جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: آیا عام مخصص در ما بقی حجت است یا نه ؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 186
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۲/۱۲

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم .رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

    مسأله اول در باب عام و خاص این است که آیا عام مخصص درمابقی حجت است یا نه ؟

    مشهور در میان اصحاب – شاید منکری هم از قدماء و متأخرین نداشته باشد – این است که عام مخصص در مابقی حجت است . اگر گفت : اکرم العلماء ، یک دلیل دیگری گفت : لا تکرم الفساق منهم ، معنایش این است که فاسقها را اکرم نکن ،اما ما بقی را اکرام کن ؛ جمع بین اکرام العلماء ولا تکرم الفساق منهم این می شود. پس عام مخصص در ما بقی – یعنی در علما ء غیر فاسق – حجت می شود . حرف دردلیل است که به چه دلیل عام مخصص در ما بقی حجت است ؟  مشهور در میان اهل اصل گفته اند : عام مخصص حجت است ، اما مجاز است ،نه حقیقت ، برای اینکه وقتی می گوید : اکرام العماء ،یعنی همه آنها و حالایی که می گوید : الا الفساق منهم ، یعنی بعضی شان و لفظی که برای کل وضع شده اگردر بعض استعمال کنیم ، مجاز است . حالا که مجاز شد ، آنها که می گویند عام مخصص در ما بقی حجت نیست ، می گویند : لفظ عام مجمل است ، برای اینکه نمی دانیم علماء غیر فاسق چه کسانی هستند . پس چون عام مخصص مجمل است و چند مرتبه دارد که نمی دانیم در کدام مرتبه – اول ،دوم سوم – استعمال شده است ،درما بقی حجت نیست و اگر ما بگوییم :درهمه غیر فاسق استعمال شده است ، این اول کلام است ،به چه دلیل ؟ پس می شود مجمل .

    آنهایی که می خواهند بگویندعام مخصص درما بقی حجت است،روی این حرف نظر دارند؛می خوا هند بگویند این را درست کنند . اگر یادتان باشد – که یادتان نیست – مرحوم صاحب معالم می فرمایند :برای خاطر این است که مابقی یک ارجحیت پیدا می کند ونمی دانیم درده تا استعمال کنیم یا دربیست تا ، خب عام اقرب به بیست تاست ، پس بنابر این از این جهت عام مخصص درما بقی حجت است مجازا و ارجحیتش بخا طر این است که اشبه به حقیقت است ؛ اشبه به اصل عام است که بنحو استغراق است.مرحوم آ خوند در کفایه جواب می دهند[1] که آقا این ارجحیت به حسب مقدار نیست ، به حسب کیفیت نیست ، به حسب استعمال است ، که به آن مجاز مشهور می گوییم ، که صاحب معالم می فرمایند صیغه افعل و ما بمعناه به اندازه ای در استحباب استعمال شده است که نزدیک است حقیقت به خود بگیرد ، به این می گویند : مجاز مشهور . پس بنا براین مرحوم صاحب معالم می فرمایند : صیغه افعل وما بمعناه دلالت بر وجوب دارد ، دلالت بر استحباب هم دارد ، یکی به عنوان حقیقت و وضع ، یکی هم به عنوان مجاز مشهور و کثرت استعمال . بزرگان مرحوم صاحب معالم را ردّ  می کنند ؛ می گویند: بله استعمال هست ، اما استعمال در حقیقت و وجوب هم کمتر از استعمال در استحباب نیست ، پس مجاز مشهور نیست . لذا در باب مجاز از نظر استعمال می فرمایند گاهی استعمال حقیقت در غیر ما وُضع له کم است ، خب مجاز است و قرینه می خواهد ، گاهی زیاد است ؛ رسیده به شهرت و دوش به دوش معنای حقیقی است ، گاهی هم رسیده به آن جا که نقل است و اصلاً معنای حقیقی متروک شده و مبنای مجاز جلو آمده که اسمش را نقل می گذارند .دلیلی که این جاآورده شده ، همین است ؛ می گوید استعمال عام مخصص در مابقی این طوری است که اگر ما بقی را پهلوی حقیقت بگذاری ، اشبه به حقیقت است و چون اشبه به حقیقت است ، نظیر مجاز مشهور است ، پس بنا براین قرینه اش مهین به حقیقت داشتن است . علمای غیر فساق با علمای شل ، علمای پیر مرد که هی این مراتب ازآن کم می شود ، گفته اند : می دانیم فاسقها بیرون است ، نمی دانیم غیر هم بیرون است یا نه ، اینکه بگوئیم : علماءاستعمال شده در ما بقی ، یعنی این که بگوئیم : استعمال شده در همه ، غیر از فسّاق ، این اشبه به آن جاست که علماء استعمال شده باشد ، حتی در فساق . پس عام مخصص شباهتش در مابقی به حقیقت بیشتر از دیگران است . مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند این شهرتی که درست کردید ، درست نیست ، برای این که باید کثرت استعمال تا آن کثرت استعمال شباهت به حقیقت به آن بدهد تا اسمش را مجاز مشهور بگذاریم و اما اگر کم و کیفش به حقیقت بخورد ، اما شهرت استعمالش کم باشد ، نمی توانیم به این مجاز مشهور بگوئیم ؛ نمی توانیم بگوئیم : این مقدم بر غیر است .

