جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: آیا تخصیص عام بواسطه مفهوم جایز است یانه ؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 205
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۳/۱۲

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم .رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

    مسأله مهمی که جلو است و معرکه آراء هم است،درفقه هم فایده دارد، این است که آیا می شود یک عامی را بواسطه مفهوم تخصیص داد؟ مرحوم صاحب معالم فرموده اند که بله ، جمع بین دلیلین است ، جمع بین عام و مفهوم است . همین طور که در باب عام وخاص منطوقی می گوئیم : جمع بین دلیلین است و جائز است ، این جا هم جمع بین دلیلین است و جائز است .[1] مثل صاحب قوانین به صاحب معالم ایراد کرده اند که عام منطوق است و خاص مفهوم است و این عام اظهر از مفهوم است ، برای این که مفهوم درکلام مذکور نیست و چون اظهر است ، پس نمی توانیم به مفهوم تخصیصش بدهیم ، برای این که در عام و خاص باید یکی اظهر باشد، یکی ظاهر ؛ خاص ما باید اظهر باشد و عام ما ظاهر ، تا بواسطه اظهر ظاهر را تخصیص بدهیم .[2] مشهور در میان اصولیین تا قبل از مرحوم شیخ انصاری این بود که حمل عام بر خاص اوَّلاً مجاز است ، اگر هم مجاز نباشد ، از باب اظهر و ظاهر است؛ حمل ظاهر بر اظهر است . خب این حرف جلو آمد که این که شما می گوئید : خاص اظهر است ، چرا اظهر است ؟ جواب دادند : برای این که شمولش کمتر است و چون شولش کمتر است اظهراز عام است ، چون عام شمولش بیشتر است .از شیخ انصاری به این طرف همه هر دو را قبول ندارند . این که حمل عام بر خاص از باب اظهر و ظاهر کمتر است ، قبول ندارند ، برای این که شمول کمتر ، یا شمول بیشتر باشد ، این مربوط به ظهور نمی شود ، که ما بگوئیم : عرفاً یک کدام می شود اظهر،یک کدام می شود ظاهر. از نظر عرف اکرم العلماء و لا تکرم الفساق منهم مثل هم می ماند.حالا بگوئیم: لا تکرم الفساق منهم چون شمولش کمتر از اکرم العلماست .پس اظهر است ، این با هیچ دلیلی نمی خواند. مثل این که در ذهنشان بوده که اگر کسی دو سه تا بچه داشته باشد ، یک کسی ده تا بچه داشته باشد ، آن که دو ، سه تا بچه دارد بهتر می تواند اراده کند ،تا آن که ده تا بچه دارد و اما اکرم العلماء از نظر این که دلالت کند بر همۀ آن ها نه ، این ها از نظر ظهور عرفی هیچ تفاوتی ندارند .پس حمل عام بر خاص نمی تواند از باب اظهر و ظاهر باشد ، ثمَّ اگر هم اظهر وظاهر باشد ، باز هم ما حمل عام برخاص می کنیم ، ان جا که عام ما اظهر و خاص ما ظاهر باشد . سببش هم این است که مثل مرحوم آخوند گفتند : حمل عام بر خاص یک معنای عرفی است ، یک کار عرفی است ؛ عرف وقتی که عام را ببیند ، خاص را ببیند ،وفقّ ان یجمع بینهما بحمل عام بر خاص ، که مرحوم آخوند اسمش را توفیق عرفی گذاشتند . هر کجا که عرف وفقّ این که دلیلی را بر دلیل دیگر حمل کند ،می کند و لو این که آن که عقب ایستاده ، اظهر باشد .