جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: سير و سلوك
    موضوع درس:
    شماره درس: 92
    تاريخ درس: ۱۳۷۷/۹/۴

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث روز چهارشنبه ما درباره سير و سلوك بود يعنى حركت به سوى خدا منتهاى سير الى اللّه‏ «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» در اين دنيا آمديم براى همين «انا للّه‏ و انا اليه راجعون» در اين دنيا آمديم براى اين كه اين منازل را يكى پس از ديگرى طى مى‏كنيم از توبه به يقظه به تقوا، از تقوا به تخليه از تخليه به تحليه به تجليه و از تجليه به لقاءو به قول آن مرد كم نظير در عالم اسلام يعنى حضرت امام (رضوان اللّه‏ تعالى عليه) تازه اول كار كه حتى ايشان مى‏فرمايد اينها مقدمات است اينها اصلاً منازل نيست و اين سير و سلوكى‏ها كه گفتند هفت منزل اينها همه مقدمات است كه مى‏شود سير من الحق فى الحق ديگر آن سير متناهى هم نيست چون پرودگار عالم غير متناهى است ديگر سير من الحق فى الحق هم غير متناهى است لذا اين انسان ديگر چون خليفة اللّه است مثل خود خدا اين ديگر فنا ندارد در روايات مى‏خوانيم كه نمى‏دانيم معنايش هم چى است گاهى نامه مى‏آيد براى بنده «من الحى الذى لا يموت الى الحى الذى لا يموت» چه نامه پر محتوايى چه خطاب پر محتوايى شايد وقتى كه از طرف حق تبارك وتعالى سلام به او بشود «سلام قولاً من رب رحيم» السلام عليك بعد هم بكويد «من الحى الذى لا يموت الى الحى الذى لا يموت» ديگر لذت آن است اصلاً خلق شده است براى همين و الا عبث است و الا بيهوده است براى اينكه «خلقت الاشياء لاجلك و خلقتك لاجلى» اگر همه براى  اين انسان و اين انسان ديگر بميرد تمام بشود اين كه معلوم است يك لغو است اين كه معلوم است خلاف حكمت است پيش اهل دل اگر راستى براى اين كه برود بهشت و آنجا متنعم باشد حالا چى متنعم بهترين حورالعينها، بهترين قصرها ،بهترين خورد و خوراكها بهترين مسكنها و پوشاكها حالا چى؟ يك چيز ديگر بايد باشد غير از اين حرفها، آن چى است سلام عليكم بعد هم بگويد «من الحى الذى لا يموت الى الحى الذى لا يموت» اگر بگوييم اين ديگر خيلى مفيد است اين ديگر واجب است لازم است اين انسان خدا خلقش بكند يعنى لطف قاعده لطف ديگر مى‏شود واجب يجب على‏اللّه‏ تبارك و تعالى من باب لطف اين كه اين انسانى كه مى‏تواند برسد به اينجا اين را خلقش بكند حالا ولو اين كه هفتاد سال در اين دنيا مشقت، صدمه، خون جگر، انصافا اين كه ما در اين دنيا به غير مشقت چيزى نيست حالا در امكانات هم باشد اين امكاناتش هم همه لذت نيست دفع الم است گرسنه مى‏شود مريض است خوب چيز بخورد سير بشود غريزه جنسى زور آورده است خب يك مرض است اطفاء غريزه جنسى بكند اين مرض رفع بشود لذا اين سير و سلوك پيمودن اين منازل هفت گانه اين فرمايش حضرت امام خيلى خوب است كه اصلاً اين منازل مقدمه است مثل ما بخواهيم برويم منزل يكى از خويشانمان بايد مقدماتش را طى بكنيم بايد قدم به قدم تا برسيم در منزل اينجا هم همين است ديگر بايد قدم به قدم طى بكنيم از توبه و يقظه و تقوا، تخليه، تحليه، و تجليه و تا برسيم در خانه آنجا تازه اول آنجا ذى المقدمه است سير من الحق فى الحق يكدفعه به شما مى‏گفتم يك روايتى هست مرحوم ديلمى در آخر ارشاد به نام روايات معراجيه خيلى روايت پر محتوايى است براى منبرمان خيلى روايت خوبى است در اين روايت