اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن
الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی
امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله امروزما یک مسئله فوق العاده مشکلی است و شاید تمام فقه این
طور مسئلهای نداشته باشد و آن راجع به آب چاه است.
قدماء همه گفتهاند که آب چاه به ملاقات نجس نجس میشود ولو این که کر
باشد و بیش از 100 روایت هم برنفع قدما هست.
متأخرین هم از زمان علامه و استادشان ابن جهم همه همه گفتهاند که آب
چاه ولو قلیل به ملاقات نجس نجس نمیشود مگر این که تغییر پیدا کند به نجاست که آن
یک مسئله دیگری است هر آبی اگر تغییر به نجاست پیدا کرد سابقاً گفتیم که آن آب نجس
است اما مادامی که تغییر نکرده ولو کر هم نباشد دو سه کیلو بیشتر در چاه نباشد
گفتهاند این آب به ملاقات نجس نجس نمیشود آن هم بیش از 100 روایت متأخرین دارند.
قدماء یک طرف همه همه، و متأخرین یک طرف همه همه، آنها گفتهاند آب چاه به ملاقات
نجس نجس میشود ولو کان کراً، اینها گفتهاند آب چاه به ملاقات نجس نجس نمیشود
ولوکان قلیلاً.
روایاتی که هست این روایات خیلی متشتت است خیلی متفرق است هم آن
روایاتی که برای قدماء است هم این روایاتی که برای متأخرین است.
حالا ما بعضی از آن روایاتی که برای قدماء است در جلسه امروز بحث میکنیم
، یک مقدار قدر متیقن هم از روایاتی که برای متأخرین است بحث میکنیم تا ببینیم چه
باید گفت، چه باید کرد این مسئله بغرنج را؟
گفتم من سراغ ندارم در فقه یک مسئله این جوری که قدماء همه همه یک حرف
بزنند متأخرین همه همه یک حرف بزنند قدماء استدلال به روایت کنند متأخرین استدلال
به روایت بکنند، حالا این روایاتی که قدماء گفتهاند که آب چاه ولو این که کر هم
باشد به ملاقات نجس نجس میشود بعضی از آن روایات که قدر متیقن است ظهورش خیلی خوب
است این روایات را بخوانم.
روایت 22 از باب14 از ابواب ماء مطلق صحیحه ابن ابی یعفور عن ابی
عبدالله علیه السلام اذا اتیت البئر و انت جنب فلم تجد دلواً ولا شیئاً تغرف به
فیتیمم بالصعید فان ربّ الماء ربّ الصعید ولا تقع فی البئر ولا تفسد علی القوم
مائهم اگر رفتی سر چاه و دلو نداری چیز دیگر هم نداری که آب بکشی و غسل بکنی تیمم
کن ولی نرو توی چاه برای این که بروی توی چاه آب را فاسد میکنی و دردسر برای مردم
درست میکنی، این آب که مال تو نیست این آب حق الناس است، مشترک است، مال همه است
و تو بخواهی این آب را فاسد بکنی نمیشود. لذا گفتهاند ببین که ثوبت رسیده به
تیمم و این که جنب بخواهد وارد آب بشود گفتهاند نه.
قدماء این کلمه ولا تفسد را
معنا کردهاند ولا تنجس آب را نجس نکن برای این که آب مال دیگران است نه مال تو،
تیمم کن، نماز بخوان و آب را نجس نکن. این جور معنا کردهاند.