    به عبارت دیگر اگر مثلاً فرض کنید در اکرم العلماء الا الفساق منهم ، عالم غیر فاسق داریم یک شباهت به حقیقت دارد ، این که پهلوی حقیقت واقع شده است ، اما حالا از نظر کیف شبیه العلماها شبیه به حقیقت اند ، این چه حکمی دارد ؟ می دانیم اکرم العلماء درآن استغراق استعمال نشده است ، نمی دانم شبیه العلماها را می گیرد یا نه ، خب انسان درآن گیر می کند . لذا مرحوم آخوند می فرمایند: آن چه هست مجاز مشهور از نظر استعمال است ، نه از نظر کمّ و کیف و اگر ما بخواهیم بگوئیم : استعمال اکرم العلماء در غیر فاسقین خیلی زیاد است ، نمی شود این اول کلام است . اکرم العلماء در آن که خیلی استعمال دارد ، در استغراق است و اما اگر بگوئیم : استعمالش در متقی ها مثل آن جاست که در همه استعمال بشود ، مرحوم آخوند می فرمایند این اول کلام است ، از کجا می گوئید ؟آخوند حرف صاحب معالم را به این ردّ می کنند که این که خواستید در مابقی مجاز مشهور درست کنید ، مجاز مشهور نیست . نظیر همین دلیل ، یک دلیل دیگر آورده شده و آن این است که می گویند این اکرم العلماء ، یعنی همین دلیل ، یعنی همه و اکرم العلماء غیر فاسق منزلت آخری است که به حقیقت برسد ، مراتب دیگری هم هست ، مثل شبیه العلماء ، مثل نحویین ف مثل فلاسفه و امثال این ها. آن وقت دوران امر می شود که در کدام مرتبه استعمال شده است؟ می گوئیم مرتبه آخری ارجح است و چون مرتبه آخری ارجح است ، پس عام مخصص در مابقی حجت است .

    مرحوم آخوند این را هم جواب می دهند که ارجحیت را از کجا پیدا کردید ؟ چرا ارجح است ؟ این که استعمال کنیم اکرم العلماء در غیر فاسقین ارجح از این است که در نحویین استعمال کنیم ، در فلاسفه استعمال کنیم ، یا در شبیه العلماء استعمال کنیم ، وجهی ندارد ، همه اش مجاز است و وجهی نداردکه احدهما ارجح از دیگر باشد.[2] این دو دلیلی است که صاحب قوانین و صاحب معالم ودیگران آورده اند و بالاخره گفته اند عام مخصص در مابقی حجت است .ما یک حرف داریم ، یک حرف هم مرحوم آخوند دارند که خیلی مشهور شده ، حرف عالی هم است و یک ابداع در باب عام وخاص و باب مطلق ومقید است که باید در ذهن همه شما باشد .

    دلیلی که ما داریم این است که عام مخصص در مابقی حجت است عرفاً . دیگر احتیاجی به این درد سر ها و مجاز مشهور و ترجیح بلا مرجح و ترجیح مرجوح برراجح واین پیچ و خم های اصولی نداریم . دلیلش چیست ؟ اگر به کسی خطاب شده اکرم العلماء ، بعد هم به او خطاب شد لا تکرم الفساق منهم و او هیچ عالمی را اکرام نکرد، به او می گویند چرا عالم غیر فاسق را اکرام نکردی ؟می گوید این مجمل بود ؛ برای این که عام شما که در کل استعمال نشد ، در مابقی هم نمی دانیم کدام بود . خب مسلم است که توی سر او می زنند و می گویند آقا هر چه مخصص بود ، خیلی خوب اما آن هایی که تخصیص نداشت ، چرا اکرام نکردی ؟ دیگر می ماند . لذا بهترین دلیل برای این که عام مخصص در مابقی حجت است، بناء عقلاء ست ؛ سیره ی عقلاست ؛ احتجاج عقلاء در کارهایشان است و این احتجاج عقلاء را ، این بناء عقلاء را ، این سیره عقلاء را شارع مقدس ردع نکرده است ، پس امضاء ست ، لذا اگراز ما بپرسند به چه دلیل عام مخصص در مابقی حجت است ؟ می گوئیم : به سیره عقلاء ؛ به دلیل عرفی ، این حرفی است که ما داریم که دیگر با همه حرف ها هم می سازد .