فتخلص مما ذکرنا این که حرف صاحب قوانین و امثال ایشان که حمل عام بر خاص را از باب اظهر و ظاهر می دانند ، خاص را اظهر از عام می دانند ،برای این که اخص شمولاً است ، هیچکدام این ها درست نیست . لذا این ها که به مرحوم صاحب معالم ایراد کردند که نمی شود با مفهوم عام را تخصیص داد، ظاهراً وجهی ندارد . همان جمع بین دلیلین که مرحوم صاحب معالم می گویند، انصافاً حرف خوبی است و آن این است که اگر ما مفهومی داشته باشیم ، بخواهیم جمع بین دلیلین بکنیم ، حمل عام می کنیم بر خاص ، به همه خاص عمل کرده ایم ، به عام هم به بعضی از عام عمل کرده ایم .اگر هم صاحب معالم یک مقدار بیشتر بفرمائید – شای هم مرادشان همین است – که اصلاً این حمل عام بر خاص عرفاً جمع بین دلیلین است ، یعنی العرف وفقّ این که حمل عام بر خاص بکند ، دیگر حرف صاحب معالم خیلی عالی می شود . لذا در محاورات عرفی ، العرف لا یوفق این که جمع بین دلیلین بکند و اما آن جا که ضرباً للقانون است ، العرف وفقّ این که جمع بین دلیلین بکند ؛ حمل عام بر خاص بکند و حمل اظهر بر ظاهر مربوط به این جاها نیست.بله ما حمل ظاهر بر اظهر داریم ، حمل اظهر بر نص داریم ، ما حکومت داریم ، ما ورود داریم ، بعضی اوقات هم هیچکدام اینها نیست ،باز هم العرف وفق این که جمع بین دلیلین بکند. به قول حضرت امام " رضوان الله تعالی علیه " این جمله مرحوم آخوند ، جمله بسیار خوبی است ، این همیانۀ ملا قطب است و همه چیز درآن خوابیده است و این که اگر عرف بتواند بین دلیلین جمع کند ، متبع است . حالا گاهی به حمل عام بر خاص است ،گاهی به حمل مطلق بر مقید است ، گاهی حکومت است ، گاهی ورود است ، گاهی اظهروظاهر است ،گاهی اظهر و نص است ،گاهی هم هیچکدام این ها نیست ، اما عرف می تواند بین دلیلین جمع کند. مرحوم آخوند مثال می زنند به عناوین اولیه و عناوین ثانویه ،که مثلاً یک دلیل می گوید:وضو بگیر ، یک دلیل دیگر می گوید : آن جا که ضرر باشد ، وضو نگیر ، العرف وفقّ این که جمع بین دلیلین کند، این که وضو بگیر آن جا که ضرری نداشته باشد . مرحوم آخوند می فرمایند :این از باب حمل عام بر خاص نیست ، از باب اظهر و ظاهر نیست ، از باب حکومت نیست ، از باب ورود نیست ، خودش یک چیز مستقلی ماوراء این هاست و وقتی که عنوان اولی و عنوان ثانوی را به عرف دادند ، وفقّ این که جمع بکند و بگوید : آن جا که ضرر نداشته باشد ، وضو بگیر.[3] بعضی ها مثل مرحوم نائینی گفته اند : این که فرض شده اظهر و ظاهر ، چرا ؟ وچه کسی گفته است کهمفهوم دلالتش از منطوق ضعیف تر باشد ؟ اگر مفهوم باشد ، چرا ضعیف باشد ؟این هم برای خودش حرفی است . یک دفعه می گوئید : دلالت نیست ، اما یک دفعه راستی مفهوم گیری می کنید ، اگر مفهوم گیری بکنید ، چرا می گوئید : مفهوم دلالتش اظهر است و عام دلالتش ظاهر است ؟ بلکه همین طور که منطوق دلالت دارد ، مفهوم هم دلالت دارد ، هیچکدام هم اظهر وظاهر نیست . باز برمی گردد به این که حرف صاحب معالم حرف خوبی است . همان است که مرحوم آخوند در اول باب عام خاص داشتند که حمل عام بر خاص ضرباً للقانون است ، یک امر عرفی است ؛ بناء عقلائ بر این است که حمل عام بر خاص بکنند ، اول کلیات بگویند، بعد جزئیات بگویند ووقتی جزئیات را گفتند؛ تبصره ها را زدند ، می گویند : مراد از این عام ، عام تبصره هاست.[4] اگر عام ما خیلی اظهر باشد ، خاص ما ظاهر باشد ، عرف به این ها نگاه نمی کند ، به این نگاه می کند که ورد ضرباً للقانون یا نه ؟ اگر در قوانین است –ورد ضرباً للقانون – می گوید : آن خصوصیات نظر دارد به این کلی و این که خصوصیات نظر دارد به کلی ، یعنی چه؟ یعنی حمل عام بر خاص . گفتم : من خیال می کنم صاحب معالم هم که فرموده اند : مانعی ندارد که بواسطه مفهوم عام را تخصیص بدهیم ، برای این که جمع بین دلیلین است ، مرادشان همین باشد ، یعنی وقتی که ببینیم یک کلی ضرباً للقانون است ، مرادشان همین باشد، یعنی وقتی که ببینیم یک کلی ضرباً للقانون است و تبصره هایش به آن کلی نظر دارد ، عرفاً جمع بین دلیلین می کنیم به این می گوئیم : این خصوصیات مربوط به این عام است و این عام به خصوصیات تخصیص می خورد . اما نظر داشته باشد که کدام ظاهر است ، کدام اظهر ، اصلاً چنین چیزی در نظرش نیست . می خواهد اظهر باشد ، می خواهد ظاهر باشد ،می خواهد قوی باشد ، در هر صورت اگر ما بدست بیاوریم که جزئیات به کلی نظر دارد ، حمل عام برخاص می کنیم .مرحوم حاج شیخ "رضوان الله  تعالی علیه" انصافاً مرد محققی بوده است ، اما در حالی که مرد محققی بوده است ، از نظر عرفیت هم خیلی بالا بوده است و جمع بین این دو خیلی مشکل است ، که کسی هم عرفیتش خوب باشد ، هم دقتش خوب باشد ، تحقیقش خوب باشد . معمولاً کسانی که تحقیقشان خوب است ، عرفیتشان کمتراست وکسانی که عرفیتشان خوب است ، تحقیقشان کمتر است.لذا مشهور است که وقتی میرزای بزرگ از دنیا رفت ، آسید محمد فشارکی می خواست از مرجعیت در برود ، لذا فرستاد پیش مرحوم کوچک که مرحوم میرزای بزرگ از دنیا رفت ، حالا زن و بچه خودمان را به چه کسی ارجاع بدهیم ؟ مرجعیت هم منحصر به این دو نفر بود ، برای این که مشهور بود یا این ، یا آن . مرادم این جاست که مرحوم میرزا به پسر آسیدمحمدفشارکی گفت : به پدرت بگو : اگر مناط در اعلمیت تحقیق باشد،تو اعلمی و اگر مناط عرفیت باشد،من اعلم هستم و مرحوم آسید محمد گفت : مناط در مرجعیت عرفیت است ، بنابراین تو مرجع هستی و مرجعیت را قبول نکرد . و یک ککند بین تحقیق و ین عرفیت ،خیلی کم است و مرحوم حاج شیخ انصافاً این جور بوده اند . کتابهایی هم که نوشته اند – مثل صلاه و درر – راستی کاشف از این حرف است . حالا حرفی که می خواهم نقل کنم ، از مرحوم حاج شیخ است ، استاد بزرگوار ما مرحوم آقای بروجردی هم به این حرف تمایل داشتند ، بلکه باید بگوئیم : ایشان هم از آن کسان هستند . مرحوم آقای داماد و مرحوم حضرت امام[5] هم به این حرف تمایل داشتند . و مثل این که شاگردهای مرحوم حاج شیخ به گفته مرحوم حاج شیخ تمایل دارند و ان چیست ؟