اما این ولا تفسد به معنای لا تنجس است که قدماء فرمودهاند؟ یا این
که ولا تفسد یعنی مردم از این آب میخورند، وضو میگیرند و تو بروی توی این آب غسل
بکنی خب آب را ضایع میکنی، نه نجس میکنی، ضایع میکنی و آب حق الناس است، تو حق
داری آب بکشی و با آب وضو بگیری غسل بکنی تطهیر بکنی و اما بخواهی خودت را بیندازی
در این چاه و خودت را تطهیر بکنی یا غسل بکنی، نه، این افساد ماء است ولا یجوز
یعنی یک امر غیر متعارف در حق الناس است ولا یجوز، این معنایش است؟ یا معنایی که
لاتفسد یعنی لاینجس؟
یک روایت داریم که این روایت حرف دوم را معنا میکند میگوید اگر رفتی
توی چاه طاهر میشوی آب هم نجس نمیشود تو هم میتوانی غسل بکنی، نرو اما اگر رفتی
غسلت درست است. روایاتی هم هست، از جمله روایت 3 از باب22 از ابواب ماء مطلق میفرماید
که اذا دخل الجنب البئر ینزج منها سبع دلاء، اگر جنب رفت توی چاه و غسل کرد 7 تا
دلو از این آب بکشید خب ظاهرش این است که این چاه نجس نشده دیگر، برای خاطر این که
تنفر طبع از آن پیدا شده، برای خاطر این که خب دیگر مثلاً آب حوض زلال هم هست کسی
هم تا حالا توی آن نرفته، میشود هم خورد، اما یک کسی برود توی این حوض غسل بکند
خب دیگر نمیخورند این آب را، این آب را این آقا فاسدش کرده ، این روایت میگوید
اگر جنب رفت غسلش درست است، غسلش باطل نیست اما 7 تا دلو از این آب بکشد غسل او
درست است آب هم پاک است این 7 تا دلو را بکشد برای این که تنفر طبع این آبی که
آلوده شده از آلودگی بیرون بیاید، اذا دخل الجنب خب معنایش این است که این حالا
داخل شد غسلش باطل است؟ در مقام بیان نیست اما معنایش این است که غسلش باطل است؟
مفروض گرفته غسلش صحیح است، مفروض گرفته این آب پاک است اما حکم را آورده گفته 7
تا دلو از این آب بکشید که بعد هم در بارهاش صحبت میکنیم 7 تا دلو کشیدن هم
مستحب است ولی در روایت فرض شده که این آب نجس نشده بلکه آلوده شده این جنب غسل
کرده غسلش درست است، آب مردم را آلوده کرده، حالا اگر چاه خودش باشد چه؟ چاه فاسد
شده 7 تا دلو بکش بریز دور که این تنفر طبعی که از این آب پیدا شده ار بین برود.
یک کسی روایت را معنا کند بگوید که غسل او باطل است و این نجس است و
آب هم نجس است 7 تا دلو بکش تا این چاه پاک بشود آن هم برود خودش را تطهیر بکند،
غسلش هم باطل است. خیلی زور است انسان روایت را این جور معنا بکند.
و علی کل حال این لفظ لاتفسد بخواهد برای قدماء کار بکند نمیتواند
کار بکند این را میخواهیم بگوییم. لذا این روایت بخواهد برای قدماء کار بکند و
بگوید آب چاه جنب که رفت توی این چاه این آب نجس شد غسلش که درست نیست چاه را هم نجس
کرد برای این که امام علیه السلام فرمودند که ولا تقع فی البئر ولاتفسد علی القوم
مائهم، حالا لا اقل احتمال حرف ما هست که معنای لا تفسدمعنای لاتنجس نیست، معنای
ضایع کردن آب است گفتم حتی مثلا حوض، یک کسی برود توی حوض غسل بکند خب این آب را
فاسد کرده به معنا این که مردم دیگر از این آب نمیخورند حالا توی چاه هم یک جنب
برود غسل بکند دیگر مردم از این آب چاه [ اگر بدانند] نمیخورند، فاسد کرده است
آبی که حق الناس است و برای همه است دیگر لااقل این احتمال هست.
صحیحه زراره روایت 1 از باب 24 از ابواب ماء مطلق : قلناله بئر یتوضأ
منها یجری البول قریباً اینجسها؟ قال ان کانت البئر فی اعلی الوادی و الوادی یجری
فیه البول من تحتها و کان بینهما قدر ثلاث اذرع او اربعه لم ینجس ذلک الشیئ و ان
کان اقل من ذلک ینجسها.
قدماء گفتهاند ببین سه چهار تا ینجس در روایت آمده که اگر آب بالوعه
چاهی که در آن مدفوع میشود یا در آن مدفوعات میآید اگر نزدیک چاه باشد این چاه
را نجس میکند مگر سه چهار متر چاه فاصله باشد که آب را نتواند بکشد آب نفوذ در آن
آب چاه نکند و الا آن نجس آن بالوعه اینها نفوذ میکنند در آب و آب چاه را نجس میکنند،
قدماء گفتهاند ببین میگوید چاه ولوکان کراً به ملاقات نجس نجس میشود. قلناله
بئر یتوضأ منها یجری البول قریباً، اما بول نزدیک آن است یعنی چاه که در آن بول
است که اسمش را میگذارند بالوعه اینجسها؟ قال ان کانت البئر فی اعلی الوادی و
الوادی یجری فیه البول من تحتها و کان بینهما قدر ثلاثه اذرع او اربعه لم ینجس
ذلک الشیئ و ان کان اقل من ذلک ینجسها، سه مرتبه کلمه نجس آورده شده در این که چاه
به واسطه ملاقات نجس نجس میشود الا این که یک روایت هست تفسیر این روایت را میکند
و آن این است که اگر این تغییر پیدا کند نه همین جور یعنی دو تا چاه پهلوی هم و
این دو تا چاه پهلوی هم آن چاه بالوعه آن چاه که از آن میخورند و وضو میگیرند
تغییرش بدهد طعمش، رنگش، بو، بوی نجاست را پیدا کند.