    اما حرفی که مرحوم آخوند دارند[3] ویک قاعده شده است ، یک قاعده خوب ،مسلم و عالی ،این است که مرحوم آخوند اصلاً بناء را می زنند ؛ می گویند چه کسی گفته است ؛ عام مخصص مجاز است ؟ عام مخصص اصلاً در ما بقی مجاز نیست ، حقیقت است . وقتی حقیقت شد در هر فردی از افراد استعمال کنی ، حقیقت است . حرف صاحب معالم و حرف صاحب قوانین اصلاً سالبه به انتفاء موضوع است . آن وقت مرحوم آخوند برای این مبنایشان می فرمایند : بناء عقلاء در وضع قوانین این است که اول کلیات را وضع می کنند ، بعد از کلیات ، جزئیات را وضع می کنند ، آن جا که کلیات را وضع می کنند ، اصلاً اراده جد و اراده حقیقت ندارند، مثلاً همین الان در مجلس ما و در همه مجالس دنیا اگر بخواهند قوانین وضع بکنند ، اول کلیاتش را وضع می کنند ، لذا می گویند این قانون کلیاتش رأی

    آورد وبعد یک روز ، دو روز ، ده روز جزئیات و تبصره هایش را می گویند و بالاخره آخر کار می گویند آن کلی این شد . این بناء عقلاست که مرحوم آخوند اسمش را اراده استعمالی و اراده ی جدی می گذارند . می فرمایند وقتی می گوید: اکرم العلماء ، یک دلیل دیگر می گوید: لا تکرم الفساق منهم ، این اکرم العلماء در عالم غیر فاسق استعمال نشده است ، در همه علماء استعمال شده ، جداً هم استعمال شده ، الا این که اراده ی استعمالی بوده ؛ اراده تقنین بود – به قول مرحوم آخوند – ضرباً للقانون بوده ، نه اراده جدّ . خب گفت اکرم العلماء ، فردا یک تبصره زد ، گفت : الا الفساق منهم کاشف از این است که روی اکرم العلماء اراده جد نداشته است و اگر گفته است : اکرم العلماء ضرباً لقانون بوده است . استعمال کلی بوده است ، نه این که در بعض استعمال شده باشد ، این که گفته اکرم العلماء راستی در همه علماء استعمال شده است ، الا این که جدش روی عالم غیر فاسق بوده است . پس اراده جدی با اراده استعمالی تطابق نکرد ، لذا مجازی در کار نیست . آن جا که اصلاً تخصیصی نباشد ، یعنی گفته است اکرم العلماء و ما این طرف وآن طرف گشتیم و مخصصی پیدا نکردیم ، می گوئیم اراده جدّ مولا با اراده استعمالی مولا یکی بوده است . ظهور اکرم  العلماء ، واقع هم اکرم العلماء است ، در این جا می گوئیم : تطابق اراده جد و اراده استعمال شده است .لذا این که عام مخصص در ما بقی حجت است یا نه ، برای این که مجاز است ، اصلاً این حرف سالبه به انتفاء موضوع است . عام مخصص در مابقی حجت است و لو این که ده تا تبصره ، ده تا تخصیص هم بخورد ، چون آن تخصیص ها کاشفاز این است که جد مولا روی این استعمال نبوده است و الا اکرم العلماء که اول گفته است ، لفظ استعمال شده ، معنا هم اراده شده و در ادبیت و اراده ی استعمالی یک حقیقت است ، جد هم هست ، اما جد روی اراده استعمالی است ، یعنی این که علماء ، یعنی همه علماء ، اما ضرباً للقانون است . ولی بعد از این که تبصره ها را خواندیم ، تبصره ها آمد ، می فهمیم جد مولا روی این ظهور نبوده است ، جد مولا روی بعض علماء بوده است . آن وقت معلوم می شود که اراده جدّمولا با اراده استعمال مولا با هم تهافت داشته ، با هم تباین داشته است . اگر هم گشتیم و مخصص پیدا نکردیم ، می فهمیم اراده جدّ ،با استعمال تطابق داشته است . چیزی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که مرحوم آخوند و دیگران می گویند این اراده جدّ واراده استعمال مختص به عالم تقنین است ،یعنی مختص به روایات اهلبیت