    مرحوم حاج شیخ در دُرر می فرمایند : این بحث اصلاً سالبه به انتفاء موضوع است . دیروز اگر یادتان باشد مرحوم آقای داماد درآن بحث که آیا تصرف در عام کنیم یا در ضمیر ، می گفتند : بحث سالبه به انتفاء موضوع است ، نه تصرف در عام است ، نه تصرف درضمیر.مرحوم حاج شیخ هم این جا فرموده اند : این بحث اصلاً سالبه به اتفاء موضوع است ، چرا ؟ برای خاطر این که شما هر کجا مفهومی پیدا کنید ، منطوق هست و بواسطه آن منطوق حمل عام بر خاص می کنیم ، اصلاً جائی نمی توانید مفهوم بلا منطوق پیدا کنید . لذ حالا بگوئید : ضعیف است ، ضعیف نیست ، هر چه ، ما قبل از این ها یک مخصص منطوقی بلا اشکال داریم .

    آن وقت خیلی مثال دارد ، حالا مثال روائیش این است که "الماء طاهر مطهر لا ینجسه شیء"یا آن که روایت هم دارد " خلق الله الماء طهوراً لاینجسه شیء "[6]  خب ظاهر این روایت این است که هر آبی هم پاک است ، هم پاک کننده است ." الماء اذا بلغ قدر کرٍ لا ینجسه شیء "[7] منطوق این " الماء اذا بلغ کرّ" می گوید : الا آن جا که کرّ باشد ، اگر قلیل باشد ، تنجسه شیء ، ولی اگر کرّ باشد لا ینجسه شیء . آن وقت این " الماء اذا بلغ قدر کرّ لا ینجسه شیء مفهوم دارد و آن این است که الماء اذا کان قلیلاً ینجسه شیء "تخصیص می دهیم "خلق الله الماء طهوراً لا ینجسه شیء " را ؛ مفهوم " الماء بلغ قدر کر لا ینجسه شیء " می گوید : ینجسه شیء اذا کان قلیلاً . این در میان فقهاء مشهور است . رحوم حاج شیخ می فرمایند : در همین مثال ما احتیاجی نداریم که مفهوم تخصیص بدهد ، خود منطوق تخصیص می دهد . آن می گوید : کل ماء طهور ، طاهرٌ مطهر ، الماء اذا بلغ قدر کر می گوید : وقتی که کر باشد . س ما بر فرض هم قائل به مفهوم نباشیم ، بر فرض هم بگوئیم : مفهوم ضعیف است ، مفهوم ظاهراست ، عام اظهر است و بگوئیم : نمی شود بواسطه مفهوم تخصیص داد، می گویم : خب تخصیص نده ، بواسطه منطوق تخصیص بده و یک جا نداریم که منطوق بلا مفهوم باشد ، یا منطوق بلا مفهوم باشد . هر کجا منطوق است ، مفهوم هم با اوست ، هر کجا مفهوم باشد ، منطوق هم با اوست و از نظر تخصیص مثل هم است ، هیچ تفاوت نمی کند ، چه به مفهوم تخصیص بدهیم ، چه به منطوق تخصیص بدهیم . یک جا نداریم که منطوق نتواند تخصیص بدهد ، مفهوم بتواند تخصیص بدهد تا این فصل ما را منعقد کنیم و مصداق برای این فصل ما پیدا بشود .انصافاً حرف خوبی است ، فقط اشکالی که در این حرف است این است که در باب عام وخاص و در باب مطلق و مقید ما گفتیم : یکی از این ها باید مثبت باشد ، یکی منفی، مثلاً اکرم العلماء ، اکرم العلماء العدول؛ حمل عام بر خاص نمی شود ، بلکه این تأکید همان اکرم العلماء است ؛ ذکر الخاص بعد العام است و این ذکر الخاص بعد العام خیلی جاها هست .لذا فرمایش مرحوم حاج شیخ درست است ؛ چیز خوبی است ، اگر ما در مثبتین هم حمل عام برخاص بکنیم ، که معمولاً نمی کنیم . بله گاهی حمل عام بر خاص می شود ، آن جا که تعدد مطلوب نفهمیم یعنی اگر تعدد مطلوب نفهمیم ،عام را یک چیز ، خاص را یک چیز دیگر ، تباین می شود و وقتی تباین شد حمل عام بر خاص می شود . اما این از بحث ما بیرون است ، آن قرینه است . لو خُلّی و طبعه باب عام وخاص و باب مطلق و مقید آن جاست که یکی مثبت باشد ، یکی منفی ، ممکن است در باب حکومت یا ورود بگویند که مثبتین هم حاکم و واردند ، بله آن جا هم مشکل است . ولی حالا راجع به عام و خاص و مطلق و مقید می گویند : باید یکی مثبت و یکی منفی باشد و وقتی هم می خواهد تعریف کنند ، همین جور ها تعریف می کنند ، که دو تا دلیل ، یکی عام ، یکی خاص ، یکی مثبت یکی منفی است ، مثل اکرم العلماء ، لا تکرم الفساق منهم . بحث این جاست .