همه‏اش خطاب شد كه يا رسول اللّه‏ يك بنده هايى هستند كه در بهشت نعمتشان حرف زدن من با آنها حرف زدن آنها بامن است اين نعمتشان است اين لذتشان است من خطاب مى‏كنم به اينها بگذار بهشتيان در نعمتشان متنعم باشند آنها مثل اين كه اغيار هستند اين خودى است نعمت تو لذت تو حرف زدن من با تو حرف زدن تو با من خطاب شد يا رسول اللّه‏ بر اين‏ها نظر دارم در هر نظرى ملك اينها را زياد ميكنم يعنى سعه وجودى يعنى معرفت معرفت كجا معرفت به چه چيزى؟ ذات خدا كنهش كه ممكن نيست معرفتا بالاخره غير متنهى است «رب زدنى علما» براى پيغمبر اكرم ديگر «فدنى فتدلى فكان قاب قوسين او ادنى» اما باز هم غير متناهى است لذا اين روايت مى‏گويد سعه وجودى است به اين انسان سعه وجودى مى‏دهم و هر نظرى هر لطفى اينها را ميگويند لذت اينها را مى‏گويند نعمت و معلوم است براى خواص است يعنى راستى براى شما است ديگر عموم مردم بى بهره هستند از اين لذات عنين هستند در اين لذات اينها معمولاً براى خواص است ديگر براى شما اين سير و سلوك گفتم در اين سير و سلوك چيزها مى‏خواهيم گفتم به قول حضرت امام در اين مقدمات چيزهايى مى‏خواهيم حالاً يا منزل يا مقدمات اول براق گفتم براق اين جسم است بايد اين جسم ما مهيا باشد و اين نباشد انسان مى‏ماند چيزى كه بايد همه ما خيلى به آن توجه بكنيم اين است اين براق بايد هميشه چالاك باشد راه دور است و اين راه دور راه غير متناهى است اين بايد چالاك باشد لذا چيزى كه خيلى واجب است خيلى لازم است اين است كه ما هميشه فعال باشيم يكدفعه خدايى ناكرده تنبلى بطالت بر ما حكمفرما مى‏شود مسلم است اگر بطالت آمد اگر تنبلى آمد براق ما شل مى‏شود نه شل مى‏شود مثلاً از كار افتاده مى‏شود «ابغض الناس عند اللّه البطالون ابغض الناس عند اللّه‏ الاكول ابغض الناس عند اللّه‏ النوام» اين‏ها را رويش حساب بكنيد آقا نگوييد كه روايت دال بر كراهت است براى عموم مردم دال بر كراهت است اما براى بحث ما از الزم لازمات است از اوجب واجبات است و منافات هم ندارد يك چيزى از نظر تكليف مكروه باشد اما وقتى بياوريمش در بحثهاى ديگر از الزام لازمات از اوجب واجبات باشد اين «ابغض الناس عند اللّه‏ البطالون الاكول النوام» اگر راستى جسم ما تنبل شد ديگر نمى‏شود ديگر نمى‏شود جلو اصلاً ارزش هم ندارد ديگر نظير يك درختى مى‏ماند ديگر خشكيده ديگر پاداش اين درخت اين است كه يا سوخته بشود يا تبر است كه تا سر آن زده بشود قطعه قطعه شود آن آدم تنبل كه به درد نمى‏خورد اسب چه وقت ارزش دارد در ميدان چالاك باشد اسبى كه تنبل شد ديگر بايد طعمه گرگ بشود بايد در بيابان رها بكنند يك درنده‏اى او را بخورد آدمى كه تنبل شد ديگر خواه ناخواه مى‏شود مترب مى‏شود گوشه نشين اصلاً مى‏شود غافل غفلت از اين چيزها ديگر آدم تنبل معمولاً مى‏رود در خورد و خوراك و خواب وامثال  اينها كه مراتب هم دارد گاهى هم مى‏رود در كوه نمى‏دانم در گوه در امثال اينها، اينها ديگر بد چيزى است اين تنبلى بد چيزى است نمى‏دانم يادتان هست يا نه اين دستور العمل اول سوره مزمل را خيلى دستورالعمل بالايى است همان اول مى‏فرمايد «ان لك فى النهار سبحا طويلاً» اين ستاره شناور در فضا چه جور فعال است اين كره زمين ما 16 تا حركت دارد هر حركتش سرسام آور بعضى حركتها در يك دقيقه سيصد هزار كيلومتر جلو مى‏رود اين چيست «ان لك فى النهار سبحا طويلاً» آدم