علیه السلام و قانون گذاریها و امثال اینهاست . ولی در محاورات ، اراده جدّ و اراده استعمال معنا ندارد . از همین جهت مثلاً در رسائل مرحوم شیخ انصاری با این همه طول و تفصیل ، اگر اول یک عامی بگوید و در باب تعادل و تراجیح یک خاص بگوید ، تهافت می بینیم ، می گوئیم مرحوم شیخ اشتباه کرده است ، آنجا کلی گفته است ، این جا جزئی گفته است . یا در محاورات مکالمه ای اگر من اول مباحثه یک عامی بگویم ، آخر مباحثه هم یک ، شما فوراً ایراد می کنید ، می گوئید آقا حرف اوّلتان با آخر آخرتان با هم نمی سازد . لذا اراده ی جدّ و اراده استعمال مختص به قانون است ، از همین جهت مرحوم آخوند در این جا لفظ قانون را آورده اند ؛ ضرباً للقانون ،یعنی اگر عامی ضرباً للقانون گفته شده باشد ، این استعمال شیء درما وضع است به اراده جدی ، نه اراده استعمالی . پس مجاز نیست ، برای این که لفظ از او اراده شده ، معنا از او خواسته شده است . در همه مجالس دنیا ، من جمله همین مجلس شورای اسلامی اول یک کلی می گویند ، بعد یک ماه دیگر ، چهار ، پنج تا تخصیص می زنند ، چهار، پنج تا تبصره می زنند و هیچ کس نمی گویداین تناقض است . چرا ؟ برای این که اول که گفته شد ، ضرباً للقانون بود، می خواستند کلی را بگویند ، بعد آسان شود و تبصره ها یکی پس از دیگر بر هم بار نشود ، لذا اول کلی گفتند ، بعد هم جزئی ، حالا یا جزئی مخالف است ، یا مطابق ، هیچ کس نمی گوید : این کلی تصویب شد ، با این جزئی که تصویب شد ، با هم تناقض دارد . این حرف مرحوم آخوند دیگر تقریباً به قول عوام نرخ شاه عباسی شده است ؛ خیلی کم پیدا می شود که روی آن مخالفت بشود . لذا روی حرف مرحوم آخوند اصلاً این بحث که عام مخصص در مابقی حجت است ، اصلاً بحث سالبه به انتفاء موضوع می شود ، چون اصلاً استعمال در مجاز نیست تا ما بگوئیم در ما بقی حجت است یا نه ، عام در کل استعمال شده ، یعنی لفظ گفته شده و در کل استعمال شده است ، الا این که ان استثناء ها ، آن تخصیصها ، مربوط به اراده جد است ، مربوط به تقنین  است ، نه مربوط به عام که عام را تخصیص بدهیم و بگوئیم استعمال شیء در جزء ما وضع له است . این فرمایش مرحوم آخوند تقریباً یک شهرت بسزائی پیدا کرده است و چون یک شهرت بسزائی پیدا کرده است و حرف خوبی هم است ، باید هم چنین بگوئیم ، لذا از همه شما تقاضا دارم کفایه را مطالعه کرده اید ، خوب تر مطالعه کنید و در ذهنتان باشد و با این فرمایش مرحوم آخوند بحث را سالبه به انتفاء موضوع بکنید . حالا مرحوم آقای بروجردی و مرحوم آقای نائینی و شاگردانشان ، مثل مرحوم آقای خوئی یک ان قلت ، قلت هایی دارند ، لذا فردا ان شاء الله باید یک مقداری از این حرف ها را نقل بکنیم و ان شاء الله از شما استفاده کنیم .

    وصلی الله علی محمد وآل محمد . 

     



    [1] . کفایه الاصول،ص256،"وفیه:لااعتبارفی الاقربیه بحسب المقدار،وانما المدارعلی الاقربیه بحسب زیاده الانس الناشئهمن کثره الاستعال ".

    [2] . کفایه الاصول ، ص 257.

    [3] . کفایه الاصول ، ص 255 ؛ " ...انه لا یلزم من التخصیص کون العام مجازاً : اما فی التخصیص بالمتصل ، فلما عرفت عرفت من انه لاتخصیص اصلاً ... واما فی المنفصل فلان اراده الخصوص واقعاً لا تستلزم استعماله فیه ... و معه لا مجال للمصیر الی انه قد استعمل فیه مجازاً کی یلزم الاجمال ".

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365