    لذا این فرمایش مرحوم حاج شیخ خوب است ، درآن جاهایی که ما بگوئیم : راجع به مثبتین هم حمل عام بر خاص می شود.حالا همین مثال حاج شیخ را ببینید . " خلق الله ماء الطهوراً لا ینجسه شیء " ، " الماء اذا بلغ قدر کرّ لا ینجسه شیء " هم مثل همان است . آن می گوید : همه آب ها ، این می گوید : آب کر هم همین است ، مثل اکرم العلماء و اکرم العلماء العدول ، که مثبتین است، اما مفهوم الماء اذا بلغ قدر کر را بگیر ، می شود منفی ؛ می شود الماء اذا لم یبلغ الکر ینجسه شیء . آن وقت می شود حمل بر خاص کرد ، چون یکی عام است ، یکی هم خاص است و یکی مثبت است ، یکی هم منفی است .لذام حاج شیخ و شاگردهایشان ، من جمله استاد عزیزمان آقای داماد و آقای بروجردی می فرمائید : این بحث امروز ، سالبه به انتفاء موضوع است، نه، این بحث سالبه به انتفاء موضوع نیست . خود شما از افرادی هستید که در باب عام وخاص ، در باب مطلق و مقید ، آن جا که یکی مثبت باشد ، یکی منفی ، حمل عام بر خاص می کنید ، اما اگر هم مثبتین باشند ، می گوئید: تعدد مطلوب است . اکرم العلماء ، اکرم العلماء العدول را می گوئید : این حمل عام بر خاص نیست ، این تعدد مطلوب است ، این ذکر خاص بعد العام است . پس مرحوم حاج شیخ که می فرمایند : تخصیص می زند ، می گوئیم : تخصیص نمی زند ، تعدد مطلوب است . اما اگر مفهومش را بگیریم ، یکی عام می شود ، یکی خاص ، یکی مثبت می شود ، یکی منفی ، آن وقت مثبت و منفی شد ، مثل اکرم العلماء ، لا تکرم الفساق منهم ، بواسطه لا تکرم الفساق منهم اکرم العلماء راتخصیص می زنیم ، این جا هم تخصیص می زنیم . گفتم : بعضی اوقات باقرینه تعدد مطلوب نیست ، مثلاً شاید همین مثال دو تا روایت تعدد مطلوب نباشد . پس در باب عام وخاص و مطلق و مقید اگر مثبتین شد ، تعدد مطلوب است ، الا ما اخرجه الدلیل و اما اگر یک مثبت و یکی منفی شد ، تعدد مطلوب معنا ندارد و حمل عام برخاص می شود ، یا حمل مطلق بر مقید می شود . خب وقتی چنین باشد ، حرف مرحوم حاج شیخ زمین می خورد و آن این است که ایشان که می فرمایند : هر کجا مفهوم داشته باشیم : منطوق داریم ،نه،منطوق ما است ، با مفهوم تباین پیدا می کند ، بواسطه مفهوم حمل عام بر خاص می کنیم .

    خلاصه حرف این است که مرحوم حاج شیخ فرمودند : مفهوم که می خواهی بگیری ، قبل از این که مفهوم گیری ، منطوقش هست ، برای این که در اکرم العلماء ، اکرم العلماء العدول، شما بخواهید از اکرم العلماء العدول مفهوم وصف بگیرید و بگوئید : غیر عادلند ، می گویم : خود این اکرم العلماء العدول می گوید : من تخصیص می زنم ، احتیاجی به تو نداریم ، تو هم می خواهی بیامارا تأئید کن . همان خصوصی عموم را تخصیص می زند . به مرحوم حاج شیخ می گوئیم : حرف خوب است ، اگر بتواند تخصیص بزند ، اما عرفاً آن جا که یکی عام و یکی خاص ولی مثبتین باشند ، وقت اگر مفهوم گرفتیم ، آن مفهوم معارض می شود با عام ما و حمل عام بر خاص می کنیم و بواسطه خاص ، عام را تخصیص می دهیم .

    حالا بحث روز شنبه ان شاء الله درباره این است که مرحوم حاج شیخ مفهوم را چند قسم تقسیم کرده اند ، که مرحوم آخوند می خواهند بفرمائید با بعضی مفهوم ها نمی شود تخصیص داد و با بعضی می شود تخصیص داد. انصافاً این بحث مشکلی است و یکی از مشکلها کفایه همین جاست .

    وصلی الله علی محمد وآل محمد .

     



    [1] - " لا ریب فی جواز تخصیص العام بمفهومه الموافقه وفی جوازه بما هو حجه من مفهوم المخالفه خلاف ، و الا کثرون علی جوازه و هو الاقوی،لنا : انه دلیل شرعی عارض مثله و فی العمل به جمع بین الدلیلین فیجب " . " معالم الدین ، ص 304".

    [2] - " واحتج الخصم بان الخاص انما یقدم علی العام یکون دلالته علی ما تحته اقوی من دلاله العالم علی ذلک و المفهوم اضعف دلاله من المنطوق ز حمله علیه ". قوانین الاصول ،ص304".

    [3] - کفایه الاصول ، ص 496.

    [4] - کفایه الاصول ، ص 256.

    [5] - تهذیب الاصول ،ج2،ص56.

    [6] - وسائل الشیعه ، ج1، ص101،باب 1 از ابواب الماء المطلق ، روایت 9.

    [7] - آنچه درروایات آمده است این است که " اذا کان الماء قدر کرّ لم ینجسه شیء " ." وسائل الشیعه ، ج1، باب9 از ابواب الماء المطلق ، روایت 1و6".

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365