حالا روایتی که تفسیر میکند را ببینید روایت 4 از باب 14 از ابواب
ماء مطلق صحیحه محمد بن قاسم عن ابی الحسن علیه السلام فی البئر بینها و بین
الکنیف خمس اذرع او اقل او اکثر یتوضأ منها؟ قال لیس یکره من قرب ولا بعد یتوضأ
منها و یغسل مالم یتغیر الماء همان روایت اینجا آمده کنیف یعنی بالوعه، میگوید
آب چاه و آب بالوعه، دو تا چاه پهلوی هم یکی مربوط به مستراح است یکی مربوط به آب
خوردن وضو گرفتن چهار پنج متر است، حضرت میفرمایند فاصله میخواهد باشد میخواهد
نباشد برو ببین این آب به واسطه نجاست تغییر کرده یا نه؟ اگر تغییر کرده نجس است
اگر تغییر نکرده پاک است. تقریباً کالنص در این است که آب چاه به ملاقات نجس نجس
نمیشود مگر این که رنگ آن بوی آن، طعم آن تغییر بکند لذا آن روایتی که دو سه
مرتبه ینجسها آمده به معنای قذارت است یعنی همان روایت لاتفسد که خواندیم این هم
ینجس یعنی لایفسد، برای این که اگر هم احتمالی در این روایت زراره یعنی روایت دوم
باشد اما روایت محمد بن قاسم که صحیح السند هم هست تفسیر میکند روایت زراره و
امثال روایت زراره را، هر روایتی باشد، فی البئر یکون بینها و بین الکنیف خمسه
اذرع او اقل او اکثر یتوضأ منها؟ قال لیس یکره من قرب و لابعد یتوضأ منها و یغتسل
مالم یتغیر الماء، پس آن روایتی که میگفت ینجسها و سه متر فاصله باشد آن سه متر
بودن فاصلهاش هم این میشود مکروه یعنی میشود که هر چه فاصله بیشتر بهتر اما لفظ
ینجسها باید معنا کنیم همان معنای اول لاتفسدها معلوم است دو تا چاه پهلوی هم یکی
چاه مستراح یکی چاه آب باید نباشد نه باید فقهی، یعنی معمولاً سرایت میکند دیگر،
زمین سرایت میکند آب آن را آب آن میکشد، آب آن را آب آن میکشد و خب باید انسان این
جور آب را بخورد یا این جور آب را استفاده کند مثلا در همین اصفهان حالا هم آبش
خراب است اما آن وقتها که ما در اصفهان طلبه بودیم دیگر همه خانهها یک چاه داشت
از آن آب میخوردند از آن استفاده میکردند کم بود خانههایی که بزرگ باشد خانههای
100 متری خانههای 50 متری در محلهها همه چاهها بالوعه و چاه استفاده کن پهلوی
هم بود، سه چهار متر فاصله بود لذا این روایت میگوید که فاصله بودن و نبودن و
پهلوی هم بودن و نبودن و اینها مناط نیست آن که مناط است این است که تغییر بکند،
لذا روایت زراره هم نتوانست کار بکند.
روایاتی که قدماء روی آن خیلی اهمیت دادهاند این دو تا روایت که
خواندم عمده این روایات غیر نزح بود دیگر مابقی را هم خوب میتواند معنا کند اما
عمده روایاتی که قدماء به آن اهمییت دادهاند روایات نزح است که شاید بیش از 100
تا این روایتها را مرحوم صاحب وسائل آورده در وسائل که اگر چاه ملاقات با نجس
بکند باید آب کشید تا این که رفع آن نجاست بشود و اگر رنگ و بو و طعم تغییر کند
همه آب را باید کشید، قدماء معمولاً تمسک به این روایتها کردهاند حالا یک دو تا
از این روایتها را امروز بخوانم، روایات عمده که لفظ یطهرها در آن هست.
