتحان عموم مردم نيست و اگر ما كار نكنيم رفوزه مى‏شويم مرحوم كلينى «رحمة اللّه‏ عليه» يك روايتى نقل مى‏كنند كه راستى اين روايت كمر شكن است براى ما مى‏فرمايد كه يكى از اولياء خدا وارد شهرى شد قبل از آنكه وارد شهر بشود ديد كه يك عالم زاهد عابدى اين زير هوار آوار آمده رويش و مرده مورچه‏ها سرش را خورده‏اند يعنى مرده اين جورى آمد توى شهر ديد يك ظالمى مرده و يك تشييع جنازه حسابى ازش كرده‏اند خيلى تعجب كرد آن ظالم مشهور آن تشييع جنازه اين عابد
    مشهور اينجور آنوقت بهش گفتند كه همه كارها حساب دارد امّا اين چرا جوابش اين است چند روز پيش اين عالم رفت پيش اين ظالم و يك حاجت خواست رفت زير پرچم ظلم، آنهم با كمال تواضع با كمال احترام حاجت اين عالم را برآورده كرد يك كيفر دارد اين عالم چرا غير خدا آنهم چرا زير پرچم لم خيلى كيفر دارد و كيفرش اين جور است كه در عالم برزخ نمى‏خواهند بدهند سخت نمى‏خواهند باشد برايش در قيامت نمى‏خواهند بدهد در دنيا مى‏دهد و توى اين دنيا اين مرگ اين جورى آن ظالم هم معنى  دارد عالم برزخش بايد جهنم باشد قيامت بايد جهنم باشد «ان اللّه‏ لا يضيع اجرا المحسنين» اين عمل خيرش جزا داده بشود جزايش همين تشييع جنازه اين جورى و امثال اين چيزهايى كه براى ظالم‏ها هست مرادم اينجاست كه ببينيد يك عالم زاهد هفتاد سال غوطه‏ور به قال الصادق و قال الباقر امّا ناگهان توى امتحان رفوزه مى‏شود به جاى اينكه بگويد خدا، مى‏گويد مريد و مشكل است انسان نگويد مريد چه كسى مى‏تواند امّا بايد باشد به جاى اينكه بگو خدا عملاً يك كارى مى‏كند مريد خوشش بيايد يعنى ربا، تظاهر و حالا اگر راستى يك دفعه العياذ باللّه‏ به اينجاها برسد عاقبتش هم مشكل مى‏شود مرحوم شهيد در منيه كتاب خوبى است من تقاضا از شماها دارم اين منيه را خيلى مطالعه كنيد خيلى كتاب خوبى است علاوه بر اينكه كتابهاى اخلاقى بايد خوب باشد اتكاء به روايات و قرآن داشته باشد علاوه بر اينكه بايد صاحب كتاب معلم اخلاق باشد صاحب كتاب مهذب باشد مرحوم شهيد دوم خيلى مهذب است راه را طى كرده است و اين منيه يك روايتى نقل مى‏كند كه يك عالمى را مى‏آورند صف محشر بهشمى‏گويند چه كاره بودى مى‏گويد من يك عمر قال الباقر و قال الصادق ريشم را سفيد كردم در اسلام خطاب مى‏شود بله يك عمر قال الباقر و قال الصادق براى اين بود كه به تو بگويند بَه، بارك اللّه‏ عجب رواياتى چقدر خوب بود، چقدر عالى توانست مسئله را حل بكند براى اين بود آنجا هم كه نمى‏شود بگويى نه يا بله «هنا لك تبلوا كل نفس ما اسلفت» هر چه هست به رو خطاب مى‏شود اين را به رو، روى آتش جهنم بيندازيد و اين دو امتحان است مهندس از سنگ معدنى ما آمديم اينجا براى اينكه اين راه پر رنج را «انك كادحٌ الى ربك كدحا فملاقيه» اين راه پر رنج را بپيماييم و اين امتحان براى همه بوده حتى براى شخص رسول گرامى دومى هم براى همه بوده امتحان معلم از شاگرد البته امتحان معلم از شاگرد در اينجا به قول اول سوره عنكبوت نه اينها خدا بداند براى اينكه خودت بدانى خود انسان بفهمد چند مَرده حلاج است «احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنّا و هم لا يفتون» نه، و لقد فتنا، پس دعا كنيم خدايا اين دو امتحان نباشد نه اين نمى‏شود، دعا كنيم كه ما كار نكنيم و از امتحان خوب در بياييم اينهم خوب نيست چى معقول است؛ همت از ما توفيق از خدا البته توسل اهل بيت عليهم‏السلام و واسطه فيض مى‏خواهد همت از ما كار، توجه، دعا، راز و نياز و توسل به اهل بيت عليهم‏السلام كه خدايا در امتحانها ما اقلاً رفوزه نباشيم خيلى توقع بيجاست آدم بگويد نمره بيست مى‏خواهم خدايا رفوزه نشويم كم كم برويم جلو نمره چهارده، پانزده، شانزده بياوريم خدايا اگر من نمره شانزده بياورم شكرت را به جا مى‏آورم مخصوصا در وقتى كه تو امتحان يك نمره خوبى آورديم بسيار شكر كنيم نماز شكر بخوانيم اقلاً هزار مرتبه الحمدللّه‏ بخوانيم اينها هم بالاخره همت از ما توفيق از خدا لطف از حضرت ولى عصر اين سه بار بايد با هم توأم بشود تا ما به جايى برسيم. ان شاء اللّه‏.

     

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

     



    [1]- سوره طه آيه 12

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365