بايد اين جور باشد فعال در دنيايش فعال در آخرتش فعال آن وقتى كه در دنيايش است فعال باشد آن وقتى كه موقع آخرتش است فعال باشد يك طلبه ببرد تنبلى‏اش به آنجا نماز شب نخواند معلوم است به قول امام زمان ننگ است آخر اين چى شد ديگر يك طلبه خواب است چه موقع اين هم به قول عوام هر كس خواب است قسمش به آب است چقدر حرف خوبى است لقمان آمد بالاى سر آن اربابش كه بلند شو دنيا متلاطم است تو خواب هستى اول اذان صبح دنيا متلاطم است ما خواب باشيم اين خروس را مى‏بينيد چه كار مى‏كند اول اذان صبح قبل از اذان صبح در روايت داريم «ايها القافلون قوموا» اينها خيلى بد بختى است ما دركش نمى‏كنيم «ايها القافلون قوموا» آدم نمى‏شود كه طلبه نماز شب نخواند يك كسى مى‏خواهد سير و سلوك كند برسد به مقام لقاء، نماز شب نخواند نماز اول وقت نخواند وقتى مى‏رود خانه اول نهار بخورد اينها ننگ است يك روايت قدسى است روايت، روايت خوبى است حضرت موسى مى‏رفتند براى مناجات برخورد كردند به يك كسى اين خيلى بى حيا و بى ادب بود گفت به اين خدايت بگوى چقدر من گناه كنم تو من راعقاب نكنى حضرت موسى رفتند مناجات كردند مى‏خواستند بر گردند خطاب شد چرا پيغام بنده‏ام را نمى‏دهى گفت خدايا بى ادب است نمى‏توانم بگويم خودت مى‏دانى چى گفت خطاب شد برو به اين بگو بالاترين بلا را به تو دادم متوجه نيستى خطاب شد به اين بگو تو از مناجات من لذت نمى‏برى همين كه شيرينى مناجاتم را از دلت بردم بالاترين بالا هست براى تو و راستى بالاترين بلاها همين است انسان از نماز اول وقت لذت نبرد از ناهار لذت ببرد انسان از نماز اول وقت صبح لذت نبرد از خواب بيشتر لذت ببرد «الركعتان فى جوف اليل احب الى من الدنيا و ما فيها» اين روايت صحيح السند است از امام صادق است انسان از اين دو ركعت نماز از دنيا و آنچه در دنيا است برايش بيشتر است بالاتر است از اين لذت نبرد بالاترين بلا است ديگر بلا اين نيست كه انسان فقير باشد نمى‏دانم بعضى اوقات همين فقر ما همين مرض ما موجب مى‏شود در روز قيامت خدا از ما عذر خواهى بكند اين ارزش دارد و انسان صد سال به فقر فلاكت و مرض اما روز قيامت بگويد بنده‏ام از تو معذرت خواهى مى‏كنم صلاح اين بود اگر مى‏شد در رفاهت مى‏گذاشتم صلاح اين بود عذر خواهى مى‏كنم اين ارزش ندارد ارزش صد سال فقر اما مى‏دانيد درد نيست همان كه خطاب شد به حضرت موسى به او بگو كه شيرينى مناجاتم را از دلت بردم خيل زشت است ما تنبل باشيم خب نه اين فقه ما، اين اصول ما اين معارف‏اسلامى ما اين‏ها خيلى ثواب دارد خيلى ثواب دارد اين همه ثواب را ما در آن تنبل باشيم مطالعه را بگذاريم روى خواب نمى‏دانم درس و بحث را رها كنيم گعده باشد وقتى انسان فكر داشته باشد به خيلى جاها مى‏رسد اين «تفكر ساعة خير من عبادة سنه» معنايش اين است كه يك ساعت الان داريم مباحثه مى‏كنيم اين يك ساعت از يك سال عبادت بيشتر است در روايت دايم 70 سال نمى‏دانم 60 سال بعضى اوقات از خيلى اينها اقلاً يك سال روزه روزها شب‏ها عبادت اين يك جلسه ما ثوبش بيشتر است اگر چنين است نبايد تنبل باشيم ديگرنبايد يك آيه‏اى در قرآن است راجع به تنبلها اين آيه راستى كمر شكن است مى‏فرمايد «وهم يصطرخون فيها ربنا اخرجنا نعمل صالحا غير الذى كنا نعمل»[1] اينها در جهنم داد و ناله و فريادشان بلند است با خدا هم حرف مى‏زنند پرده‏ها عقب مى‏رود براى بهشتى براى جهنمى