روایت 21 از باب 14 از ابواب ماء مطلق صحیحه ابن بزیع معمولاً این
روایاتی که قدماء یا متأخرین به آن تمسک کردهاند این روایتها صحیح السند است کم
پیدا میشود روایت ضعیف السند باشد. صحیحه ابن بزیع عن البئر تکون فی المنزل
للوضوء، فتقطر فیها قطرات من بول او دم او یسقط فیها شیئ من عذره کالبعره و نحوها
ما الذی یطهرها حتی یحل الوضوء منها للصلاه؟ فوقع بخط فی کتابی ینزح منها دلاء،
گفتهاند که ببین سؤال کرد ما الذی یطهرها یحل الوضوء منها للصلاه؟ حضرت این یطهرها
را امضا کردند گفتند مثلا اگر موش بیفتد توی چاه، چاه را نجس میکند، بعد حضرت
فرمودند آب بکش تا این موش مثلا اگر منفسخ شده انفساخش از بین برود گفتند که حضرت
فرمودند این آب نجس است و باید از این آب کشید تا این که این آب آن رفع نجاستش
بشود.
اشکال مهمی که به این روایت هست این است که گفته قطرات من بول او دم
او یسقط فیها شیئ من عذره کالبعره، عذره که خرء به آن میگویند مربوط به مدفوع
انسان است یا حرام گوشت اما بعره پشکل گوسفند را، گاو را، شتر را، مأکول اللحم را
که بین خرء و بعره همین است که خرء مربوط به حرام گوشت است بعره برای مدفوع حلال
گوشت است و این هم نجس را آورده هم پاک را، و خیال کرده مثلا مدفوع الاغ که پاک
است مدفوع گاو، مدفوع گوسفند اگر باد ببرد توی این چاه این چاه را نجس میکند حضرت
هم فرمودند یطهرها، از این چند دلو آب بکش تا پاک بشود فتقطر فیها قطرات است من
بول او دم او یسقط فیهاشیئ من عذره کالبعره یعنی خون، بول، پشکل و امثال اینها
ریخته بشود در آب، بیان شیئ است یسقط فیها شیئ من عذره، عذره چه؟ کالبعره، خب بعره
که پاک است، ما بحثمان این است که اگر آب چاه به ملاقات نجس نجس بشود آن وقت چه؟
قدماء میگویند نجس است اما چاه اگر به ملاقات چیزهایی که پاک است ملاقات بکند نجس
میشود یا نه؟ خب نه، ملاقات با نجس نکرده، این روایت میگوید که بول، ملاقات، نجس
است، دم، ملاقات با نجس است، بعره، ملاقات با پاک است آن وقت یطهرها را باید یک
جور دیگر معنا کنیم یعنی این آب کثیف شده رفع کثافت را بکن به واسطه کشیدن دلو آبی
. خوب است دیگر، یعنی اگر این بعره نبود کلمه یطهرها را معنا کردیم این که آن آقای
راوی میگوید ینجسها چاه ما نجس شده چکار کنیم پاک بشود؟ حضرت فرمودند یک مقدار از
آن بکش پاک میشود اما لفظ بعره که دارد معنایش این جور است که چاه ما کثیف شده نه
نجس شده، چه بکنیم پاک بشود؟ فرمودند خب یک مقدار آب از آن بیرون بریز دیگر تنفر
طبع از بین میرود پاک میشود. بالاخره بعره که در این روایت آمده میگوید پشکلهای
حلال گوشت اگر ریخت در چاه و چاه نجس شد من چکار بکنم تطهیرش کنم؟ فرمودند یک
مقدار آب از آن بکش.
حالا روایت بهتر از این روایت که این کالبعره را ندارد روایت 2 از باب
17 از ابواب ماء مطلق صحیحه علی بن یقطین آن صحیحه ابن بزیع بود این صحیحه علی بن
یقطین است عن ابی الحسن علیه السلام سئلته عن البئر یقع فیها الحمامه و الدجاجه و
الفاره او الکلب او الهره اینها توی چاه افتاد اینها همه نجس هستند دیگر، یعنی
میته حمامه و دجاجه و فاره و کلب و هره اینها همه نجس هستند فقال یجزئک ان تنزح
منها دلاء فان ذلک یطهرها که خود امام علیه السلام فرمودند فان ذلک یطهرها یعنی
چاه نجس میشود تطهیرش بکن به کشیدن آب به مقداری که دیگر آن بوی آب برداشته بشود،
این دیگر بعره ندارد و دلالتش مخصوصاً با این جمله فان ذلک یطهرها خیلی دلالت قوی
میشود. الا این که در موردش روایت داریم که میگوید پاک است.