صداى خدا را مى‏شنود مى‏تواند با خدا حرف بزند «ربنا اخرجنا نعمل صالحا غير الذى كنا نعمل» خدايا برگردان ما را اين در قران زياد است خدا برگردان مرا تا فعال شوم براى آخرت خطاب مى‏شود كه «اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر» 70 سال عمر به تو دادم چه كار كردى 70 سال تنبلى «اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكرو جائكم النذير فذوقوا فما للظلمين من نصير» علاوه بر اين كه عمر به تو دادم راهنما هم به تو دادم چه كار كردى؟ بعد خطاب مى‏شود كه اين خطاب خيلى تكان دهنده است «فذوقوا فما للظلمين من نصير» ديگر برگشت نيست ديگر حالا فقط آتش جهنم است بچش براى اين كه ظالم اين چه ظلمى است عمر هدر دادن ظالم بايد بچشد «فذوقوا فما للظلمين من نصير» ديگر ما بخواهيم اين جا يارى ات بكنيم كمكت بكنيم نه ما در دنيا كمك كرديم هم عمر به تو داديم هم راهنما خيلى آيه تكان مى‏دهد براى كسى كه تنبل است عمر به هدر برود آقا اين كه مى‏گويند عمر طلا است اين خيلى حرف غلطى است عمر طلا چيست عمر انسان مى‏تواند يكدفعه با يك ساعتش با يك روزش خيلى كارها بكند خيلى كارها بكند مثل مرحوم شهيد دوم 54 سال وضع خفقان زندگى كرده است 200 جلد كتاب نوشته است يك كسى در وضع فقر كه در حالاتش مى‏نويسند شبها مى‏رفته است هيزم كنى اين هيزم مى‏آروده است براى زنش اينقدر فقير بوده است آن وضع خفقانش كه بالاخره سرش را بريدند براى خاطر تشيع براى شيعه گرى فرارى از اين طرف به آن طرف از اين شهر به آن شهر اما به هركجا كه مى‏رسيد ترويج تشيع تدريس مى‏كرد به تدريس فقه سنى‏ها با شيعه هر چهار تا فرق سنى و شيعه براى اين است كه فقه شيعه را اقلاً به يكى دو تا بفهماند اينقدر خفقان 54 سال 14 سالش هيچ مى‏شود 40 سال، 40 سال 200 جلد كتاب نوشته است يك دوره مسالك نوشته است اين مسالك يك دوره فقه است ديگر فقه خيلى بالايى هم است استدلالى است مسالك ديگر و راستى كرامت است يك دوره مسالك اين شرح لمعه را مى‏گويند 6 ماه نوشته است و همچنين تا آخر در تفسير، اخلاق در فقه، در اصول، در معارف كتاب  دارد كتاب دارد چرا؟اگر عمر ما را به كار بيندازيم خيلى كارها مى‏شود كرد مرحوم شيخ طوسى 70 سال بيشتر عمر نكرد 71 سال اين آقا 71 سال حوزه نجف را تشكيل داد يعنى اول حوزه تشكيل داده بود در بغداد ناگهان محله را آتش زدند براى اين محله سوخت كتابخانه شيعه  كه اصول اربعه در آنجا بود سوزاندند خيلى مصيبت سنى‏ها سر ما آوردند محله كوخ را آتش زدند كرسى و تدريس را همه را آتش زدند ايشان پاى برهنه فرار كرد كجا رفت نمى‏دانم در ده آنجا استراحت بكند رفت نجف رفت نجف حوزه تشكيل داد حوزه راحوزه نجف را تشكيل داد چه كرده است در فقه مبسوط نوشت اين مبسوط يك افتخار است براى شيعه در اول مبسوط مى‏فرمايد براى اينكه سنى‏ها به ما مى گفتند شما فروعات نداريد مى‏خواهم بفهانم ما فروعات داريم يك دوره فقه نهايه نوشت خلاف نوشت و تهذيب نوشت الان كتب اربعه ما تهذيب و استبصار شرح حال شيخ طوسى است يعنى چهار تا كتاب داريم دو تاى آن مال شيخ طوسى است تبيان نوشت الان بهترين تفسيرها تفسير  مجمع گرفته شده از تبيان، است تبيان يك دوره تفسير دارد به قول استاد عزيز ما آقاى بروجردى مى‏فرمودند عمرش را قسمت كنيد هر دقيقه به يك مسئله مى‏رسد. كتابهايش تقريبا 200 جلد است آن كتابهاى اين جورى 200 جلد يك متخصص در همه فنون اسلامى در همه معارف اما اين هم به شما بگويم بقول آقاى بروجردى مى‏گفتند شيخ طوسى علاوه بر اين كه عالم بود عابد بود مصباح المتهجد نوشت مفاتيح اين چنانى از همان مصباح گرفته‏شده است ديگر مصباح المتهجد نوشت آقاى بروجردى مى‏گفتند اين مصباح را كه نوشت اول خودش يك دوره عمل كرد و روزه هايش را گرفت دعاهايش را خواند نمازهاى مستحبى‏اش را خواند يعنى يك دوره عمل كرد به مفاتيح، اين خيلى وقت مى‏خواهد يك دوره عمل كرد بعد هم وادار كرد زن و بچه‏اش يك دوره عمل كردند گفت مى‏خواهم منتشر بكنم «وانذر عشيرتك الاقربين» اول خودم بعد هم شما بعد مردم بعد متتشر كرد معلوم مى‏شود خيلى از نظر تقوا بالا بوده است به قول آقاى بروجردى علاوه بر اين كه عالم بود عابد عالم هم بوده است شبش و آن عباداتش شبش و آن مطالعه‏اش روزش و آن تدريسش و بالاخره «ان لك فى النهار سبحا طويلا» ما تنبل هستيم بدون رودربايستى و الا آدم تنبل نباشد خيلى كارها مى‏شود كرد خيلى، خيلى كار مى‏شود كرد و صد نود و نه مردم بلكه يك در هزار اينها تنبل هستند ديگر از عمر استفاده نمى‏كنند نه براى دنياشان نه براى آخرتشان يك روايت برايتان بخوانم اين روايت هم مثل همان آيه است راستى كمر شكن است راستى تكان دهنده است مى‏فرمايد «العبد لا يزول قدماه يوم القيامه حتى يسئل عن عمره فى ما افناه و عن شبابه فى ما ابلاه» وقتى وارد صف محشر مى‏شوند يك باز پرسى يعنى قبل از حساب و كتاب يك باز پرسى از همه باز پرسى راجع به چى؟ از عمر مى‏گويند عمرت را در چه فنا كردى جوانى را در چه كهنه كردى معلوم مى‏شود اين نعمت خيلى نعمت بزرگى است بالاترين نعمتها است بعد از ولايت در چه چيزى عمر در چه فنا شد جوانى در چه كهنه شد اگر آن باز پرسى خوب بشود روى جلو و الا ديگر در بازپرى گير بكند كار مشكل مى‏شود خيلى ما اگر سير و سلوك مى‏خواهيم بايداين براق را فعالش بكنيم با جربزه چالاك فعال از عمر استفاده كن مثل يك ستاره متحرك آن هم نه يك حركت مثل شيخ طوسى حركات گاهى حركت تفسيرى گاهى حركت فقهى گاهى حركت اصولى گاهى حركت معارفى و روائى اين جورى اين جور اگر هم آخرت بخواهيم بايد فعال باشيم اگر هم دنيا بخواهيم بايد فعال باشيم و الا آدم بى كار آدم تنبل آدم پرخور آدم پر خواب آدم گعده‏اى اين نه دنيا دارد نه آخرت «خسر الدنيا و الاخره ذلك هو الخسران المبين» اين عبارت نخبه‏اش را بگوييم «ابغض الناى عند اللّه‏ البطالون ابغض الناس عند الللّه‏ الاكول ابغض الناس عند اللّه‏ النوام» 4 ساعت خواب بس است براى چه اينقدر؟  خدايا ما ما گير هستيم خدايا تو بايد به فرياد برسى تو بايد نظر لطف كنى خدايا ما تابع اميرالمومنين هستيم اما چه كنيم شباهت نداريم 25 سال خانه نشين بود 26 مزرعه به دست مباركش آباد كرد آن هم بعضى از آن قنات داشت قناتهايش را مى‏كند بعضى اوقات چاه داشت چاهش را مى‏كند مى‏دانيد چه به دنيا و آخرت مى‏رسد يك بار خرما جلو بود مى‏رفت بار بر شتر بود يك كسى رسيد گفت آقا يا على چه بار دارى گفت يك نخلستان رفت و كاشت و آبش را داد و چاهش را كند يك نخلستان حالا چى؟ براى فقير، ضعفا، تقويت اسلام. خدايا به حق اين قسمت مى‏دهيم ما را همه ما را از خواب غفلت بيدار فرما.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

     



    [1]- سوره فاطر، آيه 17

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365