روایت 5 از باب 14 از ابواب ماء مطلق صحیحه ابی بصیر و بزنطی هر دو از
ابی عبدالله علیه السلام روایت نقل کردهاند بئر یستقی منها و یتوضأ منها و غسل
منها الثیاب و عجن به ثم علم انه کان فیها میت قال لابأس و لایغسل منه الثوب و لا
تعاد منه الصلاه، راجع به همان دجاجه و فاره و اینها که افتادند و مردند میگوید
که از این آب، آب کشیدیم وضو گرفتیم، لباس شستیم، آرد خمیر کردیم بعد دیدیم یک موش
مرده در آب است حضرت فرمودند طوری نیست، فرمودند طوری نیست لباسهایت را لازم نیست
آب بکشی نمازت را هم لازم نیست و اشکال ندارد، نص در مقصود است. ثم علم انه کان
فیها میت، علم اجمالی که نیست، مسلم میداند که این جور شده، لذا در مورد همان
روایت علی بن یقطین حضرت فرمودند آب چاه پاک است.
خب دیگر بیش از این روایت نخوانیم عمده روایاتی که هست این سه تا
روایت بود که من خواندم روایت هست خیلی روایت است اما روایتی که راستی بشود به آن
استدلال بکنیم مخصوصاً این روایت آخر، این روایاتی است که خواندم این روایتها همه
در مورد خودش معارض دارد و باید معنا بکنیم ینجسها را به یفسدها، و باید معنا
بکنیم این که گفتهاند آب را بکش این یک استحبابی است ارشاد به عقل است، استحباب
هم نه، ارشاد به عقل است که عقل ما میگوید خب معلوم یک مرغ بیفتد توی چاه و بمیرد
از این آب نخور یک مقدار آب را بکش بریز دور بعد از این آب بخور اصلاً ارشاد هم
هست به عقیده من، روایات نزح خیلی است اما من عقیده دارم همه این روایات ارشاد است
برای این که اگر هم روایت نبود عقل ما حکم میکرد عقلاء حکم میکردند که آقا این
مرغ افتاده در این چاه و مرده آبش را نخور یک مقدار آبش را بکش بریز دور که آن
مردگی مرغ در آب تمام بشود مثل آنجا که منفسخ شده باشد که اصلاً آب گندیده باشد
خب میگویند از این آب نخور. این خلاصه روایات قدماء این هم جوابش.
اما از مسئله گذشتن انصافاً کار مشکلی است یعنی قدماء همه این روایتها
در مرآی در منظر و همه گفتهاند آب چاه به ملاقات نجس نجس میشود ولو کان کراً یک
نفر پیدا شده از مجهولها هم هست بصروی گفته اگر کر باشد نه.
مرحوم شیخ طوسی و مرحوم صدوق هر دو اینها در کتابهای مثل من لایحضر و
مبسوط گفتهاند که به ملاقات نجس نجس میشود.
اما نقل میکنند صدوق در مقنع و شیخ در منتهی گفتهاند که این تعبد
است اگر میگویند آبش را بکش این تعبد است یعنی واجب است این آب را بکشی تعبداً،
نه این که چاه نجس شده باشد، یعنی ببینید مسئله چقدر مشکل است که وا داشته مرحوم
شیخ طوسی این جور بگوید یا مرحوم صدوق در مقنع میفرمایند که این آب را که داری میکشی
اگر به لباسهایت ریخت لباست را نجس نمیکند یعنی باز همان حرف شیخ طوسی است دیگر،
تعبد است این کار را بکنی و اما این که چاه نجس باشد نه.
مرحوم شیخ طوسی این اختلاف را دارد مرحوم صدوق این اختلاف را دارد اما
همه حتی مثل همین شیخ طوسی و صدوق گفتهاند که آب چاه به ملاقات نجس نجس میشود
ولوکان کراً.
از آن طرف دلیل ندارند دلیل عمده این سه تا دلیل بودکه گفتم در موردش
هم تعارض داشت گفتم لذا قدماء دلیل ندارند، دلیل که راستی بتواند انسان را قانع
بکند لذا همه متأخرین گفتهاند دلیل ندارند پس بنابر این چاه به ملاقات نجس نجس
نمیشود لذا یک فکری روی مسئله بکنید ببینید چیزی به نظرتان میرسد؟
حالا فردا روایاتی که متأخرین به آن تمسک کردهاند روایات را میخوانیم
بعضی را ببینیم آنها چه میگویند.
وصلی الله علی محمد و آل محمد